#کف_خیابون 38
خب! از حالا یه مهمون فضول و ناخونده داریم به نام ام آی سیکس از کشور منحوس انگلستان! سازمان جاسوسی که هم برای منافع خودش کار میکنه و هم تعامل بسیار زیادی با همتایان آمریکایی و اسرائیلی خودش داره.
اما... از وقتی من این پرونده را در دست گرفتم، سه مسئله شدیدا ذهنم را درگیر کرد:
اول اینکه چطور و چگونه از ماموریت شاهرودی اطلاع پیدا کردند؟
دوم اینکه چرا تصمیم گرفتند که همون اول کار، ینی در ماشین فرودگاه اسلام آباد کلک شاهرودی را بکنند؟! چرا اونجا؟ چرا در چنین مرحله ای؟
سوم اینکه شاهرودی مگه درگیر پرونده دیگه ای هم بوده که مزاحم ام آی سیکس شده باشه و بخوان و تصمیم بگیرن که حذفش کنند؟ یا باید اینجوری گفت! یا باید گفت که مگه قصه زنان و دخترای مدلینگ و شومینگ چه خط و ربطی به ام آی سیکس پیدا میکنه که باید قبل از افشای ارتباطات اونا و تاجزاده با عوامل خارجیشون فورا سر مامور امنیتی ما را زیر آب کنند؟!
درسته کافران و منافقان، کلا احمق اند اما دیگه نه تا اون حد که بخوان خیلی راحت و بدون ترجیح معقول، با کشتن وحشیانه یکی از ماموران امنیتی ما، شاخک های ما را الکی حساس کنند و رسما وارد یه درگیری تمام عیار بشیم!! قطعا دیگه کار داشته به جای حساس میکشیده که باید شاهرودی حذف بشه!
اما ... اینا همش به کنار! اون چیزی که همه را نگران کرده بود، وضع 233 بود! چون قطعا کسی که میتونه رد شاهرودی را بزنه و فی الفور حذفش کنه، خبر داره که 233 هم با شاهرودی بوده و هنوز زنده است و ما کلا هیچ ماموری را بدون «مامور سایه» و «مامور مکمل» به هیچ جهنمی نمیفرستیم چه برسه ماموریت به این حساسی!
من که نبودم اما از قرائن پرونده ای که مطالعه کردم، فهمیدم که اتاق فرماندهی اون عملیات در ایران، بسیار هوشمندانه عمل کرد! آفرین به این همه هوش و ذکاوت! متاسفم که نمیتونم جزئیاتش را بگم اما فقط همینو بدونید که 233 تونست به نتایج حداکثری برسه و سالم و تندرست به ایران برگرده... یا بهتره بگم، به ایران برگردوندنش!
برای اینکه از اوضاع این پرونده در خاک پاکستان اطلاع پیدا کنید، مختصری از گزارش 70 صفحه ای 233 با اندکی تصرف و توضیح خدمتتون عرض میکنم. 233 نوشته بود:
برای اولین باری بود که میدونستم نباید کسی بفهمه که من کجام و حتی کی هستم و قراره چیکار کنم؟ چون از زمانی که شاهرودی به من جواب نمیداد، فهمیدم که اتفاقی افتاده ... و از زمانی که با ایران ارتباط برقرار کردم و واسم اون بیت شعر را نوشتند، فهمیدم که حتی دیگه نباید تلاش کنم که با شاهرودی ارتباط بگیرم و باید فراموشش کنم.
خب من یک زن بوده و هستم. هم جای خواب میخواستم و هم لقمه نانی که بتونم بخورم و بدونم که بعدش مسموم نمیشم و زنده میمونم و هم مسئولیت و برنامه مشخصی را باید دنبال کنم و گزارشش را بفرستم.
من کل اون ده روز را که اونجا بودم، فقط آب و میوه خوردم. روزی سه یا چهار تا میوه میخوردم که از پا در نیام و بتونم یه مقدار پولم را پس انداز کنم. در کل اون ده روز، کمتر از سی ساعت خوابیدم! سوی چشمام کمتر شد و قیافه مرده متحرک پیدا کرده بودم. حتی پول ن/داشتم نون بخرم و بخورم چه برسه به یک وعده نهار گرم!
رابط ما در اونجا یه مرد پنجاه ساله افغانی از بچه های مقاومت بود که فقط یکبار مراجعه کردم. اون یکبار هم بخاطر عدم اطمینانی که حتی به سایه خودم داشتم، در حالتی که منو نمیدید، جیبش را زدم و تونستم یه گوشی SSF تهیه کنم و یه سیم کارت MAXELL بخرم و بتونم چندتا کد سر هم کنم.
