eitaa logo
مصباحیه ...
135 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
9.2هزار ویدیو
527 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمدیاسر وافی یزدی
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ضریح مطهّر حضرت و دو ملعون
هدایت شده از مکاسب الطلاب (اصلی)
💚꧁═════ 🌼﷽🌼 ═════꧂💚 🌐 کانال تخصصی " بینش دینی" ✍️ سوالات بنیادین و سرنوشت سازی وجود دارند که پاسخهای آنها به زندگی انسان جهت می بخشند‌؛ سوالاتی از قبیل: ❓️من کیستم؟ از کجا آمده ام و به کجا می روم؟ ❓️ آیا خدایی وجود دارد؟ ❓️ دلیل ملحدان و منکران خدا چیست؟ ❓️ آیا با وجود این همه بلاها و بی عدالتی ها، باز می توان به وجود خدا معتقد بود؟ ❓️اگر خدایی هست، چه جایگاهی در زندگی فردی و اجتماعی بشر دارد؟ ❓️ آیا گرایش به دین الهی، منشا و توجیه عقلی دارد؟ ❓️آیا اساسا زندگی بشر معنا و هدفی دارد؟ ❓️سرنوشت انسان بعد از مرگ چه خواهد شد؟ و ده ها و صدها سوال اساسی دیگر. برای یافتن پاسخ این سوالات، روی لینک زیر کلیک کنید: 👉 @bineshedini •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👓 در ، نه خشونت، نه التماس! 🔹 «رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهی»؛ با رفق و مدارا امر و نهی کند. امر و نهی، یعنی دستور دادن- بکن‏‌نکن- غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، مدارا و محبّت- نه با خشونت- انجام دهد. به نظرم این‏طوری باید عمل شود. ۱۳۸۲/۰۲/۲۲ آیت الله خامنه ای
مصباحیه ...
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش یازدهم: بحث با شیخ سعودی به مسجد رفتیم. صفوف نماز بسته شد، و شیخی با
ماجرای ابوطالب یزدی و قطع روابط ایران و عربستان در سال 1323 چیست؟ در بخش یازدهم از سفرنامۀ مرحوم طالقانی به داستان فردی اشاره می‌شود که به جرم نجس کردن بیت‌الله الحرام گردن زده می‌شود. به همین مناسبت نگاهی خواهیم داشت به داستان این فرد تا مطلب گفته‌شده در خاطرات مرحوم طالقانی روشن شود. در سال 1322 جوان 22 ساله‌ای به نام میرزا ابوطالب یزدی با همسرش از راه خرمشهر به کویت و از آنجا با شتر به سوی مکه می‌رود. او برای حج تمتع محرم می‌شود و پس از وقوف در عرفات و مشعر برای ادامۀ اعمال به مکه بازمی‌گردد. ابوطالب در یکی از قهوه‌خانه‌های مکه غذایی می‌خورد و پس از مدت کوتاهی وارد مسجدالحرام می‌شود و طواف می‌کند. گرمای هوا و احتمالاً فاسد بودن غذای مصرفی باعث می‌شود حالت تهوع پیدا کند و برای اینکه زمین مسجدالحرام آلوده نشود در لباس احرامش استفراغ می‌کند و لباس را طوری می‌گیرد که چیزی روی زمین نریزد. عده‌ای از حجاج (که گویا برخی از آنان مصری بودند) با این پیش‌زمینه که شیعیان عمداً حرم را آلوده می‌کنند وقتی ابوطالب را در این وضع می‌بینند به او حمله می‌کنند و این باعث می‌شود ابوطالب دامن لباس رها کند و کثیفی‌ها روی زمین بریزد. در این زمان عده‌ای جاروجنجال می‌کنند و شرطه‌ها ابوطالب را دستگیر می‌کنند و به محکمه می‌برند. در محکمه عده‌ای از حجاج علیه ابوطالب شهادت می‌دهند و او به جرم آلوده کردن حرم به اعدام محکوم می‌شود و در محل صفا و مروه و در حضور حاجیان ابوطالب را گردن می‌زنند. با منتشر شدن خبر این اتفاق خشم شیعیان، علما و مراجع برانگیخته می‌شود، به طوری که آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی به شاه تلگراف می‌زند و تقاضای پیگیری قضیه را دارد. این اتفاق منجر به قطع روابط ایران و عربستان تا سال 1326 شد.
سفرنامۀ حج مرحوم طالقانی بخش دوازدهم پس از سه روز معطلی در جده، روز سه‌شنبه چهارم ذی‌الحجه به ما وعدۀ حرکت دادند. کنار دریا تا شهر یک کیلومتر است و به حسب احتیاط از آنجا که اولین سرحد میقاتی برای ما می‌باشد، باید محرم شویم. بعد از ظهر به طرف دریا رفتیم. در آب صاف دریا غسل کردیم. کنار دریا رو به قبله ایستادیم. کوه‌های مکه به چشم می‌آید. پس از نماز جماعت در آفتاب سوزان همه منقلبیم. حالت بی‌سابقه‌ای است؛ مثل موجودی که پوست نیم‌مرده و چرکین خود را می‌اندازد، سبک و آزاد می‌شود. لباس‌های خود را از بدن بیرون آورده، لباس‌های پاک، سفید و غیردوختۀ احرام را در بر کردیم. از آغاز نیت غسل و غسل و نماز و بیرون آوردن لباس و پوشیدن احرام، در هر عملی در خود حالت مخصوص و تغییر محسوسی می‌بینیم. سوی شهر روان شدیم. چشم به راه داریم که کی خبر می‌دهند ماشین حاضر است. نزدیک پنجاه نفر مرد و زن باید در یک کامیون سوار شویم. همه مُحرمیم، نمی‌توانیم سخنی درشت بگوییم و با هم ستیزه کنیم. اثاث را چیدیم و مثل نشایی که پهلوی هم بکارند، در حالی که پاها از زیر در میان اثاث به هم چسبیده، بالای کامیون سوار شدیم. یکدیگر را محکم چسبیدیم مبادا پرت شویم. اتومبیل در میان پیچ و خم ما را به این طرف و آن طرف می‌گرداند. گاهی روی هم می‌غلتاند. سرهای برهنه به هم می‌خورد.کیست که جرئت اعتراض و بدخلقی داشته باشد! قمقۀ چایی را میان استکان ریختم که گلو تر کنم، تکانِ ماشین چای داغ را روی دست رفیقم ریخت. او دستش سوخت و من جگرم. سوت ممتد ماشین‌هایی از دور به گوش می‌رسید و به سرعت نزدیک می‌شد. تمام ماشین‌ها در کنار جاده حریم گرفتند. چند جیپ و موتور سیکلت عبور کردند. گفته شد این‌ها برای تشریفات ورود آیت‌الله کاشانی می‌روند، خرسند شدیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔺️نکاتی از الغدیر 🔟 وقتی منکر، معروف می شود ! 🔅علامه امینی در ج ۵ الغدیر پس از بیان فهرستی بلند از زنجیره دروغ پردازان و حدیث سازان در پیروان اسلام اموی می نویسد : أن وضع الحدیث و الکذب علی النبی الأعظم و علی الثقات من الصحابة الأولین والتابعین لهم باحسان، لاینافي عند کثیر من القوم ، الزهد و الورع و اتصاف الرجل بالتقوی 👈 بل هو شعار الصالحین و یتقربون به الی المولی سبحانه...👉 حدیث سازی و دروغ بستن بر پیامبر بزرگوار و افراد ثقه از صحابه نخستین، نزد بسیاری، با پارسایی و پرهیزگاری و آراسته بودن انسان به تقوا منافات ندارد. بلکه این کار شعار صالحان است و با آن به خدای سبحان تقرب می جویند. یحیی بن سعید قطّان گفته است : لم نر الصالحین فی شیء أکذب منهم في الحدیث .(۲) صالحان را در چیزی دروغ پرداز تر از حدیث نیافتیم. از این جاست که می بینید شماری فراوان از حدیث سازان، یا پیشوای مورد اقتدای مردم بوده اند و یا استاد روایــت و خطیــب سرآمد.