eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.7هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
278 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی... ✍سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را اینگونه بیان می‌کند: من رفتم خدمت آقا (رهبر معظم انقلاب) برای مجوز کاری که ایشان (شهید حسین همدانی) می‌خواست انجام بدهد، برای این رفته بودم مجوز بگیرم، چون آن وقت ما هنوز مجوز اینکه پاسدار داخل میدان ببریم نداشتیم. ما می‌خواستیم که پاسدار ببریم برای اینکه فوعه و کفریا را بتوانیم آزاد بکنیم؛ لذا آمدیم مجوز برای این کار را بگیریم. شهید همدانی هم چون فرمانده‌ی قرارگاه سیدالشهدا امام حسین (صلوت الله علیه) بود او هم در این کار متولی شد. او وقتی شنید که پاسدارها می‌آیند و پاسدارها باید بیایند و همه‌ی این حرف‌ها، اصلاً _چون خودش سال‌ها اینجا بود_ یک شوقی پیدا کرد. یعنی کلاً هوایی شد و گفت من اصلاً نمی‌مانم و به سمت آنجا آمد. آخرین لحظه‌ای که من شهید همدانی را دیدم، تقریباً چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانی‌ای در او دیدم. من در آن لحظه‌ی آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. بعداً فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است. اینکه می‌گویم در یک شکل جوانی او را دیدم، چون آن حالت خاص را در او ندیده بودم، آن سکوت خاص را، خیلی بشاش و خندان بود؛ خیلی. آنجا با خنده به من گفت «بیا باهم یک عکسی بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد.» او خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلاً عکسی بگیرد؛ چه خودش، چه با کسی. وقتی این حرف را زد من تکان خوردم. خواستم بگویم شما نروید، چون از همان جایی که او می‌خواست برود، من داشتم برمی‌گشتم؛ ولی یک حسی به من گفت، چیزی نیست خبری نیست، لذا چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد: چون رهد از دست خود دستی زند چون جهد از نفس خود رقصی کند من این دست رقص را، این حالت پرواز را، این حالت اشتیاق را، این حالت عروج را در او دیدم. 📚منبع: خبرگزاری تسنیم @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصب پرچم حضرت زینــــــــــب سلام علیها به دست شهید علی شبیب محمود🌹 در شرایطی که تکفیری ها به نزدیکی حرم مطهر حضرت زینب س رسیده بودند و حرم در تیررس تکفیری ها بود💔 @Modafeaneharaam
* * * * * مجید یک داستان واره ای هم داشت که شاید هزار بار برای مان تعریف کرده بود .همیشه با خنده:« یک روز دزدی وارد باغی شد و شروع کرد به میوه چیدن. از قضا صاحب باغ سر رسید و پرسید: اینجا چه کار می‌کنی؟ دزد گفت: داشتم رد میشدم که یکباره باد شدیدی آمد و مرا پرت کرد داخل باغ . صاحب باغ گفت : این میوه ها داخل دستت چه میکند.؟ دزد گفت: نمی دانم شاید باد انداخته باشد در دستم» نوشابه هم زیاد دوست می داشت. همیشه هم با خودش داشته. پشت ماشین، توی ساک ،هرجا که میشد .هر جا هم از این دست چیزی پیدا میشد اول کسی که بطری را باز میکرد خودش بود. بارها تعریف می‌کرد که مثلا رفتیم سنگرفلان فرمانده تیپ یا لشکر همه رفتند سراغ خوش و بش ،من رفتم سراغ صندوق نوشابه. از علاقه مجید به نوشابه همین بس که یکبار در دزلی بودیم به اتفاق آقایی به نام بوران . هوا به شدت سرد بود. چند متر برف آمده بود. گفت: بریم نوشابه بخوریم. بدبخت نوشابه منجمد با حرارت دست هایش آب می‌شد و مجید جرعه جرعه سر میکشید شاید یک ربع طول کشید تا یک شیشه نوشابه را تمام کرد. مجید را در همه لباس و هیئتی دیدیم.ف مانده گردان ،مسئول محور ، نیروی شناسایی ، معاون عملیاتی لشکر و همه چیز در لباس غواصی در عملیات کربلای ۴ و ۵ با لباس غواصی بود حاج مهدی زارع و هاشم اعتمادی هم همینطور بودند. 🌹🌹🌹🌹🌹 و ما قصه آن دوتا بسیجی. حدود ساعت ۱۲ اما هوا گرم بود. خاک هم له له نمیزد. ما بالای ارتفاع ریشن بودیم. از گروهانی که پایین تپه بود تماس گرفتند که دو نفر از بچه های ما رفتند خودشان را اسیر کند. ما از آن بالا همه چیز را می دیدیم. آتش سنگین را ، شلیک های پی درپی و بی امان را ،حتی جنگ تن به تن را ، اما متوجه این دونفر که می‌گفتند نبودیم. پیش خودمان غرولند کردی.