eitaa logo
مصباحیه ...
124 دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
12هزار ویدیو
614 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
n950801.mp3
زمان: حجم: 694.2K
💥نقل خاطره ای جالب از آیت الله درباره استاد شهید 🎤حضرت استاد 📆درس خارج کلام جدید علم دینی 95/08/01 🌸🌸🌸🌸🌸
فرار از مرجعیت .mp3
زمان: حجم: 702.4K
🔺ماجرای فرار حضرات آیات سید علی بهشتی و سید عبدالاعلی سبزواری از مرجعیت، بعد از فوت مرحوم آیت الله العظمی خویی رحمة الله عليهم 🎤نقل خاطره استاد نجم الدین از مرحوم حضرت آیت الله سید محمد مهدی (ره)
🔺7 اشکال یک مفسر قرآن بر تفسیر المیزان و برخورد درس‌آموز علامه طباطبایی! ✍️حجت‌الاسلام ارباب سلیمانی، مسئول دبیرخانه کانون‌های فرهنگی هنری مساجد کشور: «آیت الله در کاشان به بیان درس مشغول بودند که درس تفسیر ایشان به قدری سنگین بود که ما در آن درس واقعا از گستردگی بیان مطالب و همچنین عمیق بودن آنها گیج می‌شدیم. بعد از فوت ایشان قرار شد ما در لا به لای کتب ایشان جستجو کرده تا اگر دست خطی از ایشان باقی مانده از آن استفاده کنیم که ناگهان به دست خط برخوردیم. ابتدا نمی‌دانستیم که این دست‌خط علامه است و بعد از مدت‌ها این را متوجه شدیم و ماجرا از این قرار بود که آیت الله نجفی به هفت قسمت از تفسیر المیزان علامه طباطبایی ایراد گرفته بودند و علامه طباطبایی طی نامه‌ای به ایشان فرموده بودند بنده تمامی این ایرادها را بررسی کرده و متوجه شدم که حق با شماست و خدا را شاکرم که در زمان حیاتم این ایرادها برطرف شد و برای شما که از من ایراد علمی گرفته اید دو رکعت نماز در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) اقامه می‌کنم.» 🌐سایت دفتر تنظیم و نشر آثار آیت الله نجفی کاشانی(صوت دروس و کتب و...)🔻 Najafikashani.com ✔️
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥درس خارج فقه آیت‌الله شیخ (ره) در بیان آیت الله سید (ره) ✔️کشکول ناب حوزوی🔻 kashkolenab
🔺دافعه به جای جاذبه! 📚حدیث نصر، خاطرات آیت الله ، ص ۷۰۵
14.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥مصاحبه کمتر دیده شده و بسیار زیبا و پر از نکته از مرحوم آیت الله حتما ببینید 💎کشکول ناب حوزوی🔻 🔸 @kashkolenab
🔺️تمجیدیه‌ای برای تولیت مسجد و حوزه مجد مهدی عامری 🔹آیت‌الله یحیی عابدی(ره)، مصداق یک روحانی کامل در رفتار، کردار و اخلاق بود که در منش او تربیت موج می‌زد. ایشان سال‌ها امام جماعت مسجد مجدالدوله بود، مسجدی در وسط بازار. نکته قابل توجه، عزت نفس ایشان در برابر بازاریان بود. با تأکید به ما سفارش می‌کرد که هیچ وقت، از اصحاب بازار برای شخص خودتان پول نگیرید. خودش هم برای امامت جماعت پول نمی‌گرفت. 🔸روزی (سال ۱۳۸۷) بین نماز ظهر و عصر برای آزادی یک زندانی به مردم گفت: «دو میلیون تومان پول احتیاج است...» کل بازاری‌ها، حدود ۴۵۰ تا ۵۰۰ هزار تومان پول جمع کردند. حاج آقا گفت: «پولها رو بشمارید!» ما تعجب کردیم که چرا این کار را می‌کند. وقتی که مبلغ را متوجه شد، خودش یک چک ۵۰۰ هزار تومانی کشید. گویا به بازاریها برخورد و بعد از نماز عصر کل آن مبلغ تامین شد. 🔹می‌گفت: «بعد از من هم کسی که قرار است امام جماعت اینجا بشود، دو خصوصیت باید داشته باشد: یکی اینکه از مردم پول نگیرد و دوم خطش خوب باشد.» به شدت به آداب و عرفیات آخوندی تکیه داشت و در پوشش و گویش و روش و منش مراقبت زیادی بر این امر داشت. 🔸یک نظم و ابهت ویژه در تعاملات و کارها داشت. همیشه ۱۵ دقیقه قبل از نماز به مسجد می‌آمد. چند تخته وایت‌برد در آنجا وجود داشت و بعضی روزها ایشان شرح حدیث می‌گفت و حدیث را با خط خوب عربی و فارسی می‌نوشت. بعد می‌آمد و عبا می‌انداخت و آماده می‌شد برای نماز. به شدت حساسیت داشت که قبل از مأمومین در محراب نشسته باشد و هیچ وقت تأخیر نداشت. 🔹روزهایی که آیت‌الله هاشمی شاهرودی در مدرسه مجد درس خارج داشت، با اینکه پنج‌شنبه یا چهارشنبه بود و ایشان لزومی نداشت که در حوزه باشند، برای احترام می‌آمد و در درس ایشان شرکت می‌کرد. با اینکه مجتهد بود، اما به صورت یک طلبه عادی، وسط جلسه درس دو زانو می‌نشست، نه روی صندلی می‌نشست و نه تکیه می‌داد. 🔸از دوران جوانی، ارتباط با علمای بسیاری داشت و با بسیاری از آیات عظام، از آیت‌الله العظمی بروجردی گرفته تا آیت‌الله العظمی گلپایگانی، که ظاهراً بعضی از کارهای دفتری ایشان را انجام می‌داد، آیت‌الله العظمی صافی، علامه طباطبایی، آیت‌الله العظمی عزالدین زنجانی و... مراوده و خاطره داشت. 🔹قبل از شروع درس‌آقای شاهرودی، می‌دیدم که هر بار پسران حضرت آقا که در درس حاضر می‌شدند، محضر آیت الله عابدی می‌رسیدند تا عرض ادبی به استادشان بکنند. ایشان با این سن و سال، بسیار متواضعانه با این بزرگواران برخورد می‌کرد و در واقع این امر احترام و ارادت ایشان به حضرت آقا بود. 🔸حرف برای گفتن در مورد ایشان بسیار است. شیخ یحیی عابدی هم مانند بسیاری از علما که در تهران گمنام بودند و مردم آن‌ها را نمی‌شناختند، به رحمت خدا رفت. سال‌های بسیاری خالصانه به مردم خدمت کرد، با اینکه عالم تراز اولی بود و مجتهد، اما با مردم بود و نماز جماعت می‌خواند. خدا رحمتش کند و در این ایام فاطمیه در جوار نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها، با ایشان محشور باشد.
🔺ماجرای علامه جعفری و سروش! ✍محمدرضا کائینی: ‍در آغازین ماه‌های تحصیل علوم قدیمه، خبر آمد که علامه محمد تقی بنا دارند در منزل خویش «منطق مظفر» درس گویند. با خامی و بلندپروازی مالوفِ آن دوره، در موعد مقرر بدان جا شتافتم. استاد اما در آغاز با کلامی، امثال این نگارنده را از تعجیل برحذر داشت و گفت: «آقایانی که هنوز مغنی اللبیب را آغاز نکرده‌اند، در درس شرکت نکنند!» توصیه‌ای که به گوش نگرفتم و از قضا، توانستم درس را نیز فهم کنم! از همان سربند، با ایشان ارتباطی صمیمانه یافتم، که تا پایان حیات آن بزرگوار تداوم داشت. القصه، در یکی از روز‌های تابستان سال هفتاد و شش و در بلبشوی مطبوعاتی پس از دوم خرداد، جملاتی از قلم ِادب‌ فرونهاده‌ی آنکه چندی است متاع «رویای رسولانه» را به دکان خویش آورده، خواندم به این مضامین: «من آقای جعفری را یک فرد عادی می‌دانم و معتقدم جامعه فرهنگی ما که به نقد آثار وی نپرداخت، متضرر شد و...الخ» طبیعی بود که پس از خواندن این عبارات، به جست وجو برآیم که ماجرا چیست؟ و معلومم گشت در آستانه برگزاری آئین بزرگداشت علامه در دانشگاه تهران، عبدالکریم سروش به اتفاق اکبر گنجی و ماشاالله شمس الواعظین، به منزل استاد رفته و به ایشان گفته‌اند: «برگزاری این نکوداشت، پیش پرداخت حاکمیت برای وابسته کردن شماست و نیکوترین عمل در آن روز، این است که به محض حضور در تریبون، درباره لزوم بسط ید آقای منتظری و... صحبت کنید!» بدیهی بود که استاد از پذیرش این خواسته سرباز زده و جلسه با غبن و ناکامی سروش و همراهانش پایان گرفته بود. چندی بعد، خبر این دیدار در "کیهان هوایی" درج و سخنان هتاک در واکنش بدان بیان گشت. از شما چه پنهان که راقم در آن دوره، درک نمی‌کرد که سروش با کوله باری از وهن تفقه و متولیان آن، از چه روی باید پی جوی بسط ید منتظری باشد؟ اما امروزه با فرو افتادن بسا پرده ها، حتی کودکان کوچه نیز به سر آن واقفند! به هر روی، پس از شنیدن ماجرا، در تماسی تلفنی با استاد، از صحت و سقم داستان پرسیدم. چند بار بالحنی محکم گفتند: «قطعی است» با خام اندیشی ژورنالیستی خود، سوال کردم: «پس چرا پاسخ نمی‌دهید؟» پاسخ داد: «او با جواب گویی من، بزرگ می‌شود، باید از کنار ماجرا گذشت!...» این زمان بگذشت و چند ماه بعد، استاد به جوار رحمت حق بار یافت و تشییع پرشکوه وی در تهران و مشهد، جلوه‌ هایی دیدنی از محبوبیت او در میان مردم را نمایان ساخت. هتاک که مجموعاً آغاز و انجام ماجرا را به ضرر خویش یافته بود، در صدد جبران مافات برآمد و خواست در محفل نکوداشت سالگرد استاد در تبریز سخن بگوید که با اعتراض علاقمندان، سخنرانی وی لغو شد و این رویداد به سان آخرین نشان از ارتباط آن دو، در تاریخ ماند!
در ایامی که قم در زیر هجوم موشک ها و بمباران بعثی های عراق قرار داشت و بیشتر مردم به خارج از شهر و یا پناهگاه های امن رفته بودند، آیت الله العظمی ، در قم مانده بود و فاصله ی خانه تا حرم را جهت ادای نماز جماعت پیاده طی می پیمودند و هنگامی که از ایشان می پرسیدند چرا پیاده می روید؟ می گفتند:"می خواهم مردم من را ببینند و بدانند در این وضعیت بحرانی از شهر خارج نشده ام تا روحیه مردم بالا برود." 📚کرامات مرعشیه، ص ۴۷. کشکول ناب حوزوی🔻 @kashkolenab