✅ پیغام امام زمان(عج) به علامه طباطبایی(ره)
🎙 آیت الله مصباح یزدی ره:
استاد ما #علامه_طباطبایی(ره) مىفرمودند:
🔸 هنگامى كه در #نجف اشرف مشغول تحصيل گرديديم، مشكلاتى برايمان پيش آمد، زندگى ما از اجاره مزرعهاى كه در تبريز داشتيم تأمين مىشد و مبلغ مورد نظر را از ايران ارسال مىكردند امّا مشكلات سياسى، منطقهاى و تنگناهايى كه حكومت وقت ايران (رضاخان) پديد آورد موجب قطع شدن اين پول شد و ما در شرايط دشوارى قرار گرفتيم.
🔸 گرفتارى چنان شدت يافت كه براى تأمين هزينههاى ضرورى خانواده هم دچار مضايقى شديم. در همين افكار بودم كه شنيدم كسى درب مىزند، پاسى از شب گذشته بود، ديدم فردى با قيافه و لباسى نامأنوس بر در خانه ايستاده است، سلام و احوالپرسى بين ما و او ردّ و بدل شد، پرسيدم شما كى هستيد؟ گفت: من شاه حسين ولى هستم، شگفتزده شدم زيرا چنين اسمى به گوشم نخورده بود. افزودم آيا فرمايشى داريد؟ گفت: آقا فرمودند از اين وضع نگران نباش، دوازده سال است ما متكفّل مخارجتان هستيم.
🔸 اين را بر زبان آورد و رفت، من هم در را بستم و آمدم داخل خانه، در فكر فرو رفتم كه چنين شخصى با چنين قيافهاى كه مربوط به چند قرن قبل بود اينجا چه مىكرد، خانه ما را چگونه مىدانست، از يك سوى تصوّر كردم كه منظور وى آقا اميرالمؤمنين(عليه السلام) است بعد از ذهنم گذشت كه ما كمتر از دوازده سال است كه به نجف آمدهايم، ديدم اين تاريخ تطبيق نمىكند، ناگهان يادم آمد از #مُعمّم شدن من بيش از دوازده سال نمىگذرد و آن وقت متوجه شدم منظور از آقا، مولا امام زمان(عليه السلام) است.
از فرداى آن روز گشايشى در كارمان بوجود آمد، مسافرى از تبريز به نجف آمد و مبلغى را كه بابت اجاره آن زمين كشاورزى دريافت شده بود برايمان آورد.
🔸 امّا همچنان كنجكاو شده بودم كه بدانم اين آقا كيست كه من او را نمىشناختم ولى او محل سكونت ما را به خوبى مىدانست، تا آنكه برگشتم به ايران، در حوالى تبريز در يك قريهاى كه امروز جزو اين شهر شده، براى فاتحه به قبرستان رفتم ديدم در گوشهاى يك مقبره مخروبهاى ديده مىشود، از پيرمردى كه در آن حوالى بود پرسيدم چه كسى در اينجا آرميده است؟ جواب داد: نمىدانم، مىگويند: شاه حسين ولى مىباشد، معلوم شد آن صورتى كه من ديدم حالت برزخى وى بوده و چون با امام عصر عج رابطهاى داشته، چنين مأموريتى را انجام داده تا مرا از نگرانى برهاند و مشكلاتم را حل كند.
🗓 برگرفته از سخنرانى آیت الله مصباح در حوزه علميه امام خمينى ره اروميه؛ ۲۲ آبان ۱۳۷۹
🔰کسی که بخواهد از راه دین به دنیا برسد، جُرم سنگینی دارد!
🌱مرحوم آیت الله سید محمد باقر موسوی همدانی:
🔹تا کتاب مُغنی را در همدان خواندم، آنگاه به ابوی گفتم: میخواهم #معمّم بشوم!
💠بعضی مرا از این کار بازداشتند، ولی من علاقه شدید داشتم که لباس روحانی بپوشم. سرانجام یکی از تجار محترم شهر، جشن باشکوهی برپا کرد و تمام علمای شهر همدان را دعوت نمود.
🔸همه حاضران به اتفاق گفتند: پاکترین عالم دینی شهر، پدرت میباشد و گذاشتن عمامه را به پدرم مُحوّل کردند!
ایشان هنگام #عمامه_گذاری فرمودند: مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!
🔻پرسیدم: آقا این چه توصیهای بود؟ فرمودند: اگر ما حلاوت و شیرینی اسلام را با رفتار کج خودمان خراب نکنیم، خیلی خوب است. جُرمِ کسی که با دین خدا برای رسیدن به دنیایش بازی کند، جُرم بسیار سنگینی است!
📚سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
افق حوزه، شماره ۳۵۳، ۹۱/۹/۲۹.
#سیدمحمدباقر_موسوی_همدانی
#لباس_روحانیت