eitaa logo
𑁍"ᶟ₁ᶟ"محبـــاטּ‌‌ مھـد؎؏ـج𑁍
1.8هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
16 فایل
•🌷﷽🌷• عـالم‌‌منتظـرِ‌امام‌‌‌زمانِ وامـام‌زمـان‌‹عج›منتظـرِ‌آدمـایی ڪه‌بلند‌شن‌وخـودشونوبسـازن(: سلام خوش آمدید!💞👋🏻 فعالیت هامون نذر فرج کپی حلال🌱 ارتباط با مدیر👇 @mohbanmahdy
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 نهج البلاغه: بخش سوم: میدان ندادن به دشمن 🔸من خطبة له (علیه السلام) في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج و فيها يتأفّف بالناس، و ينصح لهم بطريق السداد: 🔺وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ يَفْرِي جِلْدَهُ لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ. أَنْتَ فَكُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ، فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِكَ ما يَشاءُ. 🔸اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج در نهروان (و خاموش شدن فتنه آنان)، در سال ۳۸ هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيله كوفه» ايراد فرمود): (قسمت سوم) 🔺به خدا سوگند! کسى که دشمن را بر خويش مسلّط کند تا گوشتش را بخورد، استخوانش را بشکند و پوستش را بشکافد، عجز و ناتوانيش، بسيار بزرگ و آنچه در درون سينه دارد (يعنى قلب و اراده و تصميمش) بسيار ضعيف و کوچک است. تو اگر مى خواهى، آنچنان باش که گفتم، (ضعيف و ناتوان و تسليم در برابر دشمن خونخوار) ولى من، به خدا سوگند! پيش از آن که تسليم شوم، با شمشير آبدار «مشرفى» (شمشير برنده مخصوصى که از منطقه اى به نام «مشرف» از يمن يا شام مى آوردند) چنان ضربتى بر دشمن وارد مى کنم که ريزه هاى استخوان سرش، به هر سو، پراکنده شود و بازو و پاهايش جدا گردد. پس از آن، خداوند، آنچه را بخواهد انجام مى دهد (و من تسليم رضاى او هستم). 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش چهارم: حقوق متقابل رهبر و مردم 🔸من خطبة له (علیه السلام) في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج و فيها يتأفّف بالناس، و ينصح لهم بطريق السداد: 🔺طريق السَداد: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ؛ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا. وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ. 🔸اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج در نهروان (و خاموش شدن فتنه آنان)، در سال ۳۸ هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيله كوفه» ايراد فرمود): (قسمت چهارم) 🔺حقوق متقابل مردم و رهبرى: اى مردم! مرا بر شما حقّى است و شما را بر من حقّى: امّا حقّ شما بر من (نخست) اين است که از خيرخواهى شما دريغ نورزم و بيت المال را در راه شما به طور کامل به کار گيرم و شما را تعليم کنم تا از جهل و نادانى رهايى يابيد و شما را تربيت کنم تا فراگيريد و آگاه شويد. و امّا حقّ من بر شما، اين است که در بيعت خويش وفادار باشيد و در آشکار و نهان، خيرخواهى را (در حقّ من) به جا آوريد و هر وقت شما را بخوانم، اجابت کنيد و هر زمان به شما فرمان دهم اطاعت کنيد. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش اول: شکر خدا در هر حال 🔸من خطبة له (علیه السلام) بعد التحكيم و ما بلغه من أمر الحكمين و فيها حمد اللّه على بلائه، ثم بيان سبب البلوى: 🔺الحمد على البلاء: الْحَمْدُ لِلَّهِ، وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ، وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [وَحْدَهُ] لَا شَرِيكَ لَهُ لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ (صلی الله علیه وآله). 