❣ #سلام_امام_زمانم❣
بالاو پرم به درد پریدن نمیخورد
بالا نمیبرند مرا با این بال ها
با احتمال امدنت گریه میکنم
یعقوب کرده اند مرا این احتمال ها
❤️الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج❤️
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@Modafeaneharaam
امام هادى عليه السلام :
سرزنش كردن بهتر است از كينه به دل گرفتن
العِتابُ خَيرٌ مِن الحِقْدِ
ميزان الحكمه ج 3 ص 137
@Modafeaneharaam
📌مکتب شهید سلیمانی، گرهگشای مشکلات کشور است
✍دادخدا سالاری، دادستان عمومی و انقلاب کرمان در نشست با تولیدکنندگان و مدیران واحدهای تولیدی این استان:مکتب سلیمانی یک نعمت برای خدمت به مردم است. حاج قاسم منتظر نمیماند کاری به او ارجاع شود تا بعد آن را انجام دهد، ایشان هرجا کاری بر زمین مانده را مشاهده میکرد، بر مبنای تشخیص صحیح و عملکرد جهادی و انقلابی به اجرای آن میپرداخت و در این مسیر محاسبه اینکه در این حوزه مسئولیت دارد یا خیر، وظیفه او است یا خیر و مواردی از این دست را نمیکرد.
اگرچه هیچ یک از ما نخواهیم توانست در مقام سردار سلیمانی قرار گیریم، اما باید نهایت تلاش خود را انجام دهیم تا ویژگیهای شخصیتی او را در خود پرورش داده و خود را به روش مدیریتی او نزدیک کنیم و برای گره گشایی از مشکلات کشور است نیز باید با مدل حاج قاسم عمل نماییم. شرکتهای دانش بنیان نیز میتوانند اثرات جنگ اقتصادی را بر کشور و مردم کم اثر و خنثی کنند به شرط آنکه بر مبنا و مدل حاج قاسمی که همانا کار جهادی و انقلابی است، حرکت کنند.
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸🔶 دعای روز اول ماه رمضان
اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
خدایا روزه مرا در این روز مانند روزه روزه داران حقیقی قرار ده و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان هوشیار ساز و هم در این روز جرم و گناهم را ببخش ای خدای عالمیان و از زشتیهایم عفو فرما ای عفو کننده گناهکاران عالم
@Modafeaneharaam
#زندگینامه_شهدا📜
🍃شهید هادی شریفی متولد ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۶۱ در شهر مقدس قم است،این شهید والامقام در روز ۲۷ بهمن ماه سال ۹۴ برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شد.
🍃در ۱۴ فروردین ماه سال ۹۵ به شهادت رسید.اما تأیید شهادتش بیش از هفت ماه به طول انجامید و بعد از ۵ سال از شهادتش بقایایی از پیکرش کشف شده و به کشور بازگشته است.پیکر پاک شهید در گلزار شهدای ملارد قرار دارد.
#شهید_هادی_شریفی
#سالروز_شهادت
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞#اطلاعیه_مستند_شهدا
🖥مجموعه مستند #ملازمان_حرم
📀فصل جدید
🌙ویژه ماه مبارک رمضان
🗓شبهای ماه رمضان ۱۴۰۱
🕰ساعت ۲۰:۳۰
📺شبکه افق
🔄تکــــرار
🕰روز بعد، ساعت ۷ و ۱۲:۳۰
📺شبکه افق
🔸این مجموعه مستند با اجرای خانم حسینی و میزبانی همسران شهدا، خردهروایتهایی از شهدای مدافع حرم را در ایام ماه مبارک رمضان در کنار سفره افطار روایت میکند.
