#عاشقانه_شــہدا🌹
چنـد روز قـبـل از اینکـه میخواسـت بره سوریہ خیلـی دندوݧ درد داشت😔
بهش گفـتـم بریم دکتر، چطور میخوای با این حالت بری سوریه؟!
میگفـت بـرم اونـجا حالـم خوب میشه...🙂
بهش گفتم یعنی اینجا که هستی و ما پیشت هستیم فقط حالـت بده؟!😒😕
میگفـت: نـه...
اونـجـا حـضـرت زینب س هـستنـد و هوای همه سربازاشونو دارند....☺️
اونجا دردی نیست بـه جز درد اضطـراب اسیری دوباره حضـرت زینب (سلام الله علیها)...
وقتـے داشت میرفت یه بسته کامـل قرص براش گذاشتم ...🍃
وقتے ساکش رو بـرام اوردند،فقط دوتای اون قرصا رو مصرف کرده بود، درست تازمانی که قدمهاش به خاک سوریه رسیده بود...🌹🕊
و اونجا بود کہ فهمیدم حضرت زینب چقدر قشنگ هوای سربازاشون رو دارند😔💚
#ابوالفضل_شیروانیان
@modafeaneharaam
#عاشقانه_شهدا 💝♥️
ناهارو خونه ی پدرش بودیم . همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول خوردن غذا ،🙂
رفتم تا از آشپزخانه چیزی برای سفره بیارم ، چند دقیقه طول کشید ،
برکشتم دیدم همه نصف غذاشونو خوردن !😕
ولی آقا مهدی دست به غذاش نزده تا من بیام " باهم شروع کنیم 💑💝❤♥️😊
همسر شهید مهدی زین الدین 💓😊
#مذهبیا_عاشقترند
#عشق_واقعی❤️
@modafeaneharaam
برشیاز کتاب سربلند📗
#عاشقانه_شهدا💞
وقتی روز اعزام معلوم شد:
دو هفته بعد (از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها) رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا تلفن📞 محسن زنگ خورد. فکر کردم یکی از دوستانش است. #یواشکی گفت: « چشم آماده میشم.»
گفتم: «کی بود؟» میخواست از زیرش در برود😒. پاپیاش شدم. گفت: «فردا صبح اعزامه.» احساس کردم روی زمین نیستم. پاهایم دیگر #جان_نداشت.😞
سریع برگشتیم نجف آباد.
گفت: « باید اول به پدرم بگم؛ اما مادرم #نباید هیچ بویی ببره، ناراحت میشه😢.» ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد.🙁
همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم:
من به چشم خویشتن دیدم که #جانم_می_رود...💔🚶
راوی:همسرشهید
#محسن_حججی🌱
@Modafeaneharaam
#عاشقانہ_شہدا 🌹
مهریــہام یک جلـــدقرآن بود و سہ تا صلواتـــــ!!☺️
عقدمان خیلے ســاده بود،↯
یک ماه بعد هم عروسے کردیم.😊
دو سه روز رفتیم مشھـــد😍 پابوس امام_رضـا علیه السلام...♥️
بار اولے که رفتیم حـــرم... حسین نگاهی به من کرد و👀 گفت: "خانـــوم، یه دعایی بکنم شما #آمین بگی☺️.
خندیدم!😂
- تا چـہ دعایـے باشہ؟🤔
- حالا تو کارت نباشہ.😉
- خب هر چـے شما بگید.😊
.
دستهایش را گرفـت سمـت #آسمـــان!🏻
رو به گنبــد طلاےامام رضا علیـہ السلام❢
✨♥️اللـہم الرزقنا توفیق شـہـاده فـے سبیلک♥️✨
@Modafeaneharaam
#عاشقانه_شهدا 🕊
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین
👈زندگی را شهدایی کنیم تا انها مارا آسمانی کنند👉
🌸هدف ما ادامه راه شهداست🕊🕊🕊
✅کانال #شهید_محمد_هادی _ذوالفقاری✅ هم گوشه ای از این راه را در دست گرفته
امید است شما با عوضویت در این 🔰کانال ✨✨
در راه #شهدا قدمی بر دارید
👇👇👇
https://eitaa.com/ShahidMohammadHadizolfaghari
~🌹~🌹~🌹
#عاشقانه_شهدا❤️
🌸بعد از هیئت رایه العباس، با لیوان چای روی سکوی وسط خیابان منتظرم میایستاد.❤️
🌸وقتی چای و قند را به من تعارف میکرد، حتی بچه مذهبیها هم نگاه میکردند.
🌸چند دفعه دیدم خانمهای مسنتر تشویقش کردند وبعضیهایشان به شوهرشان میگفتند: حاج آقا یاد بگیر! از تو کوچیک تره!
🌸ابراز محبت های این چنینی و میکرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود.
حتی میگفت: دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن!
🌸ولی خیلی بدش میآمد از زن و مرد هایی که در خیابان دست در دست هم راه میروند.
میگفت:مگه اینا خونه و زندگی ندارن؟
اعتقادش این بود که با خط کش اسلام کار کن. 👌
📚قصه دلبری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@Modafeaneharaam
#عاشقانه_شهدا ❤️
#هرشب در منـزل محفل شبی با قرآن داشتیم از ۱۰ صفحه تا یک جز میخواندیم 👌
و در آخر دعا میکردیم دعای آخر حسن آقا همیشه #شهادت در راه خدا بود. 🕊
#شهید_مدافع_حرم
#حسن_رجایی_فر🌷
شبیه شهدا باشیم..
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
💞 #عاشقانه_شهدا
🌷شهید حسن غفاری در شهرری متولد شد. زمستان سال ۸۵ #ازدواج کرد و حاصل این ازدواج مهلا خانم و علی آقا است.
🔻همسر شهید می گوید:
🌷در روز #خواستگاری هر کسی چیزی میگفت؛ یکی میگفت دویست سکه، و دیگری میگفت کم است. بزرگ مجلس گفت: مهریه را کی گرفته و کی داده، اما به دختر ارزش می دهد. در تمام این حرفها و چانه زنیهای مهریه من همه حواسم به حسن بود🤭هر بار که صدای حضار مجلس بلند میشد و صدای دیگری بلند تر، حسن غمگین و غمگینتر میشد، و هر لحظه #ناراحتیاش بیشتر می شد😞
🌷تا اینکه صبرش سرآمد و به پدرم گفت: حاج آقا اجازه میدهید من با فاطمه خانم چند دقیقه خصوصی صحبت کنم⁉️ وقتی به اتاق رفتیم گفت: کالا که نمیخواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی سکه بدهم
🌷یک پیشنهاد میدهم، اگر شما هم #راضی باشید، به حضار مجلس هم همان را می گوییم. نظرت با #هفت_سفر_عشق: قم، مشهد، سوریه، کربلا، نجف، مکه، مدینه چیست؟ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی. 😊
از این پیشنهاد حسن خیلی خوشحال شدم، و همه سفرها را با هم رفتیم.
🌷یک سال آخر عمرش همیشه از شهادت و رفتن صحبت میکرد، اصلا حال و هوایش به کل تغییر کرده بود. در این دنیا بود اما با شهدا و دوستان شهیدش زندگی میکرد. هر وقت تنها میشدیم، می گفت: فاطمه جان راضی شو من به سوریه بروم😞 دیگه این دنیا برایم هیچ جذابیتی ندارد. من عاشق شهادت هستم...
🌷دو روز مانده بود به #ماه_رمضان روز اعزامش بود، همه مایحتاج منزل را خرید به غیر از خرما، گفتم: حسن جان فقط خرما نخریدی❗️. با هم خداحافظی کردیم. رفت چند دقیقه بعد برگشت، دو تا جعبه خرما خرید، آورد خانه و گفت: فاطمه خانم بیا این هم #آخرین_خرید من برای شما و بچههایم. 💔
🌷رفتم قرآن را آوردم و گفتم: حالا که برگشتی بیا از زیر قرآن رد شو، گفت: اول شما و بچه ها رد شوید ما رد شدیم و گفتم: حالا نوبت شماست، گفت: میترسم نکند خداوند حاجت دل من را ندهد😔، گفتم: به خاطر دل من که راضی شود از زیر قرآن رد شو، و از زیر قرآن ردش کردم و گفتم: خدایا هرچه خیر است برای من بفرست.
🌷همیشه میگفت دوست دارم با زبان #روزه و تشنه لب مثل آقا اباعبدالله #شهید شوم و اگر فرصتی باشد با خون خودم بنویسم قائدنا خامنهای☝️و میگفت: دوست دارم چهره من را غیر از این که حالا هستم ببینید و سفارش می کرد اگر من شهید شدم نگذار بچهها صورت من را ببینند. همان شد که حسن میخواست، با زبان روزه، و بر اثر خمپاره شهید شد که از صورتش چیزی باقی نماند.😔😭
#شهید_مدافع_حرم حسن غفاری🌹
@Modafeaneharaam
#عاشقانه_شهدا 💞
_کجا میری؟!!
+بگم،جیغ و داد راه نمیندازی؟
_بگو آقا مصطفی قلبم اومد تو دهنم.😢
+عراق!
_میری عراق؟! به اجازه کی؟! که بعد بری سوریه⁉️
+رشته ای بر گردنم افکنده دوست!
_زدم زیر گریه...😭
+کاش الان اونجا بودم عزیز.
_که چی بشه!
+آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی!😍
_لذت میبری زجر بکشم؟!
+بس کن سمیه!چرا فکر میکنی من دل ندارم؟!خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم😔؟ خدا حافظ سمیه،مواظب خودت و فاطمه باش!
_گوشی را قطع کردی.چندبار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بود.سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند💔.کجا میرفتی آقا مصطفی؟ میرفتی تا ماه شوی.
به روایت همسر شهید
📚کتاب اسم تو مصطفاست
🌹 #شهید_مصطفی_صدرزاده
@Modafeaneharaam
💞 #عاشقانه_شهدا
میگفت:
بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب #اعتقاداتم اجازه نمیده.😞
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته، توی راه اهل بیت... اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو... پس #خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم، گفتم: راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت #دفاع باشه...منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم🌹.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه #تکیه_گاه محکمی هستی...❤️
#هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری...💕💞💕
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
@Modafeaneharaam