📌 چند روایت از درگذشت سید مصطفی خمینی
https://t.me/horalhistory/473
محتشمی پور
چند ماه قبل از شهادتشان آقا مصطفی وقتی به عیادت آیتالله جزایری یکی از علمای نجف رفته بود، حدود ساعت ۱۰ یا ۱۱ شب پسر مرحوم جزایری خدمت حاج آقا مصطفی میرسد و میگوید دو نفر ایرانی آمدند و میخواهند با شما ملاقات کنند. ایشان فرمودند: بگویید بیایند بالا. آنها با حاج آقا مصطفی خمینی آرام صحبت میکنند و بعد از آن حاج آقا مصطفی برای دوستان نقل میکنند که آنها گفتند ما اعضای تیمی هستیم که ساواک این تیم را فرستاده است. رأی ساواک برگشته و قبلا میخواستند امام را ترور کنند اما بعدها گفتند که حاج آقا مصطفی را تعقیب و مراقبت کنید و الان برنامه ترور شما در دستور کار است.
صغری خانم[خادمه منزل]
«شب آخر قرار بود برای آقا مصطفی مهمان بیاید. چون دیروقت بود، ایشان رو به من گفتند: صغرا برو بخواب، من خودم در را باز میکنم. من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم. صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا بردم، دیدم آقا روی کتاب دعایشان خم شدهاند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا... آقا خوابتان برده... که دیدم جواب نمیدهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که آقامصطفی مریض شده است که در این هنگام آقای دعایی مرا دید و با یکی دو نفر دیگر به بالا آمد و آقا را به بیمارستان بردند.»
معصومه حائری [همسر]
همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شدند، زودتر از معمول به خانه آمدند، چون قرار بود که ساعت دوازده، مهمان بیاید و من سخت مریض بودم. آقای دعایی که همسایه ما بود، برای معاینه من دکتر آورد. از طرفی دیگر، آقا مصطفی شبها مطالعه داشتند و ما یک ننه داشتیم که اسمش «صغرا» بود....[ پس از اطلاع] خود را بالای سر او رساندم، دیدم دستهای آقامصطفی بنفش شده است و لکههای بنفش نیز روی سینه و سرشانههایش دیدم. ایشان را بلافاصله با کمک آقای دعایی به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است.»
سید احمد دعایی[دوست]
«آن روز صبح، من براي تهيه نان بيرون رفته بودم. هنوز آفتاب نزده بود، ديدم ننه صغري كه بسيار مورد احترام ما بود، فرياد ميكشد و پاي برهنه ميدود و به سرش ميزند. من از ديدن اين صحنه بسيار متأثر شدم. پيرزن ميگفت: خاك بر سرم شد، آقا بدو. من فوقالعاده وحشتزده شدم و به ذهنم چيز ديگري آمد. گفتم: چي شده؟ گفت: آقا مصطفي مريض است. من نان را به دست كسي دادم و گفتم به خانهام برساند و سراسيمه رفتم. ديدم كه آن مرحوم پشت سجادهشان دراز كشيدهاند.ابتدا بسيار تلاش كردم با پزشكان بيمارستان نجف تماس بگيرم ولي اين توفيق را نداشتم و پزشك قابل و مطمئن نبود. بلافاصله خود را به بيمارستان رساندم. آنها آنقدر آمادگي نداشتند كه يك آمبولانس بفرستند...طلبهای آنجا بود، به او گفتم: به منزل امام ميروي و فقط احمدآقا را خبر ميكنی و ميگويی خيلي فوری به منزل اخوی سر بزند. آن طلبه هم رفت و احمدآقا را صدا زد و ما موفق شديم با يك تاكسي كه به زحمت ميتوانست به كوچه بيايد، ايشان را به بيمارستاني منتقل كنيم. متأسفانه در بيمارستان پزشك كشيك پس از معاينات اوليه تشخيص داد، ايشان از دنيا رفتهاند...با علايمي كه روي پوست بدن وجود داشت، مشخص بود كه مرگ طبيعي نبوده است و ناشي از مسموميت ميباشد.
