eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.7هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
278 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
* * * * * ماجرای شهادت مجید و آن شب غم انگیز با آن فلق خونینش اجازه نداد تا من از جای دیگری شروع کنم و الا باید از آغاز آشنایم میگفتم یعنی از سال ۶۱. البته پیشتر اذان در ماموریت هایی که برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر به مرودشت میرفتیم هر از گاهی ایشان را می‌دیدم با شهید حاج منصور خادم صادق. از همان سال ۶۱ گفتم یعنی عملیات رمضان آشنایی ما شروع شد. در عملیات رمضان من معاون گردان بودم وقتی عملیات تمام شد آمدم بسیج و مامور شدم تا وضعیت گردان هایی که می خواهند سازماندهی شوند ببینم. اولین گردان گردان مجید بود . منطقه حسینیه بالای خرمشهر داخل چادر نشسته بود خیلی ساده و متین. آرامش خاصی داشت معمولاً فرمانده گردان ها بعد از عملیات آشفتگی خاصی دارند نگرانند.حواس جمعی ندارد .در تب و تاب اند . ولی مجید خیلی آرام و راحت در چادر نشسته بود. وارد شدیم با سلام و سلامتی .به پیشواز مانیم خیز شد. هوا گرم بود بال چفیه ای را که به گردن داشت از روی پیشانی عبور داد.ریش کم پشتی داشت سن و سالش زیاد نبود. اثر سالک روی گونه اش علامت خوبی برای شناسایی بود چهره را زیباتر کرده بود. نگاهی به اطراف چادر انداختم مجید سرش با این بود با انگشت روی خاک بازی می کرد .خط هایی را میکشید و پاک میکرد. پرسیدم: _آقای سپاسی گردانتان آماده است؟ لبخندی زد و گفت: _در حال انجام است دارم مسائلشان را پیگیری می کنم. از همانجا تصمیم گرفتم با مجید بیشتر باشم. یعنی برگردم گردان. بنابراین بعد از آموزش بسیج همکار عبدالله زاده شدم که تازه عملیات را تحویل گرفته بود.بعد هم در پاسگاه زید جانشین قاسم زارع شدم که مسئول خط بود. وقتی زارع تصادف کردم مجروح شد برگشت به عقب و من خود به خود مسئول خط شدم. به این خاطر ارتباطم با مجید که فرمانده گردان بود بیشتر شد. رفتار و برخورد وحالاتش مثل عسل شیرین بود. به دل آدم می نشست. مثل کهربا آدم را جذب می کرد. نکته سنج بود و اهل مزاح. یعنی محال بود که در جلسه ای مجید باشد ،جعفری و حاج عباس و باقر سلیمانی هم باشند و آخرش به شوخی و خنده کشیده نشود . اصلاً هنر اینجور آدمها که از شجاعت شان برمی خاست همین بود که در جایی آنچنانی که مرگ در لحظه به لحظه اش قدم میزد و پر از تیر و ترکش بود اینطور لبخند می‌زدند در واقع به مرگ می خندیدند. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•* @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی وقت ها آدم از تحلیل یک عکس یا فیلم یا چیزی شبیه به این باز می‌ماند ... من نمیدانم این ویدئو را چطور باید تحلیل کنیم اما میفهمم که خانواده شهدا نور چشم او بودند دختران شهید نور چشمش بودند 💔 ❤️ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥انتشار برای نخستین بار | ناگفته هایی از نقش حاج قاسم سلیمانی در جنگ ۳۳ روزه لبنان 🔹امشب ساعت ۲۳ در گفتگو با سید حسن نصرالله از شبکه یک سیما @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 عاقبت روزی تو از ره می رسی رو به پایان می رسد روزی غروب بی کسی یابن الزهرا جان به قربان دو چشم ابرویت کی به پایان می رسد این واژه دلواپسی 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @Modafeaneharaam
💠امام حسین علیه السلام: ناتوان‌ترین مردم کسی است که از دعا کردن عاجز باشد. 📚موسوعه کلمات الامام الحسین، ۷۸۱ @Modafeaneharaam
🔺اگر شهید نباشد، خورشید طلوع نمی‌کند و زمستان سپری نمی‌شود. ✍اگر شهید نباشد، چشمه‌های اشک می‌خشکد، قلب‌ها سنگ می‌شود و دیگر نمی‌شکند، و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها می‌گیرد و امید صبح و انتظار بهار، در سراب یأس گم می‌شود. اگر شهید نباشد، یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش می‌گردد و شیطان، جاودانه کره‌ی زمین را تسخیر می‌کند. 🌷سید شهیدان اهل قلم @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوانی ۲۲ ساله که شیفته امام خمینی بود❤️ مصطفی محمود مازح چند بار به ایران سفر کرده بود و به امام خمینی رحمةالله‌علیه عشق می‌ورزید. وصیت‌نامه مازح به خوبی می‌تواند این شیفتگی و شیدایی را نشان دهد: «هرگز روزهای مقدس زندگی با تو را فراموش نخواهیم کرد. دستورات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهیم کرد. شجاعت تو در برابر دشمنان را همیشه به یاد خواهیم آورد. در روز برگزاری نماز در قدس شریف، تو را به یاد مردم جهان خواهیم آورد.» مصطفی، آن‌چنان که از سنگ قبر او پیداست، یک روز پس از شهادت ۲۲ ساله می‌شده است. خانواده او پس از ۸ ماه تلاش و پیگیری توانستند پیکر او را از انگلستان به خاک لبنان منتقل کنند. مصطفی در سال ۱۳۶۹ شمسی و مصادف با دوم ماه مبارک رمضان در یکی از روستاهای جنوب لبنان در حالی به خاک سپرده شد که پیش از شهادت با دختری از اهالی جبل عامل عقد ازدواج بسته بود؛ عقدی که تنها ۱۵ روز طول کشید و هیچ گاه به ازدواج نینجامید.💔 اولین شهید فتوای امام خمینی ره مبنی بر اعدام سلمان رشدی خائن شهید مصطفی محمود مازح🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ کلاه گشادی به نام تساوی حقوق زن و مرد 💢 این موضوع را برای مردم تبیین کنید. 🔹 آن‌ چیزی که به نام تساوی زن و مرد امروز مد نظر غرب هست و در کشور در حال جا افتادن است تساوی افعال انسانی است نه کرامت انسانی ... 👈 اگر مدافع حقوق زنانید این کلیپ را ببینید. 🔸🔹🔸🔹 @Modafeaneharaam
💠آیت‌الله فاطمی‌نيا (ره): بدترین سخن این است که دعا کردم و نشد ، زیارت رفتم و نشد! این نشدها شیطانی است. هیچ دعا کننده‌ای دست خالی بر نمی‌گردد . اگر به صلاح باشد همان را و اگر به صلاحش نباشد بهتر از آن ‌را می‌دهند. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 عزاداری دهه دوم ماه محرم الحرام ۱۴۰۱ مشهد، گلشهر هیئت رزمندگان فاطمیون @Modafeaneharaam
شهیدمدافع حــــ🕊ـــــرم محسن فانوسی"ابوزهرا" 🌺🌿 شهید تخریبچی بودن در تاریخ ۹ آبان ۹۴ در روستاهای اطراف حلب درحین خنثی سازی تله انفجاری بودن که با تک تیرانداز به شهادت میرسند شهید خیلی تاکید بر نماز اول وقت داشتند هر هفته تو میرفتیم فوتسال ساعتی که ما بازی میکردیم همزمان با اذان مغرب بود به محض اینکه اذان و میدادن کنار زمین شروع میکرد به نماز خواندن با همون لباس ورزشی 🔹امام صادق(ع) میفرمایند: با سه چيز شيعيان ما را امتحان کنيد، چگونه مي کنند، چگونه اسرار خود را حفظ مي کنند و آن را از دشمنان ما پنهان مي دارند و اين که با اموال خود چگونه با برادران خود همدردي و دلجويي مي کنند. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ذکر آیت الله العظمی شاه آبادی برای اهالی جهنم جهت نجات از آتش جهنم به نقل از فرزندشان مرحوم آیت الله شیخ نصر الله شاه ابادی (ره) @Modafeaneharaam
اگر زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است تا او را به دَرک واصل گرداند 📍 کتاب نوشته سلمان رشدی، نویسنده هندی‌تبار مقیم انگلیس، 4مهر 1367 از سوی انتشارات پنگوئن انگلیس به چاپ رسید؛ کتابی که در قالب رمانی خیالی، استعاره‌گونه و کنایه‌آمیز به پیامبر اسلام(ص)، جبرئیل، یاران پیامبر و همسران ایشان و همچنین مفاهیمی همچون وحی می‌پرداخت. 📍 امام خمینی در 25بهمن 1367 فتوای اعدام سلمان رشدی را صادر کردند. «از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرات نکند به توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، است ان‌شاءالله.» 🔗 متن کامل فتوای امام خمینی (ره): http://emam.com/posts/view/4161 ✍🏻 متن کامل گزارش را در سایت جامع امام خمینی (ره) بخوانید: http://emam.com/posts/view/19208 @Modafeaneharaam
🔴شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی... ✍سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را اینگونه بیان می‌کند: من رفتم خدمت آقا (رهبر معظم انقلاب) برای مجوز کاری که ایشان (شهید حسین همدانی) می‌خواست انجام بدهد، برای این رفته بودم مجوز بگیرم، چون آن وقت ما هنوز مجوز اینکه پاسدار داخل میدان ببریم نداشتیم. ما می‌خواستیم که پاسدار ببریم برای اینکه فوعه و کفریا را بتوانیم آزاد بکنیم؛ لذا آمدیم مجوز برای این کار را بگیریم. شهید همدانی هم چون فرمانده‌ی قرارگاه سیدالشهدا امام حسین (صلوت الله علیه) بود او هم در این کار متولی شد. او وقتی شنید که پاسدارها می‌آیند و پاسدارها باید بیایند و همه‌ی این حرف‌ها، اصلاً _چون خودش سال‌ها اینجا بود_ یک شوقی پیدا کرد. یعنی کلاً هوایی شد و گفت من اصلاً نمی‌مانم و به سمت آنجا آمد. آخرین لحظه‌ای که من شهید همدانی را دیدم، تقریباً چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانی‌ای در او دیدم. من در آن لحظه‌ی آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. بعداً فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است. اینکه می‌گویم در یک شکل جوانی او را دیدم، چون آن حالت خاص را در او ندیده بودم، آن سکوت خاص را، خیلی بشاش و خندان بود؛ خیلی. آنجا با خنده به من گفت «بیا باهم یک عکسی بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد.» او خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلاً عکسی بگیرد؛ چه خودش، چه با کسی. وقتی این حرف را زد من تکان خوردم. خواستم بگویم شما نروید، چون از همان جایی که او می‌خواست برود، من داشتم برمی‌گشتم؛ ولی یک حسی به من گفت، چیزی نیست خبری نیست، لذا چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد: چون رهد از دست خود دستی زند چون جهد از نفس خود رقصی کند من این دست رقص را، این حالت پرواز را، این حالت اشتیاق را، این حالت عروج را در او دیدم. 📚منبع: خبرگزاری تسنیم @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصب پرچم حضرت زینــــــــــب سلام علیها به دست شهید علی شبیب محمود🌹 در شرایطی که تکفیری ها به نزدیکی حرم مطهر حضرت زینب س رسیده بودند و حرم در تیررس تکفیری ها بود💔 @Modafeaneharaam
