سرپرست يتيم، همچنين جلوگيري از ادعای بیمورد يتيم در آينده، در صورت منازعه و مراجعه به محكمه نيز قيام بيّنه به خصومت پايان مي دهد و هرچند سخن ولي يتيم با سوگند نيز ثابت مي شود، بيّنه شرعي به سخن وي استحكام بيشتري مي بخشد.
دستور شاهد گرفتن، حكم ارشادي و استحبابي است.
قرآن كريم كتاب نور و هدايت است، از اين رو براي هدايت جامعه، همراه بيان احكام فقهي و حقوقي با اشاره به ريشه اساسي همه مسائل يعني توحيد، مي فرمايد: حسابگر واقعي خداست و همه كارها نزد خداي دانا و حسابگر و آگاهِ به همه چيز، حاضر است و حسابرسي مي شود: (وكَفي بِاللهِ حَسيبا)؛ تا كسي نپندارد با شهود و مدارك صوري مي توان اموال ايتام را تصاحب كرد و از منظر حق تعالي نيز مخفي مي ماند.
تسنيم ج 17 صص 356 تا 359
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
نقش هاشمی در فتنه 88 از زبان مورخ ارجمند دکتر سید حمید روحانی https://iranemoaser.ir/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D9%83%D8%AA%D8%B1-%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D8%AD%D9%85%D9%8A%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%85%D8%B3%D8%A6/
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
#گزیده_تفسیر_سوره_نساء_آیه
للرجال نصيبٌ ممّا ترك الوالدان و الأقربون و للنساء نصيبٌ ممّا ترك الوالدان و الأقربون ممّا قلّ منه أو كثر نصيباً مفروضاً (7)
اين آيه از آيات محوري قرآن كريم درباره احكام عمومي ارث و در حكم قانون اساسي و اصل جامع ارث است، زيرا در مقام بيان كلي مسئله ارث بري هر يك از زن و مرد و محروم نبودن هيچ يك، از ارث است. در عصر جاهلي، محروميت زنان از ارث، امري پذيرفته شده بود. اين آيه مسئله ارث بري مرد و زن را در دو جمله مستقل آورده است تا آشكارا و قاطع با رسم و سنت جاهلي، يعني محروم بودن زن از ارث مبارزه كند، زيرا در كارهاي بسيار مهم تنها قانون و خطاب كلي كارساز نيست.
معيار و اصل جامع ارث اين است كه ميراث ميت به كساني كه رابطه ميلادي با او دارند، يعني فرزندان او و نيز كساني مي رسد كه نسبت متوفا به آنان از ديگران نزديك تر است: (لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الوالِدان والأقرَبونَ ولِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الوالِدان والأقرَبون) و افراد ديگر از آن سهمي ندارند، هرچند از اقوام نزديك باشند.
مراد از «رجال» در اين آيه، جنس مذكر و مراد از «نساء» جنس مؤنث است و همه افراد آن جنس، از كوچك و بزرگ را دربر مي گيرد. ارث بري زن از شوهر، از آيات ديگر استفاده مي شود.
آيه، محور تقسيم ارث را «ولادت» و «قرابت و رحامت» و نيز زن و مرد را يكسان مشمول قانون ارث مي داند ـ تساوي زن و مرد در برابر قانون ارث، غير از تساوي آن ها در ارث است ـ از همين رو اين آيه، دليل بطلان حكم تعصيب[1]
است.
«رحامت و قرب» شامل «ولادت» نيز مي شود؛ ليكن براي بيان اهميت ولادت، اين عنوان جداگانه آمده و ذكر (الأقرَبون) بعد از (الوالِدان) ـ كه ذكر عام بعد از خاص است ـ مبيّن آن است كه دو عنوان عامل وراثت اند: «ولادت» و «رحامت و قرب»، يعني وارث و مورّث يا بايد رابطه والدي و ولدي داشته باشند؛ يا به اصلي جامع مانند جدّ منتهي شوند.
كلمه (الوالِدان) مطلق است و شامل جدّ نيز مي شود و با نص خاص تقييدپذير است كه با زنده بودن پدر به جدّ ارث نمي رسد. كلمه (الأقرَبون) نيز مؤيّد اين تقييد است. (الأقرَبون) محدوده عرفي دارد كه در آيات ديگر و روايات آمده است كه وارثان را به سه طبقه قسمت مي كند و با بودن طبقه مقدم به طبقه بعدي ارث نمي رسد.
تصريح به (الوالِدان والأقرَبون) و تكرار آن در جمله دوم، با امكان اكتفا به ضمير، يا به سبب اهميت است يا خصيصه مورد.
===========
[1]ـ برخي از فقهاي اهل سنت مي گويند اگر اموال متوفّا بيشتر از سهام مقدّر باشد، مقدار اضافه را بايد به عصبه (بستگان ذكور و پدري متوفّا) داد (المحلّي، ج9، ص256) .
اموال ميت بايد طبق بيان الهي ميان وارثان قسمت شود؛ خواه ميراث، مال اندك باشد يا فراوان: (مِمّا قَلَّ مِنهُ أو كَثُر). اين صراحت و عموميت، هرگونه تبعيضي را نفي و از هر تبعيضي جلوگيري مي كند و نمي توان به بهانه كم بودن اموال ميت، زنان يا مردان را از ارث محروم كرد؛ يا با ادعاي اختصاص قانون ارث به ثروتمندان، افراد كم درآمد را از اين قانون مستثنا كرد.
سهام بيان شده براي بازماندگان متوفّا، نزد حق تعالي قطعي و لازم است و كسي حق تخلف از آن را ندارد: (نَصيباً مَفروضا). اين جمله تنها سفارش اخلاقي نيست تا الزام آور نباشد و بتوان با تفريط، حقوق زنان را از ارث ناديده گرفت؛ يا با افراط ادعا كرد كه زن و مرد يكسان از ميت ارث مي برند.
تسنيم ج 17 صص 390 تا 392
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#دین_از_سیاست_جدا_نیست
#صاحبان_این_سخنان_غلط_در_کدام_جبهه_بودند_یا_هستند؟ 4
فرامرز شکوری: ارادهی مردم همان ارادهی خداست و انتخاب مردم همان انتخاب خداست. لذا دموکراسی غربی با دین سازگار است.
هفتهنامه آبان شهریور 77
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#خصال_نشانهی_کمال_مؤمن
45- قليل الزلل؛ لغزش هاي او كم است، اگر چه امكان دارد گاهي بر اثر جهل، فراموشي يا... پايش بلغزد.
46- حركاته أدب؛ حركاتش مؤدّبانه است و گران مايه ترين سرمايهي انسان، يعني ادب را كاملاً رعايت مي كند: «لا ميراث كالأدب»[1].
از خدا جوييم توفيق ادب
بي ادب محروم گشت از لُطف ربّ
بي ادب تنها نه خود را داشت بَد
بلكه آتش در همه آفاق زد[2]
و كلامه عجب؛ گفتارش شگفت آور است؛ زيرا معارف نغز و معاني پر مغز و آموزنده را به همراه دارد.
===========
[1]ـ نهج البلاغه، حكمت 54.
[2]ـ مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 78.
ادب فنای مقربان ج 1 ص 285
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بهبهانۀ پیام اخیر رهبر انقلاب به اجلاس سراسری نماز؛
🔺قرائتیِ ما
موارد زیر تنها برخی از عناوین و اوصافی است که رهبر بزرگوارمان در طول سهدهه برای استاد قرائتی به کار بردهاند:
▫️عالم مجاهد، روشنبین، بزرگوار، خستگیناپذیر و بااخلاص
▫️روحانی صادق، ثابتقدم، خدمتگزار، آگاه، دلسوز، پرهیزگار، پارسا، پرانگیزه و گرانقدر
▫️مرد شایسته، استوار، عزیز و محترم
اما آنچه مهمتر از این تجلیلهاست، ویژگیهایی است که رهبر حکیم و حقگوی انقلاب ـ به مناسبتهای مختلف ـ برای استاد قرائتی برشمرده و بهواسطۀ آن ویژگیها به تجلیل ایشان میپردازند:
۱. اهل اقدام برای پُرکردن خلأهاست، نه اهل موازیکاری.
۲. اهل تمرکز برای تحقق یک هدف است، نه اهل پراکندهکاری.
۳. اهل دلسوزی و عشقورزی است، نه اهل رفع تکلیف ظاهری.
۴. اهل ابتکار و نوآوری است، نه اهل کارهای کلیشهای.
۵. اهل جدّ و جهد و همت است، نه اهل کمفروشی.
۶. اهل پیگیری و خستگیناپذیری است، نه اهل سستی و کاهلی.
۷. اهل صفا و خلوص است، نه اهل جلوهگری و خودنمایی.
🔹و دقیقا از همین روست که استاد قرائتی، به تعبیر رهبر انقلاب، «یک نمونۀ بسیار خوب و درسآموز» یا به عبارت دیگر یک #الگو است؛ و اساسا سرّ اینکه آقا، برخلاف دأب خود و علیرغم همۀ محاذیری که دارند، اینگونه استاد قرائتی را در زمان حیاتش مورد تجلیل قرار میدهند نیز همین مسئلۀ الگوسازی از شخصیت ایشان برای همۀ دلدادگان دین و انقلاب، خصوصا طلبههاست؛ آن هم در روزگارِ #اولویت_تبلیغ!
🔸الغرض، استاد قرائتی ـ که به تصریح رهبر انقلاب، از «موهبتهای خاص الهی» برخوردار است ـ طوری نظر نائب حضرت ولیعصر ارواحنا فداه را جلب کرده که در قابی کمنظیر، این معلم قرآن را کنار خود نشانده و از او با عنوان «قرائتیِ ما» یاد میکنند؛ خوشا به حالش! / حجت الاسلام سید محمدحسین دعائی
🌐 Voice Of Howzeh
🆔 @sedayehowzeh
🔵 #پایگاه_خبری_دعوت
🌐 @Dawat_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
#گزیده_تفسیر_سوره_نساء_آیه
و إذا حضر القسمة أُولوا القربي و اليتامي و المساكين فارزقوهم منه و قولوا لهم قولاً معروفاً(8)
آيه شريفه براي ايجاد همبستگي و استحكام نظام خانواده و محترم شمرده شدن عواطف پاك ارحام نيازمند، يتيمان و مستمندان، به وارثان (نه كسي كه در آستانه مردن است) سفارش مي كند كه هرگاه خويشاوند، يتيمان و مستمندان هنگام تقسيم ميراث حضور يافتند آنان را نيز از ميراث متوفّا ـ از ميراث مقسوم يا از مال به جا مانده از متوفّا ـ بهره مند كنند تا به توقع خانوادگي و نياز مستمندان پاسخ مثبت داده باشند: (وإذا حَضَرَ القِسمَةَ اُولوا القُربي واليَتامي والمَساكينُ فَارزُقوهُم مِنه). حضور اين افراد به اميد دريافت كمك مالي است و محروم كردن آنان شايسته نيست. البته در صورت وجود وارثان صغير يا غايب يا محجور ديگر، پس از تقسيم ميراث، تنها افراد بالغ و حاضر و غير محجور مي توانند از سهم خود به نيازمندان كمك كنند.
مراد از (اُولوا القُربي) در اين آيه، ارحامي است كه وارث ميت نيستند و نيازمندند و مراد از (اليَتامي والمَساكين) مطلق يتيمان و نيازمندان است، از بستگان باشند يا غير آنان. تقديم «يتيم» بر «مسكين» در اين آيه براي نيازمندي شديد يتيم به عطا و عطوفت است.
امر (فَارزُقوهُم مِنه) بر وجوب دلالت نمي كند و بهره مند كردن گروه هاي ياد شده از ميراث، مستحب است نه واجب. قيد حضور: (وإذا حَضَرَ القِسمَة) و ذكر نكردن سهم معيّن از ميراث، نشان از لزومي نبودن اين حكم[1]
، بلكه اخلاقي بودن آن است. حضور اين افراد هنگام تقسيم ميراث، زمينه رجحان را فراهم مي كند.
انسان متمكن نيازي ندارد در تقسيم ميراث ديگران حضور يابد؛ ولي ارحام نيازمند شايد براي دريافت كمك مالي بيايند و چون برخي وارثان ممكن است با سخنان خود خاطر آنان را آزرده كنند قرآن كريم فرمان مي دهد آنان را نرنجانده و با گفتار شايسته و نيك با آن ها سخن گفته شود: (وقولوا لَهُم قَولاً مَعروفا)، هم در مواردي كه وارثان به علت يا عللي به حاضران چيزي نمي دهند و هم در مواردي كه به آنان چيزي مي دهند ولي با كراهت، كه آيه مي فرمايد: با رضايت و رفتار خوب و بدون تحقير و منت گذاردن بدهيد تا كريمانه از آن جا بروند.
تسنيم ج 17 صص 420 و 421
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#نورگیری_از_مصباح
نظر استاد مصباح یزدی در مورد علامه طباطبایی
به خاطر دارم كه روشندلى در محضرشان با چشمانى اشكبار آهسته مىگفت:
«در شگفتم كه چگونه زمين سنگينى چنين مردانى را تحمل مىكند.»
در طول سى سال كه افتخار درك محضر آن بزرگوار را داشتم هرگز كلمه «من» از ايشان نشنيدم در عوض عبارت «نمىدانم!» را بارها در پاسخ به سؤالات از وى شنيدهام. همان عبارتى كه افراد كممايه از گفتن آن عار دارند ولى اين درياى پرتلاطم علم و حكمت از فرط تواضع بر زبان جارى مىساخت و جالب اينكه، به دنبال آن پاسخ پرسش را به صورت احتمال و يا عبارت «به نظر مىرسد» بيان مىكرد. از جمله خصال بارز اين بزرگمرد روحانى اشتياق و خضوع زايدالوصفى بود كه نسبت به خاندان رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) از خود بروز مىداد و تلاشهاى شبانهروزى علمى، او را از توسّل و عرض ادب به پيشگاه مقام رسالت و ولايت بازنمىداشت و موفقيت خويش را مرهون همين توسّلها مىدانست و آنچنان به بيانات عترت نبى اكرم(عليهم السلام) احترام مىگذاشت كه حتى در برابر روايات مرسل و داراى سند ضعيف هم به احتمال اينكه از بيت عصمت صادر شده باشد، رفتار احترامآميزى داشت و برعكس كوچكترين و كمترين سوء ادب و كژانديشى را نسبت به اين دودمان پاك و مكتب پرافتخار تشيع، قابل اغماض نمىدانست.
آخر مگر محبت به اين خاندان اجر رسالت و راه خدا نيست.(1) و مگر ايشان همان كسانى نمىباشند كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آنان را همرديف قرآن
1. اشاره دارد به آيه: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى (شورى(42)، 23).
كريم قرار داد(1) و مگر ايشان بزرگترين نعمتهاى خدا در ميان جوامع انسانى نمىباشند كه بايد بزرگترين سپاس را در خصوص آنان به جاى آورد.