م بیشتر ناراحت شدیم وقتی فهمیدیم یکی از آنها افغانی است. با خودم گفتم :«دیدی کلاه سرمان گذاشت. بیگانه به هر حال بیگانه است رفت که عملیات را لو بدهد» مجید اطلاع دادیم. خیلی ناراحت شد .هنوز در شور و مشورت بودیم که موضوع را به فرمانده لشکر یعنی حاج نبی رودکی بگوییم یا نه، که فرمانده گروهان دوباره تماس گرفت و گفت : حاج مسعود بسیجی ها هر دو نفر برگشتند. دستور تیراندازی خود به خود لغو شد چون اجازه داده بودیم که بچه ها با تیر آنها را بزنند نداشتیم که میروند اطلاعات بدند و عملیات را لو بدهند . عملیاتی که یک شب هم به تعویق افتاده بود . •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•* @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای مواجهه جوان گیتاریست با حاج قاسم سلیمانی سر مزار شهدا به روایت حامد عسگری، شاعر و نویسنده @Modafeaneharaam
🔵 نذر کردم ولی توان مالی عمل به نذر رو ندارم چی کار کنم؟ ✅پاسخ 🔴 اگه ماه محرم جزء ماه های حرامه پس چرا امام حسین تو این ماه جنگ کردن؟ ✅پاسخ 🌕چطور میشه مبل و موکتی که به زمین چسبیده رو تطهیر کرد؟ ✅ پاسخ 💯 پاسخ سوالات دینی خود را در کانال مرکزپاسخگویی۱۸۰۳ پیدا کنید. 🔰پاسخگوئی آنلاین در 👇👇👇 ✳️ واتس اپ و پیامک: +989353401803 🖼 اینستاگرام: Pasokhgo1803 ✴️ایتا: https://eitaa.com/joinchat/1638596711C029af3b025
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ سراپا من گرفتارم اباصالح دعایم کن برایت عبد سربارم اباصالح دعایم کن گنهکارم، بدم، بی چاره ام، آلوده دامانم تمام آلوده رفتارم اباصالح دعایم کن 🌹تعجیل درفرج پنج صلوات🌹 @Modafeaneharaam
⚫️ ای مردم....! در صفات حمیده بر یکدیگر افتخار کنید و بر مکارم اخلاق مباهات نمایید و در فراگیری از ثمرات با ارزش روحی و معنوی شتاب ورزید. کارنیکی را که در آن سرعت ندارد، به حساب نیاورید...! 📚 مواعظ سیدالشهدا علیه السلام از کتاب لمعات الحسین @Modafeaneharaam
شهید سلیمانی، ستون اقتدار نظام بود 🔺امیر حمید واحدی، فرمانده نیروی هوایی ارتش در مراسم تجلیل از اصحاب رسانه: 🔸سردار سلیمانی، به‌حق مرد بزرگی در نظام جمهوری اسلامی و سالار شهیدان مقاومت بودند که با به شهادت رسیدنش مردم به تازگی ایشان را شناختند. 🔸شهید سلیمانی، ستون اقتدار نظام بودند که یاران و همراهانش راه ایشان را ادامه می‌دهند. تا زمانی که در راه امان حسین (ع) باشیم، قطعاً شکست نمی‌خوریم و تا زمانی که با امام حسین (ع) باشیم، تمام دنیا هم نمی‌توانند کوچک‌ترین صدمه و ضربه‌ای به نظام و کشور وارد کنند./ مهر. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از شهید مدافع حرم دقایقی قبل از که از نحوه ی چگونگی به شهادت رسیدنش میگوید... شهید کربلای ۹۵ @Modafeaneharaam
گفتم ان شاالله بریم کربلا سرش پایین بود لبخندی زد وگفت: کربلا...امام حسین... سر از بدن جدا... یعنی میشه یه روز سر ما هم مثل اقا جدا بشه...! و شد... @Modafeaneharaam
﷽ 🏴 🖤شهید مدافع‌حرم رضا حاجی زاده ▪️خیلی به امام حسین(ع)علاقه داشتند و بسیار برایشان اشک می ریختند،همه ساله به تمام تکیه های آمل میرفتند و میگفتند: شاید امام حسین(ع) در یکی از این مجالس ها حضور داشته باشد! ▪️وقتی که مجروح شد و از سوریه برگشت برایم تعریف میکرد: در مجالس میشنیدیم که امام حسین(ع) زخمی شده و با این وجود تا آخرین لحظه از خیمه ها دفاع می کرده،برایم سوال بوده مگر میشود این همه ضربت خورده باشه و باز هم از حریم دفاع کند؟! وقتی رفتم سوریه و زخمی شدم این اتفاق برایم تداعی شد،تیر قناسه خورده بود به دسته چپم(تیر قناسه خیلی قوی هست و سرعت بسیار دارد).خیلی اذیتش می‌کرد حدود دو سه ماه که در حال درمان دستش بود باز هم دستش حسی نداشت! میگفت من در آن اتفاق امام حسین(ع) را درک کردم، که در آن لحظه وقتی خدا و ناموس اهل بیت در نظر می آید درد معنایی ندارد... ✍🏻راوی: مادر شهید 🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🕌 -کوتاه 🌐موضوع: اعتبار زیارت عاشورا. ✅ زیارت امام حسین(ع) از راه دور به روایت شیخ طوسی. 🎙 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا @Modafeaneharaam
