مطلع عشق
سلام بچه ها خوبین؟😊
این کانال رو بهتون پیشنهاد میدم ، عضوش بشین ، مطالبش خوبه 👌
درباره ی حجاب استایلا مطلب میذاره
اسم کانالش انتی بیوتیک هست
👇
#آنتی_بیوتیک عفونتهایی که سعی دارن ویتامین دیده بشن رو زیر میکروسکوپ نشونتون میده ^_^
همهجا با همین نشانی هستیم
4_5974335049590375807.mp3
8.82M
#تکنیک_های_مهربانی 💞 ۲
تکنیک دوم؛
مهربانی فقط مخصوص انسانها نیست!
تو باید مهربانی و احسان رو
در حق بقیه ی مخلوقات خدا، تمرین کنی!
✅ اثر #زنای_ذهنی در شخصیت کودک مبتنی بر آراء ابوعلی سینا!
🔰 در کتاب قانون ابن سینا آمده است که:
🔸احوال پدر و به خصوص حالت مادر در هنگام انعقاد نطفه روی شخصیت کودک تاثیر دارد.
🔸آنچه که چشم میبیند در روح اثر میگذارد.
🔸حتی آنچه که در خیالشان آمده در رنگ و رخسار بچه تأثیرگذار است. در حین انعقاد نطفه، تخیل صورت اشخاص در نطفه تأثیرگذار است و به آن صورت متصور میگردد.
چشمش به هر چه افتاده باشد، رنگ و رخسار نطفه را به آن هیئت در میآورد.
مطلع عشق
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🕊بہ نامـ ڂـداے مـہــدےٖ و سبــحــانٰ🕊 🌱 رمان کوتاه، نظامی، و فانتزی #بیسیمچی_عشق
قسمت اول رمان بیسیم چی عشق👆
#اعترافات_یک_زن_از_جهاد_نکاح
#قسمت_اول_اعترافات
وقتی بهم گفتند: قراره با چه کسی
مصاحبه کنم جا خوردم ! به سر دبیر
گفتم: یک زن اینجا ! جهاد نکاح!
چطور ممکنه؟
اصلا مگر تو ایران همچین آدم هایی هم داریم؟
سردبیرمون با حالت خاصی گفت: بله
دیگه مدافعان حرم رو میگن ولی این آدمها رو که دیگه نمیان بگن که!
به خاطر همین این سوژه
خیلی خاصه باید تا اتمام مصاحبه به
کسی چیزی نگید یه وقت سوژه نپره...متوجه هستید که!
کمی ابروهامو کشیدم تو همو و با بی رغبتی گفتم: نمیشه این مصاحبه رو خانم امجد انجام بدن؟
شما که می دونید من اصلا از
اینجور مصاحبه ها خوشم نمیاد...
با همون حالت خاصش گفت:
من میدونم شما از چه مصاحبه هایی
خوشتون میاد و از چه مصاحبه هایی
خوشتون نمیاد!
اتفاقا بخاطر همین گفتم: شما این مصاحبه را انجام بدین تا بدونید همه ی اونهایی که رفتن سوریه مدافع حرم نبودن!
جالبه بدونید یکی از بچه هایی که سوریه بود پیشنهاد این سوژه را داد که تا حالا شکار رسانه نشده...
از طرز صحبت کردنش اصلا خوشم نیومد...
دلم می خواست سرش رو بکوبم
توی دیوار مردیکه ی...
حیف ،حیف که به این کار نیاز داشتم
والا یه لحظه هم زیر بار همچین مصاحبه ایی نمی رفتم....
ولی واقعا برای خودم سوال شده بود
چنین کاری از یک خانم چطور ممکنه!
جهاد نکاح!
جهاد نکاح!
حتی فکر کردن بهش هم وحشتناک بود با اون داعشی های آدمخوار....
وای مو به تن آدم سیخ میشه...
در هر صورت چاره ایی نبود من باید مصاحبه را انجام میدادم زمان و محل
قرار مصاحبه را بهم گفتند.
سه شنبه ساعت ده صبح ....
دو روز دیگه مونده بود تا با این سوژه
ملاقات کنم.
حالا مگه فکر من آزاد می
شد از موضوع این مصاحبه....
از سوژه ایی که قرار بود ببینم....
از اینکه اصلا چجوری روش میشه مصاحبه کنه....
نویسنده: #سیده_زهرا_بهادر
#قسمت دوم
از محل کارم که رسیدم خونه بدون اینکه استراحتی کنم رفتم سراغ لپ تاپم شروع کردم سرچ کردن که یک مقدار اطلاعات بیشتری راجع به جهاد نکاح داشته باشم.
این که قراره با چه نوع تفکری مصاحبه کنم آشفته ام کرده بود وقتی تحقیق کردم آشفته تر هم شدم...
نکته قابل توجهی که به چشم می خورد این بود که از کشورهای متفاوتی مثل تونس ،تاجیکستان، افغانستان، روسیه هلند، و .... زنهایی بودند که خاطراتی از آن روز های وحشتناک گفته باشن ولی از ایران کسی اشاره ایی به این مطلب نکرده بود
شاید سردبیر مون درست می گفت که این خانوم سوژه خاصیه که هنوز شکار رسانه ها نشده...
با خودم گفتم خدا به داد من برسه که قرار بود من اولین نفری باشم چنین مصاحبه ای می گیرم
وقتی داشتم خاطرات این طیف از زن ها را می خواندم قلبم داشت کنده میشد آخه آدم چقدر میتونه زی شعور باشه که برای رسیدن به بهشت دست به همچین حماقتی بزنه!!! هر عقل ناقصی هم با یک دو دو تا چهار تا می فهمید که این ره که می روند به ترکستان است نه بهشت....
البته خیلی هاشون هم به هوای پول سر از خرابه های داعش در آورده بودند که این درست باهمون دو دو تا چهار تا که براشون گفتن باعث راهی شدنشان بود و حالا دستشان در پوست گردو مانده بود و روحشان در گودالی از وحشت ...
ذهنم درگیر شده بود یعنی خانمی که قرار بود من باهاش مصاحبه کنم سودای بهشت در سر داشته! یا طمع پول او را به سمت بیابان های سوریه کشانده ....
نکته دیگری که وجود داشت زن هایی که درگیر این توهم شوم شده بودن یا بی سواد بودند یا سطح سواد کمی داشتن یعنی حتی دریغ از یک دیپلم و دقیقاً همسرانشون همه دارای همین ویژگی بودند به علاوه ی تعصبی که نمیدونم از کدوم مذهب نشأت گرفته ؟؟؟
همه اینها سرنخهایی به من میداد که بدونم سوژه ی مصاحبه من چه ویژگی هایی داره تا بتونم کارم را راحت تر انجام بدم.
چیزی که من را نگران می کرد اکثر کسانی که در حین مصاحبه بودن به دلیل یادآوری خاطرات زجر آور و وحشتناک حالشون وسط مصاحبه بد میشد و این برای من که قرار بود مصاحبه بگیرم استرس ایجاد می کرد...
عجب گرفتاری شده بودم! چی میشد این مصاحبه را خانم امجد بگیره وقتی که عاشق هم چنین سوژه هایی هم هست؟؟ بعضی وقت ها سر از کار های سردبیرمون در نمیارم ! حرفهایی که امروز زد با سپردن این مصاحبه به من! شاید می خواست حال من رو بگیره که اگر نیتش این بود دقیقا زده بود وسط خال...