eitaa logo
موعود(عج)12
2.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
10.5هزار ویدیو
18 فایل
﷽ 🔶احادیث.روایات مهدوی 🔶بشارت نزدیکی ظهور 🔶سخن بزرگان در مورد منجی(عج) 🔶️اخبار سیاسی روز 🔶️اخبار جبهه مقاومت 🔶️اخبار سرزمین‌های اشغالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 # دستورات امام زمان(عج) ✅واگذار کردن برخی از مأموریت‌های ویژه در جریان برخی از تشرفات و دیدارهای علما با امام(ع)، آن حضرت، علاوه بر مواردی که تاکنون بیان شد، مأموریت‌های ویژه‌ای را به ایشان واگذار نمودند. از جملة این مأموریت‌ها می‌توان موارد زیر اشاره کرد: الف ـ فرمان به شیخ مرتضی انصاری مبنی بر ماندن در کربلا و انجام فرمان امام(ع): ناقل این جریان مرحوم آیت‌الله سید علی شوشتری، استاد اخلاق و عرفان شیخ است. وی نقل می‌کند که در یکی از سفرهایی که از نجف اشرف به کربلای معلّا مشرف شدند، به ترتیبی که خود می‌گوید، متوجه تشرف شیخ مرتضی به محضر امام زمان(ع) می‌شود و حضرت، ایشان را مأمور امری می‌فرمایند و تا آن امر به انجام نمی‌رسد، اجازة خروج شیخ را از کربلا صادر نمی‌فرمایند. ✳️امّا پس از آنکه سید شوشتری از او دربارة آن امر سؤال می‌کند، ایشان پاسخ می‌دهد که از اسرار است.39 ب ـ فرمان به مرحوم آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره) برای جلوگیری از خلع لباس روحانیان: مرحوم آیت‌الله حاج مرتضی حائری نقل کردند: ✳️زمانی که رضا شاه پهلوی، دستور داده بود همه لباس متحدالشکل (:کت و شلوار و کلاه پهلوی) بپوشند، و روحانیان به شرط ارائة مدرک، از این قانون معاف می‌شوند؛ مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی(ره) تا حدّ امکان از دادن مدرک دریغ نمی‌کرد. از این رو، یکی از علما در مورد این امر، به آن مرحوم اعتراض کرد و گفت که این کار باعث سست شدن اجازه‌های شما می‌شود. مرحوم اصفهانی در جواب می‌گویند: دستور کتبی از امام زمان(ع) آمده است. ج ـ نمونه‌های دیگر: همچنین دربارة موارد دیگر از این قبیل می‌توان به دستور امام عصر(ع) نسبت به احداث مسجد مقدس جمکران در عالم بیداری به حسن بن مثله جمکرانی و دستور مجدد آن حضرت(ع) به مرحوم قدرت‌الله لطیفی نسب، ـ مدیر هیئت امنای مسجد ـ در خصوص بازسازی و توسعة آن مسجد مقدس اشاره کرد. بنا به نقل مرحوم لطیفی(ره)، خود در این باره، امام(ع) ضمن دادن نقشة توسعه مسجد، از وی می‌خواهند که کار بازسازی را آغاز کند. همچنین در تشرفی دیگر، آن حضرت(ع) به مرحوم لطیفی امر می‌فرمایند که از مشهد به تهران بیاید و به تأسیس آموزشگاه‌های اسلامی اقدام کند. در مجموع، راهنمایی‌ها و ارشادات امام(عج) در ملاقات‌ها و دیدارها به گونه‌هایی که برشمردیم؛ جملگی مصادیقی از نحوة بهره‌گیری از وجوه امام غایب در عصر غیبت است و از طریق بررسی و تحلیل جامع آنها، معنای «خورشید پشت ابر» که در روایات بیان شده، آشکارتر می‌شود. چنانچه مشاهده می‌شود، رهنمودهای امام(ع) در تشرفات، همچون دیگر فرمایشات آن حضرت(عج) در توقیعات و پیام‌های مکتوب، نیازمند تحلیل‌های اجتهادی و فقهی ـ در سطوح فردی و اجتماعی ـ است.  🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
دروغین ✅انتخاب نام محمد و لقب مهدی برای سومین خلیفه عباسی از سوی پدرش منصور بی دلیل نبود. هنگامی که به منصور گفته شد که نفس زکیه همان مهدی است پاسخ داد:مهدی فرزند من است. @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 💀مدعیان دروغین💀 ✅انتخاب نام محمد و لقب مهدی برای سومین خلیفه عباسی از سوی پدرش منصور بی دلیل نبود. هنگامی که به منصور گفته شد که نفس زکیه – که از آن نیز سخن خواهیم گفت – همان مهدی است پاسخ داد: «دروغ می گوید مهدی فرزند من است!» (مقاتل الطالبین، ص ۲۱۲) ✳️دست و دلبازی مهدی عباسی در اول سال خلافتش و رفتار خوبش با مردم سبب شد تا برخی از عوام الناس او را دوست بدارند و ای بسا همان مهدی موعود تصور نمایند. ✳️خلیفه نیز از این جهل مردم کمال استفاده را می برد و بیش از پیش بر گرده آنها سوار می شد. در نقلی آمده که منصور عباسی اموال بسیاری را از عراقیها گرفت و مهر زد و آنان را فقیر ساخت سپس هنگام مرگش به فرزندش مهدی وصیت کرد که اموال آنان را که در کیسه های مهر زده گذاشته بود به ایشان بازگرداند و به فرزندش گفت: «من این کار را کردم تا مردم تو را دوست بدارند» ✳️مهدی نیز چنین کرد و این سبب شد تا نامش بدرخشد و مردم او را دوست بدارند. ✳️جالب این است که مهدی عباسی خود نیز از این ادعا استقبال می کرد و تنها به شاعری که او را «مهدی امت پیامبر» خواند پانصد هزار درهم بخشید. به هر روی اعتقاد به مهدویت او نیز دوامی در تاریخ پیدا نکرد زیرا نه نسب او و نه خلق و خوی او نه هیچ شانی از شئون وی با «مهدی موعود» عجل الله تعالی فرجه الشریف سازگاری نداشت. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃  @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
ابلیس به چه وسیله ای به بهشت راه یافت برای فریب آدم و حوا؟؟ @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 🎬قسمت اول ✅چگونه شیطان داخل بهشت شد؟ هنگامی که از جانب خدا خطاب آمد: اى اهل آسمان ها! من آدم و حوا را در بهشت منزل دادم و همه چیز را مباحشان کردم ، مگر بهشت جاودان را. اگر نزدیک درختان آن شوند و از آنها بخورند از ظالمان خواهند بود و از آن جا بیرون خواهند شد شیطان این خطاب را شنید و امیدوار شد پیش خود گفت : من آنها را از بهشت بیرون مى کنم شیطان که همه بدبختیهای خود و رانده شدن از درگاه پرفیض الهی را از ناحیه آدم میدانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود، در صدد بود به هر شیوهای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم سازد و حتی در پیشگاه خدا سوگند یاد کرد که به هر نحوی و از هر سویی که بتوانم آدمیان را گمراه و جهنمی خواهم کرد. ✅شیطان در چنین موقعیتی که حضرت آدم و حوا بهترین زندگی را دارند چگونه میتواند آسوده بنشیند و آدم را در آن همه لذتهای بی منتهای مادی و معنوی مستغرق ببیند و نصیب وی فقط اندوه و حسرت و ندامت باشد؟ شاید اگر هم فکر انتقام در سر او نبود همان طبع حسود و تکبری که داشت او را آسوده نمیگذاشت و در صدد زایل کردن این نعمتهای بی حد الهی از آدم و حوا بر میآمداما بعد از آن که او را از بهشت بیرون کردند و دیگر جایى در بهشت نداشت ، چگونه و با چه حیله و وسیله اى بار دیگر داخل بهشت شد؟ چه طور آدم و همسرش را فریب داد؟ ادامه دارد........ 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
سلام خدمت شما بزرگواران. شما میتوانید قسمت اول مستند رهایی از شب را از اینجا پیگیری کنید. ارتباط با خادم کانال @Walandani
هدایت شده از موعود(عج)
علیه السلام : 🍃هرگاه می خواهی دعایت به عرش برسد و مستجاب گردد ، اول در حق پدر و مادرت دعا کن .🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 منتظران ✅یک وظیفه ای که می توان برای منتظران حقیقی مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه تبیین نمود مطلب نابی است که از روایات شیعه استفاده می شود مبنی بر اینکه منتظر باید فرج را به صورت ناگهانی و نزدیک و غیر منتظره محسوب کند. ✅امام صادق علیه السلام در خصوص امام زمان عجل الله تعالی فرجه فرمودند: «توَقَّعْ أَمْرَ صَاحِبِکَ لَیْلَکَ وَ نَهَارَکَ، شب و روز منتظر امر فرج صاحبت باش» (بحار النوار، ج ۹۵، ص ۱۵۹) و این یعنی هرگز آن را دیر تصور ننما و به خیال خود نه تنها آن را در زمان پس از مرگ خود تصویر نکن بلکه احتمال بده همین امروز و یا همین امشب این حادثه عظیم رخ دهد. به همین جهت است که در انتهای دعای عهد می خوانیم: 🍃«خدایا پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به دیدار او، و کسانى که بر پایه دعوتش از او پیروى کردند شاد کن، و پس از او به درماندگى ما رحم فرما، خدایا این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت برطرف کن، و در ظهورش براى ما شتاب فرما، که دیگران ظهورش را دور مى بینند، و ما نزدیک می بینیم»🍃 آری منتظر ظهور حضرت این انفجار نور در عرصه عالم را نزدیک می بیند. ✳️ممکن است گفته شود با توجه به عدم تحقق علائم حتمی ظهور مانند سفیانی و صیحه آسمانی و … چگونه می توان ظهور را ناگهانی تصور نمود؟ ✳️ پاسخ این است که یکی از عقاید مختص شیعه «مساله بداء» است یعنی خدا برخی از چیزها را تغییر داده به گونه دیگری ظاهر می نماید. به همین روی ممکن است این علائم حتمی همه تغییر کرده و رخ ندهند، چنانچه در برخی روایات نیز به این مساله اشاره شده است. (ر.ک: غیبت نعمانى، باب ۱۸، ص ۴۳۱) 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 ✅ دعای برای ظهور در تعقیب نماز عصر: ✳️ متاسفانه این تعقیب نماز عصر در مفاتیح الجنان نیامده است✳️ ✅ از تعقيبات مهمّ بعد از نماز عصر، اقتدا به مولايمان حضرت موسى بن جعفر امام كاظم عليه السّلام در دعا براى مولايمان حضرت مهدىّ عليه السّلام است يحيى بن فضل نوفلى میگويد: در بغداد، بعد از فراغت حضرت ابى الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام از نماز عصر، به خدمت آن بزرگوار وارد شدم، و ديدم كه دستهاى خويش را به سوى آسمان بلند نموده است، و شنيدم كه مى فرمود: 🔴 أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، اَلْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْباطِنُ ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، إِلَيْکَ زِيادَةُ الْأَشْياءِ وَنُقْصانُها ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، خَلَقْتَ الْخَلْقَ بِغَيْرِ مَعُونَةٍ مِنْ غَيْرِکَ ، وَلا حاجَةٍ إِلَيْهِمْ ، أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، مِنْکَ الْمَشِيَّةُ وَ إِلَيْکَ الْبَدْءُ. أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، قَبْلَ الْقَبْلِ وَخالِقُ الْقَبْلِ ، أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، بَعْدَ الْبَعْدِ وَخالِقُ الْبَعْدِ ، أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، تَمْحُو ما تَشاءُ وَتُثْبِتُ وَعِنْدَکَ اُمُّ الْکِتابِ . أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، غايَةُ کُلِّ شَيْءٍ وَوارِثُهُ ، أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، لايَعْزُبُ عَنْکَ الدَّقيقُ وَلَا الْجَليلُ ، أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ ، لايَخْفي عَلَيْکَ اللُّغاتُ ، وَلاتَتَشابَهُ عَلَيْکَ الْأَصْواتُ . کُلَّ يَوْمٍ أَنْتَ في شَأْنٍ ، لايَشْغَلُکَ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ ، عالِمُ الْغَيْبِ وَأَخْفي ، دَيَّانُ الدّينِ ، مُدَبِّرُ الْاُمُورِ ، باعِثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ ، مُحْيِ الْعِظامِ وَهِيَ رَميمٌ . أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْنُونِ الْمَخْزُونِ ، اَلْحَيِّ الْقَيُّومِ ، اَلَّذي لايَخيبُ مَنْ سَأَلَکَ بِهِ ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ، وَأَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ الْمُنْتَقِمِ لَکَ مِنْ أَعْدائِکَ ، وَأَنْجِزْ لَهُ ما وَعَدْتَهُ ، يا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکْرامِ🔴 وى مى گويد عرض كردم: براى چه كسى دعا فرموديد؟ موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: براى مهدى آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله. سپس افزود: پدرم فداى كسى كه شكمش فراخ، و ابروانش پيوسته، ساقهاى پايش باريك، فاصله ما بين دو شانهاش دور، و رنگ چهره اش گندمين و ميان سياه و سفيد است، و با وجود رنگ گندمى، زردى اى به واسطه بيدارى شب پيوسته بر او نمايان است. پدرم فداى كسى كه شبها در حالى كه در سجده و ركوع است، ستارگان را مى پايد، پدرم فداى كسى كه در راه خشنودى خدا، سرزنش هيچ سرزنشكننده اى در او اثر نمى گذارد، هم او كه روشنى بخش تاريكى است. پدرم فداى كسى كه به امر خدا قيام مى نمايد.  عرض كردم: خروج آن بزرگوار كى خواهد بود؟ فرمود: هنگامى كه لشكرها را در «انبار» بر كناره رود «فرات» و «صرات» و «دجله»، و نيز ويران شدن «پل كوفه»، و سوختن برخى از خانه هاى «كوفه» را مشاهده نمودى، هر گاه اينها را ديدى، مسلّما خداوند آنچه را كه مى خواهد انجام مى دهد و هيچ گاه امر خداوند مغلوب نمى گردد، بلكه همواره چيره است و حكم و فرمان او به تأخير نمى افتد. 📚 منبع: ترجمه فلاح السائل/ سید ابن طاووس ص351 ما هم به اماممان موسی ابن جعفر علیه السلام  اقتدا می کنیم و عرضه می داریم : اللهم ! أن تعجّل فرج المنتقم لك من أعدائك، و أنجز له ما وعدته ✅ ادعیه مهدوی ادامه دارد ....✅ ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 و لعب ⛔️مرگ ناگهانی و کوتاهی عمر: ✳️امام صادق (ع) فرمود: «بَیتُ الغِنا لا تؤمِنُ فیهِ الفَجیعَة وَ لاتُجابَ فیه الدَّعوَة وَلایَدخُلُهُ المَلَکُ[19]» ✅خانه که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک ایمن نیست و دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند. 📗ازآیات و روایات استفاده می شود که اعمال خیر، بر وسعت رزق و طول عمر می افزاید؛ در مقابل گناه و لهو و لعب و موسیقی مطرب، برکت را برده و عمر انسان را کوتاه می کند. ⬅️اسامی زیر از جمله مروجین موسیقی هستند که با وضع نامناسب و مرگ ناگهانی و عمرکوتاه از دنیا رفته اند: 1- مالیبران، استاد معروف موسیقی در حال خواندن آواز، در سن 27 سالگی سکته کرد. 2- برخی موسیقی دانان به وسیله خودکشی به زندگی خود خاتمه دادند، از آن جمله: «شومان» موسیقی دان مشهوری را می توان نام برد که با انداختن خود به رودخانه «راین» خودکشی کرد. 3- پرگولوزی – نوازنده ایتالیایی، در سن 26سالگی 4- بلینی - نوازنده ایتالیایی، در سن 34سالگی 5- موریس ژوبر - نوازنده فرانسوی، در سن 40سالگی 6- شوسون - نوازنده فرانسوی، در سن 30سالگی 7- مندلس - نوازنده آلمانی، در سن 38سالگی 8- شوبرت - نوازنده اطریشی، در سن 31سالگی 9- موزارت - نوازنده اطریشی، در سن 35سالگی 10- حبیب سماعی - نوازنده ایرانی، در سن 45سالگی 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 نفس_خودسازی ✅به طور کلی، مراحل خودسازی عبارتند از: 1. تقویت ایمان از طریق سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری می شود. در این زمینه، شرکت در جلسات مذهبی، گوش دادن به سخنرانی ها، تلاوت مداوم قرآن کریم و مطالعة شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و... بسیار مفیدند. 2. پاک سازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دل بستگی ها و وابستگی ها و از اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا می باشند. 3. اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رذایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی، از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آنها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی. 4. تفکر شخصی در سؤال های اساسی انسان که در بینش دینی مطرح می شوند؛ مانند خداشناسی، انسان شناسی و هستی شناسی، دین شناسی و معادشناسی. 5. انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوا و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پای بندی به احکام دینی. 6. تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و معصومین علیهم السلام و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات. در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع، حالات انسان دارای ثبات خواهد شد و دگرگونی ها و تحولات، سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد. ⬅️سعی کنیم از خودمون شروع کنیم تا اطرافیان_از همین حالا امام زمانی(عج) باشیم. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
(ع): زندگی دو روز است، روزى به سود تو، و روزى به زیان تو است، پس آنگاه که به سود تو است به خوشگذرانى و سرکشى روى نیاور، و آنگاه که به زیان تو است شکیبا باش 📚 حکمت ۳۹۶
‌ ‌🍃🌺 حاج مهدوی خطاب به اونها گفت:اجازه بدید من برسونمتون.رضا ماشینو آورده. .. اونها هم انگار همچین بدشون نمی اومد باهاش برن.چقدر خودمونی حرف میزدند.بابای فاطمه دستشو گرفت گفت:نه حاجی مزاحمت نمیشیم.وسیله هست. من چرا اونجا ایستاده بودم؟؟؟ اصلا مگه من ربطی به اونها داشتم؟اونها انگار یک جمع خانوادگی بودند.من بین اونهمه صمیمیت مثل یک مترسک بیچاره وغصه دار ایستاده بودم و لحظه به لحظه بیحال ترو نا امیدتر میشدم!! راهمو کج کردم..اولش با قدمهای آروم ولی وقتی صداشون قطع شد با قدمهای سریع از سالن اصلی دورشدم و به محوطه ی اصلی پناه آوردم. اونها اینقدر گرم صحبت با یکدیگر بودند که حتی متوجه رفتن من نشدند! مردی در حالیکه ساکم رو از دستم میگرفت با لهجه ی معمول راننده ها، ازم پرسید: _آبجی کجا میری؟ عین مصیبت دیده ها چند دیقه نگاه به دهانش کردم و بعد گفتم:پیروزی! اون انگار از حرکاتم فهمید که تو حال خودم نیستم و خواست گوشمو ببره.خیلی راحت گفت: _با بیست تومن میبرمت قیمتش اینقدر بالا بود که شوک صحنه ی چندلحظه ی پیش رو خنثی کنه!! ساکم رو از دستش بیرون کشیدم و گفتم :چه خبره؟ مگه سر گردنست؟!لازم نکرده نمیخوام. صبر نکردم تا چونه بزنه.از کنارش رد شدم و به سمت ماشینها رفتم. صدای فاطمه رو شنیدم ولی خودمو زدم به نشنیدن. راننده های مزاحم سواستفاده گر یکی پس از دیگری سد راهم میشدند وهرکدوم بعد از شنیدن اسم مسیرم یک قیمت پرت میگفتند و بعدشم با کلی منت و غر غر دنبالم راه می افتادند که نرخش همینه.حالا تو تا چقدر میتونی بدی!! در میان هجوم اونها فاطمه شانه ام رو گرفت ونفس نفس زنان گفت:چرا هرچی صدا میکنم جواب نمیدی؟ کجا رفتی بی خداحافظی؟؟ دلم نمیخواست نگاهش کنم ولی چاره ای نداشتم! او از احساس من خبری نداشت.شاید اگر میدانست که چقدر نسبت به روابط او و حاج مهدوی حساس وشکننده ام در حضور من کمتر به او نزدیک میشد. اما این همه ی مشکل من با فاطمه نبود.فاطمه شش ماه با من دوست بود و من هیچ چیز از او نمی‌دانستم. درحالیکه من بدترین اعترافاتم رو درحضورش کرده بودم. او دوست نداشت من چیزی از زندگیش بدونم.حتی از دخترعموش که دیگه زنده نیست! این منصفانه نبود!!! او به من اعتماد نداشت.حق هم داشت .من مثل او خانواده دار نبودم.من یک دختر بی سرو پا بودم که معلوم نبود چیکار کردم و چیکار قراره بکنم.چرا باید با من صمیمی میشد و مسایل شخصیش رو بهم میگفت؟ ! لابد او میترسید دونستن مسایل شخصیش از جانب من خطری براش ایجاد کنه! شاید تاثیرهمه ی این افکار بود که به سردی گفتم:دیرم شده بود.نمی تونستم صبر کنم خوش وبش شما تموم شه.. فاطمه جاخورد! با تعجب پرسید: _عسل؟؟؟ یعنی تو از اینکه پدرومادرم با سلام احوالپرسی وقتتو گرفتن ناراحت شدی وقهر کردی؟؟ آره دیگه!!!! این رفتار غیر منطقی من تنها برداشتی که منتقل میکرد همین بود واین واقعا قابل قبول نبود!! خدایا کمکم کن..کمکم کن تا مثل فاطمه قوی باشم ودر اوج ناراحتی احساساتم رو پنهون کنم.چرا در مقابل فاطمه نمیتونم نقاب بزنم؟! به زور خندیدم وگفتم:نه خنگه!! گفتم تا شما سرتون گرمه بیام بیرون ببینم چه خبره.ماشین هست یا نه! که ظاهرا اینقدر زیاده که نمی زارن برگردم داخل. میدونم دروغم خیلی احمقانه بود ولی این تنها چیزی بود که در اون شرایط به ذهنم رسید. فاطمه هم باورش نشد.بجای جواب حرف من ،به سمتی دیگر نگاه کرد وگفت :همه منتظر منند باید زود برم.خیلی ناراحت شدم اونطوری رفتی هرچقدر صدات کردم جواب ندادی! میخواستی با حاح مهدوی خدافظی کنی ولی.. حرفش رو قطع کردم. با شرمندگی گفتم: الهی بمیرم برات.ببخشید.باور کن من اونقدر بی ادب نیستم که بی خداحافظی بزارم برم. اوهنوز نفس نفس میزد.گفت: میدونم..میدونم.در هرصورت بدی خوبی هرچی دیدی حلال کن.ما دیگه داریم میریم. دلم شور افتاد.پرسیدم:با کی میرین؟؟ فاطمه گفت:با اعظم اینا دیگه ته دلم روشن شد.گفتم:آخه حاج آقا میگفت میخواد برسونتتون فاطمه خندید:نه بابا اون بنده ی خدا حالا یک تعارفی کرد. درست نبود مزاحمش بشیم. با او تا کنار ماشین برادر اعظم همراه شدم. اونها خیلی اصرارم کردند که مرا تا منزلم برسونند ولی من ممانعت کردم.فاطمه نگرانم بود.گفت رسیدی زنگ بزن. وقتی رفتند، بسمت راننده ها حرکت کردم و مشغول چانه زدن با آنها شدم که صدای حاج مهدوی رو از بین همهمه ی جوانهایی که اونشب از دید من مثل کنه بهش چسبیده بودند شنیدم.سرم رو برگرداندم تا ببینمش.او هم مرا دید.اینبار نه یک نگاه گذرا بلکه داشت با دقت نگاهم میکرد.و من دوباره میخ شدم..!! ادامه دارد...
‌ تماما چشم شدم.! بدون اینکه صدای راننده ی سمج رو بشنوم.وبدون اینکه بترسم از اینکه او دوباره نگاه بیحیای من عصبانیش کند. او نردیکم آمد.پرسید :هنوز اینجا هستید؟؟ گمان کردم با خانوم بخشی رفتید!! با من من گفتم:نههه..من مسیرم با اونها یکی نیست! او پشت گوشش رو خاراند و دوباره به زمین گفت:مگه شما هم محلی نیستید؟؟ خوش بحال زمین!! کاش من زمین بودم و او به بهانه ی حرف زدن با نامحرم، همش به من خیره میشد! با مکث گفتم: نه.. نگاهی به اطراف انداخت.گفت کسی دنبالتون نیومده؟ چقدر امشب این سوال تلخ تکرار میشد! گفتم:من کسی رو ندارم. گفت:خدارو دارید.. تو دلم گفتم خدارو دارم که شما الان در اوج نا امیدی و دلشکستگیم کنارم ایستادی. گفت:مسیرتون کجاست؟ گفتم : پیروزی با تعجب نگاهم کرد و دوباره سرش را پایین انداخت. بعد از کمی مکث رو کرد به یکی ازجوونهایی که همراهش بودند و گفت:رضا جان شما اول خواهرمونو برسون.این از هرچیزی ارجح تر وافضل تره. رضا جوانی قدبلند و چهارشانه بود که ازنظر ظاهری خیلی شباهت به حاج مهدوی داشت.سریع سوییچ رو از جیبش در آورد و گفت:رو چشمم داداش.پس شما با کی میرید؟ حاج مهدوی گفت.ما چهارتا مردیم یه ماشین میگیریم میریم. من که انگار قرار نبود خودم نقشی در تصمیم گیری داشته باشم خطاب به آن دو گفتم:نه ممنون.من داشتم ماشین میگرفتم. اصلا نمیخوام کسی رو تو زحمت بندازم. رضا ساکم رو از رو زمین برداشت و با مهربونی گفت:نه خواهرم. صلاح نیست.این راننده ها رحم و مروت ندارن.کرایه رو اندازه بلیط هواپیما میگیرن. میخواستم مقاومت بیشتری کنم که حاج مهدوی گفت:تعلل نکنید خانوم.بفرمایید سریعتر تا اذان نشده برسید منزل. من درحالیکه صدام میلرزید یک قدم نزدیکتر رفتم و با شرمندگی گفتم:من در این سفر فقط به شما زحمت دادم.حلالم کنید. حاج مهدوی گفت:زحمتی نبود.همش خیرو رحمت بود.در امان خدا..خیر پیش!! چاره ای نبود.باید از او جدا میشدم.رضا جلوتر از من راه افتاد و در کمال تعجب به سمت ماشین مدل بالایی رفت وسوییچ رو داخل قفل انداخت!! سوار ماشین شدم و او هم در کمال متانت آدرس دقیق را پرسید وراه افتاد . در راه از او پرسیدم :ببخشید فضولی میکنم. شما با حاج مهدوی نسبتی دارید؟ او با همان ادب پاسخ داد: _ایشون اخوی بزرگم هستند. حدسش زیاد سخت نبود.چون رضا هم زیبایی او را به ارث برده بود.ولی لباسهای رضا شبیه جوانان امروزی بود و رنگ موهایش تیره تر از برادرش بود. گفتم:خوشبختم ..من فکر نمیکردم ایشون برادری داشته باشند. رضا جواب داد:عجیبه که نمیدونید. خوب البته ظاهرا شما در محله ی ما زندگی نمی کنید.وگرنه همه خانواده ی ما رو می‌شناسند با چرب زبانی گفتم:بله بر منکرش لعنت! طبیعیه! خانواده ی سرشناس ترین امام جماعت اون محل ، باید هم، شناس باشه. او تشکر کرد و باقی راه، در سکوت گذشت.بخاطر خلوتی خیابانها سریع رسیدیم.از اوتشکر کردم و باکلی اظهار شرمندگی پیاده شدم.او صبر کرد تا من وارد آپارتمان کوچکم بشم و بعد حرکت کند. چه حس خوبی داره کسی نگرانت باشه و نسبت به تو حس مسئولیت داشته باشه.!! اذان میگفتند.ساکم رو گذاشتم و رفتم وضو گرفتم. ناگهان لبخند مسرت بخشی زدم!! راستی راستی من نماز خون شده بودم! ادامه دارد...
