eitaa logo
مهــر و تواصی
100 دنبال‌کننده
538 عکس
163 ویدیو
6 فایل
این جا در کنار هم هستیم، برای انتشار مهر و تواصی! 🍃تواصی به حق و تواصی به صـبر... 🍃 مهرورزی و تعالی هم... 🇮🇷 : @Mehr_Tavasi ارتباط با ما: 🇮🇷 : @BigharareZohour ♨️کانال متحــد: 🌐🪻: @Quds_Graphic
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋داستانک "ستاره باران غدیر" ترافیک فرشته ها فرشته‌ها نوبتی اجازه می‌گرفتند، تا از آسمان به سمت زمین بروند. چنان پر از شادی و شوق بودند که نگو. اهل آسمان همگی خوشحال و راضی بودند، دل توی دلم نبود که من هم برسم زمین. نمی‌شد آن بالا ماند و به دست‌بوسی نبی خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نرفت. نمی‌شد علی (علیه السّلام) را در آغوش نگرفت. مردم همه داشتند با حضرت بیعت می‌کردند و فرشته‌ها هم برای رفتن به زمین و ملاقات با نبی خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و امیرالمومنین علی (علیه السّلام) لحظه‌شماری می‌کردند. آسمان روشن و رؤیایی شده بود. ترافیک فرشته‌ها بود. از آن بالا، اطراف برکه مثل طلا برق می‌زد. صدای شادی زن‌ها و پایکوبی مردها می‌آمد. مردم دور تا دور خیمه حضرت علی (علیه السّلام) حلقه زده بودند و این حلقه چندلایه شده بود و با سلام و صلوات و ذکر خدا، جانشینی او را تبریک می‌گفتند. دل توی دلم نبود، تا دستم به دست مولا برسد. وقتی رسیدم ، شانه‌ی نبی خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را بوسیدم . پیامبر از همه خوشحال‌تر بود و دائم به همه می‌گفت:« به من تبریک بگویید! به من تبریک بگویید؛ زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است. بعد در ازدحام جمعیّتی که به سمت خیمه‌ی حضرت علی (علیه السّلام) می‌رفتند، خودم را جا کردم، تا مولا و امامم را یک بار دیگر ببینم... ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮ 🇮🇷 @Mehr_Tavasi 🇮🇷 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