eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.3هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.4هزار ویدیو
325 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
5.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کدام سرکرده داعش برای عملیات به ایران آمد؟ 🔺 ابوعامر واقعی که در سریال #خانه_امن، به آن اشاره شد چه کسی است؟! 🔹 عملیات در #تهران آنقدر برای داعش اهمیت داشت که حاضر شده بودند شاه ماهی عملیاتی خود، #ابوعایشه را در سال ۹۵ به همراه تیم های عملیاتی خود وارد ایران کنند! 🔹 ابوعایشه به‌ همراه یک تیم دیگر و از نقطه‌ای دیگر وارد کشور شده و بدون هیچ مشکلی در یک شهر مرزی در استان کرمانشاه، استقرار اولیه پیدا کرده و #مخفی می‌شوند. 🔹 اما غافل از آنکه در رصد سربازان گمنام امام زمان بودند و طی یک عملیات «ابوعایشه الکردی» همان شاه ماهی #داعش بود که قبل از رسیدن پایش به تهران در غرب کشور با شلیک تک تیرانداز #سپاه راهی جهنم شد. 🔹 پس از به درک واصل شدن ابوعایشه از اسناد به دست آمده از این گروه مشخص که آنها حداقل ۵۰ هدف تروریستی را برای خود مشخص کرده و به اصطلاح قصد داشتند تهران را به آتش بکشند. #خانه_امن @Modafeaneharaam
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 سردار حجازی در گفتگو با "المیادین" : نقش اساسی #سردار_سلیمانی در شکل گیری و انسجام نیروی قدس #سپاه @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سی_و_دوم 💠 باور نمی‌کردم ابوالفضل مرا دوباره به این جوان #سُنی سوری سپرده
✍️ 💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با به مصطفی التماس می‌کردم :«تورو خدا پیداش کنید!» بی‌قراری‌هایم را تمام کرده و تماس‌هایش به جایی نمی‌رسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟» 💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمی‌خواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد. دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال می‌زد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟» 💠 از صدایم تنهایی می‌بارید و خبر رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من ، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمی‌تونم اینجا بشینم تا بیفته دست اون کافرا!» در را گشود و دلش پیش اشک‌هایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعه‌اس یا !» و می‌ترسید این اشک‌ها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد. 💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من می‌ترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح (علیهاالسلام) شدم. تلوزیون فقط از نبرد حمص و حلب می‌گفت، ولی از و زینبیه حرفی نمی‌زد و از همین سکوت مطلق حس می‌کردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم. 💠 اگر پای به داریا می‌رسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه می‌کردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهایی‌مان اضافه شد. باورمان نمی‌شد به این سرعت به رسیده باشند و مادرش می‌دانست این خانه با تمام خانه‌های شهر تفاوت دارد که در و پنجره‌ها را از داخل قفل کرد. 💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم می‌خواند و یک نفس نجوا می‌کرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمی‌دانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد. حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریست‌های جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهم‌السلام) چنگ می‌زدم تا معجزه‌ای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد. 💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود. خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بی‌پاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟» همچنان صدای تیراندازی شنیده می‌شد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاری‌ام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.» 💠 این بی‌خبری دیگر داشت جانم را می‌گرفت و ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی می‌افتاد نمی‌تونستم جواب برادرتون رو بدم!» مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمی‌رفت جلوتر بیاید و دلش پیش مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!» 💠 و حکایت به همینجا ختم نمی‌شد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه اطراف دمشق رو آتیش می‌زنن تا مجبور شن فرار کنن!» سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمی‌ذارم کسی بفهمه من شیعه‌ام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی می‌کرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال رو می‌شناسید؟» 💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و می‌دانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق شده!» قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. می‌دانستم از فرماندهان است و می‌ترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفس‌نفس افتادم :«بقیه ایرانی‌ها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
خواستگاری اومد گفت: من تا دارم اول با ازدواج کردم بعدبا بعدبا آخرش با @Modafeaneharaam
30.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید صنیع‌خانی بنیان‌گذار و فرمانده ترابری و لجستیک چگونه کشور را متحول کرد؟ قرارگاه خاتم‌الانبیا سپاه از کجا شکل گرفت و چگونه توانست با این حجم زیاد زیرساخت‌های کشور را بسازد؟ @Modafeaneharaam
🇮🇷 🖼 پوستر | پاسدار انقلاب است. 🍃🌹🍃 🌺 ۲ اردیبهشت روز تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دستور بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) گرامی باد. @Modafeaneharaam
🌷سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی ✅ سپاه سعی داشته همه‌ی عملی که انجام می‌دهد مقدس باشد، نه عمل بزرگ. عمل بزرگ، عمل ماندگار نیست. اینکه ما عمل بزرگ را عمل استراتژیک می‌نامیم، خیلی در تاریخ بوده است، امّا اثر او بر یک قبیله، بر یک قوم و بر یک ملت است. اثر اسکندر بر یونان قدیم است، امّا از دید ملت ایران منفور است. اثر نادر بر یک دوره‌ای از ایران قابل افتخار است، امّا بر ملت دیگری قابل تنفر است. ولی عمل مقدس، عمل امام حسین(ع) است که در آن خودخواهی، خودمحوری، جاه‌طلبی، خویشاوندپروری راه ندارد. @Modafeaneharaam
🌷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: ✅نیروهای مسلح می بایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و نوامیس و ارض آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همان گونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد. @Modafeaneharaam
فرمانده نیروی دریایی سپاه: هر کشتی هنگام عبور از تنگۀ هرمز باید با زبان فارسی خود را به ما معرفی کند وگرنه به سراغش می‌رویم @Modafeaneharaam
⭕️ سال 62 یا 63 بچه‌های که دم درب بودند گفتند یک پیرزنی از آمده و میگوید من حضرت را می‌خواهم ببینم. من رفتم گفتم بفرمایید ! کاری داری شما؟ گفت که والله هر چی دارم و ندارم برداشتم آوردم بدهم به آقا برای . من رفتم خدمت حضرت آقا و عرض کردم این طور شده است. گفتند سریع بگویید بیاید داخل. رفتم او را آوردم داخل. یک زیلو، یک سجادة نماز، یک یا - در حدّ همین چند قلم بود که - به حضرت آقا داد و گفت من دیگر امیدی به زنده بودن ندارم. همینها را دارم از مال دنیا و آمدم اینها را از طریق شما به جبهه‌ها بدهم و به این وسیله دِین خودم را ادا کرده باشم. . حالتی در آقا به وجود آمده بود که اصلاً وصف‌ناپذیر بود. عظمت این زن را می‌دید که از اراک راه افتاده آمده و هر آنچه دارد و ندارد برای جبهه‌ها می‌دهد. او بعد مورد تفقد حضرت آقا قرار گرفت و تشکر کردند. بعد از اینکه آن پیرزن رفت، آقا یکی از کارمندان دفتر را صدا کردند و گفتند بروید آدرسش را بگیرد و در حدّ ممکن نیازهای اولیه‌اش را برطرف کنید. آن سجاده را آقا تا زمانی که در ریاست جمهوری بودند به عنوان سجادة خودشان حفظ کردند. البته چندین برابر پول آن را آقا به حساب جبهه واریز کردند، یعنی در واقع آن را خریدند. بعد فرمودند که بقیه‌اش هم در موزه باید باشد.🇮🇷 @Modafeaneharaam
فرمانده کل ‎ : با بخشی از توانایی‌مان ‌با دشمن درگیریم‌ دشمن در همه عرصه‌ها با همه استعداد و ظرفیت و توانایی به میدان آمده است اکنون آرایش سیاسی دشمن در مقابل جریان عظیم مقاومت در منطقه را شاهد هستیم و هیچ توان معطل و بلااستفاده از دشمن وجود ندارد که به میدان نیاورده باشد @Modafeaneharaam
ایشان دیپلم کشی داشت وقتی به سن رسید، را انتخاب کرد،و پدرش را ادامه داد وقتی جذب شد چندین شد، دیگه همه دعایش این شده بود که نصیبش شود از هایش حرفی نمی زد چون می دانست ،خانواده اش هم چیزی از کار ایشان نمی پرسیدند. 🍃⚘🍃 هر وقت برنامه فتح را نگاه می کرد، می گفت ما ، عاشق فیلم بابایی بود آهنگ «شهید گمنام سلام» را دوست داشت می گفت شدم این آهنگ را برایم بگذارید که همین هم شد.💔 🍃⚘🍃 همیشه وقت بود، # خانواده و#مادرش رو خیلی نگه می داشت. تحصیلاتش را هم ادامه داد تا مقطع کاردانی و...‌‌ بود ودر شرکت می کرد...... 🍃⚘🍃 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @Modafeaneharaam