🔸پس از اطّلاع از ماجراى حكميّت و نيرنگ عمرو عاص كه ابو موسى را فريب داد، و طبق شروطى كه براى حكميّت قبول كردند عملى نشد، امام اين خطبه را در سال ۳۸ هجرى ايراد كرد: (قسمت اول) 🔺ضرورت ستايش پروردگار: ستايش مخصوص خداوند است، هر چند روزگار، حوادث سنگين و مهم (و دردناکى براى ما) پيش آورده است و گواهى مى دهم که معبودى جز خداوند يگانه نيست، شريکى ندارد و معبودى با او نمى باشد و گواهى مى دهم که محمّد (صلى الله عليه وآله وسلم) بنده (برگزيده) و فرستاده او است. 🔹خطبه در يك نگاه: همان گونه كه در بالا اشاره شد، اين خطبه را امير مؤمنان بعد از خاتمه كار حكمين بيان فرمود. پيامد حكمين براى جهان اسلام بسيار سخت و ناگوار بود. اين جريان ثابت كرد كه اگر على عليه السّلام آنها را از مسأله ارجاع به حكميت نهى فرمود و بر لزوم ادامه جنگ تا پيروزى نهايى توصيه كرد، دليلش اين گونه پيامدها بود. از اين رو امام عليه السّلام مردم كوفه را سخت سرزنش مى كند و به آنها نشان مى دهد كه اين محصول نافرمانى و پند نپذيرفتن آنان است. شرايطى که اين خطبه در آن بيان شده، شرايطى بسيار دردناک و جانکاه بود. توطئه هاى معاويه و عمرو بن عاص، با استفاده از جهل و نادانى ابوموسى اشعرى و گروه عظيمى که پشت سر او ايستاده بودند، به نتيجه رسيده بود. آنها موفّق شدند که نتيجه حکميت را به نفع خود تمام کنند و به پندار خويش امام را از خلافت عزل کرده، معاويه را بر جاى او بنشانند! اين در حالى بود که غم و اندوه قلب امام را مى فشرد، زيرا از قبل تمام اين امور را پيش بينى فرموده و به مردم عراق و کوفه خبر داده بود، ولى جهل و عصبيّت و لجاجت و خودخواهى و تنبلى و تن پرورى مانع از آن شد که نصايح حکيمانه امام را پذيرا شوند. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش دوم: نتیجۀ نافرمانی از امام 🔸من خطبة له (علیه السلام) بعد التحكيم و ما بلغه من أمر الحكمين و فيها حمد اللّه على بلائه، ثم بيان سبب البلوى: 🔺سببُ البَلوَى: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ، وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي، لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ، فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ. فَكُنْتُ أَنَا وَ إِيَّاكُمْ كَمَا قَالَ أَخُو هَوَازِنَ: أَمَرْتُكُمْ أَمْرِي بِمُنْعَرَجِ اللِّوَى فَلَمْ تَسْتَبِينُوا النُّصْحَ إِلَّا ضُحَى الْغَدِ 🔸پس از اطّلاع از ماجراى حكميّت و نيرنگ عمرو عاص كه ابو موسى را فريب داد، و طبق شروطى كه براى حكميّت قبول كردند عملى نشد، امام اين خطبه را در سال ۳۸ هجرى ايراد كرد: (قسمت اول) 🔺علل شكست كوفيان: امّا بعد; نافرمانى از دستور نصيحت کننده مهربانِ داناىِ با تجربه، موجب حسرت و اندوه مى گردد و پشيمانى به بار مى آورد. من، درباره مسأله حکميت، فرمان خود را به شما گفتم و نظر خالص خويش را در اختيار شما گذاردم; اگر به سخنان قصير، گوش داده مى شد (چه نيکو بود)! ولى شما مانند مخالفان جفاکار و عصيانگران پيمان شکن (از قبول سخنانم) امتناع کرديد، تا آنجا که گويى نصيحت کننده در پند خويش به ترديد افتاد و از ادامه اندرز خوددارى کرد. در اين حال مثال من و شما مانند گفتار اخو هوازن (مردى از قبيله بنى هوازن) است که (در يک ماجراى تاريخى) گفت: ـ من در سرزمين منعرج اللوى، دستور خود را دادم (ولى شما گوش نداديد) و اثر آن را فردا صبح درک کرديد. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: نبرد با خوارج 🔸من خطبة له (علیه السلام) في تخويف أهل النهروان: 🔺سببُ البَلوَى: فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ عَلَى غَيْرِ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَا سُلْطَانٍ مُبِينٍ مَعَكُمْ. قَدْ طَوَّحَتْ بِكُمُ الدَّارُ وَ احْتَبَلَكُمُ الْمِقْدَارُ. وَ قَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هَذِهِ الْحُكُومَةِ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ [الْمُخَالِفِينَ] الْمُنَابِذِينَ حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إِلَى هَوَاكُمْ. وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَكُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَكُمْ ضُرّاً. 