eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.5هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
11.5هزار ویدیو
284 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌هدف شما از دینداری چیه؟ ➕یک پاسخ دقیق کمتر شنیده شده 👈🏻 این کلیپ از مبحث «تنهامسیر برای رسیدن به لذت های برتر» تهیه شده است. #تصویری @Modafeaneharaam
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🔴حادثه ای تکان دهنده 😳 جلوی حرم امام رضا جمعیت شوکه شدند !😱 ❗http://eitaa.com/joinchat/2157117470C4d7200778f ❗️http://eitaa.com/joinchat/2157117470C4d7200778f توصیه میکنم از دست ندید 🚫👆
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🚫عکسی عجیب داخل اتاق رهبری 😳 🚯نکته ای در این عکس است ک خود رهبر هم از آن مطلع نبود 😳📛📛 🔴 برای دیدن عکس و خواندن ماجرا روی لینک زیر کلیک کنید 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/2157117470C4d7200778f http://eitaa.com/joinchat/2157117470C4d7200778f
🌸 از عاشقان حضرت زهرا بود. اون فرمانده گردان بود. اغلب گردان از سادات بودند و اون نیز فرمانده آنها. 🌸🍃درست در موقع شهادتش خمپاره روی سنگر خورد و به چپ_محمد اصابت میکند و ترکشی هم به . محمد به صاحب نام گردانش اقتدا کرد و مثل سلام الله علیها به شهادت رسید.💔 🌸🍃او به شدت علاقه ای که به داشت وصیت کرده بود که روی سنگ قبرش بنویسید 🌸🍃در روز تشییع جنازه شهید تورجی خدا صبر عجیبی به مادر محمد داده بود. مادر شهید در اون روز با صلابت سخنرانی کرد. شهید تورجی زاده توسط پدر و مادرش به خاک سپرده شد. 🌸🍃 خیلی دوست داشتند بعد از شهادتش زیاد برایش بخوانند 👇👇👇 🔰من دوست دارم هر کاری می توانم برای انجام بدم... حتی بعد از !💔 اِن شاءالله که شفیع همگی ما در قیامت باشد. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم خاطراتی از حاج قاسم سلیمانی بمناسبت جمعه شهادت سردار #به_نیت_حاج_قاسم #مرد_میدان #سرداردلها_اقتدار_امنیت_آرامش @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⃟♥️ ⃟ ⃟✧✦➅───────────── اثرات فوق العاده #نماز بر ژن های بدن از زبان جراح سرطان @Modafeaneharaam
🏴 به همت جوانان مهاجر افغانستانی/ همزمان با دهه فاطمیه و ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها؛ برپایی موکب امام سجاد(ع) یادبود شهدای فاطمیون از یکشنبه پنجم دی ماه به مدت ۱۳ روز مشهد، میدان بسیج @Modafeaneharaam
بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ 🕊🌺🌿 پرسیدند: حرفی باشهدا داری؟ گفت :شهدا شرمنده ایم اما #نگفت... شهدا شرمنده ایم که به #وصیت شما عمل نمی کنیم ..... شهدا شرمنده ایم که در برابر #بد_حجابی ها بی تفاوت هستیم..... شهدا شرمنده ایم که بعضی ها #غیرتشان را ازدست داده اند.... شهدا شرمنده ایم که دیگر فرقی میان آقا و خانم نمانده..... شهدا شرمنده ایم که از شما مینویسیم اما در عمل عاجزیم.... شهدا شرمنده ایم که فقط ادعا داریم.... شهدا شرمنده ایم که به جز شرمندگی خیلی ازکارها ازدستمان بر می آید اما انجام نمی دهیم شهدا شرمنده ایم که بعد ازشما #فقـــــط شرمنده ایم..... شهدا واقعا شرمنده ایم شهدا آنقدر شرمنده ایم که حتی از گفتن این جمله شرمنده میشویم.... شهدا ما شرمنده ایم که #فقــــــــــط شرمنده ایم...... شهداااااااااا صدایمان را دارید؟ ما #فقـــــط شرمنده ایم #همـــــین والسلام @Modafeaneharaam
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
قرائت زیارت عاشورا با صدای علی فانی 🌹 تقدیم به محضر آقا صاحب الزمان (عج) و شهید حاج قاسم سلیمانی و جمیع شهدای مدافع حرم🕊 10 روز مانده💔 تا سالگرد شهادت🕊 پیشنهاد ویژه👌 @Modafeaneharaam
🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌿🌺🌿 🌺🌿 🌿 💠قسمت چهل و نهم: خداحافظ زینب تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ... اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... - بی انصاف ... خودت از پس دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟ ... برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمت دستشویی ... پشت در ایستادم تا اومد بیرون... زل زدم توی چشم هاش ... با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ... التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم ... - یادته 9 سالت بود تب کردی ... سرش رو انداخت پایین ... منتظر جوابش نشدم ... - پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ... التماس چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ... - خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ... پرده اشک جلویدیدم رو گرفته بود ... - برو زینب جان ... حرف پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ... و صورتم رو چرخوندم ... قطرات اشک از چشمم فرو ریخت خب ... نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ... تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد ... براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ... هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ... پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدن پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ... بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن ... 