همه چیز تا چند روز عادی بود.هر روز از خواب بلند میشدم.روزنامه میخریدم و دنبال کار میگشتم و بعد از نماز ظهر به سمت محله ی قدیمی میرفتم و در پایگاه بسیج مشغول فعالیت میشدم. از فاطمه خواستم اگر کار خوبی سراغ دارد به من معرفی کند واو قول داده بود هرکاری از عهده اش بربیاد برام انجام دهد. سیم کارتم هم تغییر دادم تا یکی از راههای ارتباطیم با کامران قطع بشه. وسط هفته بود.دلم حسابی شور میزد.و میدونستم سر منشاء این دلشوره چه چیز بود! بله!!گذشته سیاهم! ! آخر هفته بود. تازه از مسجد برگشته بودم وداشتم برای خودم کمی ماکارونی درست میکردم که زنگ خانه ام به صدا در اومد. اینقدر ترسیدم که کفگیر از دستم افتاد. هیچ کسی بجز نسیم و مسعود آدرس منو نداشت! پس تشخیص اینکه چه کسی پشت دره زیاد سخت نبود. چون تلفنهاشون رو جواب ندادم سروکله شون پیدا شده بود.من دراین مدت منتظر این اتفاق بودم ولی با تمام اینحال نمیتونستم جلوی شوک و وحشتم رو بگیرم.شاید بهتر بود در را باز نکنم!! اصلا حال خوبی نداشتم.باید به آنها چه میگفتم؟ میگفتم من دیگه نمیخوام ادامه بدم چون راه زندگیمو پیدا کردم؟ یا میگفتم عاشق شدم.عاشق یک روحانی که مطمئنم از من خواستگاری نمیکنه؟!!! خدایااا کمکم کن. تلفن همراهم زنگ خورد. حتما خودشون بودند. اما نه!! اونها که شماره ی منو ندارند.به سمت گوشیم دویدم. فاطمه بود.چقدر خوب که او همیشه در سخت ترین شرایط سروکله اش پیدا میشد. داخل اتاق خواب رفتم و درحالیکه صدای زنگ آیفون قطع نمیشد گوشی رو جواب دادم.فاطمه تا صدای لرزونم رو شنید متوجه حالم شد.پرسید: _سادات جان چیشده؟ اتفاقی افتاده؟ من با عحله ودستپاچه جواب دادم: _فاطمه به گمونم نسیم، همون دختری که من و با کامران آشنا کرده پشت دره! فاطمه با خونسردی گفت:خب؟؟ که چی؟؟ من با همون حال گفتم:چی بهش بگم؟ اون فهمیده من جواب کامرانو نمیدم اومده ببینه چرا تغییر نظر دادم فاطمه باز با بی تفاوتی جواب داد:خب این کجاش ترس داره؟ خیلی راحت بهش بگو دوست ندارم دیگه باهاش ارتباط داشته باشم! مثل اینکه واقعا فاطمه اون شب هیچ چیز نشنیده بود.با کلافگی گفتم:د آخه مشکل سر همینه دیگه!! آنها اگه بفهمند من با کامران به هم زدم بیچارم میکنند.کلی آتو از من دارند. _من نمیفهمم ارتباط تو با کامران چه ربطی به نسیم داره آخه؟ خدای من!!! مجبور بودم دوباره لب به اعتراف وا کنم.ولی نه!! دلم نمیخواست بیشتر از این، فاطمه پی به گذشته ی سیاهم ببرد. هرچه باشد او رقیب من به حساب میومد. با عجله گفتم : حق با توست.بهش میگم دوسش ندارم وتموم خواستم تماس رو قطع کنم که فاطمه گفت: _عسل وقتی تصمیم میگیری توبه کنی خدا تو رو درمسیر آزمایشهای سختی قرار میده و تو رو با ترسهات ونقاط ضعفت مواجه میکنه تا ببینه چند مرده حلاجی..آیا توبه ت نصوحه یا یک عهد بی ثبات!!! اگه با شجاعت به جنگ گناهانت رفتی شک نکن خدا با دست غیبش موانع رو از سر رات برمیداره اما اگه زور ترس و نفست بیشتر از اعتقادت به قدرت خدا باشه میبازی! خیلی بدم میبازی.. شک نکن...موفق باشی..خداحافظ گوشی رو قطع کرد.ومن حرفهای تکون دهنده و زیباش رو مرور میکردم.او خواسته یا ناخواسته پندهایی بهم داد که جواب چه کنم چه کنم چند لحظه ی پیشم بود. صدای زنگ آیفون قطع شده بود.حتما پشیمون شدند و برگشتند ولی نه..!! پشت در خونه بودند وزنگ میزدند.متوسل شدم به شهید همت و پشت در گفتم:کیه؟؟ نسیم گفت:زهرماار کیه!!..در وباز کن پرسیدم: تنهایی؟؟ گفت: آره باز کن مسخره نفس عمیقی کشیدم و در رو باز کردم. اونگاه معنی داری کرد و در حالیکه داخل میومد گفت:چرا در وباز نمیکردی؟ گفتم:دستشویی بودم... او با تمسخر گفت: اینهمه مدت؟؟ من جواب دادم: اولا اینهمه مدت نبود وپنج دقیقه بود.ولی سرکار خانوم از بس که دستشون رو زنگ بود براشون این زمان طولانی بنظر رسید. دوما از صبح معده ام به هم ریخته گلاب به روت او انگار کمی قانع شده بود..اما فقط کمی!! رو نزدیک ترین مبل نشست و در حالیکه با ناخنهاش ور میرفت گفت:مجبور شدم زنگ همسایتونو بزنم درو باز کنه.میدونستم خونه ای. با کنایه گفتم:عجب! !! جدیدا چقدر پیگیر شدی!! او خودش رو به نشنیدن زد. ادامه دارد...
هدایت شده از موعود(عج)12
هدایت شده از موعود(عج)
1_6203643.mp3
129.7K
دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار 🍃اللهم عل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 مهدوی ⭐ امام زمان (عج ) خواندن کدام دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند ؟ ✔ جواب: امام زمان خواندن 2 دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند: 💠 1-دعای اللهم ادخل علی اهل القبور... : ✳ امام زمان (عج) در جریان تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند: ✳ دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. ... را زیاد بخوانید زیرا در حقیقت این دعا برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود. 📚 منبع: کتاب ملاقات با امام زمان ص 286 💠 از دیگر فضایل این دعا این است که شيخ كفعمى در مصباح و بلد الامين و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: 💠هر كه اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بيامرزد گناهان او را تا روز قيامت و دعا اين است: اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ✳ 2-دعای افتتاح: ✳امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به شیعیان نوشتند: 💠 این دعا را در تمام شب های ماه رمضان بخوانید، زیرا فرشته ها به آن گوش می دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می کنند 📚 منبع: صحیفهٔ مهدیّه، بخش ۵، دعای ۸ 💠این دعا دارای مضامین و معانی بلندی است؛ و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اختیار ما می گذارد، و نیز تصاویر زیبایی از عالم پس از ظهور ارائه میدهد. چه نیکوست که همراه با خواندن این دعا به ترجمه و معنای آن نیز توجه کنیم. 💠 برای خواندن دعای افتتاح به مفاتیح الجنان اعمال شب های ماه رمضان مراجعه کنید. 🍃ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرج🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 نفس_خودسازی 🎬قسمت اول: ✅ اولین وظیفه منتظر واقعی، اصلاح نفس و خودسازی است. امام صادق علیه السلام در حدیث مهمی در ضمن شمارش اموری که هیچ عملی بدون آنها قبول نمی شود به «انتظار قائم علیه السلام» اشاره کردند و در نفسیر این انتظار فرمودند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَکَهُ فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِیئاً لَکُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَهُ الْمَرْحُومَهُ، هر کس که از بودناش در شمار یاران امام قائم شادمان است باید بانتظار باشد و با همین حال انتظار به پرهیز (ورع) و اخلاق نیکو رفتار کند پس اگر اجلش فرا رسید و امام قائم پس از مرگ او قیام کرد پاداش او همانند پاداش کسى است که امام قائم را درک کرده باشد پس کوشا باشید و بانتظار بنشینید گوارا باد بر شما اى گروهى که مشمول رحمت خدائید.» (الغیبه، نعمانی، ص ۲۰۰) آری به راستی آنان که به ورع و دوری از محارم نمی پردازند و به محرمات و امور ناپسند اشتغال دارند و آنان که حسن اخلاق ندارند و رفتار نیکو را در کارنامه خود ثبت ننموده اند چگونه می توانند مدعی انتظار مظهر حسن و اخلاق باشند؟! به همین روی است که در آن جمله معروف فرموده اند «منتظران مصلح خود باید صالح باشند» تا سنخیت و تناسبی بین منتظِر و منتظَر فراهم آید. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام خمینی: تا غرب‌زده‌ها از این مملکت نروند یا اصلاح نشوند شما به استقلال نخواهید رسید. @Mawud12
💠 بیماری مُزمِن ▫️ امام خمینی(ره): مَثَل کشور ما مَثَلِ بیماری است که لااقل پنجاه و چند سال بیماری کشیده است، و همه قشرها به بیماری او دامن زدند، و الآن از بار قشرهایی که دامن به بیماری او می‌زدند فارغ شده است، لکن بیمار است. از بیماری که پنجاه و چند سال به بیماری او کمک کردند و خائنین دامن زدند، نباید متوقع بود که به مجرّد اینکه [اینها] دامنْ‌زن‌ها خارج شدند، بیمار فوراً صحیح بشود. این بیماری که در جامعه ما از غرب پیدا شده است، از ممالک خارجی که می‌خواستند همه چیزمان را ببرند، این بیماری غربی را توقع نداشته باشید که با 8 ماه یا با 8 سال یا با 20 سال رفع بشود. اینهایی که در دانشگاه‌ها هستند بعضیشان البته - 50 سال اینها از غرب به مغزهای آنها بیماری تزریق شده و تربیت شدند اینها به همان تربیت‌های غربی؛ و آنها اینها را هم آماده کردند برای اینکه جوان‌های ما را آنطوری بار بیاورند. شما بخواهید که فوراً این بیمارها سالم بشوند، یا این بیمارها را کنار بگذارید و سالم پیدا بکنید، این توقع غیرمعقولی است. ─ (صحیفه‌نور-جلد۱۰- ص۳۸۸تا۳۹۴)