سید حسین خمینی[فرزند]
در بیمارستان، دکتر ایاد على البير برای معاینه ایشان آمد و گفت: مع الأسف ایشان فوت کرده و مرگش هم عادی نیست. اگر اجازه بدهید بنده ایشان را کالبد شکافی کنم و این مسئله را ثابت کنم. ایشان جراح و فارغ التحصیل از دانشگاه سلطنتی لندن بود. پیکر مرحوم والد کالبدشکافی نشد؛ چون آن موقع کالبدشکافی از نظر عرفی کار منکری به حساب میآمد، شرع هم جوازی برای آن قائل نبود؛ به خصوص که در مورد شخصی مثل مرحوم والد قبح این مسئله بیشتر بود و نوعی بیاحترامی محسوب میشد. طبیعی بود که امام هم چنین اجازهای ندهد.»
محمد افشاری[دوست]
افرادی از اطرافیان آقا مصطفی بودند که متهم به قتل ایشان بودند... یکی از آنها آقای سید صالح قمی بود. ایشان همان شخصی است که تا ساعت 5/ 1 نیمه شب با حاج آقا مصطفی بود و زمانی که ایشان از آقا مصطفی جدا میشود آقا مصطفی فوت میکند. سید صالح قمی آدم درست و حسابی نبود. با بعثیها روابط خاصی داشت و آدم خودفروختهای بود. این شخص با ساواک هم رابطه داشت و آدم منحرفی بود. او در عراق علیه خیلی از طلبهها گزارش داده و آنها را گرفتار بعثیها کرده بود. بر این اساس احتمال میدادند که در چایی آقامصطفی مواد سمی ریخته باشد. به هر حال این شخص در سال 86 یا 87 از دنیا رفت»
▪️ روایت حاج سيد احمد خمینی
از شهادت برادرش حاج آقا مصطفی
♦️صبح زود حدود ساعت پنج صبح با تکان هایی که به پایم داده می شد، چشم هایم را باز کرده و امام را دیدم که می گویند: «بلند شود و برو خانه مصطفی، گفته اند بروی آنجا، فکر می کنم معصومه(معصومه حائری، همسر شهید مصطفی خمینی) خانم ناراحت است» چون ایشان مریض بوده و شب قبل هم دکتر رفته بودند. من با عجله به آنجا رفتم. دیدم یک تاکسی مقابل خانه ایشان است. وقتی به داخل منزل رفتم، آقای دعایی و یک برادر افغانی که در آنجا درس می خواند و آقای دیگری را دیدم، وقتی به قسمت بالای منزل رفتم، دیدم زیر بغل و پاهای برادرم را گرفته اند و از پله پایین می آورند. دستم را بر پیشانی ایشان گذاشتم و گرمایی احساس کردم. او را در تاکسی گذاشتیم، ولی انگار کسی در همان لحظه به من گفت که او مرده است.
♦️بعد از معاینه دکتر در بیمارستان و خبر فوت ایشان، من به خانه برگشتم و نمی دانستم که به امام چه بگویم ولی باید طوری قضیه را به امام می گفتم. به قسمت بیرونی بیت امام جایی که مراجعه کنندگان عمومی می آمدند رفتم و دو نفر را خدمت ایشان فرستادم که بگویند حال حاج آقا مصطفی بد شده است و ایشان را به بیمارستان برده اند. بعد از چند لحظه، امام گفتند: «بگویید احمد بیاید» من خدمت ایشان رفتم و گفتند: «من می خواهم به بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم». با ناراحتی زیاد بیرون آمدم و به آقای رضوانی گفتم که ایشان چنین مطلبی گفته اند، خوب است به ایشان بگوییم، دکتر ملاقات با حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی المقدور امام دیر از جریان مطلع شوند. قرار شد این طور مطلب را بگویند در حالی که آنها هم از طرح این قضیه وحشت داشتند. در طبقه بالا از پنجره ای که در آنجا بود امام مرا دید و صدا زد و گفت: احمد. من خدمت ایشان رفتم. گفتند: «مصطفی فوت کرده؟».
♦️من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همان طور که نشسته بود و دستهایشان روی زانو قرار داشت، چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون» تنها عکس العلمشان همین بود، هیچ واکنش دیگری نشان ندادن و بلافاصله آمدن افراد برای تسلیت به امام شروع شد.
🌹🌹😭😭
🌹 امام مرگ #مصطفی_خمینی
را لطف پنهانی خدا دانست!
◾️امام خامنه ای:
مرد مسنّی در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان، وقتی که فرزند #فاضل و برجستهاش از دنیا رفت - که در واقع یک عالم ممتاز و یک امید آینده بود - جملهای که از او نقل شد و شنیده شد، این بود که «مرگ مصطفی از #الطاف_خفیه_الهی است»! او این را مهربانی الهی و لطف پنهانی خدا تلقّی کرد؛ اینطور فهمید که خدا به او لطف کرده است؛ آن هم لطفی پنهانی!
◾️ببینید چقدر عظمت میخواهد در یک انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدّتهایی که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استواری آنها را تحمّل کرد، ریشهاش در همین #عظمت_روحی است که در مقابل مرگ عزیزی اینچنین، چنین برخوردی پیدا میکند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔴معروف بود آقامصطفی در منزل امام با هيچ يک از مراجعين فرقى ندارد!
♦️رهبرمعظم انقلاب: «حاجآقا مصطفى در منزل امام مانند يكى از واردين اين منزل و يكى از كسانى بود كه به طور طبيعى در اين خانه رفت و آمد مىكردند، كسى احساس نمىكرد كه او پسر امام است، مانند ديگران. حتى مراجعهى او به امام در حد ديگران بود.
♦️اخلاق خاص او در رابطهى با امام و حفظ جنبهى يكسانى با ديگر مردم در همان روز در حوزه معروف بود. همه مىگفتند كه حاج آقا مصطفى خمينى جورى رفتار مىكند در منزل، يعنى منزل امام كه با هيچ يک از مراجعين فرقى ندارد و واقعيت هم همين بود. هرگز انتساب به امام يا نام امام براى او يک وسيلهاى محسوب نمىشد.» ۱۳۵۸/۰۷/۳۰
🌀 مجتهد شهید
📝 سالگرد رحلت آیت الله شهید #مصطفی_خمینی
🔹 مرحوم سید مصطفی خمینی (ره) یکی از شخصیت های بالقوه و بالفعل اسلام بود. روزی که ایشان شهید شدند، در حدود سنین ۴۸-۴۷ سالگی بودند و در آن سن جزء ممتاز ترین کسانی بود که در حوزه های علمیه قم، نجف، مشهد و ... وجود داشت. بنده ایشان را به عنوان یک چهره برجسته حوزه علميه قم از سالها قبل می شناختم. وقتی به قم رفته بودیم، در درس فقه و اصول امام، ممتاز ترین کسی که بر طبق سنت و شیوه درسهای حوزه علمیه، گستاخانه با امام از مباحث علمی دم می زد و اشکال می کرد، او بود.
🔹 ایشان اگر نگوییم بهترین شاگردان، جزء بهترین شاگردان درس امام(س) بود، و در عین حال خود یک مدرس معروف بود و فلسفه و فقه درس می داد. او به عنوان یک چهره برجسته در میان طلاب، فضلا و مدرسین حوزه، معروف بود.
📗 امام خامنهای.
۶٨.٨.١؛
یادها و یادمانها، ص ۴٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ببینید|رهبرمعظم انقلاب: یک ذره نشانههای آقازادگی در حاج اقا مصطفی خمینی نبود
♦️در منزل امام و روضهی امام هم انسان، حاجآقا مصطفی را نمیدید که بیاید خودش را بچسباند به امام
🕊 شادی روح بلندش صلوات
سخنرانی تاریخی مقام معظّم رهبری در سالگرد شهادت #آیتالله_سیدمصطفی_خمینی
[صفحه ۱ از ۳]
#بازنشر|| حافظه تاریخی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
«ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب»
پروردگارا قلوب ما را بعد از آنکه هدایت فرمودی به باطل میل مده و به ما از لطف خویش رحمتی عطا فرما که تنها تویی بخشندۀ بی منت.
