eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.9هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
11.8هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 میتونید هر روز غـذایی که درست میکنید رو یک امـام کنید😊 اینطوری هر روز غذای نذری میخورید 😍😋
مدافعان حرم 🇮🇷
شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده به روايت مادر گرامى؛ 🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷 ⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش نهم)، علمدار بى‌بی» ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل وی دست علی در صف پیکار اباالفضل ... 🔻١٤ ساله بود که حاج آقای بهرامی و نصیری به دنبال ساخت (عليه‌السلام) بودند. برای ساخت باید جمع می‌کردند. یک داشتند که رویش نوشته شده بود: «برای مسجد». حتی گاهی پول برای نداشتند؛ برای همین خود بچه‌ها پای می‌ایستادند. از خالی کردن بار و گرفته تا کار و هر کاری که توان انجام آن را داشتند. به قول خودش دوست داشت با این کار، یک برای آخرتش بسازد. 🔸یک راه انداخت و هر چقدر پول دستش می‌آمد آن می‌کرد. همان روزهای اول تأسیس آمد پیشم و گفت: «مامان یک هیئت به اسم (علیه‌ااسلام) زدم.» ذوق زده شدم. جریان تصادف کودکی‌اش را برایش تعریف کردم و گفتم: «من تو رو نذر حضرت (عليه‌السلام) کردم.» پرسیدم: «چی شد که اسم هیئت رو ابوالفضل گذاشتی؟» دستی به ریش‌های تازه درآمده‌اش کشید و گفت:«هیچی، به افتاد.» 🔺از همان موقع دیگر هر چه می‌خواست، حضرت عباس (علیه‌السلام) می‌کرد. چهارشنبه‌ها، هر هیئت داشتند. این برای خیلی مهم بود و سعی می‌کرد هیچ چهارشنبه‌ای را از دست ندهد. 📚 برگرفته از کتاب قرار بی‌قرار، انتشارات روایت فتح 🏴 «صلى الله عليك يا اباعبدالله» 📸 عكس نوشت: شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)
🔰شهیدی که برای رفتنش به سوریه #نذر کرد لب به آب نزند❌ 🔸اهل نماز اول وقت و امر به معروف بود، با جذبه، خوشرو🙂 و کم حرف بود و در رشته های هاپکیدو و جودو و کونگ فو فعالیت داشت و #استاد هم بود، چندین بار مقام اول کشوری را بدست آورد. 🔹از ۲۱سالگی مشتاق دفاع از حرم و اعزام به سوریه بود، ولی بدلیل اینکه #تک_پسر بود و پدرش جانباز ۸ سال دفاع مقدس بود اعزامش نمیکردند🚫 بعد از ۳ سال تلاش، در سفرش به کربلا، با #توسل و مددگرفتن از امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نذر کرده بود تا زمانی که پایش به حرم حضرت زینب (ع) نرسد #آب به لبانش نزند. 🔸نذرش هم قبول شد✅ فردای روزی که از کربلای برگشت پدرش او را همراه خود برای #آموزش به پادگان برد، بعد از یک ماه در تاریخ ۱۲دی ماه ۹٤🗓 ساعت ۱۱ ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده برود، سریع #غسل_شهادت کرد و راه افتاد. 🔹سرانجام در۱۳ دی ماه ۹٤ به #سوریه اعزام شد. همیشه آرزو داشت روی شناسنامه اش مهر #شهادت🌷 بخورد که درتاریخ ۲۱دی ماه ۹۴به آرزویش رسید. #شهید_عباس_آبیاری #شهید_مدافع_حرم🌹 @Modafeaneharaam
◼️ رضوی ▪️برپایی موکب درجوار بارگاه ملکوتی حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام📿 ☑️از اربعین تا شهادت امام رضاعلیه السلام☑️ ♦️طبخ وتوزیع غذابین زائرین ومجاورین ♦️توزیع کیک ،دمنوش های متنوع، چای و... 🔰دریافت نذورات نقدی:👇 شماره کارت به نام هیئت حراس الحرم ۵۸۵۹۸۳۷۰۰۸۶۸۵۱۳۹ برای دریافت اطلاعات بیشتر 👇🏻 ۰۹۱۳۴۴۳۱۸۶۲آقای هاشمی ۰۹۱۶۷۰۴۰۳۲۶آقای لفته پور ☑️هیئت حراس الحرم شهرک طالقانی ماهشهر @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_دهم 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید
✍️ 💠 احساس می‌کردم از دهانش آتش می‌پاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را می‌دیدم که با دستی پر از سینه‌اش را گرفته بود و از درد روی زمین پا می‌کشید. سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بی‌رحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش می‌کنم!» 💠 از آینه چشمانش را می‌دیدم و این چشم‌ها دیگر بوی خون می‌داد و زبانش هنوز در خون می‌چرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشم‌هایش به نگاهم شلاق می‌زد و می‌خواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت می‌کنم نازنین!» هنوز باورم نمی‌شد قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم می‌کرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. 💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر می‌شد و او حالم را از آینه می‌دید که دوباره بی‌قرارم شد :«نازنین چرا نمی‌فهمی به‌خاطر تو این کارو کردم؟! پامون می‌رسید ، ما رو تحویل می‌داد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار می‌کردن!» نیروهای امنیتی هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه هم‌پیاله‌های خودش به شانه‌ام مانده بود، یکی از همان‌ها می‌خواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر باورم نمی‌شد و او از اشک‌هایم را حس می‌کرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازه‌ای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!» 💠 دیگر از چهره‌اش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش می‌ترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه می‌چکید. در این ماشین هنوز عطر مردی می‌آمد که بی‌دریغ به ما کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون می‌بارید. در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر جانم شده بود که دلم می‌خواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمی‌دانستم مرا به کجا می‌کشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!» 💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه‌ای روی صندلی مانده که نگاهش را پرده‌ای از اشک گرفت و بی‌هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لب‌هایم از می‌لرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت. موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم می‌لرزید :«اگه می‌دونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمی‌کشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!» 💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. می‌ترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند. سعد می‌ترسید فرار کنم که دستم را رها نمی‌کرد، با دست دیگرش مقابل ماشین‌ها را می‌گرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست. 💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه‌هایم کلافه شده بود و نمی‌دانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش را تمنا می‌کرد. همیشه از زینبیه دمشق می‌گفت و نذری که در حرم (سلام‌الله‌علیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای مادر ماند و من تمام این را دشمن آزادی می‌دیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. 💠 سال‌ها بود و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر برای همین آزادی، در چاه بی‌انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر رهایی نبود... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
. شیعه ی مرتضی علی نزدیکه😃 منبع بزرگترین و جذاب ترین هدایای فرهنگی و مذهبی😍 🔻ملزومات روز غدیر 🔻بیرق و ریسه های زیبای غدیر ایام ولادت ائمه(ع) 👈🏻ارسال رایگان 🛒 🥳 https://eitaa.com/joinchat/3776905519C04b8cbf448 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 کلیک کن امکان نداره دست خالی بیای بیرون 😉
. شیعه ی مرتضی علی نزدیکه😃 منبع بزرگترین و جذاب ترین هدایای فرهنگی و مذهبی😍 🔻ملزومات روز غدیر 🔻بیرق و ریسه های زیبای غدیر ایام ولادت ائمه(ع) 👈🏻ارسال رایگان 🛒 🥳 https://eitaa.com/joinchat/3776905519C04b8cbf448 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 کلیک کن امکان نداره دست خالی بیای بیرون 😉
. شیعه ی مرتضی علی نزدیکه😃 منبع بزرگترین و جذاب ترین هدایای فرهنگی و مذهبی😍 🔻ملزومات روز غدیر 🔻بیرق و ریسه های زیبای غدیر 👈🏻 امروز ارسال رایگان 🛒 🥳 https://eitaa.com/joinchat/3776905519C04b8cbf448 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 کلیک کن امکان نداره دست خالی بیای بیرون 😉
🌼🌱 🌼🌱چند راه برای ازدیاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در قلبمان: ▪️امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: هر کس چیزی را دوست بدارد، همواره نام او را بر زبان جاری می‌کند. 📚بحار الانوار، 157:53 🔹سعی کنیم در هر جایی که هستیم و در هر حالتی که هستیم چه ایستاده، نشسته، خوابیده و... یا بهتر از آن بیائیم تصمیم بگیریم هر موقع که خواستیم از جا بلند شویم همیشه ذکر یا صاحب الزمان در سر زبانمان باشد. السلام: در زمان غیبتش، دیدگان مومنان بر او بسیار گریان است. 📚بحارالانوار، 281:52 🔹اگر محبی از محبوب خویش دور بیفتد و به هجران او گرفتار شود بیقرار خواهد شد، گریه سر خواهد داد و به دنبال او خواهد گشت. سعی کنیم در مجالسی که از امام زمان عجل الله یاد می‌کنند شرکت کنیم. 🔹از میان امام زمان به چند زیارت بیشتر اهتمام بورزیم: 🔹یکی زیارت که خود آقا فرموده اند هر وقت میخواهید توسل کنید و با من سخن بگویید این زیارت رو بخوانید، دوم زیارت که حداقل هفته ای یک بار بخوانیم، و سوم زیارت به نیابتش بخوانیم. . 🔹امام زمان از پدر مهربانتر و از مادر دلسوزتر و از برادر به ما نزدیکتر است. شیطان در صدد ایجاد فاصله میان ما و امام و القای این فاصله است. نگویید ما کجا و امام زمان کجا‼️ ...ما رو سیاهیم...گناه کاریم 🔹حرفهایی که با نزدیکترین افراد به خویش نمیتوانیم مطرح کنیم به راحتی و بدون خجالت با زمان عجل الله فرجه خویش مطرح سازید. مشکلات ، دنیا، آخرت... 🔹هر کارخیری که می‌خواهیم بکنیم به نیابت از امام زمان و تعجیل در فرج انجام دهیم. صلوات، ختم قرآن، زیارت امامان معصوم، صدقه و حتی خواندن سه بار سوره توحید که ثواب ختم قرآن را دارد. 🔹 و منزل، کسب کار، گراند گوشی و کامپیوتر را با ، تصاویر گرافیکی، در مورد زمان کنیم. 🔹هر موقع دلتان تنگ شد به یاد مسجد جمکران بیفتید و به آنجا بروید. 🔸رفتن به این مسجد قسمت هرکسی نمیشود. با نشر مطالب امام مضطر را یاری کنید. أینَ المُضطَرّ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پویش اربعین 🌹 نذر آب شرب برای مصرف شربت و چای و دمنوش های گیاهی از زوار اباعبدالله الحسین علیه السلام در اربعین حسینی ۱۴۰۳ در شهر کربلا سیصد متری حرم ارباب 💧آب دبه بیست لیتری ۹۵,۰۰۰ هزار تومان 🙏 مورد نیاز ۱۴,۰۰۰ لیتر 💳 شماره کارت : 👇👇👇
6037701573446884
به نام: عبدالله کرمی راد(مدیر اجرایی موکب) @abdolahkaramirad امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 1⃣ به ازای هر درهمى که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه می‌نویسد 2⃣ چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی‌گرداند! 3⃣ بلاهایى را که فرود آمده تا به او برسد، از او می‌گردانَد و از وى دور می‌کند و مالش حفظ می‌‏شود 🥀خدمه زوار الحسین شرف لنا 🙏با انتشار این پست شما هم خادم رسانه ای موکب شوید. 👌به نیابت از هر شهدای مدافع حرم یک خادم ... ایتا / بله / سروش / تلگرام @Modafeaneharaam