🔰 چرا به (علیه السلام)، می گویند؟ ✍ پاسخ: ✅ امام حسن(ع) نسبت به و تیره‌بختان جامعه بسیار بودند و با خرابه‌نشینان دردمند و اقشار و کم‌درآمد همراه و می‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل می‌شنیدند و به آن ترتیب اثر می‌دادند، و در این حرکت انسان ‌دوستانه جز خداوند را مدّنظر نداشتند. هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتّی خود ایشان به سراغ فقرا می‌رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می‌کردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند.(۱) امام حسن(ع) تمام توان خویش را در راه انجام امور نیک و خداپسندانه به کار می‌گرفت و اموال فراوانی در راه خدا می‌بخشید. مورخان و دانشمندان در شرح حال زندگانی پر افتخار ایشان، بخشش‌های بی‌سابقه و انفاق‌های بسیار بزرگ و بی‌نظیری ثبت کرده‌اند. آن حضرت در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایی خود را در راه خدا خرج کردند و سه بار نیز ثروت خود را به دو نیم تقسیم کردند و نصف آن را در راه خدا به فقرا بخشیدند.(۲) از ابن شهر آشوب روایت شده که روزی امام حسن(ع) بر جمعی از گدایان گذشت که پاره‌ای چند از نان خشک‌ها را بر روی زمین گذاشته‌اند و می‌خورند، چون نظر ایشان به آن حضرت افتاد از امام دعوت کردند و حضرت از اسب پیاده شدند و فرمودند: «خدا متکبّران را دوست نمی‌دارد» و با ایشان نشستند و از طعام ایشان تناول کردند و سپس از همه گدایان خواستند که برای صرف غذا به خانه حضرت بروند و حضرت با غذاهای خوب از ایشان پذیرایی کرده و به همه آن‌ها لباس‌های مناسب هدیه دادند.(۳)👍👍👍 # تاریخ از بخشندگی‌های امام حسن(ع) فراوان به یاد دارد، مثلاً روزی عربی به نزد ایشان آمد و درخواست کمک کرد و دستور دادند که آنچه موجود است به او بدهند و قریب ده هزار موجود را به آن بخشیدند.(۴) تاریخی مربوط به بخشش‌های آن حضرت فراوان است که ذکر تفصیلی آن‌ها مناسب این نوشته نیست، وقتی از خود امام پرسیدند، چرا هرگز سائلی را ناامید بر نمی‌گردانید؟ فرمودند: «من هم سائل درگاه خداوند هستم و می‌خواهم که خدا مرا محروم نسازد و شرم دارم که با چنین امیدی سائلان را ناامید کنم، خداوندی که عنایتش را به من ارزانی می‌دارد، می‌خواهد که من هم به مردم کمک کنم».(۵)❤️ به خاطر این و کارهای نیکی که از سوی امام حسن(ع) در مسیر خیر، احسان و کمک به طبقات درمانده و نیازمند انجام می‌گرفت، آن حضرت را کریم اهل بیت داده اند و با توجه به کرامت‌ها و بخشش‌های کم‌نظیر و گاهی بی‌نظیر آن امام بزرگوار لقب «کریم» برازنده آن حضرت است. *پی‌نوشت‌ها:✍ ۱. زمانی، احمد، حقایق پنهان، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اوّل، سال ۱۳۷۵، ص ۲۶۸. ۲. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، ۱۳۷۴، قم، ج۱، ص ۴۱۷ ـ پیشوایی، مهدی، سیره ی پیشوایان، نشر مؤسسة تحقیقاتی امام صادق، چاپ دوّم، ۱۳۷۴، ص ۹۰. ۳. مجلسی، محمد باقر، جلاء العیون، نشر انتشارات علمیه اسلامیه، ص ۲۴۱. ۴. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، پیشین، ص ۴۱۸. ۵. قرشی، باقر شریف، زندگانی امام حسن ـ علیه السّلام ـ ، ترجمه ی فخر الدین حجازی، تهران: نشر بعثت، چاپ اوّل، ۱۳۷۶، ص۱۳۵. ◀️به نقل از کانال: احادیث اهلبیت علیهم السلام📚
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 #لهو لعب ✳️ بُشر حافی: ✅حضرت موسی بن جعفر (ع) از کوچه های بغداد عبور می کرد، صدای ساز و آوازی شنید؛ دید که از خانه ای کنیزی بیرون آمد. حضرت به آن کنیز فرمود: صاحب این خانه آزاد است یا غلام؟ - آزاد است. - راست گفتی، اگر بنده بود از مولای خود می ترسید. کنیز به خانه برگشت، بُشر از او پرسید: چرا دیر کردی؟ و وقتی کنیز داستان را برای ارباب خود نقل کرد، بُشر با پای برهنه خدمت حضرت موسی بن جعفر (ع) رسید و از اعمال انحرافی خود، در محضر آن جناب توبه کرد. @Mawud12 ✅ برخورد حضرت علی (ع) با نوازنده: حضرت علی (ع) دید مردی نوازندگی می کند، او را موعظه نمود و از عملش نهی کرد و دستور داد وسیله نوازندگی او را شکستند، آنگاه فرمود: از این عمل زشت توبه کن. پس از توبه آن مرد، حضرت فرمود: آیا می دانی که موقع نواختن، ساز چه معنائی را می رساند؟ - نه! وصی پیامبر(ص) بهتر می داند. حضرت علی (ع): هنگامی که ساز نواخته می شود، زبان حالش چنین است: به زودی پشیمان می شوی، به زودی پشیمان می شوی، به زودی وارد جهنم می شوی ای نوازنده من. @Mawud12 ✅ تیره بختی شنونده موسیقی: مردی به امام صادق عرض کرد: همسایگان من کنیزانی دارند که آواز می خوانند و با عود (یکی از آلات موسیقی) می نوازند. چه بسا به هنگام قضای حاجت نشستنم را طول می دهم، تا صدای آنها را بیشتر بشنوم. امام فرمود: این کار را نکن. در روز قیامت دربرابر خداوند هیچ عذری نداری؛ مگر سخن حق را نخواندی که می فرماید: گوش، چشم، دل، مسئولند و در برابر کارهایی که کرده اند، مورد سؤال واقع می شوند. مرد عرض کرد: به خدا سوگند گویا این آیه را تاکنون نخوانده و نشنیده بودم. دیگر به خدا این کارها را انجام نمی دهم و از ام آمرزش می طلبم. امام سپس فرمود: برخیز و غسل کن و آنچه می توانی نماز بخوان، چون تاکنون به گناه بزرگی مشغول بودی و چه بدحال و تیره بخت بودی اگر بدون توبه و بر این حال از دنیا می رفتی. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴قراردادFATF به زبان ساده 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