@Modafeaneharaam
#سیره_شهدا🤍
آقا جواد به شخصیت امام خامنه ای خیلی علاقه داشت و به ایشان بسیاراعتقاد داشت و همچنین کتاب های که در مورد امام زمان (عج) بود زیاد مطالعه می کرد به کارها و فعالیت ها که در را ه خدا بود قدم بر می داشت علاقمند بود و همیشه می گفت کار باید فی سبیل الله باشد و مدام امر به معروف و نهی از منکر می کرد امر به معروف را از اول از خانواده شروع می کرد بعد هم در جامعه جواد گفت برای رضای خدا باید قدم برداریم اگر کاری انجام می دهیم رنگ و بوی خدایی داشته یکی از خصوصیات بارز جواد این بود که بسیار پایبند به ولایت بود وگردانی که جواد فرمانده اش بود همه به شخص امام خامنه ای معتقد بودند.
#شهید_جواد_علی_حسناوی
#سالگرد_شهادت
@Modafeaneharaam
#زندگینامه_شهدا📜
🍃شهید حیدر ابراهیم خانی در دیماه سال ۱۳۶۵ در شهرستان ملایر متولد شد، دوران ابتدایی را در همان محلهای که اکنون به نام ایشان نامگذاری شده گذراند.
🍃شهید ابراهیمخانی در یک هفته پس از عقد در ۱۸ آذرماه سال ۸۸ به سفر کربلا اعزام و در اردیبهشت ماه سال۹۱ برای شروع زندگی مشترک به سفر حج مشرف شدند، وی تحصیلات خود را تا فوق دیپلم نظامی و پس از آن تا لیسانس حقوق ادامه داد و در تیرماه ۹۴ در رشته حقوق از دانشگاه پیام نور ملایر فارغالتحصیل شد.
🍃شهید حیدر ابراهیمخانی از پاسداران گروه مهندسی رزمی ۴۳ امام علی(ع) ملایر و مدافعان حرم، ساعت ۷ صبح روز شنبه، ۱۴ فروردین ماه سال ۱۳۹۵ در عملیات مستشاری در حفظ و حراست از حرم حضرت زینب(س) و کمک و تقویت جبهه مقاومت اسلامی در سوریه بهدست تروریستهای تکفیری داعشی توسط اصابت موشک کرونت در فاصله ۲۰۰ متری دشمن لحظهای که مشغول خاکریز زدن بودند به فیض شهادت نائل شد.
#شهید_حیدر_ابراهیم_خانی
#سالروز_شهادت
@Modafeaneharaam
#معرفی_شهدا❤️
نام : علی
نام خانوادگی : روح اللهی
نام پــــدر : پنجعلی
تاریخ تولد : ۱۳۴۳/۰۸/۲۰ - تهران🇮🇷
دین و مذهب : اسلام ، تشیّع
وضعیت تأهل : متأهل
تعداد فرزندان : ۴ فرزند
شغل : طلبه
ملّیّت : ایرانی
تاریخ مجروحیت : اسفند۱۳۹۹-لبنان🇱🇧
تاریخ شهادت : ۱۴۰۰/۰۱/۱۴ - تهران🇮🇷
مــزار : تهران، بهشت زهرا علیهاالسلام
توضیحات : رزمنده و جانباز شیمیایی دفاع مقدس، نماینده ولیفقیه در لبنان، رزمنده سپاه قدس و مدافعحرم در لبنان
#شهید_علی_روح_اللهی
@Modafeaneharaam
#معرفی_شهدا❤️
نام : محمدرضا
نام خانوادگی : جبلی
نام پــــدر : علیاکبر
تاریخ تولد : ۱۳۵۳/۰۶/۱۰ - تهران🇮🇷
دین و مذهب : اسلام ، تشیّع
وضعیت تأهل : متأهل
تعداد فرزندان : ۳ فرزند
شغل : کارمندوزارتصنعت،معدن،تجارت
ملّیّت : ایرانی
تاریخ شهادت :۱۳۹۵/۰۱/۱۳-خانطومان🇸🇾
مــزار : تهران، بهشت زهرا علیهاالسلام
کتاب : «مسافر اربعین»،«دختر خوب بابا»
#شهید_محمدرضا_جبلی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صحبت های شهید مدافع حرم حجةالاسلام شیخ #مصطفی_خلیلی
🔸قبل از شهادت
🔹همراه با چند توصیه زیبا
@Modafeaneharaam
#زندگینامه_شهدا📜
🍃شهید سعید مسافر در ۱ دی ماه ۱۳۶۵ در خانواده ای متدین به دنیا آمد.مادرش از سادات است و پدرش پاسدار انقلاب اسلامی.با توجه به شغل پدر در تهران متولد شد و در سال ۱۳۷۲ از تهران به گیلان و روستای سادات محله از توابع صومعه سرا نقل مکان کردند
🍃شهید مسافر از همان ابتدای جریان سوریه تلاش میکرد تا در صف مدافعان حرم قرار گیرد و سرآخر بنا به نیاز آنجا آموزش های دیگری دید تا با اعزام او موافقت گردد و سرانجام در فردای شب خواستگاری اش باشوق وصف ناشدنی به سوریه اعزام گردید.
