مدافعان حـــرم
حال دلم بده، حرم میخوام... حال دلم خیلی بده، جاموندم از بازم💔🥺
صراط:
کرببلای تو شده تو این روزا همه نیازم
چاره ندارم می دونم باید بسوزم و بسازم....
رحمی بکن به چشمای زارم
خیلی بدم اما دوستت دارم♥️...
معلومه کاری نداری با من
وقتی همه اومدن الا من😭
همه شدن زائر تو به غیر من که روسیاهم
از دوری حرم بببین لبریز اشک و سوز و آهم
جان رقیه بطلب عمریه آقا چشم به راهم
#جانم_حسین
#کربلا
2.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جانهایِپژمردهمارا
درآغـوشبگیرامامحسنجانم🖤((:
کرانهعشق(:enc_1633107176039537806739.mp3
زمان:
حجم:
5.25M
امامحُسینبهسینهمیزنه،
برایغربتامامحسن..💔
کرانهعشق(:Ali Fani Agha Shenisam Jegarat Sholevar Shode_(www.new-song.ir).mp3
زمان:
حجم:
3.9M
پیشحسینسرفهنکنآهکمبکش🖤
روی حجاب خیلی حساس بود.
برای عفاف و حجاب ارزش زیادی قائل بود.
اگر توی خیابان خانم بدحجابی را میدید، خیلی بهم میریخت می گفت: غیرت من قبول نمی کنه چنین صحنه هایی رو ببینم و تحمل کنم.
عاشق پوشش «چادر» بود.
روی آن خیلی هم حساس بود. به خانمش می گفت:
مراقب باش هیچ وقت چادرت خاکی نشه. ما از چادر خاکی خاطره خوبی نداریم.💔
#شهیدروحاللهقربانی
'♥️𖥸 ჻
وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ(محمد۳۵)
خدا با شماست و از ثواب اعمال شما
هیچ نمیکاهد.
خدایا تو همه جا هستی، تو در تمام چشمهای
مهربان و دستهای بخشنده و قلبهای
پذیرنده تکرار میشوی. تو همیشه هستی،
تو همیشه حضور داری. در تمام رفاقتها،
حمایتها، لبخندها و اتفاقهای خوب، ردی از تو هست. همهی چشمهای عزیزی که مرا میبینند، و قلبهای عاشقی که مرا دوست دارند.
همهی آدمهایی که با من مهربانی میکنند،تویی🌩
🌿¦⇠#آیهگرافی
🌸¦⇠#قربونتبرمخداجونم
🌙☁️
ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ کہ قشنگترﯾﻦ ﻋﺸــﻖ
نگاھ مھرﺑﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ بہ ﺑﻨﺪگاﻧﺶ
است. ﺯﻧﺪگۍ ﺭﺍ به ﺍﻭ بسپار ﻭ
ﻣﻄﻤﺌﻦ باﺵ کہ تا وقتۍ کہ ﭘﺸﺘﺖ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ گرﻡ ﺍﺳﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺮﺍﺱﻫﺎﯼ
ﺩنیا ناچیز است . .
_ صَحیفهسجادیھ
🖇 #حدیث 🌱🍊
پیامبر گرامی‹ص›فرموده اند:
برای زن جـایز نیست،مـچ و پایـش را برای
مرد نامحرم آشكار سازد و اگر مرتكب چنین
عملی شد؛ اول اینكه :
خداوند سبحـان همیشه او را لعنت می كند
دوّم اینكه :
دچار خشم و غضب خداوند بزرگ می شود
سوم اینكه :
فرشتــگان الهــی هـم او را لعنـت می كننــد
چهارم :
عذاب دردناكی برای او در روز قیامت آماده
شده است.
متاسفانہالانخانمایزیادی مـچ پاهاشون رو
براے نامحرم آشکار مکنند
با انتشار این پست از خشـم و لعن خـداوند آگاهشون کنید
مدافعان حـــرم
بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید. سرم را در آغ
بسم الله الرحمن الرحیم
#رمان_تنها_میان_داعش
دیوار اتاق به شدت لرزید، طوری که شکاف خورد
و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زن عمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند.
ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
ناله ای از حیاط کناری شنیده میشد، زن عمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :»نرجس نمیتونم جواب بدم.«
نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :
»میتونی کمکم کنی نرجس؟«
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانی ام به سمتش پَر کشیدم :»جانم؟«
حدود هشتاد روز بود نگاه عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش رانشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم
:»حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟«