eitaa logo
میوه دل من
4.7هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَشک های قِیمَتی یادِت میاد عزیزم وقتی مُحَرَّم رسید با بچه های هیأت با هم یه موکِب زدید دلِ شما به عشقِ امامْ حُسینْ(ع) می تَپید حاضِر بودید این عشق و به کُلِ دُنیا نَدید اون روز رو یادِتون هست ؟ تو دَسته زَنجیر زَدید حُسینْ ، حُسینِتون رو حَضرتِ زهرا (س) شنید گریه هاتون رو از دِلْ خدایِ مهربونْ دید اَشکِ شما رو آقا از روی گونَتون چید با اِحترامْ اونا رو میونِ گُلها پیچید گُذاشتِشون تا وقتی که روزِ مَحشَر رسید روزِ حسابْ کتاب و دِلهُره های شدید اَشکاتون و شبیهِ اَلماس و نورِ خورشید تَقدیمِتون کُنه تا شما بِشید رو سفید آره عزیزِ جونَم خدا به ما ها بخشید لیاقَتِ گریَه رو بَرا حُسینِ (ع) شهید دُعا کُنید همیشه و تو دُعا تون بِگید خدایا اون روز نَیاد که از حُسین (ع) دور بِشید شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شهادت امام سجاد (ع) بعد از عاشورا دِگر خندان نبود دردِ او را هر دَوا ، درمان نبود داغِ اصغر(ع) تازه می شد در دِلَش دیدنِ شیرخواره ها آسان نبود می شد اِی کاش آسمان ، باران نبود جویِ آب و سایه در بُستان نبود کاش می‌شد در مسیرِ خانه اش کودکی در کوچه ها گِریان نبود قسمتِ او جنگِ در میدان نبود گَر نبود او حرفی از ایمان نبود سرنوشتَش را خدا اینگونه خواست وای اگر بعد از حسین(ع) ایشان نبود شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه حضرت رُقَیّه (س) شبِ سومِ محرم که رسید دخترم یه روضه ی جدید شنید روضه خون روضه ی دختری رو خوند با یه روضه ما رو کربلا رسوند روضه خون می گفت تو دشتِ کربلا وقتی شد غروب و عصرِ عاشورا همه ی پَهلِوونا شدن شهید نه حسین(ع) ماند و نه عبّاسِ(س) رشید خیمه ها رو دُشمنا آتیش زدن آدمایی که ستمکار و بَدَن میونِ آتیش و دود و نیزه ها تویِ بستر و میونِ خیمه ها از خدا کمک میخواست به زیرِ لَب آقامون امامِ سجّاد توی تَب عمه گفت به بچه ها فرار کنید توی خیمه ها تو آتیش نَمونید بچه ها از خیمه بیرون پَریدن روی خار و سنگ و تیغا دَویدن خار و سنگ و تیغ پاهاشون و بُرید دشمن اما پِیِ بچه ها دَوید یکی گوشواره رو با گوش می کِشید یکی گفت طعمِ کُتَک رو بِچِشید یکی گفت عَموش شهید شده بزن یکی گفت گوشواره هاش برای من یکی گفت سیلی چرا لَگد بزن یکی گفت سه ساله رو بسپار به من شِکماشون از حرام پُر شده بود گریه های بچه ها نداره سود یِکیشون نگفت آخه گناه دارن یَتیمَن پدر یا مادر ندارن همه جوره بچه‌ ها رو هِی زدن آدمایی که بی مِهر و عاطِفَن واسَشون مهم نبود که دُخترن دُخترن طاقتِ سیلی ندارن یکی از اون بچه ها رُقَیّه بود دختری سه ساله با چشمِ کبود چادرِ رُقَیّه رو گرفت کِشید دختری که موهاشو کسی ندید دستِ بچه ها رو بستن با طناب توی گرما بدونِ یه قطره آب همگی راهیِ شهرِ شام شدن با یه کارِوانی از کودک و زن توی راه هر کی رُقَیّه رو می‌دید توی دامَنِش هزار تا سنگ می چید سنگا رو به سمتِ اون پرتاب می‌کرد نمی‌گفت که سنگا داره خیلی درد بچه ها به شهرِ شام تا رسیدن تو خَرابه ای گرفتن خوابیدن عمه زینب(س) کنارِ بچه ها بود بچه ها رو تو بَغَل گرفته بود بودْ خرابه نزدیکِ کاخِ یزید صدای بچه ها رو یزید شنید گفت چرا این بچه ها نمی‌خوابن چرا گریه می‌کنند و بی تابَن یکی گفت رُقَیّه تو خرابه ها شده دلتنگِ باباشو گریه ها اَمونِش رو بس بُریده اِی یزید واسه گریه هاش یه دَستوری بِدید بی حَیا گفت حالا که بابا می‌خواد سرِ بابا رو باید به بچه داد سرِ بابا رو آوردن رو به روش سر و دید رُقَیّه رفت یهو زِ هوش شد اسیرِ دستِ تلخِ سرنوشت طِفلَکی دِق کرد و رفت سمتِ بهشت روضه ی روضه خون اینجا شد تمام حَلقه زد قطره ی اَشکی تو چِشام دخترم با حِس و حالِ بچگی گفت مامان میشه این و به من بِگی چطوری من می‌تونم با سِنِ کم حضرتِ رُقَیّه رو خوشحال کنم مادرم گفت گُلِ من با چادُرِت با وجودِ این حجابِ کامِلِت بیا نذرِ حضرتِ رُقَیّه کُن چادرت رو تا اَبَد سَرِت بکن شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه اربعین می‌خوام به شوقِ دیدَنِت با قطره اَشکی رو چِشام پیاده تا به کربلا این اربعین رو من بیام چی کار کُنم امام حسین (ع) آخه من عاشقِ شُمام تَمومه دلخوشیم اینه که تو مسیرِ کربلام تشنه بِشَم ذکرِ حسین (ع) فقط میاد روی لَبام خسته بشم توی مسیر صبرم اگر بشه تمام اونجا به یادِ زِینبم (س) تو اون شلوغی ، اِزدحام پاهام که تاوَل بزنه اونجا به یادِ بچه هام به یادِ زَخمای تنِ رُقیّه دخترِ امام که پا بِرهنه روی خاک رفتن به سوی شهرِ شام امامِ مهربونِ من یه کاری کُن آقا برام زیارتِ شما شده خیال و خوابِ این شَبام دُعا کنید این اربعین به دیدنِ شما بیام شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه حضرت اباالفضل (ع) پدرش بود علی (ع) مادرش اُم البَنین (س) روی او همچون ماه چهره اش زیباترین پهلوان بود و قَوی چون امیرالمومنین (ع) در نَبرد و کارزار او شِگفتی آفرین خوش سخن بود و مَتین در ادب او اولین عاشقِ مولا حسین (ع) سَروَر و سالارِ دین نام و یادَش هر کجا می درخشد چون نِگین نامِ او عبّاس (ع) است با حسین (ع) او هَمنِشین هَمچو عبّاسِ علی (ع) یک برادر این چنین در تمامِ طولِ عُمر تو نمی بینی مَتین روز و ماه و سال ها رفت و شد روزی غَمین چونکه شد مولا حسین (ع) واردِ یک سرزمین حضرتِ عبّاس بود در کنارِ شاهِ دین کربلا ، گرما ، عَطَش دشمنانِ در کمین خیمه ها وُ قَحطِ آب قطره های آخرین در دلِ جنگ و نَبَرد گفت امامِ سِوُمین اِی اباالفضلِ (ع) رَشید اسبِ خود را کُن تو زین رو به سمتِ رودِ آب اِی اُمیدِ دلنشین آبی آوَر از فُرات کودکانم را ببین با تَوَکُّل بر خدا ذکرِ رَبّ العالَمین رفت و خود را او رِساند به فُرات آن مَه جَبین مُشتِ خود را آب کرد تشنه بود و دل غَمین یادِ مولا کرد و ریخت آب و بر روی زمین مَشکِ خود را آب کرد آن یَلِ اُم البنین (س) راهی شد سوی حرم آن حماسه آفرین دشمن اما بینِ راه کرده بود آنجا کمین دستِ راستَش را بُرید دُشمَنَش از روی کین مَشک و با دندان گرفت چاره ی او شد همین با همان دستِ چَپَش رفت و سوی مُشرکین جَنگِ زیبایی نِمود آری با دَستی چُنین دُشمَنَش گفت با خودَش چاره ای نیست غیر از این تیر و زد بَر چَشمِ او آن ستمکارِ لَعین حمله کردند سوی او از یَسار و از یَمین ضربه ای زد بی حَیا با عَمودِ آهنین بر سَرِ عباس (ع) و شد ناگهان نقشِ زمین یک طرف مَشک است و دست یک طرف خون بر زمین یک طرف ایستاده بود اسبِ او بی سَرنشین شد همان جا او شهید مَردِ ایثار و یَقین حَرَمِ او کربلاست قَبله گاهِ عاشِقین می‌شود زیبا حَرَم با حُضورِ زائرین از تو میخواهم خدا یک زیارت من همین تا رَوَم پابوسِ او یک مُحَرَّم ، اربعین معنای لغات در شعر : مَه جَبین : کسی که پیشانیش مانند ماه (قمر) درخشان باشد . یَل : پهلوان کین : کینه و دشمنی لَعین : لعنت و نفرین شده ، ملعون یَسار و یَمین : چپ و راست عمود آهنین : گُرز و چُماقِ آهنین شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
گُلی بر شانهٔ اَحمد یه روز پیامبرِ عزیزِ اسلام وقتِ نماز و لحظهٔ عبادت به مسجد آمد و نمازِ خود را اِقامه کرد به عشق و با جماعت ولی یه اِتفاقِ جالب اُفتاد که میکُنم بَرایِتان روایت که با شنیدنش تعجُب کُنید زِ بَس قشنگ و نازِ این حکایت اون روز امامْ حسین کنارِ آقا مشغولِ بازی بود و استراحت تا حضرتِ نَبی میرَفت به سجده میرَفت رو دوشِ آقا بی خجالت میگُفت بُرو بُرو بُرو سَریع تَر حالا که اَسبِ من شُدی تو راحت نماز که شُد تَموم یه عِده گُفتن حالا چه کار کُنیم با این اهانت ؟ خوبه بِریم بِپُرسیم اَز پیامبر چه پاسُخیست برایِ این جسارت اومَد به سمتِ حضرتِ محمّد یه آدمِ یهودی با عداوت بِگُفت به حضرتِ نَبی که منْ هَم بِدیدَم آنچه شُد دَر این یه ساعت برای من سوالِ یا محمّد بِگو دلیلِ این همه لطافت ؟ چرا شُما نَکردی کودَکت را نَه سَرزَنِش نَه تَنبیه و ملامت ! به رویِ خوش بِگُفت به آن یهودی که دینِ ما بُوَد پُر از طراوت مَسیرِ دینِ ما به سَمتِ عشقِ خوبی به کودکان شُده رسالت بابا باید با بچه هاش تو خونه بَرخورد کُنه با مِهر و با رفاقت یهودی تا شنید از او این کلام بِشُد درونِ قلبِ او قیامت بِگُفت به حضرتِ نَبی که گَشتم با این کلام و مِهرتان هدایت علاقه مَند شُدم به دینِ اسلام دَهَم به این که حَق توئی شهادت شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
پیامبرِ مهربانی به دنیا آمدی تا مهربانی بِگیرد با حُضورَت جانْ دوباره جهانِ خَسته از نا مهربانی بِگیرد با تو بَس سامانْ دوباره تو از سوی خدا مأمور گَشتی بِگیرد آبرو انسانْ دوباره بگو تَقوا مِلاک است و دِگر نیست تفاوت بِینِ این و آن دوباره چو ابراهیم بیا بُت خانه ها را به دستِ خود نِما ویرانْ دوباره بگو با مردم از یِکتا پَرَستی که برگردد به دل ایمانْ دوباره بُوَد قرآنِ تو لُطفِ الهی نمی آید چو این