🔸امام اين خطبه را در تهديد خوارج نهروان بيان فرموده (تا بيدار شوند و به حق گردن نهند). 🔺من شما را از اين برحذر مى دارم که بدون دليل روشنى از سوى پروردگارتان و با دستى تهى از مدرک، اجساد بى جانتان در کنار اين نهر و در اين گودال بيفتد. دنيا (و دنيا پرستى) شما را در اين پرتگاهِ (بدبختى) پرتاب کرده و افکار نادرستتان شما را گرفتار اين دام خطرناک کرده است. من شما را از اين حکميت نهى مى کردم، ولى شما با سرسختى مخالفت مى کرديد و فرمان مرا دور افکنديد تا آنجا که ناچار به پذيرش شدم و به دلخواه شما تن در دادم. اينها همه به خاطر آن است که شما گروهى سبک سر هستيد و کوتاه فکر. خداوند شما را خوار و ذليل کند! من کار خلافى انجام ندادم و نمى خواستم به شما زيانى برسانم (اين شما بوديد که مرا در تنگنا قرار داديد و مجبور به پذيرش حکميّت کرديد). 🔹خطبه در يك نگاه: اتمام حجّت بر خوارج نهروان: معلوم است كه امام اين خطبه را در روز جنگ با خوارج، در كنار نهروان ايراد كرده است اين جنگ در سال ۳۷ هجرى واقع شد. در اين خطبه امام روى سه نكته پا فشارى مى كند: نخست: اين كه مراقب باشند تا بدون دليل شرعى كه در پيشگاه خدا پذيرفته باشد، وارد اين ميدان نشوند كه در اين صورت، جان آنان بيهوده بر باد رفته است. دوم: اين كه به آنان يادآور مى شود كه شما مسأله حكميت را بهانه كرده ايد، در حالى كه من از ابتدا با آن مخالف بوده ام. سوم: اين كه شما به جنگ من برخاسته ايد، در حالى كه كار خلافى از من سر نزده است، اگر خلافى بوده، از سوى شما و ديگران است، ولى شما افراد كم عقل عاملان اصلى را رها كرده و به سراغ من آمده ايد! و به اين ترتيب امام با آنها اتمام حجّت مى كند. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش اول: فضایل امیرالمؤمنین عليه السلام 🔸من كلام له (عليه السلام) و فيه يذكر فضائله، قاله بعد وقعة النهروان: 🔺فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُوا وَ تَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا وَ نَطَقْتُ حِينَ تَعْتَعُوا وَ مَضَيْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِينَ وَقَفُوا، وَ كُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ فَوْتاً، فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا كَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ وَ لَا تُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ، لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيَّ مَهْمَزٌ وَ لَا لِقَائِلٍ فِيَّ مَغْمَزٌ. الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ. رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ. 🔸سخنى است از امام عليه السّلام كه در حكم خطبه است و بعد از واقعه نهروان بيان فرموده و در آن روحيات خود را شرح مى دهد: 🔺آن زمان که ديگران به سستى گراييده بودند، من (براى دفاع از اسلام) قيام کردم و آنگاه که همگى خود را پنهان کرده بودند، من آشکارا به ميدان آمدم و آن روز که ديگران لب فروبسته بودند، من سخن گفتم. و هنگامى که همگان از ترس سکون اختيار کرده بودند، من با نور الهى به راه افتادم، (ليکن فرياد نمى زدم و جنجال به راه نمى انداختم) صدايم از همه آهسته تر بود، ولى از همه پيشگام تر بودم، لذا بر مرکب پيروزى سوار شدم، زمامش را به دست گرفته، به پرواز درآمدم و در اين ميدان مسابقه بر ديگران پيشى گرفتم، مانند کوهى که تندبادها قدرت شکستن آن را ندارند و طوفان ها نمى توانند آن را از جاى برکنند، پابرجا ايستادم، اين در حالى بود که هيچ کس نمى توانست عيبى بر من بگيرد و هيچ سخنْ چينى جاى طعنه در من نمى يافت. ناتوان ستمديده در نظر من عزيز است تا حقّش را بگيرم و زورمند ستمگر نزد من حقير و ضعيف است تا حقّ ديگران را از او بستانم. ما در برابر فرمان خدا راضى هستيم و در مقابل امر او تسليم مى باشيم. 🔹خطبه در يك نگاه: در برابر طوفانها پابرجا ايستادم! همان گونه كه در كلام ابن ابى الحديد نيز آمده، اين خطبه شامل چند بخش مختلف است كه هر يك ناظر به مطلبى است. در بخش نخستين، امام به خدماتش در زمان غربت اسلام و آغاز دعوت پيغمبر اشاره مى كند و مى گويد كه: در برابر آن طوفان ها و تند بادهايى كه دشمن به راه انداخته بود، مانند كوه محكم ايستادم و نقطه ضعفى از هيچ نظر بر دامان زندگى من وجود ندارد. در بخش دوم، به اين مطلب اشاره مى كند كه من همواره در برابر زورمندان ستمگر و در كنار ضعيفان مظلوم ايستاده ام تا حقّ آنها را بگيرم. در بخش سوم، به عنوان دفاع از اخبار از حوادث آينده -كه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده- مى گويد كه محال است كه سخنى ناروا به پيامبر نسبت دهم، در حالى كه من نخستين تصديق كننده او بودم. و در آخرين بخش از خطبه عذر بيعت با خلفاء را چنين بيان مى كند كه من به دستور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ناچار بودم تن به بيعت بدهم و براى گرفتن حقّم قيام نكنم، مبادا شكافى در صفوف مسلمانان پيدا شود و دشمن از آن استفاده كند. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: تعریف شبهه 🔸من كلام له (علیه السلام) و فيها علة تسمية الشبهة شبهة ثم بيان حال الناس فيها: 🔺وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأَنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ وَ دَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى، وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعَاؤُهُمْ فِيهَا الضَّلَالُ وَ دَلِيلُهُمُ الْعَمَى، فَمَا يَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خَافَهُ وَ لَا يُعْطَى الْبَقَاءَ مَنْ أَحَبَّه. 🔸در اين خطبه، علت نامگذارى شبهه، به شبهه آمده و سپس حال مردم به هنگام گرفتارى در شبهات، تبيين شده است: 🔺شبهه، تنها از اين جهت شبهه ناميده شده است که شباهتى به حق دارد (هر چند در واقع باطل است)، امّا دوستان خدا در برابر شبهات نور و چراغ راهشان يقين است و دليل راهنماى آنها سمت و مسير هدايت. و امّا دشمنان خدا، دعوت کننده آنان در شبهات همان ضلالت و راهنماى آنها کور دلى است. آن کس که از مرگ بترسد، (هرگز به خاطر اين ترس) از مرگ رهايى نمى يابد و آن کس که بقا را دوست دارد به او بقا نمى دهند. 🔹خطبه در يك نگاه: در شبهات چه بايد کرد؟ مختصر دقّتى در محتواى اين خطبه نشان مى دهد كه اين سخن، بخشى از يك سخن مشروح ترى بوده كه مرحوم سيد رضى اين چند جمله را از آن برگزيده است. به همين دليل در اين سخن دو بخش مى بينيم كه ظاهرا با هم سازگار نيست. بخش نخست در باره علت نامگذارى شبهه به اين نام و راه نجات از شبهات سخن مى گويد، و در بخش دوم بيان چگونگى حال مردم در برابر مرگ است كه نه آنهايى كه از مرگ مى ترسند از آن نجات مى يابند و نه آنها كه خواهان بقا و ابديّتند به آن مى رسند و روشن است كه اين دو در ظاهر، پيوندى با هم ندارند. قرائن زيادى در نهج البلاغه وجود دارد كه نشان مى دهد كه بناى سيد رضى بر اين نبوده است كه خطبه هاى مولا عليه السّلام را به طور كامل نقل كند، بلكه بخشهايى كه از نظر او فصيح تر و پر محتواتر بوده و فنون بلاغت بيشترى در آن رعايت شده است، بر مى گزيد و به صورت قطعه اى در مى آورده و در نهج البلاغه ذكر مى كرده است. تعبير به «من كلام له» يا «من خطبة له» كه با «من» تبعيضيه شروع مى شود نيز شاهدى گويا براى اين مدّعا است، زيرا نمى فرمايد: «و من خطبته»، يا «و من كلماته» كه مفهومش اين است كه «يكى از خطبه ها يا يكى از كلمات مولا اين است» بلكه مى فرمايد: «و من خطبة له» يعنى آنچه در اينجا آمده است بخشى از يك خطبه آن حضرت است، يا مى فرمايد: «و من كلام له» يعنى آنچه در اينجا آمده بخشى از يك سخن آن حضرت است. به هر حال خطبه بالا در عين فشردگى دو نكته بسيار مهم را در مورد تفسير شبهه و وضع مردم در برابر مرگ بازگو كرده است كه در شرح خطبه خواهد آمد. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: نکوهش سستی یاران 🔸من خطبة له (علیه السلام) خطبها عند علمه بغزوة النعمان بن بشير صاحب معاوية لعين التمر، و فيها يبدي عذره، و يستنهض الناس لنصرته: 🔺مُنِيتُ بِمَنْ لَا يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَا يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ. لَا أَبَا لَكُمْ، مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ، أَمَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ؟ أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً حَتَّى [تَكْشِفَ] تَكَشَّفَ الْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ، فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ وَ لَا يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ. دَعَوْتُكُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَسَرِّ وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْأَدْبَرِ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ، كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ. 🔸اين خطبه را امام هنگامى ايراد كرد كه از حمله «نعمان بن شبير» (از ياران معاويه) به «عين التمر»، (يكى از مناطق شمالى عراق) آگاه شد. امام در اين خطبه، عذر خويش را (از عدم مقابله سريع با دشمن) بيان و مردم را براى يارى و همكارى بسيج مى كند: 🔺«من گرفتار مردمى هستم که هرگاه به آنها فرمان مى دهم، اطاعت نمى کنند و هر زمان که آنان را فرا مى خوانم اجابت نمى کنند. اى بى اصلها! براى يارى آيين پروردگارتان منتظر چه هستيد؟ آيا دينى نداريد که شما را دور خود جمع کند و يا غيرتى که شما را به خشم آورد؟ من در ميان شما به پا مى خيزم و فرياد مى کشم و دردمندانه از شما يارى مى طلبم، اما نه سخن مرا مى شنويد و نه از دستورم اطاعت مى کنيد! تا زمانى که عواقب اعمال سوء شما ظاهر شود (و پشيمان گرديد در زمانى که کار گذشته و پشيمانى سودى ندارد) با اين حال نه با شما انتقام خون بى گناهى گرفته مى شود و نه با کمک شما هدف مطلوبى به دست مى آيد. من شما را به يارى برادرانتان ـ که در چنگال دشمن گرفتار شده اند ـ فرا خواندم ولى شما همانند شترى که از درد سينه بنالد، آه و ناله سر داديد و يا همانند حيوان لاغرى که پشتش زخم باشد، کُندى کرديد! سپس گروه اندکى به سوى من آمدند، گروهى مضطرب و وحشت زده و ناتوان، که گويى آنها را به سوى مرگ مى برند در حالى که آن را با چشم خود نظاره مى کنند. 🔹خطبه در يك نگاه: چرا دست روى دست گذاردید؟! اين خطبه همان گونه كه در بالا اشاره شد، هنگامى ايراد شد كه نعمان بن شبير، به عين التمر- كه يكى از آبادى هاى معروف عراق بود حمله كرد. معاويه قبلا به او گفته بود كه منظور من از اين گونه حمله ها ايجاد ترس و وحشت در دل مردم عراق است، نعمان- كه از عثمانيان بود- براى اين كار داوطلب شد و معاويه دو هزار رزمنده در اختيار او قرار داد و به او سفارش كرد كه به شهرها و نقاط پر جمعيّت نزديك نشود و به مراكزى حمله كند كه گروه اندكى از سپاهيان در آن منطقه باشند و نيز به سرعت ضربه اى بزند و باز گردد تا مبادا در چنگال سربازان عراق گرفتار گردد و نتيجه معكوس شود. نعمان حركت كرد و به نزديكى «عين التمر» رسيد. مالك بن كعب (از سوى على عليه السّلام) در آنجا بود. همراه مالك هزار رزمنده بودند، ولى به آنها اجازه داده بود كه به كوفه برگردند و جز صد نفر با او باقى نمانده بود. مالك كه از آمدن نعمان با خبر شد، نامه اى به امام عليه السّلام نوشت و از ماجرا خبر داد. هنگامى كه نامه به على عليه السّلام رسيد، به اصحاب خود فرمود: «برخيزيد! و به يارى مالك بشتابيد، زيرا نعمان با سپاه كوچكى از اهل شام به عين التمر حمله ور شد». ولى مردم به دعوت امام جواب مثبت ندادند. امام به سراغ رؤساى قبايل فرستاد و به آنان دستور داد كه هم خودشان حركت كنند و هم مردم قبيله خود را بسيج كنند. آنها نيز كار مثبتى انجام ندادند و تنها سيصد نفر يا كمتر جمع شدند. امام از اين سستى و ضعف و زبونى و بى حرمتى نسبت به دعوت پيشوايشان، سخت بر آشفت و خطبه بالا را كه مملو از نكوهش و سرزنش اين قوم ضعيف و ناتوان است، ايراد فرمود و نشان داد كه تمام مشكل مسلمانان و مردم عراق، در ضعف و زبونى اين جمعيّت است كه مايه جسارت دشمنان و نوميدى دوستان شده است. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: ضرورت حکومت 🔸من كلام له (علیه السلام) في الخوارج لما سمع قولهم «لا حكمَ إلا لله»: 🔺قَالَ (علیه السلام): كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ، نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ، وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ. وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى أَنَّهُ (علیه السلام) لَمَّا سَمِعَ تَحْكِيمَهُمْ قَالَ حُكْمَ اللَّهِ أَنْتَظِرُ فِيكُمْ، وَ قَالَ: أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَيَعْمَلُ فِيهَا التَّقِيُّ وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَيَتَمَتَّعُ فِيهَا الشَّقِيُّ إِلَى أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ وَ تُدْرِكَهُ مَنِيَّتُه. 🔸اين سخنى است كه امام هنگامى كه شعار خوارج: «لا حكم إلّا للّه» را (كه از روى جهل و نادانى و لجاجت سر مى دادند) شنيد، بيان فرمود (و به آنها گوشزد كرد كه اصل اين شعار كه مى گويد حاكميت مخصوص خداست، صحيح است، امّا خوارج به خاطر جهل و غرورشان، هرگز مفهوم آن را درك نكردند!): 🔺حضرت فرمود: (لا حُکْمَ إلاّ للهِِ) سخن حقى است که آن را تحريف کرده اند، و معنى باطل از آن اراده شده است. آرى حکم مخصوص خدا است، ولى اين گروه مى گويند حکومت و فرماندهى مخصوص خدا است، حال آن که به يقين مردم نيازمند امير و حاکمى هستند، خواه نيکوکار باشد يا بدکار (اگر دسترسى به حاکم نيکوکارى نداشته باشند وجود امير فاجر از نبودن حکومت بهتر است). اميرى که در حکومتش مؤمن به کار خويش بپردازد، و کافر از مواهب مادى بهره مند شود، و به اين ترتيب خداوند به مردم فرصت مى دهد که زندگى خود را تا پايان ادامه دهند. به وسيله او اموال بيت المال جمع آورى مى گردد، و به کمک او با دشمنان مبارزه مى شود، جاده ها امن و امان خواهد شد. و حقّ ضعيفان به کمک او از زورمندان گرفته مى شود، و به اين ترتيب نيکوکاران در رفاه قرار گرفته و از دست بدکاران در امان مى باشند. و در روايت ديگرى آمده است که هنگامى که امام (عليه السلام) شعار لا حُکْمَ إِلاّ للهِِ را شنيد فرمود: آرى من در انتظار حکم الهى درباره شما هستم. سپس فرمود: اما در حکومت حاکم نيکوکار شخص پرهيزکار به خوبى انجام وظيفه مى کند، در حکومت حاکم بدکار شخص شقى و ناپاک از آن بهره مند مى شود تا اجلش سرآيد و مرگش فرا رسد! 