┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
یکی از کارهای گروهی ما وقتی هست که گل پسر بزرگتر می خواد کاردستی درست کنه، کاردستی های کوچولو موچولو را هم قبول نداره🙃
امروز گفت: «می خوام یه سطل زباله با دو تا کارتون بسازم، دو تا کارتون مستطیلی😊»
کارگروهی که می گم واقعا کارگروهیِ، همین کاردستی حدود دو ساعت طول کشید.
پسر کوچیکتر توی دوربری ها و رنگ آمیزیش کمک می کرد، ته تغاری هم که دست و صورتش با رنگ یکی شد😄
نشستیم کنار تاب، کوچکتر ها را وقتی نمی تونستند کاری انجام بدن سوار تاب می کردیم، یا با همدیگه توپ بازی می کردن🏃♂⚽️
خلاصه یه سطل زباله با سراژدها ساختیم، پسرم خرده مقواها را داخلش ریخت. یه در هم داخل کارتون پائینی بازکرد و درشو با بند کفش بست😍
گفت:«اینم یه راه برای درآوردن زباله ها»
بچه ها توی کارگروهی، همکاری و تعامل را می آموزند و با هم صمیمی تر می شن.
نه که اختلاف سلیقه پیش نیاد ولی در قالب همین کارگروهی و با نظارت بزرگترها قابل کنترل و جهت دادن هست😊👏👏👏
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#بازی
#بازی_سازی
#کاردستی
#میوه_ی_دل_من
╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
•┈┈┈••✾🍃 ﷽ 🍃✾••┈┈┈•
امروز ته تغاری ما با یه سبد همبازی شد، هم آب بازی کرد و هم کلی از کشف خودش ذوق زده شد و کیف کرد😍😅👏👏👏
مرتب سبد رو از آب پُر و ریختن آب را از سوراخ های سبد تماشای می کرد.😃😍☺️🙇♂
برای قوی شدن مچ دستش و انگشتاش هم خوب بود🙂😄👌✅
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#بازی
#بازی_سازی
#آب_بازی
#میوه_ی_دل_من
╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯
•┈┈┈••✾🍃🌺🍃✾••┈┈┈•
━━━━━✤✤﷽✤✤━━━━
وایسااا وایسااا کوچولوی من😍😊
شرح بازی⏬
تعدادی از اسباببازیهای رنگارنگ و مورد علاقه کودک را انتخاب کنید🤓
به کمک نخ و چسب نواری به آرامی آنها را به دیوار بچسبانید😉
میتونید کوتاه و بلند بچسبانید، یا از کوتاه به بلند🙃
خیلی محکم نچسبانید تا وقتی کودک به آن رسید بتونه به راحتی اسباب بازیها را جدا کند برای او انگیزه ایجاد شود و سراغ اسباب بازی بعدی برود.😍👏
مامانای عزیز یادتون باشه که تشویق کردن بچهها خیلی مهمه👌👌
وقتی کودک هر کدام از اسباب بازی ها را گرفت او را تشویق کنید😍
باریکالله، ماشاالله، آفرررررین و...👏👏👏😘😘
این بازی در تشویق برای راه رفتن کودک هم مناسب است. با کمک دیوار آرام آرام کوچولو راه میرود🤩🏃♂
#تولد_تا_هفت_سالگی
#بازی
#بازی_سازی
#راه_رفتن
#مادرانه
#مادر_خلاق
#میوه_ی_دل_من
╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯
━━━━━✤✦✤✦✤━━━━
⭕️چه کسی لجباز است؟!
🔸همیشه و همه جا صحبت از لجبازی فرزند میشود. اما چرا درباره لجبازی والدین با فرزند صحبتی نمیشود؟!
🔺اصرار نابجای والدین در یک موضوعی، يعنی لجبازی. گاهی والدین برای اثبات قدرت خود یک خواسته نابجایی از فرزند دارند یا با او مخالفت میکنند، این کار از شما یک چهره نامعقول برای فرزندتان میسازد
✅راه کار ساده است:
❃کمی صبر و تحمل را بالا ببرید
❃در هر مسئله کوچک با او وارد مشاجره نشوید
❃گفتن جمله "اشکالی نداره" خیلی کمک میکند
❃اگر ضرر جانی و مالی نمیرسد، کاری نداشته باشید
و...
ادامه دارد...
#تربیت_فرزند
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
࿐❁🍀❒◌🦋◌❒🍀❁࿐
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
#داستان_کودکانه
#فرصت_جبران 🌹
رعنا کوچولو داشت دنبال مسواکش می گشت؛ ولی مسواکش نبود.
حتما دیشب آن را سر جای خودش نگذاشته بود.
مادر صدا زد:
_رعنا جان مسواک زدی؟
رعنا با خودش گفت: "وای اگه مامان بفهمه مسواکم نیست؟"
با کلمات بریده گفت:
_بله مامان الان مسواک می زنم.
مامان گفت:
_رعنا اگه مسواک نزنی دندانهات قهر می کنند و می روندها!
رعنا توی آینه نگاهی به دندانهایش کرد و رفت توی رختخواب.
با خودش گفت: "حالا که مسواکم نیست تنبیه می شود تا بیاید سر جایش "
بعد ریز ریز خندید و چشم هایش را بست.
صبح که بیدار شد؛ رفت تا دست و صورتش را بشوید. ناگهان توی آینه دید دو تا از دندانهایش نیستند.
به طرف آشپزخانه دوید.
مادر داشت میز صبحانه را می چید. رعنا تا مادر را دید توی آغوشش پرید و گفت:
_من به شما دروغ گفتم. حالا هم دو تا از دندانهایم قهر کردند و رفتند.
مادر با تعجب به رعنا نگاه کرد و گفت:
_دروغِ چی؟ برای چی باید دروغ بگی؟
رعنا همه ی ماجرای دیشب را برای مادر گفت.
مادر او را بوسید و گفت:
_اگر من اصرار میکنم حتما مسواک بزنی، بعد بخوابی،
برای سلامتی دندان های خودت است.
بعد خندید و گفت:
_من فقط شوخی کردم.
رعنا گفت:
_حالا جدی جدی رفتند؟
مادر رعنا را نوازش کرد و گفت:
_چند روز ِ دیگه هفت سالت تمام می شود.
رعنا گفت:
_این چه ربطی به ماجرا دارد؟
مادر گفت:
_دندان های شیری در سن هفت سالگی یکی یکی می ریزند و تو صاحبِ دندان های دائمی میشوی.
رعنا خوشحال شد و گفت:
_پس اگر دندانهایم قهر نکرده اند؛ پس کجا هستند؟
مادر خندید گفت:
_حتما توی رختخوابت به خواب ناز رفتند.
هر دو خندیدند.
پدر از اتاقش بیرون آمد و گفت:
_اما همیشه اینطور همه چیز به خوبی و خوشی تمام نمی شود.
رعنا جان گاهی اوقات فرصتی برای جبران اشتباه وجود ندارد.
رعنا به فکر فرو رفت و با خود گفت:
"چقدر خوب شد که حرفهای مامان فقط شوخی بود. اگر دندانهایم قهر کرده بودند باید چه کار می کردم؟"
❁فرجام پور
#میوه_ی_دل_من
#داستان_کودکانه
#مسواک_زدن
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
#شعر_کودکانه
#دفاع_مقدس
بابا بزرگم
می گوید از جنگ
از روزهای
غمگین و دلتنگ
یک آدم بد
جنگید با ما
همراه او بود
شیطان دنیا!
بابا بزرگم
با دوستانش
چون کوه مانده
تا پای جانش
چون مهربان و..
مانند رودیم
پایان این جنگ
پیروز بودیم
ایران خود را
من دوست دارم!
در خاک پاکش
صد گل بکارم!
با دشمنانش
من دشمن هستم
با دوستانش
من عهد بستم
❁بتول محمدی«رئوف»
#تولد_تا_هفت_سالگی
#شعر_کودکانه
#دفاع_مقدس
#میوه_ی_دل_من
╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