سلام وقت بخیر من خانمی هستم 45 ساله 20 سال بود که از روش های هورمونی و IVF استفاده کرده بودم و هیچ نتیجه ای نگرفته بودم که با این کانال آشنا شدم و بعد از اینهمه اقدام صاحب فرزند شدم 😍🌸
این متن گوشه ای از رضایت درمان های کانال زیر بود
اگر میخوای تو هم یه روز اینچنین متنی رو داشته باشی وارد لینک زیر شو و درمانتو شروع کن❤️😍👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/565904129C13785bd9d0
🔔آیدی منشی جهت رزرو وقت مشاوره👇🏻
@sogand_barvari
🪴❤️🪴
🌷امام صادق عليهالسلام :
هر کس نیتش خوب باشد،روزی اش افزوده گردد
@Modafeaneharaam
#نماز_شب
💠حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری:
🔸نماز شب، بیماریهای جسمی و روحی و حتی بنبستها و گرفتاریها را از انسان دور میکند و اساس همه خیرات است.
🔸هنگامی که از بعضی بزرگان برای رفع بیماریها و بن بستها راه چاره میطلبیدهاند، میگفتند: «شما این تعهد را بکنید که سحر بیدار شوید و نافله شب بخوانید؛ رفع مشکلتان را ما تضمین میکنیم». این قضیه عزمی میخواهد و طلب توفیقی از حق تعالی.
🔸امیدواریم با احیای این سنت در زندگیهایمان به بالاترین و عالیترین نصیبها دست پیدا کنیم و این ارث را برای بچههایمان باقی بگذاریم.
🔸اگر این سنت در زندگی ما باشد، بچههای ما دیگر مشکلی نخواهند داشت. اگر یاد بگیرند که سحر را باید بیدار شوند و یک ارتباط نافلهای ایجاد کنند، شما دیگر نگرانشان نباشید.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
@Modafeaneharaam
🔻تکرار اذان
از امام صادق علیه السلام روایت شده که هرکس اذان را بشنود و هرچه موذن گفت را تکرار کند، روزی اش زیاد مى شود.
📚مکارم الاخلاق/ص640
رسول خدا صلی الله علیه و آله: سه چیز است که اگر مردم آثار آن را مى دانستند، به جهت حریص بودن به خیر و برکتى که در آنها هست، به قرعه متوسل مى شدند: اذان نماز، شتاب به نماز جماعت و نماز در صف اول.
📚کنزالعمّال/ح43235
#اذان
#رزق
@Modafeaneharaam
💌 یک تمرین مهم برای منتظران واقعی امام زمان(عج)
#پیام_معنوی
@Modafeaneharaam
یکی از روزها که شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی که داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی خاک رویش بریزند.
کلافه شده بودیم. شهیدی پیدا نمی شد. بیل مکانیکی را کار انداختیم. ناخنهای بیل که در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه استخوانی شدیم که سر آن پیدا شد. سریع کار را نگه داشتیم.
درست همانجایی که می خواستیم خاکهایش را روی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک شهید پیدا کردیم.
بچه ها در حالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند:
بیچاره شهیده تا دید می خواهیم تو رو کنارش خاک کنیم، گفت: فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم و مجبور شد خودشو نشون بده... .
عباس در روز ۷ محرم مصادف با 5/3/1375 همچون مولایش ابوالفضل العباس(علیه السلام) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یک (فكه) در حین تفحص شهدا به شهادت رسید.
سلام برشهدا
#شهید_عباس_صابری
@Modafeaneharaam
🌷شهید مطهری: آنان ڪه زیبایی اندیشه دارند زیبایی تن را به نمایش نمیگذارند.
~•~•~
🥀 حجاب یعنی: دختر سیبی ست ڪه باید از درخت سربلندی چیده شود، نه در پای علفهای هرز.
🥀 حجاب یعنی: هنر پوشاندن، نه پوشیدنی ڪه از نپوشیدن بدتر است.
🥀 حجاب یعنی: دارای حریمی هستم ڪه هر ڪسی به آن راه ندارد.
🥀 حجاب یعنی: زاده ی عصر جاهلیت نیستم. (وَلَا تَبَرَّجُنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّة...33/احزاب).
🥀 حجاب یعنی: لایڪ ارزشمند خدا، نه لایڪ بی ارزش بَعضیا.
🥀 حجاب یعنی: حاضر نیستم برای پرنگ شدن هزار رنگ شوم.
🥀 حجاب_یعنی: هر ڪسی لایق دیدن زیبایی های من نیست.
🥀 حجاب یعنی: آزاد بودن از زندانی به نام: "نظر دیگران"
🥀 حجاب یعنی : پوشاندن و نمایان نکردن تمام بدن! نه فقط سر.
🥀 حجاب یعنی: بی نیازم از هر نگاهی جز نگاه خدا.
🥀 حجاب یعنی: من انتخاب میڪنم ڪه تو چه ببینی.
🥀 حجاب یعنی: زرهی در برابر چشمهای مریض.
🥀 حجاب یعنی: یک پیله تا پروانه شدن.
🥀 حجاب یعنی: احترام به حرمت های الهی.
🥀 حجاب یعنی: طعمه هوسرانی کسی نیستم.
🥀 حجاب یعنی: به جای شخص، شخصیت را دیدن.
🥀 حجاب یعنی: من یک انسانم نه یک وسیله.
🥀 حجاب یعنی:خون بهای شهیدان.
🥀 حجاب یعنی: حفاظت از زیبایی.
🥀 حجاب یعنی: حفاظت از امانت خدا.
🥀 حجاب یعنی: نماد هویت انسانی.
🥀 حجاب یعنی: صدفی بر گوهر وجود.
🥀 حجاب یعنی: محتاج جلب توجه نیستم.
🥀 حجاب یعنی: زن والاست نه کالا.
🥀 حجاب یعنی: اثبات تقدس زن.
🥀 حجاب یعنی: مراقبت از تقوا.
🥀 حجاب یعنی: اعتماد به نفس.
@Modafeaneharaam
🔹️ ماموریت ویژه سردار #نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید #محسن_حججی:*
◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"*
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"*
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."*
◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"*
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."*
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!*
هدیه نثار ارواح مطهرشان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@Modafeaneharaam
💢رابطه بین نماز خواندن
وسلامتی جسم وروح!
✅آثار ایستادن در نماز
باعث تقویت حالت تعادلی بدن و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و حرکات ارادی است می شود، ثابت و خیره شدن چشم ها در نماز به یک نقطه باعث بهبود و رفع نواقصی همچون نزدیک بینی می شود و با تمرکز در نماز،جریان فکر آرام و متعادل می شود.
✅آثار رکوع
موجب تقویت ماهیچه های شکم، حفظ دستگاه گوارش و مانع سوءهاضمه و بی اشتهایی می شود و نیز تقویت ماهیچه ستون مهره ها، گردن، دست ها، ساق پا و ران ها.
✅آثار سجده
تقویت مهره های گردن عامل مهمی در درمان دیسک و مشکلات ستون فقرات گردن و کمر می شود. افزایش جریان خون مغز باعث قدرت درک و فهم و آرامش فرد و نیز حفظ شادابی، زیبایی و طراوت می گردد.
برای کسایی که میگن به جای نماز
مراقبه کافیه 😐
@Modafeaneharaam
28.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارگری به در روز کارگر به آرزویش رسید
🔹روایتی از دیدار کارگران با رهبر انقلاب
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #خاطرات_دفاع_مقدس* #نویسنده_محمد_محمودی* #گلابی_های_وحشی #قسمت_چهل_س
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس*
#نویسنده_محمد_محمودی*
#گلابی_های_وحشی
#قسمت_چهل_چهارم
تا نزدیکیهای ظهر هر چه التماس کردیم فایده ای نداشت. ناچار شدیم دنبال دوست و آشنایان بگردیم .
آدرس هیچ کدام از آنها را بلد نبودیم. به سختی توانستیم دو نفر از آنها را پیدا کنیم .عصر به بسیج رفتیم دو نفر که یکی شوهر خواهر دانا و دیگری مسئول کارگزینی سپاه مهاباد بود هر چه برای ما رو زدند ، آقای جوکار زیر بار نرفت.
عجب حکایتی شده بود .این جثه های ما برای همه دردسر ساز شده بود .قرار شد فردا به اتفاق ،یکی دو نفر از پاسدارانی که در آن جا مسئولیت داشتند به بسیج مراجعه کنیم .
مسئول کارگزینی سپاه مهاباد که روز قبل برایمان رو زده بود هم وارد عمل شد و در نهایت با هر سختی که بود پذیرش شدیم .وقتی که مسئول اعزام نیرو پرسید:
_کجا میتوانید کار کنید؟
من پاسخ دادم
- در هر کدام از محورها که نیاز باشد حاضریم
خنده ای کرد و گفت:
_نه شما باید در همین شهر و در ستاد عملیات شهری به کار گرفته شوید .
به ستاد معرفی شدیم و در آن جا هم در لیست نگهبانی قرارمان دادند .چند روزی به همین منوال گذشت .کارمان شده بود از صبح تا غروب دو پست سه ساعته و شب هم یک پست سه ساعته نگهبانی دادن.
