#ارسالی_از_کاربر_کانال 👇
سلام شهید علیرضا کریمی
شهیدی که خودش گفته بود من میرم جبهه ووقتی برمیگردم که راه کربلا باز شده باشه
دقیقا جنازه اش روزی که اولین کاروان به سمت کربلا حرکت کرد اومد
الان هرکی دلش کربلا میخواد و گره افتاده تو کارش میره سر مزار علیرضا دست خالی برنمیگرده
42.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حوصله ی درس خوندن نداری😳
_بدو بیا تا یادت بدم شوق درس خوندن وجودت رو بگیره😁
#یادگیری
۱_ چرا بیشتر محدودیت ها برای خانم هاست🧐
۲_ مگر قرآن نمیگوید( لا اکراه فی الدین ) ، پس علت حجاب اجباری چیست؟🤔
۳_ دیدن موی زن، چه تاثیر و تحریکی رو مردان دارد؟ مگر میشود کسی با یک تار موی زن تحریک شود؟🙄
۴_ آیا در قرآن در مورد حجاب بانوان اشاره ایی شده؟؟😶
پاسخ سوال ها با استاد خندان👇👇👇
دوشنبه ها با پویش #شهید_شهرمن
امروز شهید محمد اسلامی 🌹
(شهید شهر شما کیست؟
به آیدی @Gomnam_sha_hid)
شهید محمد اسلامی شهید مدافع امنیت و پاسدار
ایشون متولد ششم اردیبهشت ۱۳۸۰
و دوم شهریور ۱۴۰۱ به شهادت رسیدن
آقامحمد در محیط کاملا مذهبی بزرگ شدن...
از وقتی کودک بودن توی خونشون مراسم روضه برگزار میشد تا زمانی که هیئتشون راه اندازی شد و دائما اونجا بودن و یجورایی توی هیئت بزرگ شدن
ایشون خیلی خوش اخلاق بودن و هرجا وارد میشدن با خوشرویی بودن
خیلی به پدر و مادرشون احترام میزاشتن...
اینجوری نبود که هیچوقت ناراحتشون نکنن
خیلی به ندرت ممکن بود چیزی بگن که ناراحتشون کنن اما اگر متوجه میشدن ناراحت شدن سریع عذرخواهی میکردن و ازدلشون درمیاوردن...
با همه مهربون بودن
خیلی هم حیا داشتن...خیلی زیاد
#شهید💔
#همسر_شهید❤️
#شهید_مدافع_امنیت✨
#شهید_دهه_هشتادی
•••🐌🥜"
نديدم سرش را پايين بياورد
در عمليات كربلاي 5 كه بيش از 20 شبانه روز طول كشيد، يك مرتبه فرماندهان را در كانالي در منطقه «پنجضلعي» در شمال منطقه عملياتي كه عرضش كمتر از يك متر بود جمع كرديم تا براي ادامه عمليات تصميمگيري كنيم.
حجم انبوه آتش توپخانه و هواپيماهاي عراق مانع از شكلگيرياين جلسه ميشد. من دراين كانال حتي يك بار نديدم كه سردار شوشتري سرش را پايين بياورد يا نگراني از اصابت گلوله يا تركش داشته باشد.
سید یحی رحیم صفوی – همرزم شهید و فرمانده کل سابق سپاه
{🥜🐌} ☜#شهیدانه
{🥜🐌} ☜#خاطرات_شهید
{🥜🐌} ☜#شهید_شوشتری
•••🌿🐢"
خاطره ایی ناب وغم انگیزشهیدحاج ابراهیم همت👇
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص '
بـــرادری بـــود کـــه عـــادت داشـــت #پیشـــانی شهـــدا را ببـــوســد !
وقـتــی خــودش شهیــد شــد بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ
آن همــه محبـت ، پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه کننـــد .
پارچـــه را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او دل همـــه شان
را آتـــش زد .
{🐢🌿} ☜#شهیدانه
{🐢🌿} ☜#خاطرات_شهید
{🐢🌿} ☜#شهید_همت
|. . .📓⃟🌙. . . |
🍂 رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند. پیرمرد می گفت « جوون ! دستت چی شده ؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه ؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا. گفت « این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. »پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت. پرسیدم « پدر جان ! تازه اومده ای لشکر؟ » حواسش نبود. گفت « این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد ؟ اسمش چیه این ؟» گفتم «حاج حسین خرازی» راست نشست. گفت « حسین خرازی ؟ فرمانده لشکر؟»🍂
|...📓⃟🌙...|#شهیدانه
|...📓⃟🌙...|#خاطرات_شهید
|...📓⃟🌙...|#شهید_خرازی