🍃او پس از بازگشت از ماموریت،در تاریخ ۹۴/۰۱/۲۱ عقد ساده ای گرفت و در تاریخ ۹۴/۰۵/۰۸ جشن عروسی را برگزار نمود امّا هیچ کدام از زیبایی های دنیایی نتوانست جلوی اراده اش را بگیرد و در اعزام بعدی در تاریخ ۹۴/۱۱/۱۸ وارد خاک سوریه شد و نهایتا” پس از خلق حماسه های به یاد ماندنی در آن دیار،در ساعات اولیه بامداد ۱۴ فروردین ۹۵ و در سن ۲۹ سالگی به دوستان شهیدش پیوست.
#شهید_سعید_مسافر🌹
#سالروز_شهادت
@Modafeaneharaam
#زندگینامه_شهدا📜
🍃شهید جمال رضی در ۱۹ اسفند ماه سال ۱۳۶۰ در تهران به دنیا آمد.در ۷ سالگی به همراه خانواده برای زندگی به یکی از روستا های آستانه اشرفیه عزیمت کردند.
🍃ایشان مقاطع ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در آستانه اشرفیه پشت سر گذاشته و از مقطع راهنمایی فعالیت در بسیج محل خود را آغاز کرد.
رضی در سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد و در آذر ۱۳۹۳ که تنها ۲۸ روز از به دنیا آمدن پسر دومش می گذشت،برای اولین بار به سوریه اعزام شد و تمام عید را در سوریه بود.
🍃سرانجام بعد از ۵۸ روز در چهاردهم بهار سال ۱۳۹۵ در سن ۳۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
#شهید_جمال_رضی
#سالروز_شهادت
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🌺🌿🌺🌿🌺 🌿🌺🌿🌺 🌺🌿🌺 🌿🌺 🌺 ⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅ 🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯 💠#قسمت_یازدهم : دست های
🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺
🌺
⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
💠#قسمت_سیزدهم : رقابت
امتحانات ثلث دوم از راه رسید ...
توی دفتر شهدام ... از قول مادر یکی از شهدا نوشته بودم ...
- پسرم اعتقاد داشت ... بچه مسلمون همیشه باید در کار درست، اول و پیش قدم باشه ... باید شتاب کنه و برای انجام بهترین ها پیشتاز باشه ... خودش همیشه همین طور بود... توی درس و دانشگاه ... توی اخلاق ... توی کار و نماز ...
این یکی از شعارهای سرلوحه زندگی من شده بود ... علی الخصوص که 2 تا شاگرد اول دیگه هم سر کلاس مون بودن... رسما بین ما 3 نفر ... یه رقابت غیررسمی شکل گرفته بود ... رقابتی که همه حسش می کردن ... حتی بچه های بیخیال و همیشه خوش کلاس ... رقابتی که کم کم باعث شد ... فراموش کنم، اصلا چرا شروع شده بود ...
یک و نیم نمره داشت ... همه سوال ها رو نوشته بودم ... ولی جواب اون اصلا یادم نمی اومد ... تقریبا همه برگه هاشون رو داده بودن ... در حالی که واقعا اعصابم خورد شده بود ... با ناامیدی از جا بلند شدم ...
- خدا بهت رحم کنه مهران که غلط دیگه نداشته باشی ... و الا اول و دوم که هیچ ... شاگرد سوم کلاس و پایه هم نمیشی ...
غرق در سرزنش خودم بلند می شدم که ... چشمم افتاد روی برگه جلویی ... و جواب رو دیدم ... مراقب اصلا حواسش نبود ...
هرگز تقلب نکرده بودم ... اما حس رقابت و اول بودن ... حس اول بودن بین 120 دانش آموز پایه چهارم ... حس برتری ... حس ...
نشستم ... و بدون هیچ فکری ... سریع جواب رو نوشتم ... با غرور از جا بلند شدم ... برگه ام رو تحویل دادم و رفتم توی حیاط ...
یهو به خودم اومدم ... ولی دیگه کار از کار گذشته بود ... یاد جمله امام افتادم ... اگر تقلب باعث ...
روی پله ها نشستم و با ناراحتی سرم رو گرفتم توی دستم...
- خاک بر سرت مهران ... چی کار کردی؟ ... کار حرام انجام دادی ...
هنوز آروم نشده بودم که ... صبحت امام جماعت محل مون... نفت رو ریخت رو آتیش ...
- فردا روز ... اگر با همین شرایط ... یه قدم بیای جلو ... بری مقاطع بالاتر ... و به جایی برسی ... بری سر کار ... اون لقمه ای هم که در میاری حرامه ...
خانواده ها به بچه هاتون تذکر بدید ...
فردا این بچه میره سر کار حلال ... و با تلاش و زحمت پول در میاره ... اما پولش حلال نیست ... لقمه حرام می بره سر سفره زن و بچه اش ... تک تک اون لقمه ها حرامه ...
گاهی یه غلط کوچیک می کنی ... حتی اگر بقیه راه رو هم درست بری ... اما سر از ناکجا آباد در میاری ... می دونی چرا؟ ... چون توی اون پیچ ... از مسیر زدی بیرون ... حالا بقیه مسیر رو هم مستقیم بری ... نتیجه؟ ... باید پیچ رو برگردی ...
حالا برید ببینید اثرات لقمه حرام رو ... چه بلایی سر نسل و آدم ها و آینده میاره ...
کلمات و جملاتش ... پشت سر هم به یادم می اومد ... و هر لحظه حالم خراب تر می شد ...
.
🔷🔷🔷🔷🆔 @Modafeaneharaam
💠#قسمت_چهاردهم : تاوان خیانت
بچه ها همه رفته بودن ... اما من پای رفتن نداشتم ... توی حیاط مدرسه بالا و پایین می رفتم ... نه می تونستم برم ... نه می تونستم ...
از یه طرف راه می رفتم و گریه می کردم ... که خدایا من رو ببخش ... از یه طرف دیگه شیطان وسوسه ام می کرد ...
- حالا مگه چی شده؟ ... همه اش 1/5 نمره بود ... تو که بالاخره قبول می شدی ... این نمره که توی نتیجه قبولی تاثیری نداشت ...
بالاخره تصمیمم رو گرفتم ...
- خدایا ... من می خواستم برای تو شهید بشم ... قصدم مسیر تو بود ... اما حالا ... من رو ببخش ...
عزمم رو جزم کردم و رفتم سمت دفتر ... پشت در ایستادم...
- خدایا ... خودت توی قرآن گفتی خدا به هر که بخواد عزت میده ... به هر کی نخواد، نه ... عزت من از تو بود ... من رو ببخش که به عزت تو خیانت کردم و با چشم هام دزدی کردم... تو، من رو همه جا عزیز کردی ... و این تاوان خیانت من به عزت توئه ...
و در زدم ...
رفتم داخل دفتر ... معلم ها دور هم نشسته بودن ... چایی می خوردن و برگه تصحیح می کردن ... با صدای در، سرشون رو آوردن بالا ...
- تو هنوز اینجایی فضلی؟ ... چرا نرفتی خونه؟ ...
- آقای غیور ببخشید ... میشه یه لحظه بیاید دم در؟ ...
سرش رو انداخت پایین ...
- کار دارم فضلی ... اگه کارت واجب نیست برو فردا بیا ... اگرم واجبه از همون جا بگو ... داریم برگه صحیح می کنیم نمیشه بیای تو ...
بغض گلوم رو گرفت ...جلوی همه ...؟... به خودم گفتم ...
- برو فردا بیا ... امروز با فردا چه فرقی می کنه ... جلوی همه بگی ... اون وقت ...
اما بعدش ترسیدم ...
- اگر شیطان نزاره فردا بیای چی؟ ...
.
⬅️ادامه دارد...
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
@Modafeaneharaam
🌺
🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺🌿🌺
مدافعان حرم 🇮🇷
🌺🌿🌺🌿🌺 🌿🌺🌿🌺 🌺🌿🌺 🌿🌺 🌺 ⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅ 🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯 💠#قسمت_سیزدهم : رقابت
🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺
🌺
⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
💠#قسمت_پانزدهم : امتحان خدا یا ...؟
- آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... کارمون واجبه ...
معلوم بود خسته و بی حوصله است ...
- یا بگو ... یا در رو ببند و برو ... سرده سوز میاد ...
چند لحظه مکث کردم ...
- مهران ... خودت گند زدی و باید درستش کنی ... تا اینجا اومدن تاوان گناهت بود ... نیومدن آقای غیور امتحان خداست...
امتحان خدا؟ ... یا امتحان علوم؟ ...
- آقا ما تقلب کردیم ...
یهو سر همه معلم ها با هم اومد بالا ... چشم هاشون گرد شده بود ... علی الخصوص مدیر و ناظم ... که توی زاویه در... تا اون لحظه ندیده بودم شون ...
- برو فضلی ... مسخره بازی در نیار ... تو شاگرد اول مدرسه ای ...
چرخیدم سمت مدیر ...
- سلام آقا ... به خدا جدی میگیم ... من سوال سوم رو یادم نمی اومد ... بلند شدن برگه ام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی ... بعدشم دیگه ...
آقای رحمانی ... یکی از معلم های پایه پنجم ... بدجور خنده اش گرفت ...
- همین یه سوال؟ ... همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم ... که الان گفتم کل برگه ات رو با تقلب نوشتی ... برو بچه جون...
همه فکر کردن شوخی می کنم اما کم کم با دیدن حالت من... معلوم شد اصلا شوخی نیست ... خیلی جدی دوباره به معلم مون نگاه کردم ...
- آقا اجازه ... لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید ... از ما گفتن بود آقا ... از اینجا گناهی گردن ما نیست ... ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید ... حق الناس گردن هر دوی ماست ...
- عجب پر رویی هم هست ها ... قد دهنت حرف بزن بچه...
سرم رو انداختم پایین ... حتی دلم نمی خواست ببینم کدوم یکی از معلم ها بود ...
- اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ...
.
🔷🔷🔷🔷🆔 @Modafeaneharaam
💠#قسمت_شانزدهم : نامه های بی شاید ...
- با خودت فکر نکردی ... اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ...
ترسیدم جواب بدم ... دوباره یکی، یه چیز دیگه بگه ... اما سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... یهو یاد حرف حضرت علی افتادم که روی دیوار مدرسه نوشته بودن ...
- آقا ما اونقدر از شما ... چیزهای باارزش یاد گرفتیم که بنده شما بشیم ... حقی از ما وسط نیست ... نمره علوم رو ثلث آخر هم میشه جبران کرد ... اما ...
دیگه نتونستم حرفم رو ادامه بدم ... و سرم رو انداختم پایین... دوباره دفتر ساکت شد ...
- برو ... در رو هم پشت سرت ببند ...
کارنامه ها رو که دادن ... علوم 20 شده بودم ... اولین بار بود که از دیدن نمره 20 اصلا خوشحال نشدم ... کارنامه ام رو برداشتم و رفتم مسجد ... نماز که تموم شد ... رفتم جلو ... نشستم کنار امام جماعت ...
- حاج آقا یه سوال داشتم ...
از حالت جدی من خنده اش گرفت ...
- بگو پسرم ...