* * * * * مجید یک داستان واره ای هم داشت که شاید هزار بار برای مان تعریف کرده بود .همیشه با خنده:« یک روز دزدی وارد باغی شد و شروع کرد به میوه چیدن. از قضا صاحب باغ سر رسید و پرسید: اینجا چه کار می‌کنی؟ دزد گفت: داشتم رد میشدم که یکباره باد شدیدی آمد و مرا پرت کرد داخل باغ . صاحب باغ گفت : این میوه ها داخل دستت چه میکند.؟ دزد گفت: نمی دانم شاید باد انداخته باشد در دستم» نوشابه هم زیاد دوست می داشت. همیشه هم با خودش داشته. پشت ماشین، توی ساک ،هرجا که میشد .هر جا هم از این دست چیزی پیدا میشد اول کسی که بطری را باز میکرد خودش بود. بارها تعریف می‌کرد که مثلا رفتیم سنگرفلان فرمانده تیپ یا لشکر همه رفتند سراغ خوش و بش ،من رفتم سراغ صندوق نوشابه. از علاقه مجید به نوشابه همین بس که یکبار در دزلی بودیم به اتفاق آقایی به نام بوران . هوا به شدت سرد بود. چند متر برف آمده بود. گفت: بریم نوشابه بخوریم. بدبخت نوشابه منجمد با حرارت دست هایش آب می‌شد و مجید جرعه جرعه سر میکشید شاید یک ربع طول کشید تا یک شیشه نوشابه را تمام کرد. مجید را در همه لباس و هیئتی دیدیم.ف مانده گردان ،مسئول محور ، نیروی شناسایی ، معاون عملیاتی لشکر و همه چیز در لباس غواصی در عملیات کربلای ۴ و ۵ با لباس غواصی بود حاج مهدی زارع و هاشم اعتمادی هم همینطور بودند. 🌹🌹🌹🌹🌹 و ما قصه آن دوتا بسیجی. حدود ساعت ۱۲ اما هوا گرم بود. خاک هم له له نمیزد. ما بالای ارتفاع ریشن بودیم. از گروهانی که پایین تپه بود تماس گرفتند که دو نفر از بچه های ما رفتند خودشان را اسیر کند. ما از آن بالا همه چیز را می دیدیم. آتش سنگین را ، شلیک های پی درپی و بی امان را ،حتی جنگ تن به تن را ، اما متوجه این دونفر که می‌گفتند نبودیم. پیش خودمان غرولند کردی.م بیشتر ناراحت شدیم وقتی فهمیدیم یکی از آنها افغانی است. با خودم گفتم :«دیدی کلاه سرمان گذاشت. بیگانه به هر حال بیگانه است رفت که عملیات را لو بدهد» مجید اطلاع دادیم. خیلی ناراحت شد .هنوز در شور و مشورت بودیم که موضوع را به فرمانده لشکر یعنی حاج نبی رودکی بگوییم یا نه، که فرمانده گروهان دوباره تماس گرفت و گفت : حاج مسعود بسیجی ها هر دو نفر برگشتند. دستور تیراندازی خود به خود لغو شد چون اجازه داده بودیم که بچه ها با تیر آنها را بزنند نداشتیم که میروند اطلاعات بدند و عملیات را لو بدهند . عملیاتی که یک شب هم به تعویق افتاده بود . •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•* @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای مواجهه جوان گیتاریست با حاج قاسم سلیمانی سر مزار شهدا به روایت حامد عسگری، شاعر و نویسنده @Modafeaneharaam
🔵 نذر کردم ولی توان مالی عمل به نذر رو ندارم چی کار کنم؟ ✅پاسخ 🔴 اگه ماه محرم جزء ماه های حرامه پس چرا امام حسین تو این ماه جنگ کردن؟ ✅پاسخ 🌕چطور میشه مبل و موکتی که به زمین چسبیده رو تطهیر کرد؟ ✅ پاسخ 💯 پاسخ سوالات دینی خود را در کانال مرکزپاسخگویی۱۸۰۳ پیدا کنید. 🔰پاسخگوئی آنلاین در 👇👇👇 ✳️ واتس اپ و پیامک: +989353401803 🖼 اینستاگرام: Pasokhgo1803 ✴️ایتا: https://eitaa.com/joinchat/1638596711C029af3b025
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ سراپا من گرفتارم اباصالح دعایم کن برایت عبد سربارم اباصالح دعایم کن گنهکارم، بدم، بی چاره ام، آلوده دامانم تمام آلوده رفتارم اباصالح دعایم کن 🌹تعجیل درفرج پنج صلوات🌹 @Modafeaneharaam