به این کارها رغبت آن چنانی نداشتم. دلم میخواست جایی باشم که رنگ و بوی جبهه داشته باشد .صدای انفجارات صحبت از عراقیها .
بله برای اینها دلم تنگ شده بود در هر حال چاره ای نبود. وضع به همین منوال گذشت گاهی اخباری مبنی بر درگیری در محورها و پاسگاههای اطراف به گوش می رسید
#ادامه_دارد ...
@Modafeaneharaam
🌱لحظههای خوش زندگی جاشون تو موبایل و فلش و مموری نیست!👇
نکنه خدای نکرده مثل بعضی دوستان که میگن گوشی ریسیت شده یا مموری سوخته، عکساتون حیف بشه😰
میگی چی کار کنم؟🤔
جایی روسراغ ندارم عکسا رو واسه چاپ بدم؟!
به کی اعتماد کنم⁉️🤔
✨✨✨✨✨
چاپ عکساتونو به ما بسپارید
✅باکیفیت چاپ عالی
✅با قیمت بسیار مناسب
✅با اطمینان کافی ( مخصوصا برای عزیزان معتقدو مذهبی)
✨✨✨✨
عکس های خاطرهانگیز موبایلو چاپ کنید تا یادگاری بمونه
از ما گفتن بود، نگی چرا نگفتی🤗
اینم لینک کانالمون👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/541131085C4f4334d91f
هدایت شده از " کانـالــ سفیران حجاب "
🎁 مسابقه بزرگ حجاب فاطمی
" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ #جَلابِيبِهِنَّ... "
شرکت کننده شماره : 31561
دختر گلم :
فاطمه زارع از مشهد
🎁 جایزه نفر اول از بازدید بیشتر: مبلغ ۱.۵۰۰.۰۰۰ میلیون تومان
🎁 جایزه نفر دوم و سوم: هر نفری ۵۰۰/۰۰۰ هزار تومان
🎁 جایزه ۳٠ نفر بعدی: هر کدام یک تابلو فرش چهره اهدا خواهد شد.
✓ مهلت ارسال تا #روز_دختر
ادمین ثبت نام مسابقه:
@girls_313
لینک شرکت در مسابقه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2853830665C232c32048c
" سفیــــــران حجـــــاب "
روزگاری خواهد آمد که
مردم به گناه افتخار و از پاکدامنی
تعجب می کنند.
امیرالمومنین علیه السلام
نهج البلاغه
@Modafeaneharaam
#نماز_شب
🔸یکی از وسوسه های شیطان، ترک واجب و نرسیدن به آن در صورت انجام مستحبات است. این بهانه، موجب ترک نماز شب می شود.
🔸گاه بهانه مهمی مانند درس خواندن، حضور به موقع در محل کار و رسیدگی به همسر و فرزندان باعث محرومیت نمازشب می شود.
✅ درمان؛
🔸 بزرگان معتقدند سحرخیزی و نمازشب، عامل توفیقات است و باید برای آن برنامه ریزی کرد.
🔸 شهید قدوسی از امام خمینی(ره) سوال کردند که اگر وقت نماز شب تنگ باشد، انسان نماز بخواند بهتر است یا مطالعه کند؟
امام جواب دادند: هر دو را باید انجام دهید. نمازشب وقت چندانی نمی گیرد.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
@Modafeaneharaam
اقا مهدی رسولی حرف قشنگی زد:
بچـهبـودیـمیـهزمانـۍمـادرمون
دستـمونومیـگـرفتمیبــرد مزارشهدا، سنـشوننگاهمـیکردیم میگفتیماینشـهیدانقدرازمـنبـزرگتره
حالامـیریممـیبینیمشهیداچقدر
ازماکــوچیــكترن...
بـیاینقـبولکنیـمجامـوندیم.. ):💔
#حاج_مهدی_رسولی
#جان-فدا❤
@Modafeaneharaam
همه از بودن با محمدحسین لذت میبردند🌱🌞
محمدحسین بسیار مهربان بود برای من و پدرش احترام خاصی قائل بود با بزرگ تر ها رفیق بود و به کوچکتر ها محبت میکرد همه از بودن با محمدحسین لذت میبردند. هیچ وقت احساس نکردم کسی از دست محمدحسین ناراحت باشد. با بچه ها بازی میکرد. اهل هیئت بود اهل نماز شب بود در عین حال بسیار شاد و خوشرو بود. شاعر بود مداح بود اهل ورزش بود. درواقع محمدحسین تک بعدی نبود.
✅مقام معظم رهبری از محمدحسین تقدیر کرده بودند
از همان دوران نوجوانی اش از طریق اردوهای راهیان نور به شلمچه میرفت و کار تفحص انجام میداد.