علامه كتاب حديث را مىبوسيد، مدتى در جلسات شبهاى پنجشنبه و جمعه، احاديث و ادعيه معتبر را مىخواندند و شرح مىدادند كه متأسفانه اين بحثها ضبط نشده مگر اينكه برخى شاگردان از آنها يادداشتبردارى كرده باشند.
ايشان به قدرى براى جوامع روايى احترام قائل بود كه اجازه نمىداد كتاب بحارالانوار در جايى قرار گيرد كه نوعى بىاحترامى به آن تلقّى گردد. البته بر بعضى مجلدات اين كتاب حاشيه نوشت و در اصلاح و منقح نمودن برخى مندرجات جلد اول تا هفتم بحار كوشيد ولى عدهاى بر عليه وى جوّسازى كردند و چنين شايع نمودند كه علامه طباطبايى درصدد تخريب شخصيت علامه مجلسى مىباشد و لذا از برخى نقاط نامههايى دريافت نمود كه چنين تلاشى را پى نگيرد و او هم ديگر نتوانست اين پژوهش را ادامه دهد.(2)
علامه به مجالس عزادارى براى خاندان عترت به خصوص خامس آلعبا توجه ويژهاى نشان مىداد و همچون افراد عادى در اين مراسم
1. قال رسول الله: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا. (ميرحامد حسين در كتاب عبقاتالانوار اين حديث را با ذكر سند نقل كرده است).
2. ديدار آيتالله مصباح با دكتر اعوانی (2 بهمن 1382)
حضور مىيافت و مىگفت اين كتيبههاى سياه كه بر در و ديوار حسينيه نصب شده است، قادرند ما را شفاعت كنند و در آن محافل چنان مىگريست كه دانههاى درشت اشك از ديدگانش بر گونههاى او جارى مىگشت، هنگامى كه نام مبارك يكى از ائمه طاهرين بر زبان مىآمد تواضع و ادب در سيمايش مشهود مىگرديد، هر سال تابستانها به آستان قدس رضوى در مشهد مىرفت و در جوار حرم مطهر به تضرع و زارى مىپرداخت. در ماه رمضان روزه خود را با بوسه زدن بر ضريح مقدس حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) در قم افطار مىكرد، آنگاه به سوى خانه مىرفت.(1)
1. جرعههاى جانبخش (اقتباس از فصل هفتم).
مصباح یزدی، تماشای فرزانگی و فروزندگی ص مجهول
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#دعای_مکارم_الأخلاق 6
اللَّهُمَّ لا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّى إِلا أَصْلَحْتَهَا، وَ لا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلا حَسَّنْتَهَا، وَ لا أُكْرُومَةً فِيَّ نَاقِصَةً إِلا أَتْمَمْتَهَا.
خداوندا! در من هيچ خُلق ناشايست نگذار مگر آن را شايسته گردانى و هيچ عيبى كه بدان مرا سرزنش كنند در من نماند مگر آن را نيكو كنى، و فضيلتى ناقص نباشد، مگر آن را به كمال رسانى.
صحیفه سجادیه
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
دکتر محمدرضا کرامتی
جوابی که کرامتی درست میداند: الله، منصوب است چون مفعول اول لا تحسبن است. مخلف، منصوب است زیرا مفعو
سلام عليكم
در مورد جواب چهار نفر از اعضای محترم کانال در مورد علت منصوب بودن رسل در کریمهی 47 ابراهیم عليه السلام، تحقیق کردم اکثریت (افراد+منبع) قائل به صحت جواب این چهار بزرگوار بودند و اقلیت هم معتقد به صحت نظر حقير بودند.
بنده با اینکه اکثریت را معیار حقانیت نمیداند، اما احتمال قوی میدهم که نظر آن چهار بزرگوار صحیح باشد. البته به قول استاد بزرگوارمان دکتر مرتضی ایروانی نجفی، احتمال صحت هر دو نظر وجود دارد. گرچه نظر منصوب بودن به خاطر مفعول بودن مخلف دلچسبتر است.
عین فرمایش مکتوب استاد عزیزمان در مقطع دکتری دانشگاه فردوسی مشهد، استاد ایروانی (استاد عرب زبانِ متخصص در ادبیات عربی) این است:
سلام علیکم هر دو اعراب معنای صحیح نشان می دهد.ولی با تصور اخلف به عنوان دو مفعولی و وعد به حکم مفعول اول و رسله مفعول دوم بیشتر به دل می چسبد.والله العالم
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
#گزیده_تفسیر_سوره_نساء_آیه
و ليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذرّيّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا الله و ليقولوا قولاً سديداً (9)
علاقه به فرزند و نوه و خواستن آسايش آن ها و انزجار از رنج آنان فطري است. قرآن حكيم با توجه دادن به اين اصل فطري هشدار مي دهد كه اگر كسي در وصيت، توزيع ميراث يا حالت هاي ديگر به نحوي به يتيم بي پناه ستم رواداشت، فرزندان به جا مانده وي نيز مشمول چنين ظلم نابجايي خواهند بود و آن ترس احتمالي از سرنوشت تلخ نسل آينده، به هراس فعلي و قطعي بدل خواهد شد.
ترس مزبور عقلايي است، از اين رو خداوند سبحان آن را امضا كرده است؛ يعني بايد بترسند؛ و چون در بسياري از مردم، انذار بيش از تبشير اثر دارد، عنصر محوري اين آيه و آيه بعد را انذار تشكيل داده و به همگان، به ويژه كساني كه اموال يتيمان در اختيار آن هاست هشدار مي دهد كه اگر حقوق يتيم را رعايت نكنند، عذاب دنيايي (تعدي به اموال و حقوق يتيمان آنان و در نتيجه فقر و گرسنگي آن ها) و عذاب اخروي تهديدشان مي كند و اين دو خطر و عذاب، فرجام دو عمل آن هاست: 1. ظلم به يتيم كه عذابش آتشخواري و سوختن به آتش جهنّم است. 2. رنجاندن اولياي يتيم، چون پس از مرگ تا هنگام برپايي قيامت، انسان ها از رنج فرزندانشان در دنيا با خبر و متأثر مي شوند.
از آنجا كه «ذرّيه»، هم فرزندان بلافصل و هم نوادگان را شامل مي شود، وعيد آيه كساني را كه فرزند خردسال بلافصل ندارند نيز تهديد مي كند: (وليَخشَ الَّذينَ لَو تَرَكوا مِن خَلفِهِم ذُرِّيَّةً ضِعافاً... )، چنان كه با افراد عقيم نيز افزون بر بيان از راه تعليل و برهان عقلي ـ كه عمل هركس زنده است و با او پيوند مستقيم دارد ـ از راه تمثيل سخن مي گويد كه خودتان را در موقعيت كساني بگذاريد كه فرزنداني صغير به جا گذاشته اند، پس با احساس نگراني براثر تصور رنج خود از تصاحب ظالمانه اموال آنان پس از مرگ شما، به حقوق يتيمان تعدّي نكنيد.
گرفتار شدن فرزندان بر اثر ظلم پدران به يتيمان مردم، با آياتي همچون (ولاتَكسِبُ كُلُّ نَفسٍ إلاّعَلَيها ولاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري)[1]
منافاتي ندارد، زيرا اعمال انسان افزون بر زنده و جاويد بودن، به فاعل خود مرتبط و از او جداناشدني اند و از سويي نسل گذشته، حال و آينده يك خانواده براثر وحدت رحامت، خون، غذا و... يك واقعيت و يك سلسله به شمار مي روند و در حقيقت فرزند ادامه وجود عنصري پدر و مادر است، از همين رو هم اعمال گذشتگان در فرزندانشان ظاهر مي شود و هم اعمال فرزندان براي گذشتگان اثر دارد و نيز براثر همين اشتراك و پيوند، انسان پس از مرگ نيز به سرنوشت ذرّيه خود حسّاس است و از لذّت آنان شاد مي شود و از اندوهشان مي رنجد.