✍رهبر انقلاب: شهید سلیمانی و دیگر برجستگان سپاه از جمله شهید همدانی، واقعا با جان و دل تلاش می‌کردند و به موضوع سوریه همچون یک وظیفه و واجب مقدس می‌نگریستند. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای فردی که محبّ امام حسین علیه‌السلام بود، امّا در یاری ایشان تعلّل کرد 🎙استاد عالی @Modafeaneharaam
شهادت۱۳۹۴/۹/۱۶ مکان نحوه شهادت برخورد قناصه به پهلو @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای شب اول قبر فردی که نقش شمر را در تعزیه خوانی داشت @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🏴روضه خوانی محرم ▪️به مناسبت هفتمین روز شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) 📿قاری:امیرحسین غفوری 🎙سخنران:حجت‌ الاسلام‌ والمسلمین مسعود تاج لنگرودی 🎤مداح:سیدمهدی فلاحتی 📆دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۱ ⏰بعد از نماز مغرب و عشاء 📍شهرستان آمل،بلوار ولایت،ولایت۴،کوچه شهید رضا حاجی زاده۵،بيت شهید 🌹کانال شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده @Modafeaneharaam
✍ شهید سلیمانی: اگر در بدن‌مان فقط یک عضو وجود داشته باشد، حاضریم آن را به دو نفر تقدیم کنیم؛ رهبر معظم انقلاب و سیدحسن نصرالله. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | عمل مقدس 🔺 حاج قاسم سلیمانی: عمل مقدس، عمل امام حسین علیه‌السلام است، عملی است که در آن، خودخواهی، خود محوری، جاه‌طلبی، خویشاوند پروری راه ندارد... 🏴 @Modafeaneharaam
* * * * * حاجی گفت: باهاشون برخورد بعد هم بیارشون پیش من. رفتم سراغ شان توپ و تشر زدم و تهدیدشان کردم اوقات تلخی نشان دادم .بعد هم بردمشان پیش حاج مجید .حاجی چیزی بهشون نگفت .توپ و تشر هم نزد. فقط خیلی آرام و دور از انتظار پرسید: _چرا رفتین؟ یکی‌شان که بچه کوار بود گفت :حاجی این تیربارچی عراقی تا صبح پارس میکند و نمی گذارد ما یک چرت بخوابیم دم صبح می خوابد. ما هم تصمیم گرفتیم نفله اش کنیم الحمدالله موفق شدیم. _خوب حالا چه خبر از آن طرف؟ _ یک کانال است که جاده را دور زده است و یک بریدگی از آن منشعب می‌شود تا سر ارتفاع ، سنگر کمین هم در کنار نفربر سوخته ایجاد کردند که شبانه فعالیت می کند. بخاطر گرمای ظهر و اینکه شبها بیدارند همه خواب بودند و ما بر سرشان فرود آمدیم و در همین کانال اصلی درگیر شدیم خیلی از شان کشتیم اما چون تعدادشان زیاد بود مجبور شدیم فرار کنیم. اول یک نارنجک هول دادیم داخل سنگر تیر کنار تیربار چی شب کار که در گرمای ظهر مثل مشک وا رفته بود .بعد هم یکی یکی با لباس زیر و عرق گیر آمدن به جنگمان .. اینکه خلاصه اینکه خیلی اطلاعات دادند و به کار ما آمد و برای عملیات آن شب به دردم نخورد اما آن روز حال مجید غیر عادی بود حتی از برخوردش با این دو تا بسیجی معلوم شد. نتوانستم مجید را بشناسم مجید حقیقت بزرگ وجودش را در لفافه شوخی و مزاح پنهان کرده بود طوری که خیلی ها اشتباه می کردند. تعریف نارسای من از اوست زیرا واژه نمی یابم. 🌹🌹🌹🌹 خواهش و التماس مرا که دید راضی شد. خدا رحمت کند حاج محمد ابراهیمی را مسئول مخابرات لشکر فجر،شوخی هم کرد سر به سرم گذاشت و گفت: _چشم نخوری، سر خور خوبی هستی ..همین یکی دیگه مانده است اگه قصد کرده ای بسم الله» من دلم را گرو کرده بودم. شوخ بود. شیرین کار بود. یک حالت ملامتی هم داشت .باطنش را خوب معلوم نمی کرد. دستش را رو نمی کرد .چیزهایی داشت که پیش خودش بود برای خلوت هایش ،برای ساعتهایی که در زمان نمی گنجید . به دنبال یک چیزی میگشتم که مقداری از همه خوبی های جبهه پیدا می‌شود .اما راضی ام نمی کرد دنبال تنوع و تحول بودم. هم در گردان هم در مقر تاکتیکی و هرجا که میشد دنبال معنویت نهفته ای بودم که در ضمیر دریایی خیلی از آن بحر در کوزه ها مثل مروارید عمان ته نشین شده بود و هر از گاهی برق میزد تا خیره چشم هایی مثل من راه گم نکنند •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•* @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا