فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | انتخابات؛ میدانِ نقدِ جهاد تبیین
✏️ #رهبرمعظمانقلاب : #انتخابات در پیش داریم؛ یک عدّهای نمیخواهند این انتخابات آنچنان که شایستهی این ملّت است انجام بگیرد؛ تلاش میکنند.
✏️ اینکه شما میبینید دربارهی اینکه آیا در انتخابات شرکت بکنیم یا نکنیم، «نه، چه فایده دارد؟» این یک چیز ساده نیست؛ این همان سیاست راهبردی آمریکا است. این همان سیاست راهبردی دشمنان انقلاب است.
✏️ امروز احساس وظیفه نسبت به انتخابات یکی از کارهای نقدِ جامعهی مجاهد در «جهاد تبیین» است.
#امامخامنهای: شرکت در انتخابات وظیفه شرعی ماست
🌹 @Mazan_tanhamasir
🔰چرا باید رنج بکشیم؟
🔰اگر پاسخ این چرا را بفهمیم، آسودهتر زندگی خواهیم کرد
💎 چگونه آسودهتر زندگی کنیم؟ (ج۵ - قسمت اول)
🔸رنج با انسانبودنِ ما همزاد است! چون انسان-برخلاف حیوان و فرشته- طوری آفریده شده که بتواند «ارزش» تولید کند؛ نه اینکه مثل فرشتهها خودش خوب و ارزشمند باشد یا مثل حیوان در همان سطح پایین خودش، باقی بماند.
🔸برای اینکه انسان بتواند «ارزشِ افزوده» ایجاد کند، باید علاقههای متعارض یا متضادی در او باشد، یعنی به چند چیز علاقه داشته باشد و مجبور باشد از بین آنها یکی را انتخاب کند که در اینصورت باید از آن علاقههای دیگرش، صرفنظر کند و جدا شود؛ این یعنی رنج!
🔸اگر در انسان یک علاقه باشد و سر راهِ آن علاقه هم مانعی نباشد، طبیعتاً همیشه همان را انتخاب میکند و ارزشی هم تولید نمیشود؛ آنوقت زندگی او با زندگیِ حیوان یا فرشته فرقی ندارد، چون آنها هم یک علاقه دارند و همان را دنبال میکنند.
🔸انسان همیشه در حال انتخابِ یک علاقه و جداشدن از علاقههای دیگر خود است، پس زندگی انسان بدون رنج ممکن نیست.
🔸اگر فلسفۀ رنج را بفهمیم و بپذیریم که «رنج جزء لاینفک زندگی انسان است»، آسودهتر زندگی خواهیم کرد.
🚩حسینیۀ آیتالله حقشناس(ره)
👈🏻 متن کامل
#استاد_پناهیان
#شبتون_بخیر
🌹 @Mazan_tanhamasir
❣#سلام_امام_زمانم❣
سلام مهربان پدرم ، #مهدیجان!
دیری است که از تو دور شده ام ، دلت را شکسته ام ، قلبت را رنجانده ام ...
دیری است که همچون کودکی چموش ، سر به دامنت نگذاشته ام ، یادت نکرده ام ، سلامت ننموده ام ...
دیری است که مایه ی آبرویت نبوده ام ، زینتت نشده ام ، اسباب افتخارت نگشته ام ...
دیری است رسم فرزندی را فراموش کرده ام ، سر براه نبوده ام ، دلواپست کرده ام ...
... اما به ماه رویت قسم که هنوز دوستت دارم ...
... و می دانم که هنوز از روی مهر پدرانه دوستم داری ...
... و این تنها بضاعت من است ...
#اللهمعجللولیکالفرج
🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
🌹 @Mazan_tanhamasir
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
سلام و عرض ارادت خدمت شما دوستان نازنین🌹
احوالتون چطوره؟ خوبید ان شاءالله؟😊
امیدوارم در این روز دلنشین امید و تندرستی مهمون وجودتون باشه🌺
🔺بزرگی میگفت:
یک وقت جلوی شما یک ظرف میوه میآورند،
شما اول برای کناریتان برمیدارید،
دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید...
دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمیدارید
ظرف مقابل شما میماند...
ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید،
میزبان ظرف را به طرف نفر بعد میبرد...
✨نعمتهای خدا نیز اینطور است،
با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید.
زندگی کردن با استانداردهای خدا
بسیار زیبا خواهد بود..
🌹 @Mazan_tanhamasir
✅ نسخه ای معنوی برای فرزندآوری
از امام محمد باقر علیهالسلام روایت شده که هشامبنعبدالملک، دربانی داشت که دارای مال فراوانی بود، ولی فرزندی نداشت.
حضرت علیهالسلام به وی فرمودند: آیا میخواهی دعایی را به تو بیاموزم که صاحب فرزند گردی؟
دربان گفت: بله.
حضرت فرمود: در هر صبح و عصر، هفتاد مرتبه «سُبحانَ اللّهِ» و ده مرتبه «اَستَغفِرُاللّهَ» میگویی و دوباره نُه مرتبه او را تسبیح «سبحان الله» میگویی و تسبیح دهم را به استغفار ختم میکنی [یعنی بعد از دهمین «سبحان الله»، بگو «استغفرالله» و سپس این آیه را] بخوان:
اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارًا وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارًا. [نوح: ۱۰_ ۱۲]
پس دربان این اذکار را گفت و صاحب فرزندان زیادی گشت.
راوی میگوید: من و همسرم نیز به این روایت عمل کردیم و صاحب فرزند شدیم و به دیگر افرادی که فرزند نداشتند، آموختم و آنها نیز صاحب فرزندان زیادی گشتند
📚بهجت الدعاء، ص۳۴۳
#ناباروری
#رویای_مادری
#فرزندآوری
🌹 @Mazan_tanhamasir
#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
#جهاد_فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_اول
متولد ۱۳۷۳ هستم، سال ۱۳۸۵، با مهریه ۱۴ سکه به نیت چهارده معصوم علیه السلام عقد کردم. همسرم هم تازه درس طلبگی میخوند و شهریه به اون صورتی نداشت.
قبل از عقد قرار گذاشتیم که به مدت ۶ماه یا حداکثر یک سال با خانواده همسرم مشترک زندگی کنیم تا همسرم بتونن یه منزل نقلی رهن و اجاره کنن ،بعد از چهار ماه که عقد بسته بودیم، دروازه فروردین ۱۳۸۶ عروسی خیلی ساده مختصری گرفتیم و رفتیم در منزل مادر شوهرم زندگی مشترک را آغاز کردیم.
اتاقی که به ما داده بودن یک زیر زمین ۱۰ متری بود که فقط وسایل های خیلی کمی که اول زندگی داشتیم رو چیده بودیم و خانواده همسرم خودشون به غیر از من و همسرم هشت نفر بودن که همه در همون منزل صد متری زندگی میکردن و پنج برادر همسرم همه جوان بودن، من باید همیشه توی منزل با چادر میبودم، برای انجام کارهای منزل، آشپزی و... همیشه مثل کسی که مدام مهمان داشت حجاب کامل رو داشتم و واقعا سخت میگذشت.
تمام امکانات زندگی ما مشترک بود، حمام سرویس بهداشتی، آشپز خانه و...و تمام کارهای منزل به عهده من بود و با وجود سن کمم و سفارش های مادرم سعی میکردم صبور باشم و از پس کار های منزل مادرشوهر بربیام.
شانزده مهر ۸۷ خدا یه دختر ناز به ما داد 😍 اسمش رو گذاشتیم زینب سادات چون بچه اول بود و ما خیلی شوق داشتیم، تمام روز های بارداری رو طبق کتاب ریحانه بهشتی پیش میرفتیم و سعی کردم تمام دوران بارداری را دائما با وضو باشم،نه ماه بارداری رو پشت سر گذاشتم و الحمدلله خیلی ویار نداشتم و تقریبا بارداری راحتی داشتم، اما چون خیلی از زایمان و درد زایمان اطلاعاتی به اون صورت نداشتم، چهل هفته بارداری تمام شد و من همچنان منتظر درد زایمان بودم اما خبری از درد زایمان نبود.