🔷🔷🔷🔷 💠قسمت پنجاه: سرزمین غریب نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد ... وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب... نگاهش رو پر کرد ... چند لحظه موند ... نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه... سوار ماشین که شدیم ... این تحیر رو به زبان آورد ... - شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید ... زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت ... - و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما ... با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده ... نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم ... یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن ...ولی یه چیزی رو می دونستم ... به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم ... هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم می چرخید ... اما سکوت کردم ... باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم ... و من هیچی در مورد اون شخص نمی دونستم ... من رو به خونه ای که گرفته بودن برد ... یه خونه دوبلکس ... بزرگ و دلباز ... با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی... ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی ... تمام وسایلش شیک و مرتب ... فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود ... همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز ... حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه ... اما به شدت اشتباه می کردن ... هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود ... برای مادرم ... خواهر و برادرهام ... من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم ... قبل از رفتن ... توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده ... خودم اینجا بودم ... دلم جا مونده بود ... با یه علامت سوال بزرگ ... - بابا ... چرا من رو فرستادی اینجا؟ ... ⬅️ادامه دارد .... @Modafeaneharaam
🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌿🌺🌿 🌺🌿 🌿 ⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌺بدون تو هرگز🌺✅ 💠قسمت پنجاه و یک: اتاق عمل دوره تخصصی زبان تموم شد ... و آغاز دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود ... اگر دقت می کردی ... مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن ... تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصا یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیس بیمارستان و رئیس تیم جراحی عمومی معرفی کرد ... جالب ترین بخش، ریز اطلاعات شخصی من بود ... همه چیز، حتی علاقه رنگی من ... این همه تطبیق شرایط و محیط با سلیقه و روحیات من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود ... از چینش و انتخاب وسائل منزل ... تا ترکیب رنگی محیط و ... گاهی ترس کوچیکی دلم رو پر می کرد ... حالا اطلاعات علمی و سابقه کاری ... چیزی بود که با خبر بودنش جای تعجب زیادی نداشت ... هر چی جلوتر می رفتم ... حدس هام از شک به یقین نزدیک تر می شد ... فقط یه چیز از ذهنم می گذشت ... - چرا بابا؟ ... چرا؟ ... توی دانشگاه و بخش ... مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق می شدم ... و همچنان با قدرت پیش می رفتم و برای کسب علم و تجربه تلاش می کردم ... بالاخره زمان حضور رسمی من، در اولین عمل فرارسید ... اون هم کنار یکی از بهترین جراح های بیمارستان ... همه چیز فوق العاده به نظر می رسید ... تا اینکه وارد رختکن اتاق عمل شدم ... رختکن جدا بود ... اما ... 🔷🔷🔷🔷 💠قسمت پنجاه و دوم: شعله های جنگ آستین لباس کوتاه بود ... یقه هفت ... ورودی اتاق عمل هم برای شستن دست ها و پوشیدن لباس اصلی یکی ... چند لحظه توی ورودی ایستادم ... و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم ... حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک می کرد ... مرد بود ... برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن ... حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم ... - اونها که مسلمان نیستن ... تو یه پزشکی ... این حرف ها و فکرها چیه؟ ... برای چی تردید کردی؟ ... حالا مگه چه اتفاقی می افته ... اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد ... خواست خدا این بوده که بیای اینجا ... اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد ... خدا که می دونست تو یه پزشکی ... ولی اگر الان نری توی اتاق عمل ... می دونی چی میشه؟ ... چه عواقبی در برداره؟ ... این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده ... شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود ... حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم ... سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم ... - بابا ... من رو کجا فرستادی؟ ... تو ... یه مسلمان شهید... دختر مسلمان محجبه ات رو ... آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود ... وحشتناک شعله می کشید ... چشم هام رو بستم ... - خدایا! توکل به خودت ... یازهرا ... دستم رو بگیر ... از جا بلند شدم و رفتم بیرون ... از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم ... پرستار از داخل گوشی رو برداشت ... از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم ... شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست ... و ... از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود ... اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست ... از راه غلط جلو برم ... حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن ... مهم نبود به چه قیمتی ... چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت ... ⬅️ادامه دارد .... @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیاز فوری جهت خانواده نیازمند *ای که دستت می رسد کاری بکن* خانواده ای پنج نفره به مساعدت شما عزیزان نیازمندند. متأسفانه کاشانه ی این عزیزان وضعیتی نامطلوب دارد و یکی از فرزندان نیز درگیر بیماری هستند‌‌. بیایید همدل باشیم، بیایید همدرد باشیم. ما را در این امر خداپسندانه و خیرخواهانه کمک کنید. قطعا این کمکی که قرار است به این خانواده بکنید شاید در زندگی خودتان تاثیر چندانی نداشته باشد اما در زندگی همنوعتان می تواند تاثیرگذار باشد. با همان اندک کمک شما و دیگران می تواند سیل عظیمی از کمک ها را به سوی این خانواده نیازمند روانه کرد. و این خانواده عزیز دوباره لبخند به لب آورند و دوباره حال دلشان خوب شود. شماره کارت به نام سید محمد رضا هاشمی 5859831190428408 @Modafeaneharaam
ختم به نیت🔰 🌹 ❤️ هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدة النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولى الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان و حاجت قلب نازنینشون (عجل الله تعالی فرجه الشریف)❤️ مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید @Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمامُ الْمُنْتَظَرُ... سلام بر تو ای مولایی که خدا و خلق خدا در انتظار قیام تو اند.. سلام بر تو و بر آن روزی که انتقام حرمت شکسته مادر را خواهی ستاند.. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص۵۷۸ اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج ❤️ @Modafeaneharaam
امام على عليه السلام: اِرضَ مِنَ الرِّزقِ بِما قُسِمَ لَكَ تَعِش غَنِيّا به روزى اى كه قسمتت گشته راضى باش تا توانگرانه زندگى كنى غررالحكم حدیث2332 @Modafeaneharaam
🌹|شهید مدافع حرم محمد حسین حمزه ✍️ غافلگیری ▫️نامزدی ما چهار ماه دوست‌داشتنی بود! تماس می‌گرفتیم و با حالت دلتنگی می‌پرسیدم، آخر هفته تهران می‌آیی؟ می‌گفت: باید ببینم چه می‌شود! چند ثانیه بعد، آیفون به صدا در می‌آمد و حسین آقا پشت در ایستاده بود! یادم هست یک بار دیگر می‌خواستم برای خرید به بیرون بروم. پول نداشتم. خجالت می‌کشیدم از پدر و مادرم پول بخواهم. مشغول ورق زدن کتابم بودم که دیدم 30 هزار تومان پول لای آن است! از پدرم و مادرم سوال کردم که آنها پول برایم گذاشته‌اند؟ گفتند نه! مامان گفت احتمالاً کار حسین آقاست! بعد از خرید هر چه تماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره می‌رفت. می‌گفت: نمی‌دونم! من؟ من پول بگذارم؟ 📚 راوی همسر شهید @Modafeaneharaam
🚨روایت جانسوز حاج از اسارت و شهادت دختر سوری ... این داستان واقعی است...😔 یا رقیه(س)😭😭👇 https://eitaa.com/joinchat/4218617913C3cb919e0aa
⭕️ مداحی سوزناک سیدرضا نریمانی برای فرمانده مدافعان حرم، سپهبد سلیمانی😔 📸تصاویر برای نخستین‌بار منتشر می‌شوند💔👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4218617913C3cb919e0aa
📌 چرا سردار شهید سلیمانی در میان جامعه نخبگان روسیه محبوب شد؟ 🔺روح‌الله مدبر، تحلیلگر مسائل فدراسیون روسیه و اوراسیا: 🔸اوج محبوبیت و نگاه راهبردی نخبگان روسی به سردار سلیمانی را می‌توانیم در زمان نصب پرتره سیاه‌قلم ایشان که توسط افسر جوان روس به نام "میخاییل توپتا" به‌صورت داوطلبانه و افتخاری نقاشی‌شده، در موزه بسیار مهم افتخارات نظامی روسیه بدانیم. 🔸همچنين نقش ویژه سردار سلیمانی در فرماندهی عملیات پیچیده نجات زنده "کنستانتین موراختین"، کمک‌خلبان بمب‌افکن سوخوی۲۴ روسی که توسط ترکیه در سال ۲۰۱۵ مورد حمله و اصابت موشک قرار گرفت و "اولگ پیشکوف"، خلبان آن کشته شد، در خاطر روس‌ها باقی است و اعتماد نخبگان روس را به سردار سلیمانی بسیار افزود. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✖️ آیا دوران غیبت، تا اتمام زمانِ طبیعیِ خود طول می‌کشد؟ یا زودتر از موعد مقرر، به پایان خواهد رسید؟ 💥 چرا زمان ظهور را هیـــچ کس، جز خود خداوند نمی‌داند؟ @Modafeaneharaam
📝 | اشک 🔻 برشی از وصیتنامه و دستخط سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸 خدایا! به عفو تو امید دارم؛ سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرَم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم. @Modafeaneharaam