(۱) علامه تحت عنوان "سلسلة الکذّابین و الوضّاعین" به ذکر نمونه هایی از این افراد پرداخته است. ▪️احمد بن محمد بن غالب باهلی (متوفی ۲۷۵ ) وی از زاهدان بزرگ در بغداد و فردی بسیار دروغ پرداز و بسی حدیث ساز بود . از او پرسیدند این احادیث رقّت انگیز چیست که برای مردم روایت می کنی ؟ گفت : "وضعناها لنُرقّق بها قلوب العامة" (۳) آنها را ساخته ایم تا دلهای مردم را نرم کنیم !!! ‼️ گوید : بسیار شگفت آور است که در مرگ مردی با چنین شرح حالی، بازارهای بغداد بسته شد و جنازه اش به بصره برده و در آنجا دفن گشت و بر قبرش قبّه ای ساختند!!! ▪️محمد بن عبدالواحد زاهد(متوفی ۳۴۵) وی جزوه ای دارد که در آن ، حدیث های روایت شده در فضائل معاویه را گردآورده و همه بزرگان و نویسندگانی را که نزد وی قرائت حدیث می کردند، وادار می نمود که نخست همین جزوه را بخوانند، سپس درسش را می گفت . خطیب گوید : فأما الحدیث فرأینا جمیع شیوخنا یوثّقونه فیه و یصدّقونه. (۴) همه اساتید ما او را در حدیث ثقه و راستگو می شمارند. ‼️علامه امینی گوید : در فضیلت معاویه، حتی یک حدیث صحیح وجود ندارد و از همین جزوه می توان ارزش سخن خطیب را در درست شمردن احادیث وی دریافت. چگونه اساتید وی ، کسی را ثقة و راستگو شمرده اند که در فضیلت معاویه جزوه ای گرد می آورد ؟! ــــــــــــــــــــــــ ۱. الغدیر ج۵، ص ۲۷۵ ۲. مقدمه صحیح مسلم ۳.الکامل فی ضعفاء الرجال ابن عدیّ ۴. تاریخ بغداد ۱۰ 🌺🌺🌺🌺🌺
به بابام گفتم سیگار میکشم👀🚬 گفت:مسئله شخصی خودته به من ربط نداره😐😐 گفتم الان باید میزدی منو😶🙄 یهو یه چک زد گفت تو چیزی که بهت ربط نداره دخالت نکن😡😐😒😂😂 به نام خدای خالق علی سلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام أَلَا وَ إِنِّي أُقَاتِلُ رَجُلَيْنِ، رَجُلًا ادَّعَى مَا لَيْسَ لَهُ، وَ آخَرَ مَنَعَ الَّذِي عَلَيْهِ. آگاه باشيد كه من با دو كس پيكار میكنم. يكى كسى كه چيزى را ادعا كند كه حق او نباشد و ديگر كسى كه از اداى حقى كه به گردن اوست سر برتابد. (نهج البلاغه📚 بخشی ازخطبه173) اگر چه در آن برهه تاریخی کلام مولا منصرف در معاویه و طلحه و زیبر است ولی در زمان حاضر نیز این توصیه را دارد که انسانها نباید در اموری که حقشان نیست و یا به آنان ربطی ندارد دخالت کنند و نیز همه باید مطابق عهد و پیمان خویش رفتار کنند و عهد شکنی در مرام اسلام نیست. khandopand ۳۳ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
خاطرات هاشمی رفسنجانی، ۸ آبان ۱۳۷۸: ♦️خاتمی درمورد مشکلات سفر فرانسه چه گفت؟ جزئیات در 👇👇 https://www.entekhab.ir/002wQ9
💠 ویژگی‌های ده‌گانه 🔹 آقا موسی صدر اوّلین هم‌مباحثه من بود. اگر آقا موسی بود، وضع علمی من خیلی بهتر از حالا بود، به جهت امتیازاتی که بحث با او برای من داشت که در هیچ بحثی چنین نبود. 🔹 البته هم‌مباحثه‌هایی خیلی قوی و خوب داشتم؛ مثل آقای بهشتی که از آقا موسی اقوی بود و نبوغ داشت و خیلی فوق العاده بود، ولی آقا موسی برای من ارجح بود. 🔹 آقای عابدی زنجانی می‌گفت: در همان سفری که آقا موسی ربوده شد پیش آقا موسی رفتم. ایشان می‌گفت من بر تمام اقران تقدّم داشتم، به جز بر سه نفر: یکی آقای بهشتی و یکی آسیّد محمّد باقر صدر و یکی هم مرا ذکر کرده بود. 🔸 بحث با هیچ کسی به قدر بحث با آقا موسی برای من مفید نبود. آقا موسی چند امتیاز داشت: 🔸 اوّلاً: بسيار سريع الانتقال بود. البته آقای بهشتی هم در سرعت انتقال فوق العاده بود. 🔸 دوّم: در استقامت نظر خیلی فوق العاده بود عرفی و مستقیم الفکر بود. 🔸 سوّم: بیان آقا موسیٰ بسیار روشن بود و ابهام نداشت. 🔸 چهارم: در انصاف در درجه اوّل بود. 🔸 پنجم: در بیان بسیار با ادب بود، هیچ‌گاه تند نمی‌شد و صدایش را بلند نمی‌کرد و تعابیر خلاف ادب به کار نمی‌برد. 🔸 ششم: تُنِ صدایش خیلی ملایم بود و با سر من می‌ساخت؛ چون من ضعیف بودم و هر صدایی برای من قابل تحمل نبود، بر عکس آقای بهشتی، اگر چه جهات اثباتی خیلی خوبی داشت، ولی صدایش به گونه‌ای بود که سرم درد می‌گرفت و مجبور بودم با وی کوتاه بحث کنم. 🔸 هفتم: فکر آقا موسی به من خیلی نزدیک و در مقدمات با من مشترک بود و بحث من با او در نتایج بود. مطلبی را که می‌بایست یک هفته با دیگران بحث کنیم، با ایشان در ده دقیقه بحث می‌کردیم. 🔸 هشتم: اگر چه سلیقه و ذوق آقا موسیٰ خیلی خوب بود و ذکائش بر من خیلی تفوّق داشت، ولی دقّتش به گونه‌ای نبود که نتوانم پا به پای او بروم. غالباً در بحث‌ها تسلیم می‌شد. کم وقتی بود که بر عکس شده باشد؛ البته نکته تسلیم شدنش این بود که او غالباً مدافع كلمات قوم بود و من مهاجم. اشکال می‌کردم و قابل دفاع نبود. فقط یک دفعه بر عکس شد، او به آقای نائینی اشکال کرد و من خواستم دفاع کنم و نتوانستم. 🔸 نهم: ویژگی دیگر آقا موسی این بود که در جلسه اوّل، سریع به یک مطلب منتقل می‌شد؛ در حالی که طول می‌کشید تا من به آن منتقل شوم، ولی من ممکن بود که درباره آن موضوع یک صفحه بنویسم و فکر کنم و پشت سر هم مطالب جدید به نظرم بیاید، ایشان در همان جلسه اوّل مطلب درست به نظرش می‌آمد و دنبال نمی‌کرد. 🔸 دهم: فهم خیلی صافی داشت. 🔹 آداب و انصاف و ویژگی‌های کمالی دیگرش اسباب موفقیت‌های ایشان بود. خلاصه کلام، اگر ایشان با من بود، برای من خیلی نافع بود. اگر زنده است خداوند زودتر او را نجات بدهد، و اگر نیست با ائمه طاهرین (علیهم السلام) محشور فرماید. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ آیت الله شبیری. ج ۲ ص ۷۰۸ ۲۰ 🌺🌺🌺🌺🌺
امام صادق(ع) فرمود: غذا دادن به یک مومن در روز عید غدیر ثواب اطعام یک میلیون پیامبر و صدیق (در راس آنها خود ائمه معصومین) و یک میلیون شهید (در راس آنها حضرت عباس و شهدای کربلا) و یک میلیون فرد صالح در حرم خداوند را دارد. (بحار ج۶ ص ۳۰۳) ۱۰۵ 🌸🌸🌸🌸🌸