همیشه میگفت: اگر فقط یک پلاک پیدا کنم و مادری را از نگرانی در بیاورم برای من کافی است.
در زمان دانشجویی هم یادوراه های بزرگی را در دانشگاه برای شهدا برگزار کرد مخصوصا شهدای گمنام.
این یادوار ها با عنوان یادواره های عروج برگزار میشد .
پس از شهادتش متوجه شدیم مقام معظم رهبری دستخطی نوشته بودند و از برگزار کنندگان یادواره عروج تشکر کرده بودند...
#جان-فدا❤
@Modafeaneharaam
حیا داشتن مردو زن نمیشناسد
چہ در #رفتار چہ در گفتار
ما مردان نباید هر گفتارے
هر پوششے استفاده ڪنیم
جوان #باحیا ڪسے است ڪ
بالاتر مچ دستش رانامحرم نبیند..
#شهید_حسین_عطری
#جان-فدا❤
@Modafeaneharaam
🟣 با تاییدیه های سازمان غذا و دارو؛ سیب سلامت
وزارت بهداشت
تاییدهGmp
🌸 جدیدترین روش ترک اعتیاد با ایجاد بی میلی شدید نسبت به مواد مخدر و سیگار در ابتدای شروع دوره درمان 🌸
برای همیشه بدون درد و خماری ترک کنید
راه ارتباط با مشاور
لینک کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/639631996Cb9224a3e9e
#شهید_حسینمعزغلامی 🕊
از همان بچگی فرق محرم و نامحرم را میدانست..
معلمِ دبستان حسین بعد از مراسم تشییع گفت:
در دوران ابتدایی قرآن را بسیار زیبا تلاوت میکرد..
از بس زیبا خواند آمدم دستم را روی شانه اش بگذارم دیدم این بچه حیا میکند
و عقب عقب میرود..
#جان-فدا❤
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماجرای حضور آیتالله خامنهای در خانه شهید شیرودی
🌷 ۸ اردیبهشت، سالروز شهادت خلبان شهید علیاکبر شیرودی
📥 فیلم کامل مستند در لباس سربازی را ببینید👇
khl.ink/f/46589
@Modafeaneharaam
💢شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند.
🔸خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای درخواست یک کارگر برای دریافت انگشتر رهبر انقلاب🌺
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #خاطرات_دفاع_مقدس* #نویسنده_محمد_محمودی* #گلابی_های_وحشی #قسمت_چهل_چ
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_دفاع_مقدس*
#نویسنده_محمد_محمودی*
#گلابی_های_وحشی
#قسمت_چهل_پنجم
اما در شهر جز دستگیری اراذل و مزاحمین کاری به آن صورت نبود شهر امن شده بود و دشمن به دلیل حضور نیروهای مردمی به خود جرأت درگیری در شهر را داد .یک شب بعد از شام بود که مسئولان ستاد عملیات با سر و صدا بچه ها را به خط کردند. من و دانا هم در حالی که اسلحه و تجهیزات بسته بودیم .
آقای
صادقی مسئول ستاد عملیات شهری ثارالله به معاون خود آقای حیدری که بچه خرم آباد بود، گفت:
_من دارم به محل میروم شما بچه ها را زود به آن جا بیاورید.
چند دستگاه وانت و پاترول ما را به محلی بردند خودروها که توقف کرد بنا به دستور فرمانده پیاده شدیم هنوز نمیدانستم جریان از چه قرار است ؟ و چه کاری باید انجام دهیم؟ بالاخره از کوچه های تاریکی در محله ی دره خرگوشی گذشتیم و وارد پایگاه شدیم آن جا متوجه شدیم که ساعتی پیش در پایگاه درگیری رخ داده است از پله های ساختمان دو طبقه ای بالا رفتیم و در پشت بام مستقر شدیم. حدود دو ساعتی صبر کردیم همین مدتی که پشت بام ،بودیم بچه های پایگاه برایمان جریان درگیری را شرح دادند.
میگفتند که در سالن پایگاه نشسته بودیم و مشغول صرف شام که یک مرتبه صدای شکستن شیشه و صدای انفجار در آشپزخانه همه چیز را به هم ریخت .خوشبختانه برای هیچ یک از بچه های پایگاه اتفاقی رخ نداده بود فقط گربه ای در آشپزخانه موجی شده بود. در پشت بام نشسته بودم و به گفته های بچه های پایگاه گوش
می دادیم که دستور آمد.
- پایین بیایید و در پایگاه مستقر شوید.
فقط چهار نفر تیربارچی و تک تیرانداز آن جا ماندند. از پله ها پایین رفتیم و وارد پایگاه شدیم.صحنه جالبی بود.
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam