eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✘ من خدا رو قبول ندارم! ✘ خدایی که نمی‌بینین رو چجوری می‌پرستین؟ ✘ آدمی که عقل و وجدان داره چه احتیاجی به خدا و قرآن و ... داره؟ منبع : کارگاه فکر و ذکر ۱ @Modafeaneharaam
✅وصیتنامه شهیدمدافع حرم مرتضی عطایی 🌷 ⭐️سلام علیکم 🍃اینجانب مرتضی عطائی ثواب زیارت امام حسین(ع) و دو رکعت نماز تحت قبه سیدالشهدا (ع) در تاریخ هفدهم شهریور ماه ۱۳۹۰ مصادف با نهم شوال ۱۴۳۲ را که به جا آوردم برسد به کسانی که در تشییع جنازه‌ام شرکت کرده‌اند، غسلم داده‌ و کفنم کرده و به خاک سپرده و در مراسم تعزیه‌ام شرکت می‌کنند 🥀 و امیدوارم خداوند متعال، اربابم ابا عبدالله الحسین(ع) را شفیع و دستگیرشان در یوم الحسرت قرار دهد ان شاالله. 🌿ضمنا همه را تحت قبه دعا نمودم مخصوصا تمامی همسفرانی که اینجانب را همراهی کردند و احتمالا از من دلخور و یا رنجیده شده‌اند. 🌸برای شب اول قبرم دعا نموده و در زیارت عاشورایی که از تاریخ دهم محرم الحرام تا اربعین بعد از نماز صبح که انشاءالله تحت قبه می‌خوانم دعا گویم و برای فرج امام زمان(عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان(عج) است. 🌷از همه حلالیت می‌طلبم مخصوصا همسرم مریم، دخترم نفیسه و پسرم علی 💥سالروزشهادت 💥 🌷 🕊 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟شوخی دو شهیدمدافع حرم در وسط معرکه جنگ🌷🕊💫 شهید عطایی با نام جهادی ابوعلی و شهید سنجرانی با نام جهادی کرار به فاصله یک سال از هم در سوریه به شهادت رسیدند. فیلمی به تازگی از این شهدا منتشر شده است که این 2 را در حال شوخی در میدان نبرد نشان می دهد. شهید مرتضی عطایی 21 شهریورماه سال 95 همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه سوریه به همرزمان شهیدش پیوست. شهید رضا سنجرانی اول مهر سال ۹۶ در منطقه دیرالزور سوریه به شهادت رسید. 🌺 یاد شهدا با صلوات 🌺 🕊🌱 🌷💫 @Modafeaneharaam
✅ کار برای خدا، از سید مرتضی ، آوینی ساخت 🌸 ❌خدالعنتت کند احتمالا زمستان سال ۶۸بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند که اجازه اکران از وزارت ارشادگرفته نشد.سالن پر بود از هنرمندان فیلمسازان نویسندگان و... درجایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه داشت به حضرت زهرا سلام الله علیها بی ادبی می‌شد. من این را فهمیدم.لابد دیگران هم همین طور ولی همه لال شدیم ودم بر نیاوردیم.باجهان بینی روشنفکری خودمان قضیه را حل کردیم. طرف هنرمندبزرگی است وحتما منصوری دارد وانتقادی است بر فرهنگ مردم.اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند ودادزد. خدا لعنتت کند !چرا داری توهین می‌کنی؟! همه ی سرها به سویش برگشت.در ردیف های وسط آقایی بود چهل وچندساله با سیمایی بسیار جذاب ونورانی. کلاهی مشکی بر سرش بود واورکتی سبز بر تنش. از بغل دستی ام (سعیدرنجبر)پرسیدم آقارا میشناسی؟ گفت: 🌷سید مرتضی آوینی است. 🌸سالروزولادت 🌸 ولادت:۱۳۳۶/۶/۲۱شهرری🌼 شهادت:۱۳۷۲/۱/۲۰فکه🌷 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️دقایقی قبل از اعدام قاتل شهید علی محمدی دانشمند هسته ای جمهوری اسلامی ایران، قاتل نکات بسیار مهم و شنیدینی رو میگه 🔺️ این کلیپ را نشر بدین شاید تلنگری باشد و جلوگیری شود از کسانی که دچار غفلت شده‌اند. @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا* #نویسنده_بیژن_کیا* #قسمت_چه
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * _اگه بیدار نشدی چی؟ _یه پارچ آب خنک بریز سرم _اگه خواب ،بمونی میریزم ها؟ _قبوله حاجی گذاشتم بخوابد و چشمانش گرم شود وقتی مطمئن شدم به خواب ،رفته آرام و بیصدا کنارش نشستم و با احتیاط عقربه ساعت مچی اش را جلو کشیدم تا نزدیک اذان صبح را نشان بدهد .بعد هم پارچ آب را روی سرش خالی کردم. هاج و واج بیدار شد هنور گیج بود :گفتم ای وای تو چرا بیدار نمیشی؟ مگه نمیدونی نماز اول وقت چقدر فضیلت داره؟ به سرعت از جا برخاست وضو گرفت. دو رکعت نماز خواند و بعد شروع کرد به اذان گفتن. _اشهد ان لا اله الا الله . مجید سپاسی غلتی زد و با صدایی خش دار :گفت کی داره ئی وقت شب اذون میگه؟ ...ها؟» مجید نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: حاجی ساعت دو نصف شبه ها...» غلامعلی خنده ی مرا که ،دید تازه فهمید چه کلاه گشادی سرش رفته دنبالم .دوید از دستش فرار کردم اما بالاخره مرا گرفت. _ولم كن _اه... حالا دیگه کلک میزنی به من؟ هر دو روبه روی هم روی خاک .نشستیم پیشانی اش را به پیشانیام چسباند. :گفت :خیلی حقه ای عبدالله زاده. _مخلصت هم هستم از این حرف خنده اش گرفت هر دو با صدای بلند خندیدیم و حالا با یادآوری این خاطره من گریه میکردم. چند روز گذشت و به رغم جستجوی بچه ها پیکر شهید دست بالا پیدا نشد. چند روز از عملیات بجلیه گذشته بود شب که به نیمه ،رسید منطقه در سکوت فرو رفته بود به منطقه ی رهایی عملیات رفتم .جایی که برای آخرین مرتبه غلامعلی دست بالا را دیده بودم همان جا ایستادم و فریاد زدم :حلالم کن غلامعلی.. شفيع من باش... فریادم باعث شد عراقیها آن جا را زیر آتش بگیرند سریع به عقب برگشتم. @Modafeaneharaam
✅با سلام خدمت اعضای محترم کانال مدافعان حرم🌹 🔸با فرارسیدن و آغاز سال تحصیلی جدید ، قرار است که خادمین کانال، برای دانش آموزان عزیزی که به سبب فقر خانواده از لوازم التحریر محروم هستند،اقلام مورد نیازشان را تهیه کنند و یک لبخند بر روی لب دانش آموزی بنشانند💐 و موجب خشنودی مولای رئوف مان آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام بشوند☘ ⭕️ضمن درخواست کمک های نقدی شما عزیزان در این ایام سوگواری ،تقاضا داریم هرچقدر که دوست دارید (حتی به مقدار کم)در این ثواب بزرگ سهیم باشید... ضمنا تصاویر این عمل خیر ،در کانال بارگذاری خواهد شد... 5859_8312_1418_3062 نازنین فلاح_بانک تجارت برای خشنودی آقا صاحب الزمان عج صلوات🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گــردنے ڪج ... ســر پـاییــن ... به پناه آمده‌ام .... شود آیا سروسامان بدهی کار مرا سلام تنها پناه قلب بی‌پناهم ✋️ @Modafeaneharaam
ای انسان به یاد آور در حالی که تو از خدا روی‌گردانی او در همان لحظه رو به سوی تو‌ دارد. نهج البلاغه خطبه۲۲۳ @Modafeaneharaam
🔸سی و پنجمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹خطاب به علما و مراجع معظم… سخنی کوتاه از یک سرباز ۴۰ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گران‌قدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیده‌بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود. این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی‌نمی‌ماند. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹واکنش پیکر شهید مدافع حرم مرتضی عطایی به صحبت‌های همسرش وقتی پیکر شهید در واکنش به همسرش از هر دو چشمش اشک میریزد @Modafeaneharaam
باهنر با بچه کمونیست‌ها می‌گردد !! چپ و راست، می‌رفتند و می‌آمدند که باهنر با بچه کمونیست‌ها می‌گردد. وقتی با آن جوان کمونیست می‌دیدنش که شوخی وخنده می‌کنه. به او می‌گفتند حاج آقا در شأن شما نیست که با اینها باشید. دست گذاشته بود روی شانه‌های طرف و گفته بود: هنر این است که اینها را به راه بیاوریم که اگر نتوانستیم همه ی جوان‌های ما را کمونیست می‌کنند. 🕊💫🌷 🌹شادی روحش صلوات🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ✘ من حالم خوب نیست! حوصله‌ی هیچ کس و ندارم! افکار منفی رهام نمی‌کنن! قلبم آروم نیست! شاد نیست! ✘ هر کاری هم میکنم موقتاً خوب میشم، دوباره حالم خراب میشه ! منبع : کارگاه یاد خدا @Modafeaneharaam
🔴 فرمول زیبای قرآنی 💠 با همسرم آیه‌ی هفتم‌ سوره ابراهیم علیه‌السلام را می‌خواندیم: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما می‌افزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!) 💠 به گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذاب‌آور خواهد شد. 💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را اجرا کنیم: خدایا شکر که همسرم است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم است و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچه‌ها را خوب تربیت می‌کند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا حفظ می‌کند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من چشم دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنمایی‌ام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا... 💠 اقرار می‌کنم بعد چند دقیقه، دلم چنان لطیف و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونه‌هایم سرازیر گشت و لذّت با خدا را چشیدم. 💠 فقط پنج دقیقه در روز این فرمول زیبا را تمرین کنید! @Modafeaneharaam
از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچه های هیئت صحبت کند. 🔹️ آن شب جمعیتی منتظر بود؛ هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از 9 شب گذشت و آقای رجایی نیامد! به نخست وزیری تلفن زدم و پرس وجو کردم گفتند: «آقای رجـایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.» 🔹️در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش می گشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت:«آقا سید! یک نفر بغـل دست من نشسته که با آقای رجـایی مو نمیـزنه!» دنبالش رفتم و دیدم، بلـــــه؛ خود آقای رجایی ست. وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمی‌آمد! رفتم جلو و گفتم: «آقـا، سـلام. شمــا اینــجایی؟ دو ساعته حيــرون شــما هستم؛ تیم حفاظت را چی کار کردید؟!» گفت: «تیــم حفـاظت نمیخـوام! سـوار تاکـسی شـدم آمدم! » 🌹 🌷نثار روحش صلوات🌷 @Modafeaneharaam
1_6654163282.mp3
7.16M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ ‌ سنگین شده بر دل غم هجر پیمبر آه از وداع و ماتم ساعات آخر 🎤 حاج میثم مطیعی 💔 علیه السلام💔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خيلي دوست داشتم عبدالله را دامادكنم . چند بار به اوگفتم : بابا جان ازدواج كن . درجوابم ميگفت : « پدرجان انشاا... هروقت جنگ تموم شد و به پشت جبهه برگشتم ازدواج ميكنم » .هرموقع كه به مرخصي ميآمد خواسته ام را تكرار ميكردم . يك روزكه به مرخصي آمدگفتم : باباجان آرزودارم تازنده ام دامادي تورا ببينم . گفت :« حالازوده » . به شوخي گفتم : اگه درانتخاب همسر مشكل داري به دخترايي كه از مدرسه بيرون ميان نگاه كن، هركدومو كه پسنديدي بگو تا برات خواستگاري كنم .درجوابم گفت : «‌ باباجان چشمي كه بخواد به دختر مردم نگاه كنه، باانگشت بيرونش ميارم وزير پا له میکنم . 🕊️ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیف حیرت‌انگیز حاج قاسم از شجاعت یک شهید ♨️ مالک اشتر در دنیای مدرن!! _________________ 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت دیدار رهبری با مردم سیستان و بلوچستان @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا* #نویسنده_بیژن_کیا* #قسمت_چه
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * یعنی خودش بود؟ دنبالش رفتم... هر کس به او میرسید سلام میداد و احترام میگذاشت. هیکلی و چهارشانه بود. لباس پلنگی به تن داشت؛ مثل تكاورها یادم به روزهایی افتاد که پیش آهنگ بودیم و به یونیفورم تنمان افتخار میکردیم. آن ،روزها موهای غلامعلی فرفری بود؛ اما این یکی موهایی صاف دارد با ریشی انبوه و فرفری. اگر خودش نباشد چه؟ خم شد بند پوتینش را باز کند .کنارش ایستادم .سایه ام را که روی خاک ،دید، نگاهم کرد و خندید. _سلام اخوی سایه ات مستدام. _سلام غلام خیره نگاهم کرد ردی از آشنایی در نگاهش درخشید و گفت: «احمدپور خودتی؟ _بله خودم هستم _تو ،کجا جبهه کجا؟ ایستاد و مرا در آغوش گرفت و ادامه داد: مگه معلم نشدی؟ _هنوزم هستم - مگه نرفته بودی لار؟ سری تکان دادم و گفتم: از همونجا اعزام شدم _اینجا چه کار میکنی؟ _امدادگرم . آموزش دیده ام. _چند وقته اینجایی؟ _تازه رسیدم اینجا - منو از کجا پیدا کردی؟ _تصادفی بود .از دور دیدمت به خودم گفتم یعنی این همون دست بالاست که روزای انقلاب روی دیوار مدرسه شعار مینوشت؟ _یادش به خیر _آن قدر وسط حیاط مدرسه شعار دادی تا مدرسه تعطیل شد؟ لبخند زد و :گفت فقط من نبودم که... » رو به من کرد و گفت: چند سالمون بود؟ _چارده پونزده به فکر فرو رفت و بعد انگار که چیزی یادش آمده باشد رو به من کرد و :گفت وضو میگیریم بعد میبرمت نماز تا چند نفر رو ببینی. _میشناسمشون؟ هم محله ایها؟ _نه چند تا از یارهای دبستانی. و هر دو خندیدیم @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا