eitaa logo
میوه دل من
9.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام طاعات قبول عیدتون مبارک این یه پارک شهربازی است که گل پسرم آقامحمدحسن ساخته لی حالا بهش گفتم که میدونی امام حسن علیه السلام حرم و ضریح نداره؟بعد اومد گفت مامان میخوام شهربازی خراب کنم بجاش برا امام حسن علیه السلام یه حرم و ضریح بسازم وقتی ساخت عکسشو میفرستم خدمتتون حرم و ضریح امام حسن علیه السلام که آقا محمدحسن ساخته به امید روزی که ما شیعیان ان شاالله دشمنان و بخصوص آل سعود را شکست داده و در مدینه برای امام حسن علیه السلام حرم و ضریح باشکوه بسازیم❤️ 😍 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میوه دل من
•┈┈┈••✾ 🌙 ﷽ 🌙 ✾••┈┈┈• 💗نگران عبادت خود نباشید! اجازه بدهید گوش فرزندتان و شما، صدای دعا را بشنود
•┈┈┈••✾ 🌙 ﷽ 🌙 ✾••┈┈┈• 💗برنامه‌های عزاداری با ساعت‌های كوتا‌ه‌تر و فضایی آرام‌تر برای كودكان مناسب‌تر است. در صورتی كه موردی باعث ترس كودك‌ شد یا خواسته‌ای از والدین داشت، باید حتما او را در آغوش بگیریم و احساس او را در اولویت قرار دهیم تا خاطره تلخی از این شب‌ها در ذهنش باقی نماند و همواره از این ایام به خوبی و زیبایی یاد كند. لازم است والدین از گفتن جملات منفی به كودك «نظیر: نگذاشتی اصلا ما عزاداری كنیم!» به‌ویژه در شب‌های قدر شدیدا خودداری كنند، اما از او بخواهند كه امشب كمی با صدای آرام‌تر بازی كند و در آخر از او تشكر كنند و او را ببوسند و از كودك بخواهند برای خودش و دیگران دعا كند و با خداوند صحبت كند چون خداوند عاشق كودكان است.   بزرگ‌ترین رسالت والدین در شب‌های قدر این است كه حس عشق به خداوند را به فرزندانشان منتقل كنند و این امر جز با صبر و مهربانی ممكن نخواهد شد. منبع: باشگاه خبرنگاران جوان   ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ •┈┈┈••✾ 🌙 🌙 ✾••┈┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━┄ نی‌نی مخترع😍😘 این مدل بازی هم نی‌نی عسلی خودش اختراع کرده😍☺️ گاهی می‌ره کنار رادیاتور خونه روبروش دراز می‌کشه😊 پاهاشو بالا به سمت رادیاتور می‌گیره🙃 و هی آروم میزنه صدا میده😎☺️ چون پاهاش به سمت دیوار بالاست و خودش دراز کشیده هست حس خوبی بهش میده😘 ماشاالله نی نییییییی👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ تاتی بازی نی‌نی عسلی😍 تمرینی برای راه رفتن👌 و ی سرگرمی خوب واسه آجی ناز ناز😍 هم نی‌نی آروم آروم میره تا راه بیفته و هم آجی مواظبشه 😍 چه خوب👌 از اونجایی که حرکتی هست برای جلوگیری از لجبازی بچه‌ها مفید هست✅😊 بچه ای که لجبازی نکنه، اشتها به غذا هم بیشتر پیدا می‌کنه🤗👌 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ می‌توانی بباری؟ سارا سرش را روی بالش گذاشت. مادر او را نوازش کرد و گفت: -امشب می‌خواهم یک داستان واقعی برایت بگویم. سارا لبخند زد و چشم‌هایش را بست. -وای! چقدر خوب! داستان مزرعه بابابزرگ را برایم بگویید. مادر، پیشانی او را بوسید و گفت: -چشم! خودم هم خاطرات دوران کودکی‌ام را دوست دارم. کاش الان هم مزرعه بابابزرگ بود. شاید می‌توانستم کاری کنم تا از بی‌آبی خشک نشود. سارا چشمانش را باز کرد و گفت: -یعنی مزرعه خشک شد؟ مادر گفت: -بله، چون باران نمی‌بارید، آبی برای مزرعه نداشتیم. من کوچک بودم، درست هم‌سن تو. هنوز به مدرسه نمی‌رفتم. روزها در مزرعه می‌نشستم و به آسمان نگاه می‌کردم. با ابرها صحبت می‌کردم و از آن‌ها خواهش می‌کردم که ببارند. اما همان چند ابر کوچک که در آسمان بودند هم راه خود می‌گرفتند و می‌رفتند. مادر، داستانش را تعریف می‌کرد و سارا با چشم‌های بسته گوش می‌داد. نیمه‌های شب به یاد داستان مزرعه افتاد. با خودش گفت: -خودم باید با ابر کوچولو حرف بزنم تا به مزرعه برود و ببارد. از جا بلند شد و کنار پنجره رفت. به آسمان نگاه کرد. چند تکه ابر کوچک را دید که در حال چرت زدن بودند. پنجره را باز کرد و از آن بالا رفت. دوباره با دقت نگاه کرد. یکی از ابرها با فاصله بیشتری از دیگر ابرها برای خودش در آسمان چرخ می‌زد. سارا دستش را به طرف او دراز کرد و گفت: -آهای! ابر کوچولو! اینجا را نگاه کن. ابر کوچولو کمی پایین آمد و گفت: -با من هستی؟ -بله! با شما هستم. یک خواهشی از شما دارم. ابر کوچولو به دور و برش نگاه کرد و گفت: -من چه کار می‌توانم بکنم؟ سارا لبخند زد و گفت: -می‌شود همراه من به مزرعه بابا بزرگ بیایی و آنجا بباری. آخر مزرعه خشک شده. آنجا خیلی دور است. ابر کوچولو گفت: -اگر وسط راه هوا خیلی گرم شود، ممکن است آب شوم. سارا گفت: -پس باید طوری تو را ببرم که گرما به تو نخورد. کمی فکر کرد و گفت: -فهمیدم! وقتی هوا خیلی گرم و آفتابی است، مادرم چتر بر می‌دارد تا آفتاب ما را اذیت نکند. کمی صبر کن تا چتر مادرم را بیاورم. سارا از پنجره پایین پرید. در کمد را باز کرد و چتر را برداشت. نگاهی به عکس مادرش که در مزرعه گندم، انداخته بود، کرد و خندید. با خودش گفت: "مزرعه دوباره سبز می‌شود." کفش‌هایش را برداشت و از پنجره بیرون‌ پرید. ابر کوچولو را صدا کرد. -ابر کوچولو! زود باش بیا، تا مزرعه تو را سالم می‌رسانم. ابر کوچولو خندید و زود آمد و زیر چتر رفت. سارا گفت: -آماده‌ای؟ برویم؟ ابر کوچولو گفت: -بله، برویم. اینجا حوصله‌ام سر رفته‌بود. همه ابرها فقط چرت می‌زنند. دوست دارم جایی باشم که به درد بخورم. سارا گفت: -وای! یعنی مزرعه دوباره سبز می‌شود؟! حتما مادرم خیلی خوشحال می‌شود. آن‌ها رفتند و رفتند و رفتند تا به مزرعه رسیدند. هوا روشن شده بود. خورشید خانم همه جا را گرم کرده بود. ابر کوچولو از زیر چتر بیرون پرید و به آسمان رفت. تکانی به خود داد و غرشی کرد. به این طرف و آن طرف مزرعه رفت. بارید و بارید. سارا سرش را از زیر چتر بیرون آورد و گفت: -آفرین ابر کوچولو...... آفرین...... خیلی خوبه... چتر را کنار انداخت و شروع به دویدن و چرخیدن کرد. موها و لباسش خیس خیس شد. می‌خندید و می‌دوید. یک دفعه نگاهش به زمین افتاد. دانه‌های گندم سبز شده و از زمین بیرون آمدند. فریادی کشید و دستش را روی دهانش گذاشت. -وای! ابر کوچولو تو چه کار کردی؟! باورم نمی‌شود. تمام مزرعه سبز سبز شده‌بود. ابر کوچولو که خسته شده‌بود یک گوشه‌ای از آسمان ایستاد و گفت: -خوشحالم که تو خوشحال شدی. امروز به من هم خیلی خوش گذشت.‌ من همین جا می‌مانم. باید مرتب ببارم تا دیگر مزرعه خشک نشود. سارا فریاد می‌زد. -آفرین ابر کوچولو..... آفرین..... که صدای مادر در گوشش پیچید. -سارا بیدار شو. صبح شده. بیدار شو... ❁فرجام پور ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━━━━✤✤﷽✤✤━━━━ امام صادق علیه السّلام فرمودند: قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَيلَةُ القَدرِ ؛ قلب ماه رمضان، شب قدر است. بحار الأنوار، ج 58، ص 376 ╭┅───—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───—————┅╯ ━━━━━✤✦✤✦✤━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا