eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #خاطرات_دفاع_مقدس* #نویسنده_محمد_محمودی* #گلابی_های_وحشی #قسمت_شصت
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * روز گردان عازم خط شد و در جزیره مینو بین خرمشهر و آبادان استقرار پیدا کرد. جزیره داشت انبوه نیزارها که در میان آنها نخلهای سوخته دیده مینو حال و حکایت عجیبی میشد و گلوله های زیاد عمل نکرده ای که در کنار خاکریزها و میان ،نیزارها هر یک حرفی برای گفتن داشت معلوم میشد در این منطقه تبادل آتش در حد زیادی بوده خط پیشتر دست ژاندارمری بود با استقرار گردان ما در این خط با مشکلات عدیده ای مواجه شدیم . از حمام به کلی خبری نبود و بچه ها باید برای حمام آب گرم میکردند. سنگرها آن قدر سقفشان کوتاه بود که به سختی میشد تحملش کرد .چهار نفر از ارکان گردان در یک سنگری در مقر فرماندهی گروهانها استقرار داشتیم. سنگر دو در سه بود و ارتفاعی آن حدود صد و شصت سانتیمتر میشد .کمتر کسی می توانست راست در آن قرار گیرد حدود هشت ماه را با دنیایی از مشکلات در همان سنگرها سپری کردیم مرخصیهای چهل و پنج روز ده روز بود. شبی با سر و صدای بیسیم از خواب بیدار شدیم از خط صدای تیر شنیده میشد مقر ما با خط کمتر از دویست متر فاصله داشت زود آماده رفتن شدیم رحمان راحمی با تویوتا سر رسید و گفت: _بچه ها همه بیایید خط پرسیدیم - چه خبر است؟ - غواص اسیر گرفتیم. به خاکریز خط اول رفتیم و کنار یک سه راهی محل استقرار سنگرهای مرزی پیاده شدیم بچه ها همه جمع شده بودند و از غواص عراقی صحبت میکردند .بالاخره برای دیدن عراقی وارد سنگر شدیم. بچه ها او را به داخل برده بودند. غواص لخت و برهنه فقط یک شرت پایش بود هیکلی درشت داشت و میگفت نامش عباس است .ادعا می کرد که سرباز آشپزخانه بوده و به دلیل فشارهای روحی پناهنده شده است. اما سربازی که او را اسیر گرفته بود حرفی دیگری میگفت: روی دژ در حال نگهبانی بودم سر و صدای به هم خوردن نیزارها توجه ام را جلب کرد فکر کردم گراز است کلوخی برداشتم و به طرف جایی که سر و صدا شنیده بودم پرتاب کردم. ... @Modafeaneharaam