به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
- #علیرضا_آذر
#شاخه_نبآت
🌿. @Mava_a
سنی ندارد عاشقی کردن فرقی ندارد کودکی، پیری
هر وقت زانو را بغل کردی یعنی تو هم با عشق درگیری :)
- #علیرضا_آذر
#آسو
🌿. @Mava_a
قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدند
- #علیرضا_آذر
#شاخه_نبآت
- @Mava_a !🌿'
سر باز نکن ای اشک از جاذبه دوری کن
ای بغض پر از عصیان این بار صبوری کن
- #علیرضا_آذر
#وِنوش
- @Mava_a !🌿'
در همین روزهای بارانی
یک نفر خیره خیره میمیرد!
تو بدی کردی و کسی باعشق،
از خودش انتقام میگیرد!
- #علیرضا_آذر
#آسو
- @Mava_a !🥥'
عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود
او که از جان خودت دوست ترش میداری :)
- #علیرضا_آذر
#آسو
- @Mava_a !🥥'
عشق اما نهایتی مجهول
بیحضورش اگرچه شب عالیست
در تن فکرهای هر شبهام
باز هم جای خالیاش خالیست…
- #علیرضا_آذر
#آسو
- @Mava_a !🥥'
درماندگی یعنی تو اینجایی
من هم همین جایم،
ولی دورم!
تو اختیار ِ زندگی داری
من زندگی را سخت مجبورم :)
- #علیرضا_آذر
#آسو
- @Mava_a !🥥'
عهد کردم ک خودم پشت خودم باشم و بس،
به تن هیچ عقابی پرو و بالی ندهم!
- #علیرضا_آذر
#رآحیل
- @Mava_a !🥥'
ماوی 🇵🇸
🎞' Mava | مأوی
اگه
روز و شب دنیا
یه عمر غرق تشویشه
یه جمعه
این کلاف کور
به دست عشق وا میشه...
- #عليرضا_آذر
#مهروماه
☕️' Mava | مأوی
زندگی یک چمدان است که میآوریش
بار و بندیل سبک میکنی و میبریش
خودکشی مرگ قشنگیست که به آن دل بستم
دست کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجرههای خطرم
به سَرم میزند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقهست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده، داد بکش
هی تکانم بده، نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
مثل سیگار، خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش
مثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کن
مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز
من خرابم بنشین، زحمت آوار نکش
نفست باز گرفت، این همه سیگار نکش
آن به هر لحظهی تب دار تو پیوند، منم
آنقدر داغ به جانم،که دماوند منم
توله گرگی،که در اندیشهی شریانِ منی
کاسه خونی، جگری سوخته مهمان منی
چَشم بادام، دهان پسته، زبان شیر و شکر
جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدر
تا مرا مینگرد قافیه را میبازم
بازی منتهی العافیه را میبازم
سیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منم
ماده آهوی چمن، هوبره ی سینه بلور
قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعهی دور
مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندم
ماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم
خندههای نمکینت، تب دریاچهی قم
بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتم
مویِ بَرهم زده ات، جنگل انبوه از دود
و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود
قصههای کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدند
هر پسربچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُرد
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادم
چشممان خورد به هم، صاعقه زد پلکم سوخت
نیزه ای جمجمه ام را به گلوبند تو دوخت
سَرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید
سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسید
دوزخِ نی شدم و شعله دواندم به تنت
شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنت
به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
پیش چشم همه از خویش یَلی ساخته ام
پیش چشمان تو اما سپر انداخته ام
ناگهان دشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست
ماه من روی گرفت و سر مریخ نشست
آس ِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدند
کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدند
چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم،از دهنت افتادم
و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چَنبره زد کار به دستم بدهد
تو نباشی من از آینده ی خود پیرترم
از خر زخمیِ ابلیس زمین گیر ترم
تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورم
تو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم
شاید آخر سر ِ پاییز توافق کردیم
هر کسی شعله شد و داغ به جانم زد و رفت
من تو را دو... دهنه روی دهانم زد و رفت
همه شهر مهیاست مبادا که تو را
آتش معرکه بالاست مبادا که تو را
این جماعت همه گرگند مبادا که تو را
پی یک شام بزرگند مبادا که تو را
دانه و دام زیاد است مبادا که تو را
مرد بد نام زیاد است مبادا که تو را
پشت دیوار نشسته اند مبادا که تو را
نا نجیبان همه هستند مبادا که تو را
تا مبادا که تورا باز مبادا که تو را
پرده بر پنجره انداز مبادا که تو را
دل به دریا زده ای پهنه سراب است نه
برف و کولاک زده راه خراب است نرو
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم
بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیست
بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
پسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم
بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم
می پرم، دلهره کافیست خدایا تو ببخش
خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش
- #علیرضا_آذر
#شاخه_نبآت
☕' Mava | مأوی