- حاج آقا ... من سر امتحان علوم تقلب کردم ... بعد یاد حرف شما افتادم که از قول امام گفتید ... این کار حق الناس و حرامه و بعدا لقمه رو حرام می کنه ... منم رفتم گفتم ... اما معلم مون بازم بهم 20 داده ... الان من هنوز گناه کارم یا نه؟... پولم حروم میشه یا نه؟ ...
خنده اش محو شد ... مات و متحیر مونده بود چه جوابی به یه بچه بده ... همیشه می گفت ...
- به جای ترسوندن بچه ها از جهنم و عذاب ... از لطف و رحمت و محبت خدا در گوششون بگید ... برای بعضی چیزها باید بزرگ تر بشن و ...
حالا یه بچه اومده و چنین سوالی می پرسه ... همین طور دونه های تسبیحش رو توی دستش بالا و پایین می کرد ...
- سوال سختیه ... اینکه شما با این کار ... چشمت مال یکی دیگه رو دزدیده ... و حق الناس گردنت بوده ... توش شکی نیست ... اما علم من در این حد نیست که بدونم ... آینده شما چی میشه ... آیا توی آینده تو تاثیر می گذاره و لقمه ات رو حرام می کنه ... یا نه ...
اما فکر کنم وظیفه از شما ساقط شده ... چون شما گفتی که این کار رو کردی ... و در صدد جبران براومدی ...
ناخودآگاه ... در حالی که سرم رو تکان می دادم ... انداختمش پایین ...
- ممنون حاج آقا ... ولی نامه عمل رو ... با فکر کنم و حدس میزنم و ... اما و اگر و شاید ... نمی نویسن ...
و بلند شدم و رفتم ...
تا شنبه دل توی دلم نبود ... سر نماز از خدا خجالت می کشیدم ... چنان حس عذابی بهم دست داده بود ... که حس می کردم اگر الان عذاب نازل بشه ... سبک تر از حال و روز منه ...
شنبه زودتر از همیشه از خونه اومدم بیرون ... کارنامه به دست و امضا شده ... رفتم جلوی دفتر ... در زدم و رفتم تو ...
.
⬅️ادامه دارد...
🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯
@Modafeaneharaam
🌺
🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺🌿🌺
ختم #صلوات به نیت🔰
#شهید_محمد_علی_تقی_پور🌹
هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدة النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولى الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان و حاجت قلب نازنینشون (عجل الله تعالی فرجه الشریف)❤️
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید
@Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم ! با زبان خودت می گوییم : کارهای تو هم قلب مومنین را ، مستضعفین را ، مسلمین را همه را با هم شاد کرد...
جانِ ایران !
به تو افتخار می کنیم...
@Modafeaneharaam
زووودبریدببینید👀❤️
محصولاتقرآنےشونروبراۍ
ماهرمضونشارژڪردن😍
https://eitaa.com/joinchat/2653552767Cda249862ce
-هم#دخترونه دارن😎
هم#پسرونه🤭
مدافعان حرم 🇮🇷
زووودبریدببینید👀❤️ محصولاتقرآنےشونروبراۍ ماهرمضونشارژڪردن😍 https://eitaa.com/joinchat/2653
⚠️دخترخانما
وآقاپسراۍگل😄🌸
زودبریدببینیدچهمحصولاتجذابے
براتوندارن..
دلبروقشنگوناز🤤😍
❣ #سلام_امام_زمانم❣
بود به سینه «میثم» هزار درد نهان
گواه آن همه غمهای ناشنیده بیا
🌹الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌹
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@Modafeaneharaam
امام على عليه السلام:
بر ناملايمات چشم فروبند وگرنه هيچگاه خشنود نباشى!
أغْضِ عَلى القَذى و إلاّ لَم تَرضَ أبدا
حکمت ۲۱۳ نهج البلاغه
@Modafeaneharaam
⭐️ لوح | واخفض جناحک للمومنین
✍اکثرا در ماه مبارک رمضان ماموریت بودند و همیشه با بچههای خط افطار میکردند و همان غذایی که آنها میخوردند را میل میکردند. گاها افطار خود را به رزمندهها میدادند و فقط نان و ماست میخوردند...
@Modafeaneharaam