قرآنْ دوباره به حرف و سیره اَت هرکس عمل کرد نَرفته در رهِ شیطانْ دوباره شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه شهادت امام حسن مجتبی(ع) بعد از امامْ علی (ع) شد امامِ دومِ ما از جانبِ خداوند به لطفِ حق تعالی نامِ قشنگِ او بود امامْ حسنِ مجتبی (ع) بخشنده بود و خوشرو در این صفت بی هَمتا او عاشقِ خدا بود خدای خوب و یِکتا شهید شد او به دستِ یه همسرِ بی وَفا که ریخته بود کمی زَهر تو ظرفِ شیرِ آقا امامْ حسن(ع) نداره ضَریح و صَحن و سَرا نداره سَقّاخونه یا گُنبدی از طلا مزارِ او مدینه بَقیعِ بینِ خاکا یه قبرِ خاکی داره خاکی ولی با صفا امیدوارم یه روزی بیاد که ما بچه ها با همدیگه بسازیم حرم برای آقا شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
ضامن آهو یه روزی تو دشت و صحرا میونِ جنگل و نَهرا یه شکارچی با کمونِش به کمین نشسته بودِش که یهو یه دونه آهو به دور از غم و هَیاهو بی خبر زِ جورِ صیاد توی دامِ صیاد افتاد یه آقای مهربونی با یه قلبِ آسمونی تا که دید آهو اسیره داره از غُصِّه میمیره جلو اومد و به صیاد پولی واسه ی خرید داد واسه ی خریدِ آهو برای رهاییِ او ولی صیاد نَپذیرفت به آقای مهربون گفت که به فکرِ مُشک و بوشَم آهو رو نمی فُروشم آهو با زَبونِ قلبِش با غم و غُصِّه تو حرفش به آقا با چشمِ گِریون گفت و با صدای لَرزون که آقا یه مادرم من یه کاری کُن قبلِ رفتن بچه هام چشم انتظارن بدونِ من بیقَرارن تو خونه گُرسنه هستن یه گوشه الان نِشستن آقا گفت به مردِ صیاد میشه این اجازه رو داد که این آهو بِره خونه پیشِ بچه هاش بِمونه بچه ها غذا که خوردن آهو بَرمیگرده فوراً ولی صیاد نَپذیرفت همون حرفِ قبلی رو گفت آقا گفت به اون شکارچی اگه ضامِنِش بِشَم چی ؟ حرفِ من حرفِ یه مَرده آهو می‌ره بر میگرده آقا اون لحظه بِفَرمود آهو جون برو بیا زود آهو رفت تا اون وَرِ دَشت غذاشون و داد و برگشت مردِ صیاد با تَعَجُب بدونِ غرور ، تَعَصُب رو به آقا کرد و پُرسید آقا جون شما کی هستید ؟ آقا گفت با مهربونی به شما میگم بدونی من امامِ هَشتُمینم من امام رضای دینم تا شنید این حرف و اون مَرد آهو رو سریع رها کرد آهو گفت با شادِمانی آقا جون چه مهربانی به خدا تو کُلِ هستی مهربون ترین تو هستی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر آموزش تسبیحات حضرت زهرا (س) با تَسبیحِ قشنگِ توی دَستِت بعد از نماز بگو تو مهربونم اللّهُ اَکبَر و سی و چهار بار به زیرِ لب گُلِ شیرین زَبونم بعدِش بگو سی و سه بار با تَسبیح اَلْحَمْدُ لِلّه و عزیزِ جونم و سُبحانَ اللّه و بگو در آخر سی و سه مَرتبه تو هم زَبونم تسبیحات حضرت زهرا (س) : اَللّٰهُ اَکبَرْ ۳۴ مرتبه اَلْحَمْدُ لِلّٰه ۳۳ مرتبه سُبْحانَ اللّٰه ۳۳ مرتبه شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه امام حسن عسکری (ع) سلام امامِ عَسکری (ع) امامِ خوب و مهربان اِی آنکه بوده ای پدر برای صاحِبَ الزَّمان (عج) ما هرچه داریم از شماست اِی نورِ چشمِ شیعیان امامِ یازدهم شدی برای مردمِ جهان تابیده نورِ مِهرِ تو به جان و قلبِ مَردُمان مسیرِ بندگی رو هم به ما تو داده ای نشان تو دوره وُ زَمونه ای که بوده ظلمِ بیکران حدیث و فِقهِ شیعه را به ما رِساندی در نهان شنیده ام که بوده ای با کودکان تو مهربان از مهربونیِ شما میگم برای دیگران شنیده ام که سامِراست ضَریحِ با صَفایتان و این رو هم شنیده ام بابای مهرَبانِتان امامِ هادی (ع) هم شده همسایه در مَزارِتان امامِ مهربونِ من دُعا کنید برایمان دُعایی واسه ی ظهور ظهورِ صاحِبَ الزَّمان (عج) دعا کنید آقا بیاد تموم شِه اِنتظارمان شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
کوچکترین منتظر ... میشه بِگیری از خدا اِجازه ی ظُهورِتو ؟ اِلهی من فدای اون دلِ پُر و صبورِ تو جهانِ ما تاریک شده نیاز داره به نورِ تو بیا تا غم بِره کنار با بودن و حضورِ تو آقا چه دردِ سختیه که بِشکنن غُرورِتو بخنده دشمنِ شما به جمعه ی ظهورِ تو بیا با هم نِشون بِدیم به دُشمنای کورِ تو که انتظار دروغ نبود نِشون بِدیم حضورِتو بیا تا غَرقِ گُل کُنم مَسیرای عبورِتو بیا تا شادی هم بیاد با جشن و با سرورِ تو .:.:.: اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج :.:.:. شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه امام زمان (عج) دیشب تو را بِدیدَم در خوابی خوب و شیرین ای صاحبَ الزَّمانم (عج) ای آرزوی دیرین گفتم عزیزِ زهرا (س) از ما مگر چه دیدین ! که غایب از نظر ها غیبت رو بر گُزیدین ؟ گفتی تو با محبت : شما ها بهترینین شما که طعمِ تلخِ صبوری و چِشیدین دعا کنید برا من شاید یه روز شنیدین که انتظار سر اومد اِمامِتون رو دیدین گفتم امامِ خوبم شما چه بی نظیرین شما شبیه چشمه تو قلبِ یک کویرین گفتم بیا عزیزم بیا اُمیدِ شیرین تا انتقامِ خونِ شهیدا رو بِگیرین .:.:.: اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج :.:.:. شاعر : علیرضا قاسمی (عج) 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر داستانی و کودکانه پیامبر اکرم(ص) و مرد یهودی ... « تشتِ خاکستر » هر روز که پیغمبر همراهِ یارانَش از کوچه رَد می شد با روی خندانَش مَردی یهودی با صد کینه در جانَش از پُشتِ بامِ خود با قَصدِ آزارَش روی سَرَش می‌ریخت خاکسترِ آتش پیغمبر اما بود در فکرِ هَمسایَش چیزی نمی‌گفت او این بود از ایمانَش یک روز که پیغمبر همراهِ اَصحابَش رد می شد از کوچه آمد یِهو یادَش مَردِ یهودی نیست بالا روی بامَش پُرسید و جویا شد از حال و احوالَش گفتند به پیغمبر بد گشته احوالَش خوابیده در بستر با دردِ بسیارَش آقا همان لحظه رفتند به دیدارَش حالش رو پُرسیدند از درد و درمانَش مَردِ یهودی شد شرمنده از کارَش شرمنده از کار و از طَرزِ رفتارَش با دیدنِ لُطفِ پیغمبر و کارَش شد او مسلمان از اخلاقِ زیبایَش شد عاشقِ اسلام اسلام و آدابَش شاعر : علیرضا قاسمی (ص) 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه قرآن صفحه صفحه اَش نور است آیه آیه اَش باران خواندَنَش چه شیرین است یاد گرفتَنَش آسان شَمعِ راهِ تاریک است رَهنَمای هر انسان این کتابِ نورانی دوستِ خوبِ من قرآن گفته های آن پَند است پَند و گُفته ی یزدان تا که باشی تو دور از مَکر و حیله ی شیطان گاهی وقتا با قِصّه با زبانِ یک داستان می‌دهد به تو درسِ مهربانی و اِحسان درسِ با خدا بودن بَندگی و هم ایمان کِی کُجا شود تَحریف این کتابِ جاویدان حافِظَش خداوند است در تمامیِ دوران صبح و شب بخوان قرآن گُل بِچین از این بُستان تا شود گلم خوشبو جسم و جانِ تو از آن شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
خدایا رهبرم سَیِّد علی را به زیرِ سایه ی لُطفَت نگهدار زِ مِهرَت سایه اش را بر سَرم تا ظُهورِ حضرتِ حجَّت نگهدار شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه امام حسن عسکری (ع) سلام امامِ عَسکری (ع) امامِ خوب و مهربان اِی آنکه بوده ای پدر برای صاحِبَ الزَّمان (عج) ما هرچه داریم از شماست اِی نورِ چشمِ شیعیان امامِ یازدهم شدی برای مردمِ جهان تابیده نورِ مِهرِ تو به جان و قلبِ مَردُمان مسیرِ بندگی رو هم به ما تو داده ای نشان تو دوره وُ زَمونه ای که بوده ظلمِ بیکران حدیث و فِقهِ شیعه را به ما رِساندی در نهان شنیده ام که بوده ای با کودکان تو مهربان از مهربونیِ شما میگم برای دیگران شنیده ام که سامِراست ضَریحِ با صَفایتان و این رو هم شنیده ام بابای مهرَبانِتان امامِ هادی (ع) هم شده همسایه در مَزارِتان امامِ مهربونِ من دُعا کنید برایمان دُعایی واسه ی ظهور ظهورِ صاحِبَ الزَّمان (عج) دعا کنید آقا بیاد تموم شِه اِنتظارمان شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
حضرت فاطمه معصومه (س) حضرتِ معصومه شما کریمه ی شهرِ قُمی خواهری مهربون واسه آقا امامِ هَشتُمی بعد از امام رضا شما اُمیدِ قلبِ مَردُمی اُمیدی واسه دل های حَزین و پُر تَلاطُمی تو ذهنِ من شما مِثه یه بانو با تَبَسُّمی یه بانوی مُحَجَّبه میونِ دشتِ گندُمی شبیهِ گُل خوش عطر و بو زیبا مِثه تَرَنُّمی حقیقتاً خانم شما فَراتر از تَجسُّمی ای کاش مِثه شما بشم شما که خیلی خانُمی شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر فرزند شهید ... « تقدیم به فرزندانِ عزیزِ شهدا » تو سختی های دنیا مهربونم همیشه بودی و هستی تو یارم منم بعد از خداوندِ دو عالَم فقط اسمِ تو رو بر لب میارم حجابم رو رعایت می‌کنم تا بِشی خوشحال از اینکه با وَقارَم می‌خونم دَرسَم و با این اُمید که تو باشی شادِمان ، زیبا نِگارم یه وقتایی دلم میگیره بابا می خوام باشی فقط تو در کنارم غم و غُصّه زمستون بوده اما نگاهِ گرمِ تو بوده بَهارم من این شَبها با دلتنگی می جَنگم تویی دلگرمیِ شب‌ های تارَم همه میگَن که فرزندِ شهیدم برای من شده این افتخارم تو رفتی تا بِجَنگی واسه این خاک حالا من شاهدِ این اقتدارم برای دیدنت بعد از شهادت دارم من لحظه ها رو می‌شمارم بِهِت سَر میزنم با دسته ی گل بِمون پنجشنبه شب چشم انتظارم شاعر : علیرضا قاسمی 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
نماهنگ شعر فرزند شهید ـ شاعر علیرضا قاسمی.mp3
4.33M
✨ نماهنگ شعر فرزند شهید ... 📚 شاعر: علیرضا قاسمی 🎼 ساخته شده توسط هوش مصنوعی ... 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار ... سلام به بانو زینب اُلگوی هر پرستار سلام به اُسوه ی صبر اُمیدِ شب های تار سلام به زِینَبی که تو کربلای غم بار بعد از امام حسین و برادرَش عَلمدار برای بچه ها بود سنگِ صبور و غمخوار ✨✨✨ با کاروانی از نور میونِ شهر و بازار میونِ بارونِ سنگ از پشتِ بام و دیوار تو کوچه های شام و میونِ ظلمِ بسیار زینب کنارشون بود با دیده ای گُهَر بار ✨✨✨ اون روز امامِ سجاد مریض بودند و بیمار پرستاری از ایشون تو اون مسیرِ دشوار با زینبِ صبور بود با زینبِ فداکار ✨✨✨ وقتی به شام رسیدن رفتن به سوی دربار به مجلسِ یزید و اون بنده های دینار زینب چو کوهی محکم با عزّت و اقتدار با خواندنِ خطبه ای علیه اون ستمکار حقیقت و نِشون داد به دُشمنای بدکار ✨✨ حالا تو این زَمونه ما بچه های بیدار زینب رو میشْناسیم به اُلگوی صبر و ایثار به یادِ بانو زینب به عشقِ اون وفادار روزِ تولدش رو میگیم روزِ پرستار شاعر : علیرضا قاسمی کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعر کودکانه پرستار کنارِ تختِ بیمار نشسته ای تو بیدار مُراقِبِ او هستی تو این روزای دُشوار غم از دِلَش تو بَردار که داره دردِ بسیار بَراش تو مادری کُن چو مادری فداکار تویی صَبور و غَمخوار تویی اَنیس و دِلدار از بَس که مهربونی فرشته ای تو اِنگار با قَلبی همچون بهار از مهربونی سَرشار روزِت رو تبریک میگم اِی مهربان ، پَرستار شاعر : علیرضا قاسمی کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شعرِ داستانیِ ، « اُسوه های ایثار » یک روز فاطمه بانوی بی حرم گفتا به همسرش ای یار و یاورم بیمار گشته اند اولادِ دلبرم * * * بَهرِ شِفایِشان نَذری نِموده ام نَذری به گفته ی بابا ، پِیَمبَرَم گفتا به من نَبی (ص) ای پاره ی تَنَم روزه بِگیر سه روز در خانه دخترم * * * آیا مُوافقی ؟ مولا وُ همسرم با روزه بودن و نذری که کرده ام ؟ * * * گفتا به فاطمه ای ماه و اَختَرَم با تو موافقم دُختِ پِیَمبَرَم * * * چند روز ِ بعد حسین گفتا که مادرم حالِ مَرا ببین سرحال و بهترم تصمیم گرفته ایم من با برادرم باشیم روزه ما مثلِ تو مادرم * * گفتا خدا رو شُکر ای نورِ دیده ام نذرِت قبول گلم زیبا کبوترم * * * با آنکه روزه بود بانوی بی حرم آماده کرده بود نانی اگر چه کم شامِ شبِ حسین آقا حسن رو هم * * * آمد به پُشتِ در مِسکینِ پُر زِ غم گفتا به فاطمه بانوی محترم نانی به من بده لطفاً تو از کرم * * * گفتا به او علی (ع) اِی دُرّ و گوهرم نان را به او بِده زهرای اَطهَرم تا من برایتان آبی بیاورم افطار کن به آب با بچه ها ، گلم * * * فردا دوباره باز با چشمِ پُر زِ نَم آمد یتیم و گفت زین رو به در زدم نانی به من دهید تنها وُ بی کَسَم تا دستِ خالی از پیشِ شما نَرَم * * * آمد پس از یتیم فردا اسیر و هم با دستِ پُر بِرَفت از لطفِ مادرم * * * بعد از سه روز نبی (ص) گفتا که می‌بَرم بالا دو دستِ خود با دیده ی تَرَم می خواهم از خدا من واسه این حَرَم یک سُفره از بهشت از خالقِ کَرَم * * * گفتا خدا به او آه اِی پَیامبرم این آیه را بِخوان تو بَهرِ حیدرم : يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً (انسان/ ۷) آن‌ها به نذر خود وفا مي‌كنند، و از روزي كه شرّ و عذابش گسترده است مي‌ترسند. وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً (انسان/ ۸) و غذاي [خود] را با اينكه به آن علاقه [و نياز] دارند، به «مستمند»و «يتيم» و «اسير» اطعام مي‌كنند . گفتا خدا سپس ای نورِ بَرتَرم اینک زِ آسِمان یک سُفره آوَرَم بَهرِ علی و هم زهرای اَطهَرَم (س) کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
شهادت حضرت زهرا (س) یه روز گلِ پیامبر نشسته بود تو خانه که دشمنانِ اسلام یه لشکرِ بیگانه به سمتِ خانهٔ او شدند هَمی روانه تو دستشون فقط بود شمشیر و تازیانه زهرا شنید صدایی صدای دربِ خانه لرزید دلِ غریبش یه ترسِ مادرانه اومد به پشتِ در او با حالی عاجزانه یکی از اون آدما با خشم و وحشیانه در را شکست و سوزاند آتش گرفت زبانه لگد به در چو کوبید میخی زِ در کمانه کرد و به پهلویش خورد شد دردی مادرانه محسن به آسمانها شد سوی حق روانه آن شب کنارِ مولا بِنشست و خالصانه وصیتش رو فرمود به مولا محرمانه امشب دعا کُنم من درد و دلی شبانه پیش خدای خوبم از جورِ این زمانه موهای زینبم را زدم به شوقی شانه حسینم و حسن را بوسیدم عاشقانه گفتم مرا علی جان غُسلم نِما شبانه مرا به خاک بسپار عشقم تو مخفیانه از جایگاهِ قبرم نَدی به کس نشانه با هر سوالِ دشمن بیار تو صد بهانه رِسان به عاشقانم این پندِ خواهرانه که یادگارِ زهراست این چادرِ زنانه برای هر که در او زده حیا جوانه بگو که با حجابش همیشه در امانه شاعر : علیرضا قاسمی کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯
بیا عزیزِ زهرا (س) ... میگن به هرچی فِکر کُنی آخر یه روز سَرِت میاد من به شما فکر می‌کنم اِی آنکه رفته ای زِ یاد اینْقَدْر بِهِت فِکر می کنم تا خبرِ ظُهور بیاد روزای عُمرِ من داره میگذَرِه مثلِ برق و باد بیا عزیزِ فاطِمه (س) دِلتَنگِتَم آقا زیاد به بچه ها گفتم یه روز اون روز که آقامون بیاد غُصِّه هامون تموم میشه میاد یه روزِ خیلی شاد به بچه های مدرسه دادم آقا یه پیشنهاد گفتم میشه با خوبی ها کُنیم دلِ آقا رو شاد خلاصه هر یک از ما ها یه خوبی گفت و ایده داد خوبی ها رو نوشته ایم رو برگه ای با یک مِداد تا که به نیتِ ظُهور با هم دیگه با اِتِحاد به خوبی ها عمل کنیم با قلبی پاک و اِعتقاد شاعر : علیرضا قاسمی کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