اسم جهادیش «جواز عبدالله» بود... تنها کسی بود که شاهرودی قبل از پرواز بهم معرفیش کرده بود و مختصاتش را بهم گفت... با مکافات پیداش کردم... اون روز در حال پشمک فروشی بود... از پشت بهش نزدیک شدم و شوکر سمی را چسبوندم به زیر کلیه هاش... خیلی آروم و یواش بهش گفتم: سلام علیک... 233 هستم... لطفا خودتون را شل کنید و اجازه بدید مبلغی پول از جیبتون بردارم... لطف کنید و برنگردید تا مشکلی برای هیچکدوممون پیش نیاد... اجازه هست بردارم؟ اصلا پول دارید؟
جواز عبدالله گفت: سلام... خواهش میکنم... از جیب سمت چپم بردارید... مشکلی نیست... میدونستم پول لازمتون میشه... امروز رفتم از بانک گرفتم... راستی شوکرتون داره نبض میزنه... احتمالا نیاز به شارژ داره... شارژرم را هم از روی صندلی سمت چپم بردارید... دیگه چه خدمتی از دستم برمیاد؟
گفتم: تشکر میکنم... لطفا به هیچ وجه دلتون برای من نسوزه و منو تعقیب نکنید... چون اگر حتی احساس بکنم داره عملیات در خطر میفته... (جملم را قطع کرد و گفت)
چشم... خیالتون راحت...
ادامه دارد...
#کف_خیابون 39
233 نوشته بود:
با تعقیب و گریز و نفوذ ی که داشتم، تونستم هتل اقامت و شماره طبقه و شماره های اتاقاشون و خلاصه حتی برنامه شوی اولشون هم بفهمم و به ذهنم بسپارم. اولین شو، چهار شب بعد از رسیدنشون در همان هتل برگزار شد.
اینقدر شلوغ بود که حتی بلیط را از صندلی های بام دوم (طبقه سوم به بعد سالن های شو) برداشتند و منم قاطی جمعیت وارد سالن شدم. از طرفی خوب بود که بالا بودم... چون احاطه خوبی بر صحنه ها داشتم... ولی از طرفی شناسایی دختران و زنان از طبقه سوم برای منی که به خاطر فشار گرسنگی، چشمام خوب نمیدید سخت بود... اما تونستم بالاخره شناساییشون کنم و بدونم کیا دارن شو میدن...
اما اون چیزی که به نظرم اصل ماجرا بود، دو مسئله بود:
یکی اینکه تمام بیست نفری که شو دادند، لباساشون از بیست طرح و مدل متفاوت بود که حدودا نیمی از بدن را هم به زور میپوشوند. خیلی لباس های جلف اما طراحی شده و برنامه ریزی شده ای بود... حتی یکیش با طرح میدون آزادی بود و خیلی سر بردن و خریدنش دعوا شد... میدیدم که سه چهار نفر مست لایعقل داشتن دستای اون دختری که این لباسو پوشیده بود میکشیدن و واسه خودشون میخواستند!! یا مثلا یه لباس با طرح حافظ بود که ......
کلا اون بیست مدل، در همون ساعت اول به بالاترین مبلغش فروخته شد! ینی حدودا بیست دست لباس مدلینگ، مبلغی بالغ بر پنج میلیون و پانصد هزار دلار به فروش رفت...
اما ... نکتش اینجاست که همه مشتری های اون بیست لباس... میدونم که خیلی آزارتون میده اگه بشنوید... اما باید بگم و چاره ای نیست... همه اون بیست دست لباس توسط ده نفر از شاهزاده های عربی سعودی از عربستان خریداری شدند... بعدا که در بلندگو اعلام کردند، مشخص شد که بانی برگزاری این شو، یکی از شاهزاده های سعودی بوده که چند نفرشون را هم در هتل خلیفه دبی میهمان کرده... میدونید ینی چی؟! رک بگم؟ ینی اون آشغال وهابی شرط کرده بوده که حتی تا پنج عدد از لباس ها را ... ببخشید... شرمندم... روم سیاه و روم به دیوار که اینو میگم... اما پنج تا لباس را با صاب لباس ببره... ینی پنج تا دختر و زن را که در اون مدل پسندید، با اقامت سه ماهه با خودش ببره دبی و یا حتی امارات!!!
تمام دنیا روی سرم خراب شد و پیش چشمام سیاهی رفت... تصورش کنید ... نه... حیف شما که تصورش کنید... حیف خیال و روح و روانتون که بخواد مجلس یزیدی اون شب را تصور کنه... که چطور ناموس ایرانی را در اون شوی عربی در پاکستان ببرند و بعدش هم به سلامتی همه شاهزاده های سعودی، پیاله سرخ ترکی سر بکشن و یکی مثل رامین تاجزاده باهاشون آروق بی غیرتی و بی ناموسی بزنه!
اون شب تاجزاده سه میلیون از کل مبلغ را به عنوان پورسانت برداشت! ینی دو میلیون و نیم بین بیست و چند نفر از دخترا تقسیم شد!! ینی به عبارتی حداکثر صد و بیست دلار به هر کدومشون بیشتر نمیرسید!! ینی فقط برای صد و بیست دلار .... استغفرالله ربی و اتوب الیه!!
موقع صرف شام، به زور خودمو رسوندم به طبقه اول... اما چون روسری داشتم، به این راحتی راهم نمیدادند... فقط اینو بگم که بعضی از دخترا و زن ها و همچنین بعضی از شاهزاده ها سر میز شام نبودند.........
خیلی خیلی لحظات سختی بود... بازار فروش برده و کنیز نبود... چون برده و کنیز را به زور میخرند و میبرند... کسی به اختیار خودش برده و کنیز نشده و نمیشه...
اما در اون مجلس، اول لباسای این حیوون ها را میخریدن... بعدش هم این زن ها و دخترها بودند که داشتن با اختیار و شوق فراوون، خودشون را قالب میکردند... حتی دو سه تاشون بعدا معلوم شد که با دو سه تا از شاهزاده های سعودی از قبل دوست بودند و حتی یکی دو بار به بهانه سفر عمره، باهاشون در خاک عربستان قرار گذاشته بودند!!
آدم چی بگه آخه؟!! این ینی مجلس یزیدی دیروز، خیلی با شرف تر و با حیا تر از مجلس وهابی امروز بوده... این ینی امروز، تلاش برای عرضه بهتر و بیشتر لباس و تن دختر و زن ناموس ایرانی..... لا اله الا الله... بذارید دهنم را ببندم و لال شم و هیچی نگم!
ادامه دارد...
#کف_خیابون 40
دومین چیزی که خیلی فکرمو به خودش مشغول کرده بود این بود که هر چی نگاه کردم، اون چهارتا دختر را ندیدم! اون چهار نفری که دربارشون با شاهرودی حرف زده بودیم. اونا نبودند. همش یه حسی بهم میگفت اونا کجان؟ چرا نیستن؟ کدوم قبرستون غیبشون زده؟
میدونستم که تا اونجا هستم دسترسی بهتری به شماره اتاق ها و ساکنینشون میتونم داشته باشم. چون زبان پاکستانی و عربیم خوب نبود و تقریبا در حدّ صفر بودم، نمیتونستم خودمو جای خدمه و مترجم و ... جا بزنم. باید میشدم سایه... شبح... جن... یه چیزی که کسی نتونه متوجه حضور من در هتل بشه.
اولین چیزی که برای این کار لازم داشتم، بستن چشم و گوش هتل بود. ینی باید کاری میکردم که دور بین های مدار بسته هتل نتونند رصدم کنند. اگر دوربین ها کار میکرد، ظرف کمتر از نیم ساعت بعد از میهمانی لو میرفتم و دیگه معلوم نبود چه بر سرم بیاد.
اول به هر زحمتی بود، به مانیفیست هتل دسترد زدم. فهمیدم که چهار نفرشون در هتل هستند. و یا لااقل هر جا باشن، بالاخره برمیگردن هتل و مال همین هتل هستند. اسمشون دقیقا یادمه: «عفت، فائزه، ندا، زهره»!
خب تکلیف این بیت نفر که تقریبا مشخص بود. دیگه بچه ها خودشون باید به حساب های بانکی رامین تاجزاده دسترسی پیدا میکردن و پیگیر کارها و جنایت های تاجزاده بر علیه زنان میشدند. میدونستم که اکثر کارهای مدلینگ و برگزاری شو و حتی بعضی آرایشگاه های زنونه مخصوصا در تهران، هدفمند و با برنامه کار میکنند و خدا میدونه چه اهدافی پشتش هست! این دیگه دست بچه های داخلی خودمون میبوسه که چجوری عمل کنند. چون شو دوم هم که برگزار شد، بازم بانی عربی داشت و فقط یک میهمان ویژه داشت. اون هم «پسر سفیر انگلستان» در پاکستان بود!
پس من موندم و یک کار! اون هم سر درآوردن از فعالیت های عفت و فائزه و ندا و زهره!
عفت، سنش از اون سه نفر بیشتر بود. خیلی هم نمیخورد آدم جلفی باشه. چندان نمیخندید و حتی همون موقع در هواپیما دیدمش، خیلی هم گوشت تلخ و گنده دماغ به نظر میرسید!
فائزه سن و سالش از عفت کمتر بود. قیافه هاشون خیلی به هم نزدیک بود. بعید بود که مادر و دختر باشن. اگر هم بودن، واسم مهم نبود و اثر خاصی برای من نداشتند! خیلی به همه طرف نگاه میکرد. معلوم بود که خیلی حواسش جمع هست و نمیشه خیلی دورش زد و غافلگیرش کرد.
ندا یه کم جلف به نظر میرسید. تو هواپیما وقتی داشتیم میرسیدیم آرایش کرد. پوششش نسبت به عفت و فائزه کمتر بود. شل تر میگرفت. اما معلوم بود که تلاش داره شالش از سرش نیفته و انگار یه جورایی مجبور بود خودشو بگیره!
زهره که بچه سال بود. شاید حداکثر 19 سالش بود. اصلا آرایش نداشت اما خیلی به تیپش رسیده بود. لباس و پوششش چندان تعریفی نداشت اما شالش از سرش نیفتاد و فکر کنم همش آهنگ گوش میداد. چون هندزفری داشت و خیلی با کسی قاطی نمیشد.
نکات مشترکی بین اون چهار نفر وجود داشت... یکی اینکه چهارتاشون برخلاف اون بیست نفر، پوشششون را به زور هم شده، حفظ کرده بودند! دوم اینکه چندان اهل جلف بازی اون بیست نفر نبودند! سوم اینکه چندان با کسی معاشرت و گپ نداشتند! چهارم اینکه وسایلشون هم به اندازه بقیه نبود! پنجم اینکه در چهار رده سنی خاص بودند! و...
من اون لحظات خیلی فکرم کار نمیکرد و بیشتر در فکر تعقیب و گریز بودم تا گمشون نکنم و بتونم ازشون به هر قیمتی هست ردی داشته باشم. اما بعدا که خصوصیاتشون را مخابره کردم، بهم گفتند که: «این خصوصیات بعلاوه ده ها خصوصیات دیگه، خصوصیات کاریزماهای فکری و جریان ساز هست. ازشون چشم برندار! از حالا ماموریتت این باشه که اونا را دنبال کنی و بتونی از اماکنی که باهاشون ارتباط دارن و اشخاص خاصی که اونا را ملاقات میکنند برامون سر نخ پیدا کنی! اون بیست نفر تقریبا توی مشتمون هستند و میدونیم حداکثر فعالیتشون چیه؟ تو خودتو معطوف به تحقیق درباره اون چهار نفر قرار بده!»
ادامه دارد...
آیدی نویسنده
@hadadpour
#مهدویّت
✅یکی دیگر از شاخصه های منتظران فرج قائم آل محمدص، کسب آمادگی های نظامی و مهیا کردن تسلیحات مناسب هر عصر برای یاری و نصرت امام غائب است،
چنان که در روایتی که نعمانی به سند خود از امام صادق(ع) نقل کرده آمده است:
لیعدن احدکم لخروج القائم علیه السلام و لوسهما، فان الله تعالی اذا علم ذلک من نیته رجوت لان ینسئ فی عمره حتی یدرکه فیکون من اعوانه و انصاره
✅هر یک از شما باید برای خروج حضرت قائم (عج) هر چند به اندازه یک تیر، مهیا کند. هرگاه خدای تعالی چنین نیّتی از او ببیند، امیدوارم عمرش را طولانی کند تا آن حضرت را درک کند و در زمره یاران و همراهانش قرار گیرد.
همچنین در روایت دیگری مرحوم کلینی به سند خود از امام کاظم (ع) نقل می کند که:
من ارتبط دابة متوقعاً به امرنا و یغیظ به عدونا و هو منسوب الینا ادر الله رزقه، و شرح صدره و بلغه امله و کان عونا علی حوائجه
✅ هرکس مرکبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگین سازد در حالی که خودش به ما منسوب باشد، خداوند روزیش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا کند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواسته هایش او را یاری کند.
نکته شایان توجه این که:
نحوه آمادگی و مهیا بودن بستگی به شرایط زمان و مکان دارد و اگر در بعضی از روایات سخن از آماده کردن اسب و شمشیر برای ظهور ولی امرعج به میان آمده، و برای آن فضیلت بسیار بر شمرده شده است، به این معنا نیست که اینها موضوعیت دارند، بلکه با اندکی تأمّل روشن می شود که ذکر این موارد تنها به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی رزمی برای یاری آخرین حجّت حق می باشد، و مسلماً در این عصر بر شیعیان لازم است که با مسلّح شدن به تجهیزات نظامی روز، خود را برای مقابله با دشمنان قائم آل محمدعج آماده سازند، و البته در حال حاضر به خاطر وجود حکومت شیعی و حاکمیت فقیه جامع الشرایط بر سرزمین اسلامی این وظیفه در درجه اول بر عهده حکومت اسلامی است که در هر زمان قوای مسلّح کشور را در بالاترین حد آمادگی نظامی قرار دهند تا به فضل خدا در هر لحظه که اراده الهی بر ظهور منجی عالم بشریت حضرت مهدی((عج)) قرار گرفت بتوانند به بهترین نحو در خدمت آن حضرت باشند.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳آیا ابلیس به دست امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف کشته می شود؟
ببینید جالبه👌👌
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#دو_کلام_حرف_خودمانی
#سلام
🌍انسان این زمان بیش از هر زمان دیگری دچار #بحران_هویتی شدید شده است ، چراکه هر انسانی هویتش در تعلق به سنت ها و آداب و رسومی گره خورده و عالم مدرن اصلا سر سازگاری با هیچ سنتی ندارد .
🍃مظهر سنت در هر جامعه ، #خانواده است که بیش ترین لطمه را عالم مدرن به این نهاد مقدس زده است .
☘یک روز حرف از برابری زن و مرد زدند و به این بهانه زن را پابه پای مردان به کار حریص کردند ، زنی که حرص کار بیشتر برای درآمد بیشتر داشت ، دیگر حوصله بچه داری ندارد و این طور بچه از خانه به مهدکودک منتقل شد ، گرمای خانه وقتی رفت که دیگر زن از شوهرش #نفقه نگرفت ، چون خودش درآمد داشت و در برابر شوهر تکبر کرد و مرد احساس کرد همسرش دیگر به او تکیه ندارد و کم کم به او بی میل شد و به تدریج فلسفه ازدواج زده شد و طلاق ها زیاد شد و نهایتا رسیدیم به #ازدواج_سفید ، #ازدواج_توافقی ، #ازدواج_ضربدری ، #ازدواج_مثلثی #ازدواج_هم_جنسها
🍂و امروز آخرین دستاورد تمدن غرب #ازدواج_با_حیوان است و البته وقتی انسان خود پرست امروز از هیچ کدام اینها راضی نشد به #ازدواج_با_خود رسید یعنی نصف بدن زن و نصف دیگر بدن مرد ...، بیشتر باز نکنم که در ابتدای کار مقدسمان ، ظلمات فضای کانال را نگیرد ...
🌿خلاصه ؛
عزیزان #بنیان_خانواده رو خوب ویران کردند و اگر در رفت و آمدهای اجتماعی دقت کنیم میبینیم تا کجا موفق هم بوده است ...
⏰دیر است ، بیاییم دست به دست هم دهیم و دوباره این #نهاد_مقدس را بسازیم
🌟یادمان باشد
#خانواده_خوب_ساختنی_است ...
#این_کانال_برای_همین_امر_تاسیس_شده
سعیمان این است که مطالب این کانال
#کوتاه_کاربردی_جذاب_و_خاص_باشد
هدایت شده از موعود(عج)12
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
#مهدویّت
بیست عمل براي خشنودي امام زمان (عج)
۱. هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شويد به امام زمان سلام كنيد.
۲. تلاوت قرآن به خصوص سوره هاي يس،نبا،عصر،واقعه و ملك را بعد از نماز و تقديم به اموات و شيعيان حضرت را فراموش نكنيد.
۳. روزانه صدقه اي به نيت امام زمان بدهيد.
۴. روزهاي عيد مثل عيد غدير و يا نيمه شعبان لباس هاي زيبا بپوشيد و براي امام شادي كنيد.
۵. هر مطلبي درباره امام زمان و عصر غيبت كه بدرستي از آن آگاهي داريد به ديگران بگوييد تا آنها هم بيشتر آشنا شوند.
۶. درسي كه مي خوانيد يا هر مطلبي كه ياد مي گيريد به نيت امام زمان باشد آنوقت برايتان شيرين تر و هدفمندتر خواهد شد.
۷. عكس و يا نوشته اي از امام زمان كه نشاني از ايشان باشد به ديوار اتاقتان بچسبانيد.
۸. خواندن نماز شب ، زيارت عاشورا و جامعه كبيره از مسائل مورد تاكيد امام زمان است آنها را فراموش نكنيد.
۹. نماز امام زمان را هر روزي كه توانستيد بخوانيد.(2 ركعت،در هر ركعت اياك نعبد و اياك نستعين 100 مرتبه)
۱۰. نماز اول وقت باعث خوشحالي حضرت مي شود بهتر است كه ثواب نماز را به خودشان تقديم كنيد.
۱۱. سخنان امام زمان و احاديثي كه درباره ي ايشان است را براي هم پيامك كنيد.
۱۲. براي اشاعه ي فرهنگ شناخت حضرت مهدي در جامعه، مجالس اهل بيت، مداحي، كتاب نويسي و ...اجرا كنيد.
۱۳. بعد از هر نماز دعا براي تعجيل در فرج ايشان را بخوانيد.
۱۴. در فراق جدايي از آقا دعاي ندبه(صبح جمعه) و دعاي فرج(اللهم عرفني نفسك...) را بعد از نماز عصر جمعه بخوانيد.
۱۵. دعاي عهد را(اللهم رب النور...) به ياد داشته باشيد و از اين طريق هم در كارهايتان با حضرت مهدي پيمان ببنديد.
۱۶. دعاي توسل و غريق را بخوانيد(يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب اللقلوب ثبت قلبي علي دينك) و ايشان را نزد خدا شفيع خود قرار دهيد.
۱۷. زماني كه مي خواهيد براي نعمتي خدا را شكر كنيد از امام زمان هم تشكر كنيد.
۱۸. اگر در زندگي به مقام و منزلت مادي يا معنوي رسيديد، بدانيد كه از طرف امام بوده و ايشان را فراموش نكنيد و مغرور نشويد.
۱۹. انتظار را با دعا در خود تقويت كنيد و از اعماق قلبتان منتظر باشيد و از پروردگار توفيق معرفت بيشتر به حضرت را درخواست كنيد.
۲۰. با همه وجود براي امام زمان(عج) دعا كنيد همانطور كه دعا براي عزيزانتان را فراموش نمي كنيد.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🌺🍃پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)
🍃نماز همانند چشمه روان است
هر زمان كه انسان نماز مى خواند
گناهانى كه ميان دو نماز انجام شده از بين مى رود.
سفارش یاران آسمانیمان #نماز_اول_وقت
؛༻❁﷽❁༺
مهمترین تفاوت "ما" و "آقا"
🔹کدام اختلاف است که سبک تحلیلی بخشی از جریان #متدینوانقلابی را از رهبری انقلاب دور کرده است؟ پاسخ در کلید واژه "امید" است. رهبری انقلاب به غایت به آینده #امیدوارست و اما ما....
🔹امیدوار بودن تنها "مثبت اندیشی ساختگی" و "تلقین تصنعی روشن نگری" نیست. امیدوار بودن باید تبدیل به یک " #باورتوحیدی" و "#اعتقادایمانی" شود. اعتقادی که از یک بینش و ایقان الهی برآمده است.
🔹رهبری انقلاب با نگاه به نظم قهری و طبیعی #سننالهی، باور دارند که حرکت مومنین مورد #رحمتونصرتالهی است و در "لینصرن" حتمیت و قطعیت نهفته است.
✍محسن مهدیان
#مهدویّت
امام علي (ع):
اِنَّ اَصْحابَ الْقائِمِ شَبابٌ لا کُهُولَ فيهِم اِلاّ کَالْکُحلِ فِي الْعَينِ اَو کَالْمِلحِ فِي الزادِ، وَ اَقَلُّ الزّادِ الْمِلحُ.
ياران «قائم» همه جوانند و آدم پيري در ميانشان نيست مگر اندکي به اندازه سرمه اي که به چشم مي کشند يا نمکي که در زاد و توشه مي نهند.
و البته کمترين چيزي که در توشه مي گذارند نمک است.
📕غيبة النعماني، ص ۳۱۵; موسوعه احاديث امير المؤمنين (ع) ـ الجزء الاول ص ۱۹۶.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
#مهدویّت
از عبرت های آخرالزمان
امام علی (ع) فرمودند:🍃
در آن هنگام (آخرالزمان) دل مؤمن در درونش گداخته و آب می شود، مانند نمک که در آب حل می گردد، به خاطر منکراتی که می بیند و نمی تواند تغییر داده و اصلاح کند.
📙منبع:
تفصیل وسائل الشيعة الی تحصیل مسائل الشيعة، ج ۱۵، ص ۳۴۸
عقربی که پنج گروه را می خورد
🔷پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دُمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است.
🔷آن عقرب مےگوید : «أَینَ مَن حارَبَ اللهَ و رَسُولَه؟» ؛ ← آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟
🔷 جبرئیل فرود می آید و می پرسد: «چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟»
عقرب می گوید: آنها پنج نفرند و من می خواهم آنها را ببلعم:
❶ اول تارِکُ الصَّلوة:
👌آن کسی که بی نماز از دنیا رفته است، مخصوصاً اگر منکر هم بوده و نماز را قبول نداشته که دیگر هیچ! این عقرب می گوید من ارادۀ تارک الصلوة را دارم. او با خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بوده است.
❷ دوم مانِعُ الزَّکاة:
👌کشاورزی که گندم داشته اما زکاتش را نمی داده، گاو و گوسفندش در حد نصاب بوده زکات نمی داده، طلا به میزان بیست مثقال داشته زکاتش را نمی داده، این عقرب می گوید: من به دنبال کسانی هستم که در دنیا زکات نمی دادند.
❸ سوم آکِلُ الرِّبا:
👌 کسانی که نزول می خوردند. در زمان ما هستند کسانی که پول می دهند و نزولش را سر ماه می گیرند. چه قدر گناه دارد.
❹ چهارم شارِبِ الخَمر:
👌کسانی که شراب می خورند، چهارمین گروهی هستند که آن عقرب به دنبالشان هست.
❺ پنجم قَومٌ یُحَدِّثُونَ فِی المَسجِدِ حَدیثَ الدُّنیا:
👌مردمی که در مسجد می نشینند و به جای اینکه مباحثه کنند، درس بخوانند، دعا بخوانند، حرف آخرت و مسائل شرعی و قرآن و مفاتیح بزنند، از دنیا صحبت می کنند: امروز دلار چند بود؟ طلا مظنه اش چه قدر بود؟ شنیده ام بالا رفته؟! این حرف ها جایش در مسجد نیست. آن عقرب به دنبال کسانی است که در مسجد از دنیا حرف بزنند.
💠داستان"حاکم قم وامام مهدی(ع)"💠
ابو عبد الله حسين بن حمدان مى گويد:
شهر قم از کنترل خليفه خارج شده بود وهر شخصى را براى تصدّى منصب حکمرانى مى فرستادند، مردم از ورود او جلوگيرى نموده وبا او مى جنگيدند.
خليفه مرا به همراه لشکرى براى در دست گرفتن اوضاع قم مأمور کرده و به سوى آن شهر فرستاد.
من با لشکرى حرکت کردم، وقتى به منطقه (طرز) رسيديم، برى استراحت توقّف نموديم. به قصد شکار حرکت کردم. صيدى را هدف قرار دادم اما فرار کرد.
مسافت زيادى را به دنبال او طى نمودم تا اين که به نهرى رسيدم. همين طور در مسير رود مشغول حرکت بودم که به محلى رسيدم که بستر رودخانه گسترده و باز بود.
در اين هنگام، از دور مردى را ديدم که بر اسبى سفيد سوار بود، به من نزديک شد. عمّامه ى سبز بر سر داشت ويک جفت کفش سرخ در پا وچهره خود را چنان پوشيده بود که تنها چشمانش ديده مى شد.
وقتى کاملا نزديک شد گفت: اى حسين!
او بدون لقب وکنيه مرا مورد خطاب قرار داد.
گفتم: چه مى خواهى؟
گفت: چرا در مورد ولايت صاحب الامر (عليه السلام) ترديد مى کنى؟ وچرا خُمس مالت را به اصحاب ما نمى دهى؟
درست مى گفت. من در مورد ولايت صاحب الامر (عليه السلام) شک داشتم، وخمس مال خود را نپرداخته بودم. او اين سخن را آن چنان با مهابت ادا کرد که من با تمام استحکام وشجاعتم بر خود لرزيدم وعرض کردم: چشم، آقا جان! همان طور که فرموديد، خواهم نمود.
آن گاه فرمود: وقتى به آن جا که مى خواهى بروى ـ يعنى قم ـ رسيدى وبدون درد سر وارد شدى، خمس هرچه را که به عنوان دارايى شخصى به دست آوردى، به مستحقش بپرداز!
عرض کردم: چشم.
آن گاه فرمودند: برو که هدايت يافتى.
عنان مرکب را بازگرداند و رفت، ولى من نفهميدم که از کدام طرف رفت. هر چه چپ و راست را جست وجو کردم، چيزى نيافتم. ترسم بيش تر شد، فوراً بازگشتم وسعى کردم آن را فراموش کنم.
نزديک قم رسيديم ومن خود را براى درگيرى با مردم آماده نموده بودم، ناگاه عده ى از اهالى قم نزد من آمده وگفتند: ما با هر حاکمى که فرستاده مى شد، به خاطر ستمى که بر ما روا مى داشته، مى جنگيديم. تا اين که تو آمدى، با تو مخالفتى نداريم! وارد شهر شو وهر طور که صلاح مى دانى به تدبير امور بپرداز!
وارد شهر شدم مدتى آن جا ماندم واموال زيادى بيش تر آنچه که فکر مى کردم به دست آوردم، تا اين که گروهى از اطرافيان خليفه نسبت به موفقيّت من حسادت کرده واز من نزد خليفه بدگويى نمودند، من نيز از مقام خود عزل شده وبه بغداد بازگشتم.
وقتى وارد بغداد شدم، ابتدا نزد خليفه رفته وسلام نمودم. آن گاه به منزل خود مراجعت نمودم. اطرافيان، بستگان وآشنايان براى تجديد ديدار وخوش آمد به ديدنم آمدند.
در اين حال، ناگاه محمّد بن عثمان ـ نائب دوم امام زمان (عليه السلام) ـ وارد شد وبدون اين که توجّهى به حاضرين نمايد از همه عبور نموده وتا بالاى مجلس نزد من آمد وآن قدر نزديک شد که توانست به پشتى من تکيه کند، من از اين جسارت او به خود وبستگان وآشنايانم بسيار خشمگين شدم.
ملاقات کنندگان همين طور مى آمدند ومى رفتند وبراى اين که وقت مرا نگيرند زياد معطّل نمى شدند. اما او همچنان نشسته بود، ولحظه به لحظه بر خشم من افزوده مى شد.
وقتى مجلس خالى شد. خود را به من نزديک تر نمود وگفت: به پيمانى که با ما بسته ى وفا کن. آن گاه تمام ماجرا را بازگو کرد.
من به خود لرزيدم وگفتم: چشم.
آنگاه برخاستم وهمراه او خزاين اموالم را گشودم وبه حسابرسى پرداختم. خمس همه را خارج کردم، او از همه چيز اطّلاع داشت حتّى خمس وجهى را که از قلم انداخته بودم، به يادم آورد. آن را نيز پرداختم. او همه آنها را جمع نموده وبا خود بُرد.
