—✧✧🌸✧ 📚 ✧🌸✧✧—
آی قصه قصه قصه📚
این داستان: ببری که همه رو مسخره میکرد🐅
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
🐅 قصۀ ببری که بقیه رو مسخره میکرد
🔹یکی بود یکی نبود، یه ببر باهوش و چالاک و قوی🐅 توی یه جنگل زیبا زندگی میکرد.
ببر قصه ما، همیشه حیوانات دیگه رو مسخره میکرد و به اونا میخندید🤣 مخصوصا زنبور ضعیف و کوچک🐝 و آقا فیل🐘 که همیشه آروم راه میرفت و کُند بود رو مسخره میکرد.
🔸یک روز حیوانات جنگل از جمله ببر در غاری جمع شده بودن که ناگهان زمین لرزهای اومد و در خروجی غار بسته شد😧
از اونجایی که ببر قوی بود💪 و همیشه حیوانات دیگه رو مسخره میکرد❌ همه حیواناتی که توی غار گیر کرده بودن، انتظار داشتن که ببر در غار رو باز کنه و اونا رو نجات بده. ولی هر چقدر ببر زور زد نتونست صخرهها رو از جلوی در غار تکون بده😳
🔹در نهایت، زنبور کوچولو🐝 فکری به ذهنش رسید و از میان شکاف بین صخرهها پرواز کرد و از غار خارج شد.
چون فیل از مسخره کردن ببر ناراحت بود، در گوشهای تنها نشسته بود و با حیوانات دیگه به غار نرفته بود🐘
پس زنبور به دنبال فیل در جنگل🌳 گشت و اونو پیدا کرد و بهش گفت:
حیوانات توی غار گیر کردن و در غار بسته شده و نمیتونن بیرون بیان😔
🔸فیل به سمت غار راه افتاد و با خرطوم خودش صخرهها رو از جلوی در غار برداشت و حیوانات رو نجات داد😏
حیوانات با خوشحالی از غار بیرون اومدن و از زنبور کوچک و فیل سپاسگزاری کردن و خواستن که با اونا دوست بشن🥰
🔹آخرین حیوانی که از غار بیرون اومد، ببر🐅 بود که صورتش از خجالت قرمز شده بود😳
ببر درس خودش رو آموخته بود و از اون روز به بعد، ببر فقط خوبیهای حیوانات دیگه رو میدید و با همه دوست بود😊
بله بچههای خوبم، گلای قشنگم، اگه دیگران رو مسخره کنیم، نمیتونیم دوستای خوب پیدا کنیم و بقیه ازمون ناراحت میشن. همیشه باید خوبیای همه رو ببینیم و به دوستامون کمک کنیم🍃✨
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
تعبیر «راسل»
💠 «راسل» در کتاب «زناشوئی و اخلاق» تعبیری دارد. او آدم ادیبی است. بیش از آن که فیلسوف باشد، ادیب و شاعر مسلک است و در بیاناتش تعبیرات ادبی و شاعرانه زیاد به کار می برد.
💯 او تربیتهای مبتنی بر ترس و ارعاب را تعبیر میکند به «تربیت های خرس مآبانه». میگوید:
➖ حس گناه، پشیمانی و ترس نباید بر حیات کودک مستولی شود.
🍃 کودکان باید شاد، خندان و خوشبخت باشند و نباید از شناخت امور طبیعی رویگردان شوند. چه بسا که تربیت را مانند تعلیم خرسها در سیرک شمردهاند.
🎭 میدانیم چه طور به این خرسها رقص میآموزند. آنها را روی یک صفحه آهنین داغی میگذارند و برای ایشان فلوت میزنند. آنها میرقصند؛ زیرا اگر دائماً بایستند، کف پایشان میسوزد.
⛔️ نظیر این وضع برای کودکانی پیش میآید که مورد ملامت بزرگتران به علل مربوط به اعضای جنسی خود قرار میگیرند. این ملامتها بعدها آنان را مشوش کرده و در زندگی جنسی بدبخت میسازد.
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
#تربیت_اسلامی
#شهید_مطهری
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
#شعر سلام کردن✨
چقدر قشنگ و زیباست
اول هر کلامه🌼
همیشه حرف اول
برای ما سلامه🤚
سلام اگه زیاد شه
هیچ اشکالی نداره😉
قدیمیا می گفتن
سلامتی میاره🍎
سلام یعنی این که
از غصه راحت باشید😌
از خدا می خوام شما
شاد و سلامت باشید🥰
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
#شعر
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
27.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاین با هم یه نقاشی خلاقانه هنری و جذاب بکشیم😎
عکس نقاشیاتونو برامون بفرستین تا توی کانال بذاریم🤩
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
#خلاقیت
#نقاشی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
—✧✧🌸✧ 📚 ✧🌸✧✧—
آی قصه قصه قصه📚
این داستان: فیل و مورچه🐘
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
به نام خداونده بخشنده و مهربان✨
سلام گلای قشنگم
سلام بچههای خوب و زرنگم
سلام سلام صدتا سلام ☺️
حالتون خوبه؟ امشبم با یه قصه دیگه اومدم به خونههاتون😍
بریم با هم دیگه بخونیمش⬇️
صفحه1⃣
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود
آن شب برف سنگینی باریده بود🌨
همه جا سرد بود🥶
🐜موچی (مورچه کوچولو) و 🐘فیلو (فیل کوچولو) توی خونه خوابیده بودن.
بخاری کوچیک اونا روشن بود اما نمیتونست همهی خونه رو گرم کنه🔥
🐜موچی گفت:
باید یک فکری بکنیم که خونه رو گرم کنیم.
یکم فکر کرد و بعد گفت:
یک فکر حسابی دارم🧠 ما میتونیم تمام شعلههای اجاق گاز رو روشن کنیم تا خونه گرم بشه👌
🐘فیلو گفت:
اما این کار خطرناکه. مگه یادت نیست که آقای ایمنی👷♂ میگفت هیچوقت این کار رو نکنید؟
🐜موچی گفت:
آقای ایمنی توی خونه گرمش خوابیده و نمیدونه که ما داریم از سرما میلرزیم🥶
موچی این رو گفت و سراغ اجاق گاز رفت و همه شعلهها رو روشن کرد❌
کم کم خونه گرم شد، ولی بوی گاز همه جا رو گرفته بود🤭
🐜موچی که گرمش شده بود، پنجره رو باز کرد. چند دقیقه بعد صدای زنگ در بلند شد🏠
🔰ادامه
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
صفحه 2⃣
فیلو با تعجب در رو باز کرد❗️آخه آقای ایمنی پشت در بود👷♂
آقای ایمنی گفت:
داشتم از اینجا عبور میکردم، دیدم توی این سرما پنجرههاتون بازه، خیلی تعجب کردم⁉️ گفتم در بزنم و بپرسم اینجا چه خبره🤔
🐘فیلو گفت:
موچی سردش بود و اجاق گاز رو روشن کرد تا خونه رو گرم کنه و حالا هم گرمش شده و رفته پنجره رو باز کرده🏞
آقای ایمنی فریاد زد: چی😲 مگه اجاق گاز بخاریه که با اون خونه رو گرم میکنید😡
اول این که گرم کردن خونه با شعلههای اجاق گاز کار اشتباهیه.
همون لحظه، فیلو با سرعت دوید و گاز رو خاموش کرد
بعد آقای ایمنی👷♂ ادامه داد:
شما نباید اونقدر خونه رو گرم کنید که مجبور بشید پنجرهها رو باز کنید❌هیچ میدونید اینطوری چقدر گاز هدر میره؟ شما میتونید لباس گرم بپوشید و یا جلو در و پنجرهها، پردههای کلفت بزنید تا گرمای خونه هدر نره✅
باید توی زمستون جلوی دریچه کولر را بپوشونید تا گرمای خونه هدر نره👌
🐘فیلو با سرعت رفت و مقداری لباس آورد و به موچی گفت:
🧣این لباسها رو بپوش. من میرم جلوی پنجرهها پرده بزنم🪑
⏰ساعتی بعد، پردههای پنجره زده شد. فیلو با یک تکه نایلون، جلوی دریچه کولر رو هم پوشوند.
آقای ایمنی گفت:
👷♂دوستان عزیزم یادتون باشه موقع خواب شعله بخاری رو کم کنید و از پتو و لحاف مناسب استفاده کنید😊
آقای ایمنی خداحافظی کرد و رفت.
حالا خونه گرم شده بود و موچی و فیلو هم به خواب ناز رفتن😴
💠پایان
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