مـیــثــــاق
🏴🏴 🍃آغاز سختگیری بر لشکر امام حسین 🍀از روز هفتم محرم،براساس فرمان عبیدالله تو میدان تا میان سپاه
🏴
🍀بعد از آن گفتگوهایی بین امام حسین و عمربن سعد صورت گرفت که امام در این گفتگوها بر بازگشت به #حجاز تاکید داشتند.
وقتی خبر این گفتگوهای خصوصی به ابنزیاد رسید، او به وی نامه نوشت:
من تو را برای همنشینی با حسین نفرستاده ام.
عمربنسعد چندین بار خواسته امام را به دروغ به ابنزیاد منعکس کرد؛ازجمله اینکه حسین حاضر است نزد یزید رفته، با او بیعت کند،یا به یکی از مرزها برود.پس از طرح پیشنهادها نوشت:هذا لکم رضا وللامه صلاح.
🍀 ابنزیاد در حال پذیرفتن آن بود که #شمر ابن ذی الجوشن رای او را زد و گفت:
اگر حسین بن علی از اینجا برود، به دست آوردن او دشوار است. ابنزیاد سخنش را پذیرفت و او را نزد عمر بن سعد فرستاد تا به حسینبنعلی بگوید:
تنها راه،پذیرفتن حکم و فرمان ابنزیاد است. امام حسین از این سخن برآشفت و فرمود:آیا به فرمان فرزند زن بدکار رضایت دهم؟ قسم به خدا چنین نکنم!
#مرگ از آن کمتر و شیرینتر.
🍀 ابنزیاد به شمر نیز گفته بود: اگر عمر بن سعد مصمم بر جنگ نیست، بگو تا کار فرماندهی را به تو بسپارد.
🍀شمر عصر روز نهم محرم وارد کربلا شد. وقتی که آخرین پیام ابنزیاد را به عمربنسعد رساند، عمر بن سعد شمر را به دلیل تغییر دادن رای ابنزیاد سرزنش کرد و گفت: به خدا سوگند حسین تسلیم نخواهد شد و حتماً جنگ صورت خواهد گرفت. اگر چنین شد، من فرماندهی میکند و تو فرمانده نیروهای پیاده باش.
عمربنسعد پیغام ابن زیاد را برای امام حسین فرستاد، ولی حضرت فرمود: قسم به خدا! هرگز دست در دست پسر مرجانه نخواهم گذارد. در این هنگام شمر که همچون امالبنین از طایفه بنی کلب بود،#اماننامهای برای عباس و برادرانش آورد، اما عباس آن را نپذیرفت.
2⃣