یڪبار میخواستند تیپ سیدالشهداء علیه السلام را تشویق کنند.
تشویقی شماره یڪودو.
گفته بودند که اسم خودت را تشویقی یڪ بنویس و نفر بعدی را هم معرفی ڪن.
اسم خودش را ننوشـــــت.
هرڪاری ڪردند، گفت ڪه اسم اسماعیل را برای تشویقی یڪ باید بنویسید.
#برشیازعمار_حلب📚#شهیدمحمدحسینمحمدخانے🌹 #خادمعبدالمهدی
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
روز قبلش آمد قرارگاه.
سر سفره شام بودیم یا ناهار یادم نیست.
آمد با حاج قاسم روبوسے 😚ڪــرد.
گفت ڪــه مے خواهد با شما عڪــس بگیرد.
حاج قاسم با استقبال گفت:«چشم قربونت برم😍!» دست انداخت گردن عمار و او را بوسید😘.
#برشیازعمار_حلب📚#شهیدمحمدحسینمحمدخانے🌹 #خادمعبدالمهدی
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
در خط که مےرفتم، برخی موازے ما مےرفتند. راهمےرفتم، راه مےافتادند.
مےایستادم مےایستادند.
وقتی علت را پرسیدم، گفتند:«برای اینکه تیر نخوری.»🖤
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مابیخیالسیلیمادرنمیشویم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بهش گفتم «نوحه هم بخونین» برگشت نگاهم کرد. صورتش خیس خیس بود. نمےدانم اشڪـــ😢 بود یا آب💦 باران. پرسید:«چی بخونم؟» گفتم: هرچی به زبونتوناومد.»
گفت:«خودت بگو.» نفسم بالا نمےآمد. انگار یکی چنگ انداخته بود و گلویم را فشار مےداد.
خیلی زور زدم تا نفس عمیق بڪشم.
گفتم:
از حرم تا قتلگاه زینـــب صدا مےزد حسین
دست و پا مےزد حسین، زینــب صدا مےزد حسین
سینه مےزد برای محمد حسین.🖤🖤🖤
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مابیخیالسیلیمادرنمیشویم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
•
.
زیاد یادش مےافتم.
بیشتر یاد صداے گرفتهاش.
یادم نمےرود.بعد از شهادتش یکی از بچههاتیر خورده بود. نمےتوانست خودش را بکشد عقب. پشت بیسیم مےگفت:«مثل مسلم تنها شدم! کجایی عمار؟!»
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مابیخیالسیلیمادرنمـیشویم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
زمان دانشجویےاش ڪه یزد بود، ایام تعطیل هم یا اردوے جهادے مےرفت یا راهیاننور. تو مناطق جنگے روایتگرے مےکرد. همه مناطق را مےشناخت.
حتی بیشتر از من که در منطقه بودم.
★˝نمےدانستم حاج احمد متوسلیان، یزدی است˝★ با اینکه یزدی هستم، از محمد حسین شنیدم.
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مابیخیالسیلیمادرنمـیشویم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
•
.
باهم رفتیــم جلسهاے پیش حــاج حسین همدانے.
معروف بود بــ«ابووهب»ــه.
دیدم انگار بیـــن این دونفر سر و سرے هست. چنان عمار را توے بغل چسباند و مےزد پشت کمرش که بعضے بچهها میگفتند: «حسودیےمونشد.»
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مابیخیالسیلیمادرنمـیشویم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
هوو اومد!
هر موقع زنگ مــیزد یا دم خانه آفتابی میشد، خانمـم این جمله را تڪرار مےڪرد. سه، چهارساعتی مےنشست. همیشه هم یڪ جا تڪیه مےداد، پشت به آشپز خانه.
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مابیخیالسیلیمادرنمـیشویم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
یڪ چیز ڪه از محمد حسین توے ذهنم مانده،
نماز شب هایش است.
واقعا خسته مےشدیم. صبح ها بهزور بیدار مےشدیم، ولی چند شب که زودتر بیدار شدم، دیدم تکوتنها گوشهای نماز شب مےخواند.
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مابیخیالسیلیمادرنمـیشویم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
فرماندهے تیپ را قبول ڪرد. به من مےگفت ڪه تو دنبال بازے هستی، ول ڪن بیا اینور. من گفتم ڪه تو دنبال گندگی هستی.
این ڪــار را قبول نمےڪردم.
ما آموزش مے دادیم و آن ها عملیاتے بودند.
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مابیخیالسیلیمادرنمـیشویم
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
آدم مثل چاله میماند دیگر. محمدحسین بیل اول را که ریخت، هواخواهش شدم. از او چیزهای ظاهری یاد نگرفتم. الان هم لباسپوشیدنم مثل سابق است. او تیپ خودش را میزد، من هم تیپ خودم را.
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#خادمعبدالمهدی
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
باهم رفتیــم جلسهاے پیش حــاج حسین همدانے.
معروف بود بــ«ابووهب»ــه.
دیدم انگار بیـــن این دونفر سر و سرے هست. چنان عمار را توے بغل چسباند و مےزد پشت کمرش که بعضے بچهها میگفتند: «حسودیےمونشد.»🤤
#برشیازعمار_حلب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے🌹
#خادمعبدالمهدی
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3