🦋داستانک
"ستاره باران غدیر"
بلند بگو یا علی
نامم ربیعه است. من یکی از دادزنها بودم. پیامبر (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) به ما سپرده بود، هرچه قرار است در خطبه بگوید، ما هم تکرار کنیم. بدون اینکه کلمهای کم و زیاد کنیم.
من و بقیه دادزنها بلندی درست کردیم، که بین جمعیّت بالاتر باشیم و صدایمان رساتر شود. ما از تیزگوشترینها و بلند صداترینها بودیم. جا به جا، توی بیابان بین مردم ایستادیم. پیامبر خطبهی بلندی خواند. من هم، تا جان داشتم، صدایم را ریختم توی حنجره و داد زدم. جمله به جمله اش، فریاد زدم.
خطبهی پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با همیشه فرق داشت. اصلاً حال خود پیامبر هم عجیب بود. با شعف و شادی حرف میزند و دست علی (علیه السّلام) را محکم چسبیده بود. یک جایی از خطبه هم گفت: «هر کس من مولای او هستم، از این به بعد این مرد؛ همین علی که دستش را بالا گرفتهام مولا و امیر اوست.»
#عید_ولایت
#علی_امیرالمومنین
#غدیر
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
🇮🇷 @Mehr_Tavasi 🇮🇷
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
داستانک🦋
"ستاره باران غدیر"
من هم بودم
مادرم داشت با بانویمان حضرت فاطمهی زهرا (سلام اللّه علیها) صحبت میکرد و به ایشان تبریک میگفت. من این طرف، نشسته بودم کنار برکه و گلهای ریز صورتی و زرد و سفید برکه را میچیدم و لای موهایم رد میکردم. خم شدم تا خودم را در آب ببینم. لحظاتی بعد دیدم، مادرم شاد و خندان کنارم ایستاده است. برگشتم نگاهش کردم. خندید. دستی به سرم کشید و گفت: «چه زیبا شدی!»
بعد دست کرد لای علفها و یک گل بزرگ سفید پیدا کرد. آن را چید و به بالای سرم محکم کرد. چند تا از همسایگان و اقواممان هم دورم بودند و داشتند تماشایم می کردند. از خجالت آنها، سرم را پایین گرفته بودم و ریز ریز میخندیدم. یکی از آنها دست انداخت زیر چانهام و صورتم را بالا گرفت. با شعف و شادی گفت: «سمیه! سرت را بالا بگیر. امروز تو در یک اتّفاق بزرگ سهیم بودی. روزی که امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) مولای هر مرد و زنی شد.
مادرم سری تکان داد و گفت: «سمیه! شنیدی که پیامبر چه گفت؟ گفت: رسالت همهی ما این است که این خبر را به گوش بقیه و نسلهای بعدی برسانیم. یادت باشد تا هر وقت که خدا به تو عمر داد، این خبر بزرگ را برای بقیه هم تعریف کنی و بگویی که چه دیدی و چه شنیدی. به دوستانت بگو که نبی خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) جانشین خودش را معیّن کرد، تا بعداً شک و شبههای نماند.
#غدیر
#ولایت
#علی_امیرالمومنین
@Mehr_Tavasi