eitaa logo
میوه دل من
7.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
میوه دل من
مشتاق دریافت نظرات شما عزیزان هستیم😍، در این باره☺️ #همدلی #برنده_شدن ╭┅───🌸—————┅╮ @M
جواب مادر عزیز رقابت سالم خیلی هم خوبه ولی کودک باید بداند، شکست و پیروزی در کنار هم باعث رشد می شود. رفتار والدین در هنگامی که باناملایمات زندگی مواجه می شوند، خیلی مهم است و اینکه در مواقع شکست چه واکنشی نشان می دهند. در بازی بعد از اینکه از کودک می بازید، با آرامش تمام بگوئید، عه اینبار من شکست خوردم، خوب اشکالی ندارد، دفعه پیش بردم، یا دفعه بعدی هم هست، تمام تلاشم را می کنم برنده شوم.مهم این است که الان هم تلاشم را کردم و مهمتر اینه که توی بازی با شما خیلی بهم خوش گذشت😊 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
میوه دل من
مشتاق دریافت نظرات شما عزیزان هستیم😍، در این باره☺️ #همدلی #برنده_شدن ╭┅───🌸—————┅╮ @M
سلام در مورد برد و باخت در بازی‌ها؛ بنده به عنوان مادر دو فرزند اینها رو تجربه کردم و ازش نتیجه گرفتم👇 جایی یاد گرفتم در بازی با بچه‌ها،(بخصوص زمانی که توانایی ما از بچه در اون بازی بیشتره) 1⃣ دفعه اول بذارید برنده بشه، 🥉 2⃣ بار دوم مساوی کنید 🎰 3⃣ بار سوم از او برنده بشید. 🥇 هیچ بچه ای تحمل باخت رو نداره! اما به مرور زمان بچه یاد می‌گیره باخت هم جزء زندگی هست و باید باهاش کنار بیاد. و این فقط با بازی پدر و مادر با کودک آموخته می‌شه👌 بعضی پدر و مادرها از روی دلسوزی یا بی حوصلگی فقط از بچه می بازن و هرگز تلخی باخت رو به بچه نشون نمیدن که تازه اون بچه فکر می کنه پدر و مادرش در اون بازی ناتوان هستند! ☆ با بچه‌ها کُری بخونید خودش در آمادگی اونا برای باخت تأثیر داره✌️ ☆ وقتی باخت دو راه جلوی پاش بذارید اجازه بدیم تصمیم بگیره و انتخاب کنه: ✓یکی اینکه با گریه و زاری تو بازی تموم میشه و ✓یکی اینکه می‌تونیم یه بار دیگه بازی کنیم شاید تو برنده بشی. سعی کنیم این بار مساوی کنیم و زود برد رو بهش ندیم. ☆ بهش بفمونیم برد و باخت پایان راه نیست گاهی همون بازی رقابتی رو فقط جهت لذت و خنده انجام بدین و اصلا شمارش امتیاز نداشته باشید✓ البته در این موارد حتما باید به طبع کودک هم توجه شود، اعتماد به نفس کودکان با طبایع سرد را با باخت زیاد نباید کاهش داد، در مورد این کودکان باید برای قبول باخت ملایم تر پیش برویم و تلاش کنیم توانایی هایشان را بیشتر مورد تشویق قرار دهیم. ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
میوه دل من
مشتاق دریافت نظرات شما عزیزان هستیم😍، در این باره☺️ #همدلی #برنده_شدن ╭┅───🌸—————┅╮ @M
در مورد مادر عزیزی که فرزندشون دوست داره همیشه برنده بشه پیشنهادم اینه که با پدر خانواده یا یمی از اعضایه دیگه ی خانواده مسابقه مثل منچ بازی زو بازی یا همون فوتبال بازی کنن دو سه مرتبه پشت هم بازی کنن و هر بار یکیشون ببره و پسرشون شاهد این بردو باخت باشه به این شکل شاید چشمشون به باخت هم عادت کنه البته ما بازی منچ را توصیه نمی کنیم، بازی هایی که تاس و شانس و ... در آن دخیل است و هیچ قانونی ندارد، توصیه نمی شود. ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀ 4)تغذیه: برای افزایش شیر، حتما باید مادر مراقب طبع و مزاجش باشد و بر اساس آن تغذیه کند. استفاده از مواد غذایی گرم و مرطوب برای افزایش شیر موثر است. مثل: کباب گوشت گوسفند و آبگوشت و انواع سوپ ها و ... سویق های کامل و استخوانساز شیر و عسل آبمیوه های طبیعی آب سیب، آب انار دمنوش های گرم و تر -خوردن غذا به صورت منظم. ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━ بازی با کش‌های رنگی😊😌 1⃣یک بسته کش 2⃣اسفنج یا یونولیت 3⃣نی از این کش‌های رنگی تو خونه بیشتر ما هست ☺️ بسته کش را روی یک کاغذ یا پارچه خالی کنید.