قال الله الحکیم: «و اذ قال موسی لقومه یا قوم لم تؤذوننی و قد تعلمون انی رسول الله الیکم فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله لا یهدی القوم الفاسقین.» ای رسول ما به یاد آور وقتی که موسی به قوم خود گفت: چرا مرا رنج و آزار می دهید در صورتی که بر شما معلوم است که من فرستادۀ خدا به سوی شما هستم، باز چون از حق روی گردانیدند خدا هم دلهایشان را از اقبال به حق بگردانید و خدا مردمی نابکار فاسق را هدایت نخواهد کرد.
به مناسبت #سالگرد_شهادت #علامه_سید_مصطفی_خمینی(ره) ایجاب میکند که جملاتی چند دربارۀ این حادثه که به نوبۀ خود #نقطۀ_عطفی برای #مبارزات_اسلامی ایران بود و از جوانب گوناگون قابل مطالعه، استنتاج و بهره برداری است، عرض کنم.
مرحوم سید مصطفی خمینی(ره) یک از شخصیت های بالقوه و بالفعل اسلام بود. روزی که ایشان شهید شدند، در حدود سنین 48 - 47 سالگی بودند و در آن سن جزء #ممتازترین کسانی بود که در حوزه های علمیه قم، نجف، مشهد و .... وجود داشت. بنده ایشان را به عنوان یک چهرۀ برجستۀ حوزۀ علمیۀ قم از سالها قبل می شناختم.
وقتی به قم رفته بودیم، در درس فقه و اصول امام، ممتازترین کسی که بر طبق سنت و شیوه درسهای حوزۀ علمیه، گستاخانه با امام از مباحث علمی دم می زد و اشکال می کرد، او بود.
ایشان اگر نگوییم بهترینِ شاگردان، جزء بهترین شاگردان درس امام(س) بود، و در عین حال خود یک مدرس معروف بود و فلسفه و فقه درس میداد. او به عنوان یک چهرۀ برجسته در میان طلاب، فضلا و مدرسین حوزه، معروف بود.
در سال 1341 هجری شمسی مبارزات روحانیت و حوزۀ علمیه شروع و وی در متن مبارزات قرار داشت، اما بدون هیچ گونه تظاهر. شگفت آور بود که حاج آقا مصطفی(ره) در منزل امام مانند یکی از واردین این منزل و کسانی بود که به طور طبیعی در این خانه رفت و آمد می کردند چنان که کسی احساس نمی کرد او پسر امام(س) است و حتی مراجعه او به امام(س) در حد دیگران بود. هیچ کس فکر نمی کرد که برای زیارت امام(س)، یا برای انجام کاری و یا گفتگو با امام، باید از او اجازه بگیرد زیرا او مانند دیگران بود، اگر امام مجلس محرمانه و خلوتی داشتند، او هم مثل همه مردم و مراجعین دیگر در آن مجلس شرکت نمی کرد.
اخلاق خاص او در رابطه با امام(س) و حفظ جنبه تساوی با دیگر مردم در آن روزها در حوزه معروف بود. همه می گفتند که حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در منزل امام به گونه ای رفتار می کند که با هیچ یک از مراجعین فرقی ندارد و واقعیت هم همین بود، هرگز انتساب به امام(س) و یا نام ایشان برای او وسیله ای محسوب نمی شد.
بعد از آنکه در سال 1343 هجری شمسی تعرض شدید امام(س) نسبت به ماجرای کاپیتولاسیون منجر به تبعید امام خمینی(س) از ایران شد، ایشان را هم گرفته و به ترکیه تبعید کردند و آنجا در خدمت امام بودند. قبل از آن واقعه، مرحوم آقا مصطفی(ره) طعم زندان را چشیده بود، در زندان قزل قلعه و زندانهای دیگر در سلول های تنها، روزها و شبهای غربت، تنهایی و محنت را گذرانده بود، اما این تبعید برای او از دو جهت مهم و آموزنده بود:
1 - زندان برای همه کلاس بود، تنهایی در زندان بزرگترین معلم بود. لازم نبود که انسان در زندان، با بزرگان و یا روشنفکرانی هم سلول و هم بند باشد تا از آنها درسی بیاموزد، بلکه انسان از تنهایی زندان درس می گرفت و از مطالعه، در خود فرورفتن و شناسایی نقاط ضعف و قوت خود، مطالبی ارزشمند می آموخت. این یک جهت بود که برای او و دیگران عمومیت داشت.
2 - نقطۀ مثبت دیگری که در این تبعید وجود داشت مجاورت با امام(س) بود.
خیلی طبیعی بود که در سالهای گذشته این فرزند برومند فاضل فرصت پیدا نکند که با پدر بزرگوار خود که مشغول کارهای تحقیقی، علمی و همه گونه کار یک روحانی اندیشمند بود، چندان ساعت دراز و طولانی را بگذراند. خیلی طبیعی است پسری که خود شاغل است با پدرش هم که باز شاغل است، چندان ارتباطی ندارد. مثل دو رفیق و همکار به طور طبیعی نیستند. اما تبعید در ترکیه این فرصت را به این پسر با استعداد و لایق داد که بیش از یک سال شبانه روز با امام(س) باشد و از امام(س) بیاموزد نه فقط دانش و اندیشه انقلابی، تجربه های سیاسی عمیق یا خاطرات گذشتۀ زندگی پرماجرای امام را، بلکه بیش از همه، روحانیت، معنویت و عظمتی که در روح امام همواره وجود داشت و عرفان، بینش معنوی و حکمت آموز امام را بیاموزد. این فرصت برای این پسر لایق بسیار ارزنده بود و از این فرصت بهره ها برد.
#علامه_شهید
ادامه در این کانال 👇👇👇
@rozaneebefarda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 جامعیت آیتالله سیدمصطفی خمینی ؛
هم از نظر علمی،
هم از نظر تهذیب نفس،
هم از نظر شجاعتی که حتما باید یک مرجع تقلید داشته باشد،
هم فهم مسائل جامعه...
انصافا حاج آقا مصطفی واجد اینها بود
💬 امام خامنهای
13960730_21782_128k.mp3
16.71M
✅ آیتالله شهید #سیدمصطفی_خمینی
در نگاه مقام معظم رهبری
🔹متن کامل بیانات را اینجا بخوانید:👇
https://eitaa.com/rozaneebefarda/9951
🎙بیانی معنوی از
مجتهد شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی
🔹«بدان که #رحمت و رأفت و عطوفت از جلوههای اسماء جمالی الهی است و با همین رأفت و عطوفت است که دل انسان به سمت فرزند جلب میشود و انسان به خاطر #محبت و عشقی که جلوهای از جلوات آن رحمت الهی است، برای دفع مزاحمات وجودی و دشمنان و... آماده میشود.
🔸این رحمت و رأفت همان است که انبیاء، روحانیون، علما و زعمای دینی را به تحمل مشقتها و قبول مصائب در راه هدایت انسانها به سمت حقایق و خارج کردن آنان از ظلمت به سوی نور برمیانگیزد.»
🔹مخفی نیست که از جمله تجلیات #رحمت_الهی، رحمتی است که در قالب غضب و انتقام است. مثل جعل #قوانین_نظامی و سیاسی در دنیا و به همین خاطر است که خداوند متعال میفرماید: «ولکم فی القصاص حیاة یا أولی الالباب ».
🔸در آخرت نیز همچون قرار دادن عذاب آتش و میزان برای رها کردن افراد ناپاک از خبائث و ناپاکیهای نفسانیشان چراکه این خبائث نفسانی همچون رفقای ناباب و همنشینان مذموماند که طبع انسان از آن متنفر است و بنابر یک احتمال در سوره الرحمان این امور نیز از جمله نعمتها است:
🔹 « یرسَلُ علیکما شُواظٌ من نارٍ و نُحاسٌ فلا تَنتَصران ، فبأیّ آلاء ربّکما تکذّبان » و شاید همین معنای «سبقت رحمتُه غضبَه » باشد.
🔸بنابراین ای عزیز من و ای خواننده بزرگوار بر تو باد به کوشش و تلاش در راه اتصاف به این صفت ربوبی نسبت به جمیع خلائق.
✳️گزیده و ترجمهای از مباحث اخلاقی
در تفسیر قرآن کریم از آیتالله سیدمصطفی خمینی
👆👆👆👆👆
✅ ۲۲ پیام درباره ی فرزند امام راحل،
شهید سرافراز، آیت الله #سید_مصطفی_خمینی،
در سالگرد عروج تلخ و پرخسارت او ...
رضوان الله علیه ...
🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 میلاد پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) وامام جعفر صادق(علیه السلام) رئیس مذهب جعفری مبارک باد
🌺ششمین آینه ســــــــلام آقـــا
آرزومند یک ســـــــــلام توام
🌺مست قال الامام صـــادق من
من مسلمان شده به نام توام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
👓 شعر بینظیر اصغر عظیمیمهر در رسای پیامبر!
🔹 بخشی از این شعر:
🔹 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﺸﻌﻞ ﺧﻮﻑ ﻭ ﻫﻼﮎ ﺷﺪ
ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺯﺩ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﻐﺎﮎ ﺷﺪ
ﺍﺯ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﺭﺑﯿﻊ ِ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺩﻭ ﺷﺐ
ﮔﺬﺷﺖ!
ﺫﮐﺮ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻫﻤﻪ "ﺭﻭﺣﯽ ﻓﺪﺍﮎ" ﺷﺪ
ﮐﺲ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮓ ﺩﺭ ﻗﺪﻣﺖ ﺗﺎﺑﻨﺎﮎ ﺷﺪ!
ﺍﺯ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ﺗﺐ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺍﺵ !
ﻣﺸﺮﮎ ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﺷﺪ !
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﺎﻓﺮِ ﺩﺭ ﺣﺎﻝِ ﺍﺣﺘﻀﺎﺭ
ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﭘﺎﮎ ﺷﺪ!
ﺷﻖ ﺍﻟﻘﻤﺮ ﮐﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ! ﭼﻮﻧﮑﻪ
ﻣﺎﻩ -
ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ؛ ﺧﻮﺩﺵ ﺳﯿﻨﻪ ﭼﺎﮎ
ﺷﺪ !
ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﻧﺠﯽ ﻋﻤﯿﻖ ﺩﺍﺷﺖ
ﺗﺎ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺩﻗﯿﻖ ﺩﺍﺷﺖ
ﺩﺭ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺸﻢ ﻧﻤﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﺟﻨﮕﻠﯽ
ﺩﺭﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺣﺮﯾﻖ ﺩﺍﺷﺖ
ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻏﺪﺍﺭ ﻧﺸﺪ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﺎﺗﻤﯽ -
ﺩﺭ ﺩﺳﺖِ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﮕﯿﻨﯽ ﻋﻘﯿﻖ
ﺩﺍﺷﺖ
-ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﺗﻮ ﻭ ﻧﻘﺶ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ؟!
ﻣﻮﻻ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﺭﻓﯿﻖ ﺷﻔﯿﻖ
ﺩﺍﺷﺖ ؟ -
❗️ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺳﺖ ؟ #علی ﺩﺭﺳﭙﺎﻩ
ﺧﻮﯾﺶ !
- ﺟﻨﮕﺎﻭﺭﯼ ﺳﺘﺮﮒ ﮐﻪ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﻗﯿﻖ ﺩﺍﺷﺖ!!