پس از آن من ديگر در امر وجود حضرت حجّت (عليه السلام) ترديد نکردم.
📚خرايج راوندى، ج 1، ص 472 ـ 475، فى معجزات صاحب (عليه السلام) ، بحار الانوار، ج 52، ص 56 ـ 58
#پرسمان_مهدوي
آيا در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) آيا حضرت با تمام دنيا با زبان_عربي صحبت مي كند يا با هر ملتي با زبان خودشان سخن مي گويد؟
✍پاسخ :
در اين باره دليل قاطعي وجود نداردولي چند نکته شايان توجه است:
1⃣ از آنجا که اهل بيت(ع)- بر طبق روايات وارد شده- همگي از قريش هستند و زبان قريش عربي فصيح است، زبان اصلي امام زمان(عج) زبان عربي است.
2⃣ از سوي ديگر بر اساس روايات اهل بيت(ع) ائمه معصومين(ع) توانايي اين را دارند که با هر قومي با زبان خوشان سخن بگويند، حتي ايشان از زبان حيوانات نيز آگاهي دارند.
3⃣ مردم عصر ظهور به خاطر گسترش و نشر معارف اسلامي- که به زبان عربي است- احتمالا در سطح وسيعي با اين زبان آشنايي پيدا كنند.
در_نتيجه :
هر دو احتمال در اين باره وجود دارد.
🔰امام خمینی(س): این طبقه ای که می خواهند مردم را ارشاد کنند، اگر خودتان توجه تان به دنیا باشد و حریص در دنیا، مردم دیگر از شما باور نمی کنند.
28تیر62-دیدار خبرگان
#صحيفه_امام
💠 یکی از علتهای نزول بلا
✅امام سجاد(ع)، به اهل و عیال خود سفارش می کردند:
«هیچ سائلی از مقابل خانه من نمی گذرد مگر اینکه #اطعامش کنیم»
گاهی به ایشان اعتراض می کردند:
«ولی هر سائلی که واقعا محتاج نیست!»
امام سجاد(ع)پاسخ می دادند:
«بیم آن دارم که بعضی از آنها مستحق باشند و ما نیز با رد کردن مستحق، به بلایی که بر حضرت یعقوب نازل شد مبتلا شویم. حضرت یوسف، آن خواب معروف را همان شبی دید، که یعقوب، سائل مستحقی را اطعام نکرد.
آن شب یعقوب و خانواده اش سیر خوابیدند ولی سائل، گرسنه بود. به همین دلیل خداوند فرمود:
«ای یعقوب !
چرا به بنده ام رحم نکردی؟! به عزتم سوگند تو را به مصیبت پسرانت مبتلا خواهم کرد.»
📚علل الشرایع – ج ۱ – ص۶۱
✳آیا شیطان با ابلیس فرق دارد؟
لطفا توضیح دهید
ابليس از ريشه «بَلَسَ» به معناي «مأيوس از رحمت خدا» است
ابليس از ريشه «بَلَسَ» به معناي «مأيوس از رحمت خدا» است و نام آن موجود لعين رانده شده از درگاه خدا گرديده، زيرا از رحمت خدا مأيوس شد.
اما شيطان در لغت، اسم جنس است، به معناي موجود شرور و شامل هر موجود طغيانگر و خرابكاري ميشود، خواه از جن باشد يا انسان يا ساير موجودات، به همين جهت در قرآن كريم گاه به صورت مفرد و گاه به جمع به كار رفته است مانند تعبير «شياطين الجن والانس».
ابليس و شيطان مترادف و هممعنا هستند و همچنان كه در بالا به معناي لغوي اشاره شد، ابليس از نظر لغوي به معناي مأيوس و متحير آمده، و شيطان از ماده «شاط» به معناي كسي كه از غضب برافروخته است و يا از ماده «شطن» به معناي دوري است،كه در اين جا منظور دوري از خوبيها و دوري از خداوند است.
همچنين «ابليس» اسم خاص براي موجود فريبكاري است كه بر آدم سجده نكرد و رانده شد، اما شيطان اسم عام است كه هم شامل آن شيطان بزرگ (ابليس) ميشود و هم شامل همة كساني كه از خداوند دور هستند و انسانها را فريب ميدهند، خواه از جنيان باشند، يا از انسانها. در آيات قرآن لفظ شيطان براي انسانها نيز به كار رفته است.
در قرآن، آياتي كه مربوط به سجده نكردن شيطان است، واژه ابليس آمده، همچنين در جريانهاي راجع به حضرت آدم(ع)، بيشتر واژه ابليس آمده، در چند مورد نيز از واژه شيطان استفاده شد، موارد ديگر استعمال شيطان، براي شيطان و ساير شياطين آمده است.
انعام (6) آيه
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12