اثرگذاري ظلم والدين بر فرزند، به معناي روا بودن ستم به آن فرزند و
===========
[1]ـ سوره انعام، آيه 164.
محروميت او از اجر و حق شكايت نيست. او براي تحمّل ستم مأجور است و پدر كيفر گناه خود را خواهد ديد و رنج فرزند، عذابي ديگر براي اوست.
مراد آيه اين نيست كه با ستم والدين، ظلم در جامعه سنت مي شود، در نتيجه فرزندان او نيز چون در همان جامعه زندگي مي كنند طبعاً از اين سنت سيئه متأثر مي شوند، بلكه نفس ظلم والدين بر فرزندان اثر دارد، هرچند سنت نشود. از سوي ديگر، اگر ظلم سنت شود تنها به فرزندان ظالمان ستم نمي شود، بلكه همگاني مي گردد، حال آنكه آيه تهديد ويژه درباره ايتام ستمگران است نه عموم جامعه، هرچند بر ديگران نيز اجمالاً اثر دارد.
بايد از خدا درباره يتيمان پروا كرد و سخن درست و متقن گفت: (فَليَتَّقوا اللهَ وليَقولوا قَولاً سَديدا) و چون (قَولا) فعل را نيز شامل مي شود، (وليَقولوا قَولاً سَديدا) يعني در مورد اموال يتيمان، دقيق و درست و محكم كار كنيد؛ مبادا به حقوق آنان تجاوز كنيد و حقشان را نپردازيد يا با آن ها رفتار ناشايست داشته باشيد.
فرمان به «تقوا» و «قول سديد» تأكيدي است بر نهي برگرفته از صدر آيه: (وليَخشَ الَّذين... ).
تسنيم ج 17 صص 432 تا 434
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#نقد_سخنان_رایج
من میاندیشم، پس هستم.
[کرامتی: سخن مذکورِ مشهورِ دِکارت، مورد نقد علامه شهید مطهری قرار گرفته است] 👇
پس اینکه «من هستم» روی حس مخصوص خود آگاهی بدیهی است و قابل استدلال نیست، دانشمندان استدلالات خود را متوجه بیان حقیقت «من» یا «خود» نمودهاند نه بیان اصل وجود «من» زیرا وجود من یک امر بدیهی است.
از اینجا واضح میشود که استدلال معروف دکارت از راه فکر و اندیشه بر اینکه «من هستم» که به عبارت مخصوص ادا میشود «من میاندیشم پس هستم» مخدوش است زیرا هستی هر کسی مانند خود اندیشیدن، بدیهی است بلکه بدیهیتر است زیرا آگاهی از اندیشیدن با اضافه به میم (میاندیشم) فرع بر آگاهی و شعور به خود است.
استاد مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص122
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#مفردات_قرآن
سورهی بلد
" حل" مانند كلمه" حلول" به معناى اقامت و استقرار در مكان است، و مصدر در اينجا به معناى اسم فاعل (حلول كننده) است.
" كبد" به معناى رنج و خستگى است.
" لبد" به معناى بسيار است.
" نجد" به معناى راهى است به سوى بلندى، و مراد از" نجدين" راه خير و راه شر است و اگر راه خير و شر را نجد خوانده، براى اين بوده كه هر دو مستلزم رنج و مشقت است.
" اقتحام" به معناى داخل شدن به سرعت و با فشار و شدت در چيزى است، و كلمه" عقبة" به معناى راه سنگلاخى و دشوار است كه به طرف قله كوه منتهى مىشود، و" اقتحام عقبه" اشاره است به انفاقهايى كه براى انفاقگر بسيار دشوار باشد.
{" فَكُّ رَقَبَةٍ"} يعنى آزاد كردن برده.
" مسغبة" به معناى گرسنگى و قحطى است، و كلمه" مقربة" به معناى قرابت نسبى است، و كلمه" متربة" از ماده" تراب" (خاك) گرفته شده و معنايش خاكنشينى از شدت فقر است.
و معناى آيه اين است كه: انسان مورد بحث به هيچ عقبهاى قدم ننهاد، نه بندهاى آزاد كرد، و نه در روز قحطى طعامى داد، نه به يتيمى خويشاوند، و نه به مسكينى خاكنشين.
{" عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ"} يعنى آتشى مستولى بر آنان است كه از هر سو احاطهشان مىكند.
ترجمه تفسیر المیزان ج 20 صص 484 تا 492
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 #ببینید | دلها و چشمها، مجذوب و مبهوت سخنان ایشان بود...
💠 گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار خانواده آیتالله محمدتقی مصباح یزدی (رضوان الله علیه)
۱۴۰۱/۱۰/۰۵
📱 @mesbahyazdi_ir
15.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنجره متفاوتی به چند حضور شهید سلیمانی در برخی دیدارها و برنامههای خاطرهانگیز با رهبر انقلاب
🔺https://eitaa.com/shahab_sagheb
17.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادی کنیم از کسانی که اهل مذاکره با آمریکا بودن 😏
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی از شعرخوانی آقای مجتبی رمضانی در آغاز دیدار امروز مقام معظم رهبری، به مناسبت پنجمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی. ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
#گزیده_تفسیر_سوره_نساء_آیه
إنّ الّذين يأكلون أموال اليتامي ظلماً إنّما يأكلون في بطونهم ناراً و سيصلون سعيراً (10)
آيه قبل مكافات دنيوي تجاوز به حقوق و اموال يتيمان را بيان مي كرد و اين آيه عذاب باطني و اخروي آن را.
كيفر سخت كساني كه ستمكارانه در اموال يتيمان تصرف مي كنند اين است كه تنها آتش مي خورند نه چيز ديگر: (إنَّ الَّذينَ يَأكُلونَ أموالَ اليَتامي ظُلماً إنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارا)، زيرا روش ظالمانه و تعدّي مستمر كه از (يَأكُلون) فهميده مي شود، چيزي از حق و حلال براي انسان ستمگر باقي نمي گذارد. از سوي ديگر يتيم ـ كه هيچ پناه و تكيه گاهي جز خدا ندارد و از همين رو دعايش خالصانه، مؤثر و مستجاب است ـ توان دفاع از حق خويش را ندارد، بدين سبب ستم به او با ظلم هاي ديگر متفاوت و بسي بزرگ و جانكاه است، از اين رو كيفر آن افزون بر روسوزي، به درون ظالم سرايت مي كند و باطن او را نيز مي سوزاند: (إنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارا).
حرمت خوردن مال يتيم، در مصرف كردن مواد غذايي منحصر نيست، بلكه هرگونه تصرف ظالمانه در اموال يتيم، حرام و ممنوع است، بنابر اين، عبارت (إنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم نارا) نيز به كيفر خوردن اختصاص ندارد.
كلمه (ظُلما) در مقام تحديد و مفيد حصر است، بنابراين، تجارت و تعامل عادلانه با مال يتيم جايز است، چون هيچ گونه ستمي به وي نمي شود.
قيد (في بُطونِهِم) اولاً براي تأكيد است، زيرا روشن است كه شي ء خوردني درون شكم مي رود. ثانياً مفيد آن است كه تنها آتش مي خورند و شكمشان را از آن آكنده مي كنند، به گونه اي كه جا براي چيز ديگر نيست، وگرنه مي فرمود: «في بعض بطونهم». ثالثاً اشاره است به خط مشي اين گونه افراد كه بر مسير شكم است.
به هر روي، آيه شريفه چهره حقيقي تجاوز به مالِ يتيم را آتشخواري معرفي مي كند. آيه از باب مجاز و تشبيه و به اين معنا نيست كه خوردن مال يتيم معصيت است و به جهنّم مي انجامد، بلكه طبق ظاهر آيه، تصرف ظالمانه در مال يتيم واقعاً خوردن آتش است. بايد به اين معناي ظاهر ملتزم شد، هرچند راز و رمزش معلوم نباشد.
متجاوز به حقوق و اموال يتيمان هم اكنون آتشخواري را شروع كرده و با آتش قرين است؛ ولي در عالم طبيعت آن را ادراك نمي كند و با مرگ و در نتيجه برطرف شدن علايق دنيوي و به پايان رسيدن مستي طبيعت، سوخت و سوز خود را حس مي كند.
متجاوزان به اموال يتيمان به زودي (در معاد) در آتش فروزان بريان خواهند شد: (سَيَصلَونَ سَعيرا). اين عذاب اخروي، ظهور و بروز همان آتشخواري دنياست كه از تصرف ظالمانه در مال يتيم پديد آمده بود.
مرگ زودهنگام متجاوز به اموال يتيمان، يا كوته عمري او نسبت به ابديت او در جهان آخرت، زمينه صدق زودرس بودن معاد و تعبير (سَيَصلَون) را فراهم مي كند.
تسنيم ج 17 صص 471 و 472
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#مهدویت
خاتم اوصياء، وارث منحصر به فرد كمالات
امام عصر(عج) خصوصيت روشني دارند كه در ديگر امامان معصوم پوشيده داشته مي شد و آن وراثت زمين است. ساير ائمه هدايت(عليهمالسلام) هم وارث بودند و هم مورّث؛ يعني هم امامت را ارث مي بردند و هم آن را به ارث مي نهادند؛ امّا درباره امام عصر(عج) اين گونه نيست و به بيان لطيف مرحوم سيد حيدر آملي» حضرت خاتم الاولياء وارث منحصر به فرد است؛ يعني تنها وارثي است كه همه كمالات گذشتگان خود را به ارث برده است و چون بعد از او ولي ديگري نخواهد آمد، كسي هم ميراثبر او و نيز وي مورّث كسي نيست.
===========
[1]ـ سوره نمل، آيه 62.
[2]ـ تأويل الآيات، ص 399؛ بحار الانوار، ج51، ص59.
مرحوم سيد حيدر آملي نكته مزبور را از اين آيه قرآن كريم فهميده است كه (ونُريدُ اَن نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ استُضعِفوا فِي الارضِ ونَجعَلَهُم اَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الورِثين).[1]
مي گويد كه وقتي خبر با «الف و لام» ذكر مي شود مفيد حصر خبر در مبتدا است؛ به اين معني كه تنها آن حضرت(عج) وارث محض است.
===========
[1]ـ سوره قصص، آيه 5.
جوادی آملی، امام مهدی (عج) موجود موعود صص 82 و 83
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#قانون_اساسی
اصل شانزدهم
از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی است و ادبیات فارسی کاملاً با آن آمیخته است این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همۀ کلاسها و در همه رشته ها تدریس شود.
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#مناسبتها
خدا سالروز ولادت پربرکت امام محمد باقر علیه السلام را بر شما مبارک کند.
در حديثي از امام باقر عليه السلام خطاب به جابربنيزيد جعفي كه يكي از اصحاب سرّ حضرت ميباشد، نقل شده است:
بدان [اي جابر] كه تو پيرو ما نخواهي بود مگر آنكه اگر همة همشهريان تو گرد آيند و بگويند: جابر مرد بدي است، نگران نشوي و اگر همه بگويند: جابر مرد خوبي است، باز هم دلخوش نگردي؛ بلكه خود را بر كتاب خدا عرضه كن [ابنشعبة الحراني، تحف العقول، ص284.]
اهلبيت عليهم السلام درصددند افراد را بهگونهاي تربيت كنند كه از مال، جان، عزت، آبرو و عزيزان خود در راه انجام وظيفة الهي دريغ نكنند و متزلزل نشوند. تربيتشدگان مكتب اهل بيت عليهم السلام، بهيقين، اين روحية ايثار را در جهاد فرهنگي نيز حفظ و تمام عمر را صرف تبيين و ترويج ارزشها و عقايد اسلامي ميكنند. اگر چنين كسي در اين راه ملامت شود، هرگز متزلزل و پشيمان نميشود. كسي كه با هدف و انگيزة الهي به تحصيل علوم ديني و تبليغ معارف الهي، يا به كار ديگري ميپردازد، هرگز از ملامت ديگران دلسرد نميشود؛ ازاينرو، هرچه بگويند: «اگر فلان كار را ميگرفتي، ماهيانه چقدر درآمد داشتي؛ و با اين قرض و بدهكاري و خانة گِلي و اين وضع فلاكتبار كه نميتوان درس خواند و دين را ترويج کرد و...»، در عقيدة صحيح او تأثيري نميگذارد و او را سست نميسازد.
مصباح یزدی، زلال نگاه، موانع کسب و ارتقای بصیرت، ص مجهول
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#مناسبتها
مکتب حاج قاسم
وقتی گفته میشود، حاج قاسم سلیمانی یک مکتب است، باید دانست که:
اولاً مکتب، جهانبینی و ایدئولوژی (نمیدانم آیا برای عبارت ایدئولوژی، معادل ساخته شده یا نه) دارد. جهانبینی، شامل هست و نیستهای مهم است و ایدئولوژی، باید و نبایدهای مهم را در بر میگیرد. پس معنای مکتب بودن این شهید محبوبمان این است که هم باید عقاید او مورد معرفت قرار گیرد و هم عملکردش مورد دقت.
ثانیاً وقتی او یک مکتب است، معنایش این است که باید افرادی معلم آن مکتب قرار گیرند و افرادی در آن مکتب متعلم شوند.
ثالثاً معلوم است که مکتب حاج قاسم در طول مکتب اسلام عزیز است نه در عرض (و مقابل) آن. منتها چون گفتارِ نشاندهنده عقاید او و رفتار ناشی از عقایدش را احساس کرده و میکنیم، از این طریق بهتر و آسانتر با مکتب اسلام آشناتر میشویم.
فاتح دلها، شهید سلیمانی، افتخار اسلام و ایران است.
مکتبش پررهرو و یادش انسانساز.
محمدرضا کرامتی
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
نقد رفتار مؤمنان محترم نمازگزار در مساجد در مورد دعای يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ توسط کرامتی.
اول، نقل «دعا و توضیح آن در مفاتیح الجِنان» سپس نقد رفتار.
سيّد ابن طاووس از محمد بن ذکران... روايت كرده كه گفت: به امام صادق (عليه السّلام) عرض كردم فدايت شوم اين ماه ماه رجب است مرا در اين ماه دعايي تعليم كن كه حق تعالي مرا به آن سود بخشد، حضرت فرمود: بنويس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بگو در هر روز از رجب در صبح و شام در عقب نمازهاي روز و شب:
يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ اﻵْخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ شَرِّ الدُّنْيَا وَ شَرِّ الآخِرةِ فَإِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَيْتَ وَ زِدْنِي مِنْ فَضْلِكَ يَا كَرِيمُ
راوي گفت: حضرت مَحاسن (موهاي صورت) شريف خود را در پنجه ي چپ گرفت، و اين دعا را با حالت درماندگي و زاري همراه حركت دادن انگشت اشاره دست راست خواند ، و پس از اين گفت:
يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الإِْكْرَامِ يَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَي النَّارِ
نقد کرامتی: مردم دیار ما (از دیگر دیار اطلاع ندارم) این دعا را میخوانند و وقتی میرسند به «یا ذا الجلال و الإكرام» با دست چپ ریش خود را گرفته و انگشت دست راست را همراه دست راست به طرف راست و چپ تکان میدهند.
اولا از قسمت فارسی متن بالا که بین قسمت «یا من ارجوه...» و قسمت «يا ذا الجلال و الإكرام...» نوشته شده است میفهمیم گرفتن ریش و حرکت انگشت توسط امام علیه السلام شامل قسمت «یا من ارجوه» تا «یا کریم» است اما اینکه در وقت خواندن «یا ذا الجلال و الإكرام...» هم گرفتن ریش و تکان دادن انگشت ادامه داشته یا نه، به صراحت معلوم نیست.
ثانیاً حرکت انگشت بدون حرکت دست هم ممکن است (لازم نیست دست هم حرکت کند).
گمانم بر این است که دو چیز منشأ این رفتار اشتباه شده است:
1- کم دقتی خوانندگان متن فارسی مفاتیح و به تبع آن، تقلید خیلی از مردم از آن گروه خواننده متن.
2- گنجانده شدن بیان رفتار امام علیه السلام (گرفتن ریش و حرکت دادن انگشت) قبل از «یا ذا الجلال و الإكرام...»
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت دعای ماه رجب.
مجید رمضانی کاوانلو
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
🔰 حاج قاسم از منظر دشمنان
🔸رهبر معظم انقلاب اسلامی در وصف شهید سلیمانی «صدق» و «اخلاص» را خلاصه، نماد و نمایه مکتب سلیمانی خواندند و با اشاره به الگو شدن حاج قاسم در میان جوانان منطقه فرمودند:« سلیمانی عزیز، ملیترین و امتیترین شخصیت ایران و دنیای اسلام بود و هست». این شهید بزرگوار در نگاه دشمنان نیز به اندازه دوستان شخصیت ممتاز و قابل احترامی هست. چند نمونه از این نظرات را مرور میکنیم:
🔹اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا: ژنرال قاسم سلیمانی دشمن من است ولی من برای او احترام ویژه ای قائل هستم.
🔹نشریه آلمانی اشپیگل: قاسم سلیمانی، مردی موفق تر از فرماندهان آمریکایی است، کسی که حاضر نیست در خانه بماند و نیروهای خود را به جبهه نبرد بفرستد.
🔹نشریه لوموند فرانسه: او قویترین مرد خاورمیانه و چگوارای ایران است و ایرانیان به او عشق می ورزند.
🔹جان کری وزیر امورخارجه سابق آمریکا: برای یکبار هم که شده مایلم قاسم سلیمانی را از نزدیک ببینم.
🔹زلمای خلیل زاد، سفیر سابق آمریکا در امور افغانستان: همانقدر که مقامات آمریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم می کنند، او در ایجاد صلح در منطقه نیز فعال بوده است.
🔹نشریه آمریکایی ویکلی استاندارد: قاسم سلیمانی آقای همه فن حریف ایران است، آیا کاری هست که او نتواند انجامش بدهد؟
🔹مجله آمریکایی فارین پالیسی: با مدیریت ژنرال سلیمانی دشمنان ایران در عراق به دوست تبدیل شدند و اکنون آنها دارند برای ایران در سوریه می جنگند.
🔹پامپوئو، رئیس اسبق سازمان سیاه و وزیر امور خاجه سابق آمریکا: من سال ۹۶ (۲۰۱۷) درباره رفتار و اقدامات ایران در عراق برای ژنرال سلیمانی نامه ای نوشتم و منتظر پاسخش ماندم، اما ایشان اصلا حاضر نشد که نامه من را باز کند و بخواند.
🔹روزنامه تایمز آمریکا: قاسم سلیمانی عامل اصلی و بزرگ درماندگی آمریکا در منطقه و غرب آسیا است.
🔹نیویورک تایمز: او یک دشمن بزرگ و خطرناک است که مورد تنفر ما و مورد تحسین و توصیف افکار عمومی است.
🔹مارک گریچ کارشناس موسسه دفاعی آمریکا: ژنرال قاسم سلیمانی یکی از ۱۰ چهره متفکر برتر در عرصه امنیتی و دفاعی جهان است که اثر انگشت او از یمن تا سوریه پیداست.
🔹جک کین، فرمانده سابق نیروی زمینی آمریکا: من فکر نمی کنم تا قاسم سلیمانی زنده است، کار ما بسامان برسد، چونکه همه مخالفان در مقابل استراتژی های او درمانده شدهاند.
✍🏼#مصطفی_علیجانزاده
🔸فانوس🔸
https://eitaa.com/joinchat/1843462178C0f358f7318
گزیدهای از بیانات رهبرانقلاب درباره مرحوم آیتالله مصباح یزدی
حکیم مجاهد و انقلابی
 حضرت آیتالله خامنهای در پیام تسلیت در پی درگذشت آیتالله مصباح یزدی فرمودند:
«با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزهی علمیه و حوزهی معارف اسلامی است.»
رسانه KHAMENEI.IR بهمناسبت سالگرد رحلتِ عالم ربانی آیتالله مصباح یزدی در مطلب پیشرو گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب دربارهی شخصیت، اندیشه و آثارِ ایشان را بازخوانی میکند.
 توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی
پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است. ۱۳۹۹/۱۰/۱۳ [آقای مصباح] واقعاً از مفاخر زمان ما و از برکات خدا بر ملت و بر حوزهها و بر جوانان ماست. ۱۳۷۷/۰۹/۲۵
 منبع اندیشه بیغلوغشِ اسلامی
جناب آقاى «مصباح» که حقیقتاً یکى از وجودهاى مبارک و مغتنم و منبع فکر و اندیشهى بىغلّ و غش معارف اسلامى در دورهى ما هستند. انشاءاللَّه خداوند وسیلهى بهرهمندىِ هرچه گستردهتر و عمیقتر جوانان را از این سرچشمههاى معرفت فراهم نماید. ۱۳۸۱/۵/۱۷
* مثلِ علّامه طباطبایی و شهید مطهری
من ایشان را نزدیک به چهل سال است میشناسم و به ایشان ارادت قلبی دارم؛ فقیه، فیلسوف، متفکّر و صاحبنظر در مسائلِ اساسی اسلام. اگر خدای متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مثل مرحوم علّامهی طباطبایی، یا مرحوم شهید مطهّری استفاده کند، بحمداللَّه این شخصیت عزیز و عظیم، خلاءِ آن عزیزان را در زمان ما پر میکنند. ۱۳۷۸/۶/۱۳
* اهلِ حضور انقلابی در میدانها
ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشهی دینی و نگارش کتب راهگشا، و در تربیت شاگردان ممتاز و اثرگذار، و در حضور انقلابی در همهی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کمنظیر است. ۱۳۹۹/۱۰/۱۳
* مورد هجوم تبلیغات دشمن
شما مىبینید این هجومهاى تبلیغاتى را که به شخصیتهاى برجسته، به انسانهاى والا و با اخلاقهاى برجسته مىکنند؟ اینها همهاش نشان دهندهى اهداف و نیّات دشمن است. وقتى یک نفر مثل جناب آقاى مصباح مورد هجوم تبلیغاتى قرار مىگیرد، مىبینید که همین «و هم ینهون عنه و ینأون عنه». حرف رسا و نافذ، منطق قوى و مستحکم، هر جایى که باشد، دشمن آنجا را زود تشخیص مىدهد؛ چون حسابگر است. دشمن آنجا را مىشناسد و به مقابلهاش مىآید. با مرحوم شهید مطهرى نیز همینگونه برخورد کردند. ۱۳۷۹/۶/۱۰
* از کُتب و معارفِ آیتالله مصباح استفاده کنید
باید کارى کنید که این پایههای [اعتقادی] چنان مستحکم شود که جز در خدمت قرآن و اسلام و اهل بیت علیهمالسّلام قرار نگیرد. به نظر من، یکى از کارهایى که مىتواند خیلى به این قضیه کمک کند، این است که از کتابهاى شهید مطهّرى و معارف بزرگانى که بحمداللَّه امروز هستند، از قبیل آقاى «مصباح» و دیگران، که واقعاً مبانى فکرى اسلامى را در دست دارند، استفاده کنید. ۱۳۸۰/۴/۴
* تلاش برای ترویج و اعتلای علوم عقلی
خوشبختانه در دوران جمهوری اسلامی علوم عقلی رونق گرفته. خب، در قبل از انقلاب در قم خبری نبود؛ زمانی که ما بودیم، مثلاً فرض کنید یک درس آقای طباطبائی با یک عدّهی معدود مثلاً چهل پنجاه نفره بود؛ امّا حالا مثلاً جناب آقای جوادی که سالها [است] در این زمینه [فعّالند]، جناب آقای مصباح، جناب آقای سبحانی و تشکیلاتشان در زمینهی مسائل کلامی، و درسهای متعدّد فلسفهای که شنیدم در قم هست، اینها زمینهی ترویج و اعتلای علوم عقلی را به انسان مژده میدهد که چنین زمینهای به وجود آمده. ۱۳۹۷/۲/۳
* خسارت خبرگان بدون حضور آقای مصباح
بعضی از بزرگان ما هستند که اینها رأی آوردن و نیاوردنشان، هیچ مِساسی به شخصیّت اینها پیدا نمیکند. بعضی هستند که مجلس خبرگان از حضور آنها بهرهمند میشود، نه آنها از حضور در مجلس خبرگان. امثال جناب آقای یزدی یا جناب آقای مصباح، کسانی هستند که وقتی در مجلس خبرگان حضور داشته باشند، مجلس وزانت بیشتری پیدا میکند. نبودن اینها در مجلس خبرگان، به اینها هیچگونه ضرری نمیزند. بله، برای مجلس خبرگان نبودن اینها خسارت است. ۱۳۹۴/۱۲/۲۰
* منبع خیر و برکت از لحاظ فکری
تفکر دینی ما، ارتباط با خدا، ارتباط با منبع قدرت، منبع زیبایی و منبع وجود است. هرچه این ارتباط، بیشتر باشد، بهتر است. هرچه این ایمان، قویتر و این استدلالها، استدلالهای محکم باشد، بهتر است. خوشبختانه امروز اساتید بزرگی هستند... از اینها میتوانید حداکثر استفاده را بکنید. در قم، بزرگان و اساتیدی مثل آقای «مصباح» و
ادامه دارد 👇
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
دیگران هستند؛ هرچه میتوانید، از آنها استفاده کنید. آنان برای شما از لحاظ فکری، خیلی منبع و منشأ خیر و برکتند. ۱۳۷۶/۱۱/۱۱
 کسی مثل آقای مصباح با این خصوصیات نداریم
مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یک خصوصیّات منحصربهفردی داشتند که من در مجموعهی فضلای برجستهی قم که از قدیم میشناختیم، و حالا هم بحمدالله برکات بعضیشان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزهی تمامنشدنی و بینظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود. ۱۴۰۱/۱۰/۰۵
* دیدارش موجب یاد خدا بود
وجود ایشان[مرحوم آقای مصباح] واقعاً مایهی برکت بود، آدم از دیدن ایشان استفاده میکرد. از جملهی آن کسانی بود که «مَن یُذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیَتُه» بود؛ رؤیت ایشان هم آدم را کمک میکرد، پیش میبُرد، به یاد خدا میانداخت. ۱۴۰۱/۱۰/۰۵
* مبتکر «طرح ولایت» و «مرکز تحقیقات امام خمینی»
«طرح ولایت» یکی از ابتکارات ایشان[مرحوم آقای مصباح] است؛ همین تشکیلات عظیم مرکز تحقیقات امام خمینی یکی از همان ابتکارات است؛ کتابهایی که ایشان نوشتهاند، چه کتابهای علمی، چه آنچه مربوط به اخلاقیّات و معنویّات و [برای] استفادهی عموم و مانند اینها است، یکی از آن کارها است؛ اینها را نباید گذاشت تعطیل بشود. الحمدلله آثار ایشان از همه جهت خوب است. ۱۴۰۱/۱۰/۰۵
* مرجع و استاد مسائل فکری
مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یک استادِ فکر بود؛ البتّه ایشان کارهای سیاسی و فکرهای سیاسی هم میکردند، دربارهی آنها [یعنی] مسائل سیاسی بحثی ندارم، [لکن] دربارهی مسائل فکری یک راهنما و مرشدی بود که میتوانست مرجع و ملجأ باشد. این جور آدمها لازمند که استاد فکر باشند. ۱۴۰۱/۰۲/۰۶
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
#گزیده_تفسیر_سوره_نساء_آیه
يوصيكُمُ اللهُ في أولادِكُم لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَينِ فَإن كُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَينِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وإن كانَت واحِدَة فَلَهَا النِّصفُ ولأبَوَيهِ لِكُلِّ وحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إن كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإن لَم يَكُن لَه... (11)
در آيه 7 حكم كلي ارث بيان شد. آيه كنوني شرح و تفصيل آن آيه و در حكم سرفصل براي آيات ارث است.
احكام آيه ارث، قطعي، لزومي و واجب الاتباع است: (فَريضَةً مِنَ الله) نه استحبابي. نمي توان با استناد به تعبير (يوصيكُم) اين احكام را تنها سفارشي راجح و معمولي (نه احكامي الزام آور و تغيير ناپذير) دانست، زيرا قرآن كريم كلمه «وصيت»، «توصيه» و «ايصاء» را درباره حكم لزومي نيز به كار برده است.
خداي سبحان خطاب به عموم مردم (نه خصوص ورثه ميت) درباره مطلق وارثان سفارش مي كند؛ اما چون «اولاد» به ميت نزديك ترند، ابتدا وصيت به فرزندان را ياد كرده است: (يوصيكُمُ اللهُ في أولادِكُم). كلمه «اولاد» نوه را نيز شامل مي شود؛ ليكن روايات خاص، (أولادِكُم) را تنها فرزندان بلافصل معرفي مي كنند كه جزو طبقه اول ارث اند، بدين سبب (أولادِكُم) نوه را شامل نمي شود، بنابراين، اولاد در مسئله ارث نظير اولاد در مسئله وقف، محرميت و حرمت نكاح نيست. در مسئله ارث تنها در برخي صور، نوه ها به جاي والدين خود قرار مي گيرند.
آيه شريفه ارث عام است و پيامبران و فرزندان آنان را نيز همچون ديگران دربر مي گيرد. البته عموم آيه كه دلالت دارد هر فرزندي از پدر و مادرش ارث مي برد، به وسيله روايات بيانگر موانع ارث، تخصيص خورده است و برخي از فرزندان از پدر و مادر خويش ارث نمي برند.
اگر فرزندان ميت مركب از پسر و دختر باشند، سهم پسر به اندازه و مثل سهم دو دختر است: (لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَين).[1]
===========
[1]ـ مراد از «ذَكَر» در اين جمله، جنس مذكر از فرزندان است نه هر مذكري. حذف كلمه «منهم» به جهت روشني آن است.
براي طرد و زدودن سنت و رسوبات افكار جاهلي كه زن را از ارث محروم كرده بودند، همچنين به سبب نياز ارث زن به تصريح و تأكيد ـ وگرنه در جاهليت هم به مرد ارث مي دادند ـ و نيز براي پرسشگر ساختن افراد درباره ارث زن، در اين جمله زن محور اصلي ارث قرار گرفته و سهم ارث او قطعي فرض شده و اصل قرار گرفته است؛ آن گاه ديگر سهام با آن سنجيده و سهم مرد مثل سهم دو زن دانسته شده است: (لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَين). همچنين در جملات آينده در بيان سهام ارث پدر و مادر از ميتِ بي فرزند، سهم مادر به عنوان محور بيان شده و سهم پدر از آن طريق دانسته مي شود: (فَإن لَم يَكُن لَهُ وَلَدٌ وورِثَهُ أبَواهُ فَلأُمِّهِ الثُلُث).
گفتني است گاهي زن و مرد همتاي يكديگر ارث مي برند، بلكه زماني زن دو برابر مرد ارث مي برد.
به هر روي، اگر همه ورثه دختر و بيش از دو تن باشند، سهم آنان دو سوم ارث است و اگر وارث تنها يك دختر باشد نصف اموال به جا مانده ميت به او مي رسد: (فَإن كُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَينِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وإن كانَت واحِدَة فَلَهَا النِّصف). بر اساس روايات، حكم دو دختر و بيش از آن يكسان است.
با توجه به اينكه با بودن طبقه اول به ساير طبقات نوبت نمي رسد، سهام ياد شده بالاصل و بقيه و اضافه اموال بالردّ به همان طبقه اول مي رسد.
پدر و مادر و فرزندان متوفّا در يك طبقه هستند و در صورت اجتماع، به هر يك از پدر و مادر مستقلاً يك ششم اموال متوفّا مي رسد: (ولأبَوَيهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَكَ إن كانَ لَهُ وَلَد) واگر تنها وارث ميت والدين او باشند، مادر يك سوم ميراث را مي برد: (فَإن لَم يَكُن لَهُ وَلَدٌ وورِثَهُ أبَواهُ فَلأُمِّهِ الثُلُث) و دو سوم مانده از آن پدر است.
متوفّا اگر فرزند نداشت ولي پدر و مادر و چند برادر داشت، مادر يك ششم و پدر پنج ششم ارث مي برند: (فَإن كَانَ لَهُ إخوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُس). به تصريح روايات: 1. منظور آيه از (إخوَة) دو برادر و بيشتر از دو برادر است. 2. يك برادر و دو خواهر، همچنين چهار خواهر نيز حاجب اند. 3.هرچند «إخوَة» مطلق است و هر سه قسم برادران ابويني، پدري فقط و مادري فقط را شامل مي شود؛ ليكن حاجب تنها دو قسم نخست اند.
به هر روي، برادرها خودشان ارث نمي برند، چون در طبقه دوم اند؛ ليكن جلوي ارث اعلاي مادر (يك سوم) را مي گيرند.
تقسيم ميراث طبق سهام ياد شده و تصرف در اموال مانده از ميت در گرو اداي حق ميت (هزينه تجهيز او)، ديون و وصاياي اوست: (مِن بَعدِ وصِيَّةٍ يوصي بِها أو دَين)، بنابراين، بايد ابتدا حق ميت، يعني هزينه كفن و دفن او از اصل مال برداشته و پرداخت و ميت تجهيز شود ـ اين مطلب بر اثر وضوح آن صريحاً در آيه ذكر نشده است ـ آن گاه ديون او ادا گردد ـ زيرا بعد از وفات، دين ميت از ذمه به عين مال
ادامه دارد 👇
تعلق مي گيرد ـ سپس وصاياي ميت به ميزان حداكثر ثلث منظور و از مال جدا مي شود؛ آن گاه باقي مانده اموال طبق سهام مقرر، بين ورثه قسمت شده و آنان تنها پس از اداي حقوق و ديون و وصايا از ارث بهره مي برند.
تقديم لفظ «وصيت» بر «دَين» و تأكيد آن با (يوصي بِها) براي وجوهي است كه مهم ترين آن ها اين است كه اصل دين مسلم و اداي آن قطعي است و طلبكاران نيز آن را استيفا مي كنند؛ ولي وصيت به ثلث (نه بيش از آن) حق ميت است و او قدرت استيفاي آن را ندارد و ممكن است به آن عمل نشود؛ همچنين اينكه وصيت حق ميت است و حق ميت (نظير تجهيز او) برحقوق ديگران مقدم است و نيز شايد از آن رو كه در جاهليت به وصيت بهايي داده نمي شد قرآن براي رساندن اهميت آن، لفظ وصيت را مقدم كرده است.
بايد در برابر تقسيم و سهامي كه قرآن كريم بيان مي كند تسليم بود و به آن تعبد داشت و ميراث را طبق سهام مقرر الهي قسمت كرد، زيرا انسان نمي داند كدام يك از وارثان به حال او سودمندترند: (آباؤُكُم وأبناؤُكُم لاتَدرونَ أيُّهُم أقرَبُ لَكُم نَفعا). انسان نمي داند پس از مرگش اموال او به دست چه كساني مي رسد و آن ها را در چه راهي صرف و چگونه از آن ها استفاده مي كنند. انسان از آينده و عملكرد هيچ يك از وارثان اطلاعي ندارد و نمي داند در چه مسيري حركت كرده و كدام يك صالح يا طالح است و در آخرت براي انسان سود يا قدرت شفاعت دارد. افزون بر اين، تقسيم ارث تنها برپايه منافع مادي و دنيايي نيست، بلكه خير و مصلحت انسانيت و جامعه انساني نيز در آن لحاظ شده است.
همه احكام الهي برپايه مصالح و مفاسد وضع شده است، هرچند انسان از آن مصالح و مفاسد بي اطلاع است. انسان به علت همين عدم آگاهي به مصالح و مفاسد و اينكه چه كسي به حال او سودمندتر است نمي تواند سهام ارث را با صواب و حق تنظيم كند و از همين رو در اين مسئله همچون بسياري از امور ديگر به راهنماي آسماني نياز دارد و حق اعتراض به اين احكام و حدود الهي را ندارد، زيرا خداوند دانا و حكيم كه عالم به اسرار عالم و آدم است سهام ارث را براساس حكمت توزيع كرده و منافع فرد و جامعه را در تقرير احكام و تقسيم ميراث رعايت كرده است: (إنَّ اللهَ كانَ عَليماً حَكيما).
گفتني است بر خلاف صدر آيه، در ذيل آيه كلمه «أبناء» و «آباء» آمده است تا فرزندان با واسطه و بي واسطه و نيز جدّ و جدّه را شامل شود.
تسنيم ج 17 صص 495 تا 499
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#عقاید_امامیه
عقیده ما (شیعیان إثناعشری) در مورد طاعت ائمه علیهم السلام
معتقدیم که ائمه همان اولو الأمری هستند که خدا امر به طاعتشان کرده و اینکه آنان گواه بر مردم و همانان باب الله و راههای به سوی او و راهنمایان به او هستند.
کتاب عقائد الإمامية ص 69
ترجمه، توسط کرامتی
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402