ء
من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سر تا سر وجود مرا گویی چیزی بهم فشرد
تا قطرهای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم
از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم...
خستهام، خیلی خسته... حوصلهی هیچ چیز و هیچکس را ندارم، دلم دغدغه و رفاقت و همصحبتی نمیخواهد. فقط کنج آرامی میخواهم و لختی سکون.
بیزارم از هیاهوی نامفهوم زمان، بیزارم از حرفها، صداها، آمدنها، رفتنها.
میخواهم به حال خودم باشم، فراموش شوم، نباشم.
میخواهم کسی کاری به کارم نداشته باشد، که نه حوصلهی لبخند دارم، نه اشک، نه سفر، نه فکر کردن...
میخواهم بخوابم...
- #نرگس_صرافیان_طوفان
#شاخه_نبآت
- @Mava_a !🥥'
کاش بودی...!
دیگر شکایت نمیکرد،
دلم از تنهایی..!
- #بهرام_دلداده
#وِنوش
- @Mava_a !🥥'
ماوی
ای به تو آرزویِ من بیشتر از جفایِ تو! سر برود ولی ز سر کم نشود هوایِ تو دشمن و دوست گو بکن هر غرض
دل از درد جدایی میکشد آهی و میگوید:
کہ تنهاییعجبدردیست، داد ازدستتنهایی
#هلالی_جغتایی
#وِنوش
- @Mava_a !🥥'
غم انگیزترینها اونایین که سعی میکنن به بهترین شکل بقیه رو خوشحال کنن
اونا میدونن احساس بیارزش بودن چه شکلیه،
نمیخوان هیچکس این رو احساس کنه...
#شاخه_نبآت
- @Mava_a !🥥'