بعد از اتمام چهل و یک هفتگی یک شب مغرب احساس سنگینی و بی تابی میکردم اما اصلا متوجه نمیشدم که درد دارم تا ساعت یک شب که درد هام شروع شد اما به همسرم چیزی نگفتم و طبق گفته های مادرشوهرم فکر میکردم باید انقدری صبر کنم تا درد هام خیلی زیاد بشه و بعد برم بیمارستان، اما هنوز نمیدونستم که درد زایمان دارم تا ساعت دو شب درد شدید شد و من هم بی تاب شده بودم، تازه فهمیده بودم که من درد زایمان دارم😂
چون همسرم خواب بودن دیگه بیدارشون نکردم و تا نماز صبح صبر کردم😐 بعد از نماز صبح دیگه خیلی بی قرار شده بودم و به همسرم اطلاع دادم ایشونم رفتن بالا و به مادرشون گفتن،اما مادر شوهرمم گفتن باید فعلا صبر کنیم و نباید زود بریم بیمارستان، ساعت ۷صبح به مادرم زنگ زدن و گفتن بیایید خونه ما نرگس رو درد زایمان گرفته از خونه مادرم تا خونه ما یک ساعت فاصله بود تا بیان😑😆
تا مادرم اومد و رفتیم بیمارستان ساعت ۱۱ صبح شده بود، وقتی رفتیم بیمارستان سریع منو بردن اتاق عمل و گفتن بدلیل زیاد موندن بچه توی شکم و دیر آوردن به بیمارستان بچه مدفوع دفع کرده و خورده و در آخر سزارین شدم😞 و الحمدلله بخیر گذشته بود و بچم خطر بزرگی رو پشت سر گذاشته بود.
دخترم شش ماهش بود که بطور خدا خواسته دوباره باردار شدم و ما هنوز در منزل مادر شوهرم بودیم و روزای خیلی سختی بود، اما من همچنان سعی میکردم صبور باشم و به خودم امید میدادم که بلاخره این روزای سخت تمام میشه.
دوسه ماه از بارداریم گذشته بود که پدر شوهرم فوت کردن و همسرم مجبور شدن تمام پس اندازی که تو این مدت جمع کردیم تا بتونیم یه خونه مستقل اجاره کنیم را خرج کنن، حالا دیگه من روحیم را بشدت از دست داده بودم و احساس افسردگی میکردم، چون هم بارداری ناخواسته داشتم، هم باوجود بارداری و بچه کوچیک در منزل مادر شوهرم بشدت بهم سخت میگذشت و لحظه ای فرصت استراحت و...نداشتم.
مدام مهمان داشتن و باید سفره های رنگین پهن میکردم و چند مدل غذا درست میکردم تا می آمدم استراحت کنم باید دوباره کار های منزل به موقع انجام میشد. تا هفت ماهم شد و پاهام بشدت واریس گرفتن، جوری که دیگه بلند شدن و نشستن برام مشکل شده بود، اما کسی را نداشتم که درکم کنه و کمکم باشه، از طرفی هم مادر همسرم بشدت پسر دوست بودن و میخواستن حداقل بارداری دومم پسر باشه،اما دوباره دختر بود و من بیشتر از چشم مادرشوهرم افتاده بودم.
گذشت تا زایمان کردم و دومین دخترم زهرا سادات سال ۸۸ به دنیا اومد🥰 و حالا منو همسرم خیلی شاد بودیم از وجود فرزند دوم مون، ۱۰روز از زایمانم گذشته بود که مهمان اومده بود و من باید برای مهمان ناهار میپختم، کم کم روحیه ام خراب تر شده بود و احساس افسردگی شدید میکردم اما متأسفانه کسی درکم نمیکرد و خودمم روحیه دفاع از خودم در مقابل خانواده همسر و مادرشوهرم را نداشتم.
ادامه 👇
🌹 @Mazan_tanhamasir