😄 نی‌ها را از وسط نصف کنید. روی اسفنج را با فاصله‌های یک اندازه با چاقو یا قیچی سوراخ ایجاد کنید، نی ها را در سوراخ‌ها فرو کنید😊 از کودک بخواهید هر رنگ از کش را در یکی از نی‌ها بیندازد. با این کار کودک رنگ‌ها را می‌شناسد😍 در این بازی می‌توانید علاوه بر آموزش رنگ‌ها به کودک اعداد را هم یاد دهید مثلاً تعداد کش‌های آبی یا...😊 علاوه بر آن جمع و تفریق را هم می‌توانید آموزش دهید مثل یک چرتکه می‌مونه🤩😍 این کش‌ها برای مامانای دختردار هم خیلی خوبه می‌دونید چرا🤔 چون وقتی می‌خواهید موهای گل دخترا رو مدل به مدل ببندید😍 هم کش کوچک هست و بچه اذیت نمیشه این باعث میشه که تو بستن مو بد قلقی نکنه😉 هم کنار بستن موها میشه به کودک آموزش رنگ رو بدید مثلاً دخترم امروز با رنگ سبز مو‌هات رو ببندیم سه تا کش سبز به مامان بده یا...😌 اینطوری هم راحت موهای گل دختراتون رو بستید هم رنگ و عدد به او یاد دادید☺️👌 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ اینم نی نی عسلی ماست😍 چند وقتی هست که همش لبه ی مبل رو می گیره 🏃‍♂ تا بتونه وایسه و دور تا دورش راه بره ما هم برای اینکه نیوفته و سرش به سرامیک نخوره تمام مبلای خونه رو کشیدیم جلو برای اینکه دور تا دور فرش بسته بشه و ی فضای بازی بشه واسه نی نی عسلی💞 بعدشم ی سری چیزای سرگرم کننده و با فاصله می ذاریم اینطوری هم می تونه راه بره، هم بازی کنه و مشغول بشه😉 البته بیشتر سعی می کنیم پلاستیکی نباشه نی نی عسلی هم خیلی سرگرم میشه و کلی بازی می کنه و خوشحاله😊😍 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از طبیبِ جان
11.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | سخنان مادر رهبر انقلاب درباره تربیت فرزند @Javaher_Alhayat ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ پرواز🌹 پویا دسته فرمان را سفت چسبید. آن را به عقب کشید. هواپیما با تکان سختی از زمین بلند شد. پویا با لبخند به اطراف نگاه کرد. آسمان صاف بود. فقط چند تکه ابر در آن دید. بالا و بالاتر رفت. به وسطِ ابرهایی که شبیه پشمک بودند رسید. چشمانش را بست و زبانش را دراز کرد. تکه ای ابر به زبانش چسبید. با خوشحالی آن را مزه کرد. شیرین و خوشمزه بود. درست مثلِ پشمک واقعی. چشمانش را باز کرد. خرسی از صندلی پشتِ سرش صدا زد:"پس من چی؟" پویا گفت:"الان دور می‌زنم. تو هم از این پشمک‌ها بخور." دور زد و برگشت. وسطِ ابرها که رسید. خرسی بلند شد و دستش را دراز کرد. یک تکه ابرِ خوشمزه کَند و توی دهانش گذاشت. پویا گفت:"محکم بنشین که می‌خواهم بروم طرفِ کوه‌ها." خرسی محکم به صندلی چسبید. پویا هواپیما را به طرفِ کوه‌ها برد. روی کوه، برف سفیدی بود. به قله کوه رسید. دستش را دراز کرد و کمی برف برداشت. خرسی هم خم شد و دستش را پر از برف کرد. هواپیما دوباره بالا رفت. هر دو برف هایشان را خوردند. خیلی خنک و خوشمزه بود. خرسی گفت :"دوباره برف می‌خواهم." پویا به او نگاه کرد و گفت:"دیگر بس است. باید برویم خانه:" خرسی از جا پرید و داد زد:"مواظب باش." پویا جلو را نگاه کرد. وای! هواپیما نزدیک کوه بود. نزدیک بود به آن بخورد. دستش را روی صورتش گذاشت و فریاد زد.:"وای.. خدا... کمک..." دستی روی شانه‌اش نشست. "پویا ...پویا ...بیدار شو... داری خواب می‌بینی." چشمانش را باز کرد. با نگرانی دور و برش را نگاه کرد. خرسی روی تخت؛ کنارش خواب بود. مادر گفت:"زود بیا صبحانه بخور. باید به مهد کودک بروی." پویا از جا بلند شد. به طرفِ قفسه رفت. هواپیما سرِ جایش بود. آن را برداشت. لبخند زد و به طرفِ آشپزخانه رفت. مادر و پدر، کنارِ سفره نشسته بودند. سلام داد و گفت:"مامان جان، بابا جان، به خاطرِ کادوی خوبتان متشکرم." پدر خندید و گفت:"جایزه، اخلاق و رفتار خوبت در مهد و خانه است." پویا گفت:"این هواپیما و خرسی را از همه اسباب بازی‌هایم بیشتر دوست دارم." دوباره به اتاق برگشت. تا برای رفتن به مهد کودک آماده شود." فرجام پور ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا