eitaa logo
مطلع عشق
278 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت_85 اون هفته هفته ی خیلی پرکاری برای من بود... یک پروژه جدید داشتم و بعضا خارج از ساعت کاری توی آزمایشگاه می موندم و مجموعا ساعت خوابم کم شده بود. البته خستگی و بیخوابی نمیتونست من رو از پا دربیاره سالها بود که بهش عادت کرده بودم. ولی پیاده روی اجباری جمعه غروب از بیمارستان تا خونه زیر بارون نسبتا شدید و هوای سرد... کارم رو ساخت طوری که صبح شنبه با اینکه صدای اومدن کتایون و صحبتهاش با ژانت رو میشنیدم نمیتونستم از زیر پتو بیرون بیام و همون زیر پتو هم به شدت میلرزیدم. حتی حال صدا بلند کردن هم نداشتم برای همین منتظر شدم تا خودشون بیان سراغم تقریبا پنج دقیقه بعد کتایون به در زد: سلام چرا بیرون نمیای؟ چند بار دیگه هم سوال رو پرسید ولی واقعا نه میتونستم تکون بخورم و نه اینکه حرف بزنم. چون جوابی نگرفته بود خودش در اتاق رو باز کرد و بعد رو به ژانت گفت: خوابه هنوز... البته من تصویر نداشتم فقط صدا بود... دوباره صداش بلند شد: باورم نمیشه تا این وقت روز خواب باشی. فکر کنم از ترس خودتو به خواب زدی نه؟ میدونی امروز دست پر اومدم! یکم مکث کرد و بعد دوباره گفت: پاشو دیگه الان ساعت یازده و نیمه... دوباره سکوت.. اینبار صدای قدمهاش نزدیک شد... بالای سرم نشست و آروم صدا زد: ضحی؟ دلم نمیخواست نگرانش کنم ولی واقعا فکم تکون نمیخورد.. دوباره اینبار نگرانتر صدام کرد و همزمان پتو رو از روم کشید لرز تنم رو گرفت پتو رو توی دستم جمع کردم و مردمکهام رو فرستادم سمت صورتش فقط برای اینکه مطمئن بشه زنده ام ناله ی کوتاه و نامفهومی کردم که منظورم سلام بود ولی هیچ شباهتی به این واژه نداشت. و دوباره ساکت شدم. حالا ژانت هم اومده بود بالای سرم و با چشمهای نگران پرسید: چی شده؟ فقط تونستم آروم بگم: قرص... کتایون بلند شد و رفت قرص بیاره و ژانت نشست جاش: چی شده ضحی چرا حالت بد شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ شرایطم اصلا طوری نبود که بتونم توضیحی بهش بدم فقط لبخند زدم که بیشتر نگران نشه... اما انگار خیلی کارساز نبود چون اون همینطوری سوال میپرسید. کتایون با قرص و لیوان آب وارد اتاق شد و کنار ژانت نشست رو به ژانت گفت: یکم بلندش کن این قرص بهش بدم ژانت دستش رو گذاشت پشتم و یکم بلندم کرد و کتایون قرص رو گذاشت روی زبونم و لیوان آب رو روی لبهام به سختی و با گلو درد چند جرعه آب خوردم و دوباره رها شدم روی بالش کتایون یکم نگاهم کرد دست گذاشت روی پیشونیم و بعد گفت: باید بریم دکتر. ژانت پاشو حاضر شو با نهایت توانی که داشتم ناله کردم: نه... خوب میشم یکم دیگه درسکوت نشسته بودن و نگاهم میکردن و منم حالم نمیبرد بهشون بگم برید صبحانه بخورید منم یه ساعتی میخوابم خوب میشم! چند دقیقه بعد لرزم شدید شد طوری که فکم میلرزید و دندونهام به هم برخورد میکرد. متوجه میشدم دور و برم همهمه و سر و صداست ولی درک نمیکردم چی میگن فقط سعی میکردم بیشتر زیر پتو قایم بشم بلکه یکم گرمم بشه! پتوی دیگه ای هم روم اضافه شد ولی بازهم لرزم از بین نرفت بی اختیار شروع کردم پیوسته و روی ریتم ناله کردن. اصلا نمیخواستم نگرانشون کنم ولی دست من نبود و از کنترل من خارج بود! نمیدونم چقدر گذشت که خوابم برد وقتی بیدار شدم دیگه لرز نداشتم.... بدنم خسته و درد بود ولی لرز نداشتم تمام تنم خیس عرق بود و لرزم نشسته بود. گلوم هم یکم باز شده بود. به کندی پتو رو کنار زدم کسی توی اتاق نبود به سختی گوشی رو برداشتم و نگاهی به ساعت انداختم. یک و نیم بود. یعنی... یک ساعت از وقت اذان گذشته! توی جام نشستم حتی از تصور آب زدن به دست و صورت هم احساس لرز میکردم ولی تجربتا میدونستم بعد از گرفتن وضو خوب میشم.. بلند شدم و به هر سختی بود در رو باز کردم و وارد سرویس شدم دستم روی سنگ روشویی بود که نیفتم و شیر رو باز کردم که وضو بگیرم صدای قدمهایی نزدیک شدن و بعد هر دو نفرشون رسیدن جلوی در همونطوری که آب به صورتم میرسوندم گفتم: سلام ببخشید اذیتتون کردم کتایون با تعجب گفت: چکار میکنی مگه لرز نداری؟ _نه خیلی کم شده ژانت نگرانتر گفت: خب حالا نمیشه نماز رو بذاری برای یه وقت دیگه؟ حتما الان بدنت درد میکنه، سخته... _ نه عزیزم نمیشه نماز رو که بخونم بهتر میشم این آب مثل یه شوک دوباره بدن رو به کار میندازه تا کی تو رختخواب بمونم از سرویس اومدم بیرون و برگشتم اتاق خودم اونها هم بی هیچ حرفی دنبالم اومدن همونطور که چادر نمازم رو سر میکردم اشاره کردم به تخت: بشینید چرا وایستادید بی حرف نشستن و همونطور متعجب بهم زل زدن تا نمازم رو تموم کردم!
قسمت_86 توی سجده ی آخر بعد از نماز بودم که صدای کتایون در اومد: بسه دیگه خسته نشدی؟ حالت بده اینی وقتی حالت خوبه چکار میکنی؟ سر از سجده برداشتم: یه جوری حرف میزنی انگار خیلی کار طاقت فرسائیه دو رکعت نمازه دیگه... _آخه الان که حالت خوب نیس چرا انقدر کشش میدی! _چون حالمو بهتر میکنه هر چی بیشتر طول بکشه بهتره تسبیح رو از روی سجاده برداشتم و مشغول ذکر شدم. ژانت با ذوق گفت: این چیه چقدر قشنگه رنگی رنگیه! الحمدلله رو کامل کردم و گفتم: تسبیحه وسیله شمارش کلمات دعا این تسبیح به قول تو رنگی رنگی اسمش تسبیح ام البنینه. اسمشه.. مدلشم اینه که مهره هاش چند تا رنگ مختلف داشته باشه.. تسبیح انواع دیگه هم داره... به سختی خودم رو خم کردم و در کمد زیر میز رو باز کردم... یه صندوقچه بیرون کشیدم و گرفتم طرفش: اینا همه تسبیحه. باز کن و ببین از هر کدومش خوشت اومد یادگاری بردار آهسته و با لبخند ممنونی گفت و در صندوقچه رو باز کرد... با ذوق بینشون دست چرخوند و بعد یکی از تسبیحا رو بلند کرد: این اسمش چیه؟ _این فیروزه ست... بعد جعبه رو گرفتم و دونه دونه معرفی کردم: این عقیق شجره این عقیق سرخ سلیمانی... این تسبیح هسته خرماست اینم تسبیح شاه مقصوده! اینم که... تربته... _خاکه؟ _بله...خاک... کتایون حرفم رو قطع کرد: چرا اینجوری شدی؟ _دیشب دیدی که چه بارونی بود اومدنی خونه دیدم انقدر ترافیکه اگر سوار اتوبوس بشم تا ده شبم نمیرسم خونه پیاده برگشتم تو راه موش آب کشیده شدم رسیدم خونه یه دوش گرفتم خوابیدم که دیگه متاسفانه اینجوری شد... آهی کشیدم: اصلا نفهمیدم کی صبح شد. نماز صبحمم قضا شد... _واقعا بی عقلی حالا مثلا دیر می‌رسیدی چی میشد؟ _خب خسته بودم میخواستم زود برسم بخوابم که از جلسه امروز عقب نمونیم! _چقدرم که نموندیم... پاشو زودتر بریم سر کارمون یه ساعته علافمون کردی... گفتم: شما برید دفترو کتاب حاضر کنید من قضای صبحمم بخونم میام. ژانت تو ام این صندوقچه رو با خودت ببر ببین کدومشو میخوای بردار... بعد از نماز با دفترم رفتم آشپزخانه و پشت میز نشستم... از لرزش دستها و ضعفی که بهم مستولی شده بود به یاد آوردم از دیشب هیچی نخوردم. ولی تا خواستم بلند بشم کتایون انگار فکرم رو خوند و بلند شد: از دیشب تا حالا فکر کنم هیچی نخوردی نه؟ بذار یه کنسرو باز کنم بخور بعد شروع کنیم.... تشکری کردم و اونهم بی حرف مشغول باز کردن و گرم کردن کنسرو قارچ و ذرت شد... ژانت همونطور که سرش توی جعبه بود پرسید: جنس اینا از چیه؟ _جز اون خاکیه بقیه سنگن این یکی فیروزه و بقیه سنگ عقیق از انواع مختلفش. حالا کدومو میخوای؟ با خجالت گفت: هیچکدوم... نمیخوام کلکسیونت خراب شه لبخندی زدم: من کلکسیونر نیستم اینا همش سوغاتیه که جمعشون کردم هر کدومو میخوای بردار تعارف نمیکنم _پس... میشه همون رنگی رنگیه رو بدی؟ _همون که تو سجاده بود؟ باشه هر وقت رفتم برا نماز بیا بگیرش فقط حتما بیا و یادآوری کن من یادم میره... کتایون ظرف رو گذاشت جلوم: بجمب بخور که امروز خیلی کار داریم _به روی چشم علیا حضرت... منم با شما خیلی کار دارم! همونطور که می نشست پشت چشمی برام نازک کرد و رو به ژانت گفت: حالا به چه دردت میخوره؟ _هیچی قشنگه دوست دارم داشته باشمش همونطور که غذا میخوردم ژانت دوباره با تسبیح ها سرگرم شد. ولی کتایون که دنبال بهانه ای برای فرار از غضب من بود سعی میکرد ها با ژانت مشغول باشه: _حالا انگار گنج پیدا کرد قیافه شو ببینم چی ان اینا؟ سنگن دیگه تا حالا سنگ تزیینی ندیدی؟! آخرین قاشق رو که فرو دادم با لبخندی حرصی و کجکی پرسیدم: _خب کتایون خانوم چه خبرا؟! خندید: چه سوال عجیبیه این سوال یعنی من الان باید کل وقایع این مدت رو برات توضیح بدم؟ منظورم رو میفهمید ولی خودش رو میزد به اون راه : خبری نیست سلامتی _شیطونه میگه پاشو یه فصل کتک مهمونش کنا! خودتو به اون راه نزن مادر بنده خدات هر روز زنگ میزنه سراغتو از من میگیره عجب بی رحمی هستی تو بابا یه زنگ بهش بزن خب کمت میاد؟ _سختمه... سختمه باهاش حرف بزنم درک کن.
مطلع عشق
#لبیک_یا_مهدی ۱
پستهای روز شنبه (امام زمان (عج) و ظهور)👆 روز یکشنبه( )👇
41 ❌اصلاً خودتو دست کم نگیریا اگه حقیقت ایمان،به قلبت نفوذ کنه؛ به لطافت وظرافتهای مهرورزی میرسی! 🌸اونوقت اونقدر لطیف میشی؛ که هم خودت و هم دیگران ازت لذت میبرن. ‌❣ @Mattla_eshgh
فیلم مستند 30 ابان حوالی ساعت 15 : 23 شبکه سیما داستان مشاهدات بی پرده ی یک عکاس ایرانی است از خطوط مقدم جنگ در سوریه وعراق
مطلع عشق
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ #هدف _و_فوائد_ازدواج ۲ #استاد_محمد_شجاعی #جلسه_اول 《الحمد الله
۲ ✍ قانونی داریم ما در کل نظام خلقت به نام قانون زوجیت؛ قانون زوجیت رو درمورد انسان‌ها که خب مشخص هست، گرایش مرد به زن، زن به مرد، از اول تاریخ بوده. در قرن هجدهم توسط دانشمندان قانون زوجیت درمورد گیاهان کشف شد و🌴 در قرن نوزدهم هم مسئله‌ی قانون زوجیت، یعنی گرایش اجسام منفی یا قطب‌های منفی به اجسام مثبت یعنی قطب‌های مثبت رو هم، حتی اجسام، اتم‌ها، ذرات ریز هم در قرن نوزدهم کشف شد. 📖 ولی قرآن ۱۴۰۰ سال پیش، بیش از ۱۴۰۰ سال پیش، تحت عنوان یه قانون کلی 💠 سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا یعنی منزه است کسی که همه چیز رو 💠 وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ از هرچیزی ما، وقتی كُلِّ شَيْءٍ میگه استثنا نداره، ما از هر چیزی زوج آفریدیم. یک قانون کلی هست. 💢 و به قول امام صادق علیه‌السلام: 💠 لِكُلِّ شَيْءٍ شَيْءٌ يَسْتَرِيحُ إِلَيْهِ برای هرچیزی چی هستش که انسان در کنار او آرامش پیدا می‌کنه. هر چیزی، یعنی هر چه که شما در طبیعت در جهان ببینید ،در جهان خلقت ببینید، در جهان مخلوق‌ها؛ اینجوری هست که هر چیزی یک جفت داره و در کنار جفت خودش و زوج خودش آرامش پیدا می‌کنه.🥰 💠 لِكُلِّ شَيْءٍ شَيْءٌ يَسْتَرِيحُ إِلَيْهِ برای هر شی‌ءای، شیءای هست که اون رو آرامش میده. به هر حال مسئله گرایش به جنس مخالف جدای از مسئله‌ی کشش غریزه‌ی جنسی هست، یعنی اون یه بحث هست و اینکه انسان جدای از نیاز جنسی به جنس مخالف جهت آرامش روانش، آرامش روحش احتیاج داره بحث دیگری هست. این دوتا که از دوتا از چیز‌هایی که خداوند در نهاد بشر قرار داده. 🔮 مسئله‌ی بعد ایجاد علاقه‌ی فطری، علاقه‌ی شدید فطری هست به محبت کردن. یعنی اون هم محبت‌کردن به کودک. جلسات گذشته هم عرض کردم طوری خداوند کرده که انسان خود به خود علاقه داره که بچه‌دار باشه و به عنوان رب و مربی نقش مادری 👩‍🍼 و یا پدری رو بازی کنه و کسی رو در سایه‌ی تلاش‌های خودش و زحمات و فداکاری خودش تربیت بکنه و رشد بده. 👶 تا حد جان فشانی و فداکاری هم این مسئله وجود داره که انسان بچه‌اش رو دوست داره و می‌خواد که اون رو تربیت کنه و رشد بده، بزرگش کنه. علاقه، این هم یکی از چیز‌هایی هست که به هر حال انسان رو به سمت تشکیل خانواده و پایداری خانواده نگه می‌داره.👌 در تحقیقاتی که به عمل آمده که بچه‌دار هستند خیلی از مشکلاتشون کم‌تر از خانواده‌هایی هست که بچه‌دار نیستند. چون خود وجود عامل بچه یک عاملی هست برای استحکام و شیرینی زندگی.🤤 📌 چهارمین چیزی که خداوند در نهاد انسان قرار داده شیرین‌ کردن زندگی هست یعنی ایجاد شیرینی و شور و نشاط هست در زندگی به واسطه‌ی بچه و فرزند.👨‍👩‍👧 طوری هست که اگر حتی انقدر زیاد هست که اگر زن و شوهری، دختر و پسری با هم ازدواج کنند و بعد از یک مدتی صاحب فرزند نشوند با اینکه خودش در کنار هم دیگه خوش هستند و آرام هستند و لذت میبرند از حضور هم دیگه، اما باز طوری هست که گرایش پیدا میکنند به اینکه فرزند داشته باشند. 🔷️ اگر بنابر مسائلی بچه‌دار نشن میبینید که حتی حاضر هستند، میبینید که یه مسئله‌ی شایع و عام در میان زوج‌ها هست، که حاضر هستند برن بچه‌ی کس دیگری رو به فرزندی قبول کنند و او رو بزرگ کنند که حس پدری و حس مادری رو پیاده بکنند و ارضا بکنند در حق اون بچه. 👈 یعنی یک به اصطلاح این ارضا‌ی محبت ورزی و مهرورزی به کودک خیلی در زندگی جا داره و می‌کشونه افراد رو به سمت بزرگ کردن بچه و بچه دار شدن. ادامه دارد....
001.mp3
2.06M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر 🌴 بخش اول ⭕️ احساس مالکیت یا امانت؟ 🔴 ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
قسمت_86 توی سجده ی آخر بعد از نماز بودم که صدای کتایون در اومد: بسه دیگه خسته نشدی؟ حالت بده اینی و
┈┈•••♡🦋♡•••┈┈ 💙 💙 87 _تو ام شرایط اونو درک کن زندگیشو بهم ریختی دل تو دلش نیست یکم انصاف داشته باش بابا تکلیفش رو روشن کن بنده خدا دق کرد عجب آدمیه ها _تو تو شرایط من نیستی که بفهمی چه وضعیتی دارم پس قضاوت نکن بی رحم نیستم ولی الان نمیتونم باهاش حرف بزنم جدی شدم: تو که نمیتونستی بیخود کردی به من گفتی زنگ بزن و اون بیچاره رو هوایی کردی! آبروی منم بردی الان پای منم گیره من نمیخوام مدیون مادرت بمونم پس مجبوری باهاش حرف بزنی چه بخوای چه نخوای وگرنه کلاهمون میره تو هم فهمیدی؟! کلافه دستی به سرش کشید: بابا من که نگفتم هیچ وقت حرف نمیزنم. گفتم فعلا نمیتونم _خب ایشون تا کی باید منتظر میل حضرت عالی باشه؟ بابا هر روز زنگ میزنه من دیگه از خجالت نمیدونم چی بهش بگم! لااقل فعلا یه عکس براش بفرست... کلافه گفت: خیلی خب باشه یه کاریش میکنم فکر کنم برا یه کار دیگه اومدیم اگر میخوای اینجوری از زیر بار بحث دربری کور خوندی لبخندی زدم: باشه ولی اگر تو ام فکر کردی به بهانه بحث میتونی از زیر بار این موضوع در بری کور خوندی! قبل شروع اول میخوام بپرسم شما از خوندن بیست صفحه از این کتاب دید ابتدایی تون چیه چه دید و چه تعریف و چه حسی به شما داد؟ صریح بگید بی تعارف ژانت_خب اول اینکه من توی این بیست صفحه اول جمله ای که پیروانش رو به عملیات تروریستی دعوت کنه ندیدم نمیدونم حالا شاید جاهای دیگه باشه ولی تا الان که من ندیدم... و اینکه فکر نمیکردم قرآن انقدر درباره بقیه پیامبرا مخصوصا مسیح صحبت کرده باشه فکر میکردم بیشتر درباره خودشون حرف زده باشه و اتفاقاتی که افتاده... _حالا کجاشو دیدی یک ششم آیات قرآن درباره بنی اسرائیله ... اتفاقا لحن قرآن اصلا نقالی نیس که هر اتفاقی بین خودشون پیش اومده تو کتاب ثبت باشه به ندرت درباره وقایع مصداقی صحبت میکنه بیشتر تمرکزش روی چیزای دیگه ست... کتایون تو چی؟ _خب... این رجز خوندنش توی آیه 23 برام خیلی جالب بود آدم ترغیب میشه حتما کامل بخونه و یه جوری به چالش بکشدش چون داره به مبارزه دعوت میکنه مخالفینش رو! توی کتاب دیگه ای ندیده بودم اینو _همینطوره خیلی اعتماد به نفس میخواد چنین ادعایی مگه چی میگه که ادعا میکنه کسی نمیتونه مثلش کلامی بیاره؟ باید دید... فقط اینم بگم که قرآن در معرفت و حکمت انتها نداره و سواد من در برابرش خیلی اندکه اما حتی نکاتی که خود من هم از قرآن میفهمم خیلی بیشتر از اون چیزیه که یادداشت برمیدارم و به این دلیل که بحث طولانی و خسته کننده نباشه فقط نکات خیلی خیلی مهم رو یادداشت کردم حالا شروع کنیم؟ ✍🏻 نویسنده: شین الف 🦋انتشار تنها با ذکر اسم نویسنده ازاد
قسمت_88 به موافقت سر تکون دادند و من هم بسم اللهی گفتم و شروع کردم: _اولین آیه ی قرآن که اول هر سوره هم تکرار میشه و مسلمان ها در آغاز هر کاری استفاده میکنن و میگن یه جمله ی خاص و یه فرموله، همین جمله است بسم الله الرحمن الرحیم که یه ترکیب خاصه معنی ش رو میدونید دیگه یعنی به نام خداوند بخشنده مهربان خدایی که اول با مهربانیش خودش رو معرفی میکنه کتایون_خب آیه ی 25، ترسیم بهشت بهشت شما چرا اینطوریه! چرا تمام امکاناتی که توی بهشت هست درخت و میوه و شیر و عسل و اینهاست؟ به نظر نمیرسه که چون اون منطقه منطقه بی آب و علفی بوده و از نظر اونها اوج زیبایی و لذت همین چیزا بوده بهشتشون هم همین قدر کوچیک ترسیم شده؟ وگرنه که این بهشت خیلی تکراری و خسته کننده ست چقدر آدم غذا بخوره و تو چمن بچرخه! جهنم هم همینطور کاملا انتزاعی و غیر قابل درکه اصلا وجود جهنم هم با مهربانی خدا که شما ادعا میکنید در تضاده چطور خالقی به این عظمت که شما ترسیم میکنید تمام دغدغه ش سوزوندن موجوداتیه که خودش خلق کرده این اصلا منطقی نیست _اول اینکه درخت و سبزه و چمن برای مردمی که توش زندگی میکنن هم لذت بخشه یعنی چیزی نیست که بگی هر کی توش باشه ازش سیره هوای خوب و سرسبزی برای همه جذابیت داره نه فقط بیابون نشین ها و در هر حال نعمته ثانیا این حرفت رو اینطور می پذیرم که چون بهشت جایزه مومنینه و بالاخره باید براشون جذابیت داشته باشه تا بهش میل پیدا کنن و برای همه مردم دنیا خاصه اون منطقه ای که قرآن درش نازل شده این امکانات خیلی جذاب بوده؛ خداوند در قرآن به این بُعد از امکانات و نعمات بهشت بیشتر پرداخته و این اصلا دلیل بر این نمیشه که تنها امکانات بهشت این باشه این ویترینشه چون آدم های عادی در ابتدای ورود به این سیستم بیشتر از این درکی از امکانات غیر مادی و لذت های برتر ندارن و باید کم کم تربیت بشن وگرنه تو همین قرآن آمده در بهشت به مقام خشنودی و دیدار خدا میرسید خب اصلا کی میتونه عمق این لذت رو درک کنه کی میتونه بگه لذت درک بی نهایت خسته کننده است و تکراری میشه بی نهایت دریاییه که هر چی کاوش بشه تشنه ترت میکنه یا جایی از قرآن میفرماید هر آنچه دلهایشان تمنا کنند می یابند! دیگه امکاناتی از بالاترم هست؟ اما درباره فلسفه و کیفیت بهشت و جهنم هم بد نیست یه توضیحی بدم؛ خب اگر یادتون باشا گفته بودم دلیل خلقت کائنات چیه خدا خواسته تجلی کنه اثر هنری خلق کنه زیبایی و تعادل رو در وجود ما و پیرامونمون به نمایش بگذاره بر اساس محبت دنیا رو خلق کرده و به مخلوقات امکاناتی داده که رشد کنن و به کمال خودشون برسن و این دنیا رو یک بزرگ برای ظهور و بروز صفات و ظرفیت ها قرار داده گفتم خدا انسان رو برای رشد و تعالی خلق کرده نه انسان همه موجودات رو هیچ موجودی رو برای تنبیه کردن خلق نکرده که میگی دغدغه ش اینه! خدا میخواد همه ما در این انتخاب خودخواسته پیروز بشیم و جایزه بگیریم با همین هدف خلقمون کرد مثل والدینی که اصلا بچه رو به دنیا میارن که بهش محبت کنن و کمکش کنن رشد کنه اما همیشه هستن کسانی که از نعمت خلقت سوء استفاده میکنن و مشکل به وجود میارن و اون تعادل و زیبایی خلقت رو بر هم میزنن یادته روز اول چی گفتی؟ گفتی خدایی که به ظلم واکنش نشون نده طرفدار ظالماست من از این همه سال مطالعه یک چیز فهمیدم اونم اینکه خدا فقط با یک چیز مشکل داره اونم ظلمه خدا عادله و متنفره از ظلم از هر نوعش...
قسمت_89 همونطوری که در ابعاد کوچیکتر آدمهای حق طلب از ظلم متنفرن مثل خودت. گفتم که ما آدمها اشل های خیلی کوچیک صفات خدا هستیم عدالت و ظلم ستیزی رکن صفات خداست اونقدر که از اصول مذهب ماست تو جای خدا یکی بنده هات رو اذیت کنه باید جوابش رو بدی یا نه؟ اگر جواب ندی که خدای بی عرضه ای هستی و بیچاره بندگانت که حتی نمیتونی حق شون رو وقتی بهشون ظلم میشه بگیری یه جماعتی رو آفریدی گذاشتی یه جا یکی به یکی دیگه زور میگه ظلم میکنه تو باید وایسی نگاه کنی؟ تو اینهمه ظلم روی این کره زمین میبینی خودت گفتی دنیا وضعیت خوبی نداره خب این رفتارها باید بی جواب بمونه؟ خدا به انسان فرصت داده که رشد کنه و فضایل اخلاقی و صفات خوب رو متجلی کنه بعد اون میره میشه جانی و خونریز! کسی که میزنه در یک لحظه یک شهر رو پودر میکنه واقعا خدا نباید هیچ کاری به کارش داشته باشه؟ خدایی که نتونه از اینهمه ظلم احقاق حق کنه عروسکه خدایی که فقط مهربون باشه ولی مقتدر نباشه کاریکاتوره تک بُعدیه سطحیه حجم نداره همونطور که مهربونی خوبه احقاق حق و انتقام از مجرمین هم خوبه حتی یه جور مهربونیه به اونایی که مورد ستم واقع شدن بیگناه... خدای ما دین نازل کرده... دین عرفان نیست که فقط توش عبادت کنی دین سبک زندگیه یه برنامه کامله برای چگونه زیستن طبیعتا خدایی که انسان رو خلق میکنه نباید رهاش کنه بهش برنامه میده براش پیامیر میفرسته اینا همه قدمهاییه که خدا به سمت بشر برمیداره و کمک میکنه در امر هدایت و رشد اونوقت بعضی ها مغرضانه گمراه میشن و گمراه میکنن حق هدایت رو که مهمترین امکان و داشته انسانهاست ازشون دریغ میکنن خب حق اینا چیه؟ خدایی که دین فرستاده چارچوب خوب و بد برای زندگی بشر ترسیم کرده کلی باید و نباید عقلی ترسیم کرده که حقوق کسی پایمال نشه یه عده گوش میدن یه عده انگار نه انگار کلی صدمه وارد میکنن به زندگی بقیه بعد هر دوی اینا یه عاقبت داشته باشن؟ خنده دار نیست؟ اصلا من میگم مهمترین دلیل برای ایمان به خدا همین فریاد دادخواهیش برای مظلومان عالمه خدایی که نسبت به احوالات بنده هاش بی تفاوت نیست... _اگر بی تفاوت نیست چرا موکول میکنه به بعد چرا همون موقع واکنش نشون نمیده؟ _اینهمه گفتم هدف خلقت امتحانه! خدا سکوت میکنه تا استعداد ها متبلور بشه چه خوب و چه بد این چالشیه که حقیقت وجودی موجودات رو برملا میکنه حقیقتی که البته با کسب آگاهی و پرورش قابل شکل دهیه خدا باید سکوت کنه تا امتحان شکل بگیره سر جلسه امتحان معلومه مراقب کاری نمیکنه! همه کارا مال بعد تحویل برگه ست امتحان... اصلا اساس خلقت همینه اگر این نظم به هم بخوره هدف میره زیر سوال خدا که مثل انسان هیجان زده نمیشه یهو بزنه بازی رو خراب کنه صبرش زیاده اما در آخر با قدرت تمام حق رو به حق دار میرسونه اگر خدا که متولی این سیستمه وسطش بزنه خرابش کنه آخه اصلا چه خلقتی بود! هدف خلقت اینه. _آقا اصلا جهنم خوب واسه ظالما اما ادیان کلی قوانین دست و پا گیر میذارن بعد میگن هر کی رعایت نکرد جهنم اونم به وحشتناک ترین شکل ممکن این خودش ظلمه که بخاطر یه سری گناه کوچیک کسی بخواد بره جهنم _آخه مشکل اینجاست که شما تعریف درستی از گناه نداری اولا خدا چیزی رو گناه نمیدونه مگر اینکه ظلم باشه! حالا یا ظلم به خودته یا به خداست یا به دیگران خلاصه از صراط عدالت خارج میشی دیگه تو وقتی دروغ میگی ظلم میکنی وقتی دزدی میکنی ظلم میکنی قتل میکنی ظلم میکنی ربا میگیری ظلم میکنی ربا میدی ظلم میکنی و... همه گناه ها یه حدی از ظلم رو درون خودشون دارن و یه چیز دیگه که روح گناهه روح گناه نافرمانیه تو با هر گناه با نظر خدا مخالفت میکنی مثل کاری که شیطان کرد انگار که میگی خدایا من بیشتر از تو میفهمم طبعا این ظلم به خداست حقی که از آن خدا بود رو مال خودت دونستی پس بنده ها اگر برن جهنم بابت این گناه بزرگ میرن جهنم: ظلم... اما دوز داره دیگه طبعا هر کس به هر اندازه ای که این گناهان رو با خودش داره از جهنم و مواهبش برخوردار میشه! _جهنم یه مفهوم انتزاعیه اصلا قابل باور نیست منظورم مدلشه _ کیفیت بهشت و جهنم طبیعتا یه چیزی شبیه باغ های عادی ای که ما دیدیم یا مثلا یه آتیش عادی نیست خیلی متفاوته بهشت و جهنم هر دو درجات و صفاتی هستن که انسان ها با اعمالشون کسب میکنن یعنی اثر حقیقی اون اعمال اون درجات و صفات بهشتی و جهنمیه
قسمت_90 در مورد بهشت یه مثال میزنم درباره جهنم یه مثال دیگه بهشت جاییه که بدی و شر اصلا نمیتونه واردش بشه پس طبیعتا هر کس پاک باشه خود بخود وارد میشه و هر کس ناخالصی داره بیرون میمونه مثل غشایی که نفوذ پذیری انتخابی داره متوجه شدی چی شد؟ این خدا نیست که کسی رو از بهشت محروم میکنه این انسان ها هستن که با ناخالصی هایی که با خودشون آوردن امکان ورود به بهشت رو ندارن _اون ناخالصی ها چی ان؟ _صفات بد و آثار گناه گناه مثل رسوب میمونه برای روح سنگین میکنه و جرم میده بهش روحی که رسوب داشته باشه و صفات بد رو در فرصت دنیا در خودش از بین نبرده باشه، چون بهشت جایگاه سلمه و قراره همه درش در امنیت و آسایش کامل باشن بخاطر حفظ امنیت این فضا و ساکنینش کسانی که ناخالصی دارن نمیتونن واردش بشن اصلا دست کسی هم نیست در ورودی بهشت مثل XRAY به این مواد حساسه! این مدل طراحیشه بهتر بگم همون صفاتی که از ورودی بهشت رد نمیشن همون چیزایی هستن که جهنم به وسیله اونها ادمها رو به سمت خودش میکشه تصور کن جهنم یه خاصیت مغناطیسی داره که همون رسوبات و صفات رو جذب میکنه و تو هم همونا رو تو وجودت داری چه توقعی داری کسب این رسوبات اشتعال زا دیگه اثر حقیقی عملته از خدا چه توقعی داری؟ در واقع تو خودت بهشت و جهنم خودت رو درون خودت میسازی و با خودت میبری و این کیفیت وجود توست که تعیین میکنه باید کجا بری بهشت یا جهنم کاملا عادلانه از اول اگر برات مهم باشه که جلوی رشد صفات بد رو بگیری و گناه نکنی خب بهشتی هستی دیگه دلیلی برای نگرانی از وجود جهنم وجود نداره مگه خدا از آدم چی میخواد همون چیزی که در فطرتش هست و خودش هم بهش علاقه داره و براش مفیده همه ما صفات خوب اخلاقی رو دوست داریم و از رذائل اخلاقی بدمون میاد ژانت فوری گفت: پس فرق نمیکنه دینت چی باشه همین که آدم خوبی باشی کافیه درسته؟ _همون اول گفتم دین چارچوبه سیستمی که خوب و بد رو دقیق نشونت میده و تو رو میسازه دینی که این قابلیت رو داره باید پیدا کنی تو میخوای خدا رو درک کنی و بپرستی و رشد کنی باید بهترین وسیله رو در اختیار بگیری کارآمدترینش رو! همون چیزی که خودش فرستاده خدا هر دینی فرستاده انسان باید تصدیق کنه اخه چرا آدم خوبی باشه ولی ایمان نیاره خب دینم همون اخلاق خوبه دیگه مگه چه فرقی میکنه؟ کتایون با پوزخند گفت: اگر ثابت بشه دینی الهیه همین طوره که تو میگی حتما باید بهش ایمان آورد بی توجه به کنایه ش توی دفترم سر گردوندم: خب آیه 30 درباره خلقت بشر توضیح میده اینجا میخوام یه کاری بکنیم داستان خلقت بشر رو که هم در عهد عتیق(تورات) و هم در قرآن نقل شده مقایسه کنیم و بعد یه نتیجه ای بگیریم... ✍🏻 نویسنده: شین الف 🦋انتشار تنها با ذکر اسم نویسنده آزاد
قسمت_91 داستان خلقت انسان در تورات اینطوریه که خدا تصمیم میگیره آدم رو خلق کنه. علت خاصی هم ذکر نمیکنه. اما وقتی انسان رو خلق میکنه و خوب بهش نگاه میکنه میبینه عجب چیز عجیبی خلق کرده این یه چیزیه تو مایه های خودش! یعنی توانایی خدا شدن داره! در واقع میفهمه که اشتباه کرده!... دوتا نکته همین اول کار در میاد. یکی اینکه مقام خدایی اونقدر دم دستیه که هر مخلوقی میتونه کسبش کنه در صورتی که منطق قرآن میگه قدرت خدا بینهایته ذات خدا حتی در تصور انسان هم نمیگنجه چه برسه که بخواد تصرفش کنه. نکته دوم اینکه این خدا زیادی بی عرضه نیست؟ موجودی رو خلق میکنه بدون اینکه قبلش فکر کنه بدون اینکه بفهمه چکار داره میکنه حتما باید کارش تموم بشه بعد بفهمه که اشتباه کرده؟ خدایی که اشتباه میکنه! خدایی که ناتوان میشه! حالا خطا کرده میخواد جبران کنه ببین چیکار میکنه آگاهی و جاودانگی رو که دو فاکتور مزیت خداست از انسان میگیره میکنه تو دو تا درخت! درختا هم دقیقا وسط محل سکونت آدم و حواست! و بهشون میگه به این درختا دست نزنید! خب انسان رو اشتباهی ساختی معدوم کن بره دیگه چرا باید خطر بالقوه برای خودت نگه داری؟ یعنی واقعا نمیتونه چیزی که ساخته رو از بین ببره؟ خدای ناتوان! دیدی تو این فیلمای هالیوودی دانشمنده یه چی میسازه دیگه نمیتونه جمعش کنه؟ یه همچین چیزی! بعد حالا آگاهی و جاودانگی مگه جسمه که مجبور باشی بکنی تو درخت؟ بعدم دقیقا میبری میزاری دم دستش بعد میگی دست نزن! چیزی که برات خطر ماهیتی داره چون اگر انسان آگاهی و جاودانگی داشته باشه خدا میشه پس رقیب خداست. بعد تازه انسان یه برتری هم داره خدا یکیه اینا دوتان پس فردا بچه دارم میشن میشن کلی! یعنی میخوام بگم قدرت تکثیر دارن. فاتحه ی این خدا خونده ست اگر اینا به این دو عنصر برسن بعد دقیقا درخت رو میبره میذاره دم دستشون؟! کانه اصلا عقل قائل نیستن برای این خدا! ولو در حد یک انسان... بعد دقت کنید این خدا کاملا رقیب انسانه! این خدا نسبت به انسان نه تنها خیرخواه نیست بلکه به شدت هم حسوده! خدایی که مانع پیشرفت آدمه مایه جهل و ضعف آدمه انسان رو ضعیف میخواد چون خودش کوچیکه و با رشد انسان موقعیتش به مخاطره میفته! این خدا پرستیدن داره؟ حالا آدم و حوا توی بهشت خودشون میچرخن بدون اینکه شعور و آگاهی داشته باشن چون شعورشون رو ازشون گرفت دیگه! ببخشید که این مثال رو میزنم برای اینکه متوجه تعریفش بشید تعریفش از انسان در اون جایگاه چیزی شبیه چهارپاست! یعنی داره میچرخه و میخوره و متوجه چیزی هم نیست خب طبیعتا انسانی که شعور نداشته باشه حیوان خواهد بود دیگه... ✍🏻 نویسنده: شین الف 🦋انتشار تنها با ذکر اسم نویسنده آزاد ادامه دارد .... ‌❣ @Mattla_eshgh