🔹خطبه در يك نگاه: اين خطبه را امام عليه السّلام بعد از جنگ صفّين ايراد فرمود، در آن زمانى كه خوارج بر امام خرده گرفتند كه چرا در برابر مسأله حكميت تسليم شد، و دو نفر به عنوان نمايندگى از سوى اصحاب امام و طرفداران معاويه براى اين امر برگزيده شدند، تا در باره سرنوشت جنگ صفّين و خلافت مسلمين داورى كنند، در حالى كه بر طبق آيات قرآن مجيد «قُلْ إِنِّي عَلى بَيِّنَةٍ»، (حكميت مخصوص خداست) و شعار «لا حكم إلّا للّه»، را از آن اقتباس كرده، پيوسته بر آن تكيه مى كردند، در حالى كه گرفتار مغالطه آشكارى بودند كه به خاطر لجاجت نمى توانستند زشتى آن را درك كنند. هنگامى كه امام عليه السّلام اين شعار را شنيد، اين سخن را ايراد فرمود و در آن به چهار نكته اشاره فرموده است: نخست از اين شعار مغالطه آميز آنان پرده بر مى دارد، و مفهوم «لا حكم إلّا للّه»، را كه سخن حقّى است و آنها از آن بهره بردارى باطل مى كنند، بيان مى دارد. دوم اين كه در ادامه اين سخن نياز مردم را به يك حاكم انسانى روشن مى سازد، و به تعبير ديگر ضرورت حكومت را تبيين مى كند. و در قسمت سوم وظايف يك حاكم عادل الهى را شرح مى دهد و به هفت وظيفه مهم اشاره مى كند. و در آخرين بخش اين خطبه نتيجه وجود يك حاكم عادل الهى را در دو جمله كوتاه و پر معنى بيان مى فرمايد. مرحوم سيّد رضى در پايان اين خطبه همين مضمون را طبق روايت ديگرى در عبارت كوتاه ترى نقل مى كند. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: نکوهش مکر و حیله 🔸من خطبة له (علیه السلام) و فيها ينهى عن الغَدر و يحذر منه: 🔺أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الْوَفَاءَ تَوْأَمُ الصِّدْقِ وَ لَا أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى مِنْهُ، وَ مَا يَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ كَيْفَ الْمَرْجِعُ. وَ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فِي زَمَانٍ قَدِ اتَّخَذَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إِلَى حُسْنِ الْحِيلَةِ، مَا لَهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ. قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ، فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا، وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّينِ. 🔸در اين خطبه امام از پيمان شكنى نهى مى كند و مردم را از آن بر حذر مى دارد: 🔺اى مردم! وفا همزاد راستگويى است (و اين دو هرگز از هم جدا نمى شوند) و من سپرى محکمتر و نگهدارنده تر از آن سراغ ندارم. آن کس که از چگونگى رستاخيز آگاه است هرگز پيمانشکنى نمى کند. ما در زمانى زندگى مى کنيم که غالب اهلش خيانت و پيمانشکنى را کياست و عقل مى شمارند، و جاهلان بى خبر اين گونه افراد را مدير و مدبّر مى شمارند! آنها را چه مى شود؟ خداوند آنان را بکشد! گاه شخصى که آگاهى و تجربه کافى دارد و طريق مکر و حليه را خوب مى داند فرمان الهى و نهى او وى را مانع مى شود، و با اين که قدرت بر انجام اين کارها را دارد آشکارا آن را رها مى سازد، ولى آن کس که از گناه و مخالفت فرمان دين پروا ندارد، از فرصتى که پيش آمده استفاده مى کند (و دست به کارهاى خلافى مى زند که در نظر ساده انديشان تدبير و سياست است.) 🔹خطبه در يك نگاه: در واقع امام در اين خطبه به سه نكته مهم اشاره مى كند: نخست از اهمّيّت وفا و صدق و راستى سخن مى گويد، و پيمان شكنان را سخت مورد ملامت قرار مى دهد. ديگر اين كه بر خلاف آنچه پيمان شكنان نادان مى پندارند، حيله گرى و نيرنگ و خيانت و تزوير دليل بر هوش و خردمندى نيست. خردمند و هوشمند و زيرك كسى است كه در همه جا پاى بند به عهد و صداقت و طرفدار پيمانهاى خويش باشد. و در نكته سوم به اهميّت بهره گيرى از فرصتها در مسير اجراى اوامر الهى و وفاى به عهد و پيمان را اشاره مى فرمايد. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: ترک دنیا و یاد آخرت 🔸من كلام له (علیه السلام) و فيه يحذر من اتباع الهوى و طول الأمل في الدنيا: 🔺أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ [اثْنَتَانِ] اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ. أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ وَلَّتْ حَذَّاءَ فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبَّهَا صَابُّهَا؛ أَلَا وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ لِكُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَكُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا، فَإِنَّ كُلَّ وَلَدٍ سَيُلْحَقُ [بِأُمِّهِ] بِأَبِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ. 🔸در اين سخن امام عليه السّلام مردم را از پيروى هواى نفس و آرزوهاى طولانى بر حذر مى دارد: 🔺اى مردم! وحشتناکترين چيزى که از آن بر شما مى ترسم، دو چيز است: پيروى از هواى (نفس) و آرزوى دراز، امّا پيروى از هوا (انسان را) از حق باز مى دارد، و امّا آرزوى دراز موجب فراموشى آخرت مى شود. آگاه باشيد دنيا پشت کرده (و به سرعت مى گذرد) و از آن چيزى جز به اندازه ته مانده ظرفى که آب آن را ريخته باشند بيشتر باقى نمانده است; و آگاه باشيد آخرت روى آورده است، و براى هر کدام (از دنيا و آخرت) فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشيد، نه از فرزندان دنيا، چرا که هر فرزندى روز رستاخيز به پدر خود ملحق مى شود، امروز روز عمل است، نه حساب و فردا وقت حساب است نه عمل! 🔹خطبه در يك نگاه: با توجه به آنچه در سند خطبه از «نصر بن مزاحم» در ذيل نقل كرديم، به خوبى روشن مى شود كه اين خطبه بعد از جنگ جمل و به هنگام ورود امير مؤمنان على عليه السّلام به كوفه ايراد شده است، و ظاهرا ناظر به غرور و غفلت و توقّعات بى حسابى است كه بعد از پيروزى ها به افراد دست مى دهد، به خصوص اين كه پاى غنائمى نيز در ميان باشد، كه حسّ دنيا طلبى گروهى را بر مى انگيزد، و كسانى كه براى خود نقش بيشترى در اين پيروزى ها قائل هستند سهم بيشترى مى طلبند! هدف امام عليه السّلام آن است كه به مردم هشدار دهد و اهداف والايى را كه براى آن جنگيده اند به آنها يادآور شود و از غرق شدن در زرق و برق دنيا بر حذر دارد، و از گرفتار شدن در دام هواى نفس و طول الأمل (آرزوهاى دور و دراز) كه مانع راه حق و سبب فراموشى آخرت است، باز دارد. در اين خطبه امام عليه السّلام مخصوصا روى زودگذر بودن دنيا و لزوم غنيمت شمردن فرصت عمر براى اندوختن عمل صالح پافشارى مى كند، و در عبارتى كوتاه و تكان دهنده مسائل مهمّى را در اين زمينه يادآور مى شود. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: موقعیت شناسی جنگ 🔸ممن كلام له (علیه السلام) و قد أشار عليه أصحابه بالاستعداد لحرب أهل الشام بعد إرساله جرير بن عبد الله البجلي إلى معاوية و لم ينزل معاوية على بيعته: 🔺إنَّ اسْتِعْدَادِي لِحَرْبِ أَهْلِ الشَّامِ وَ جَرِيرٌ عِنْدَهُمْ إِغْلَاقٌ لِلشَّامِ وَ صَرْفٌ لِأَهْلِهِ عَنْ خَيْرٍ إِنْ أَرَادُوهُ، وَ لَكِنْ قَدْ وَقَّتُّ لِجَرِيرٍ وَقْتاً لَا يُقِيمُ بَعْدَهُ إِلَّا مَخْدُوعاً أَوْ عَاصِياً وَ الرَّأْيُ عِنْدِي مَعَ الْأَنَاةِ فَأَرْوِدُوا وَ لَا أَكْرَهُ لَكُمُ الْإِعْدَادَ. وَ لَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هَذَا الْأَمْرِ وَ عَيْنَهُ وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ، فَلَمْ أَرَ لِي فِيهِ إِلَّا الْقِتَالَ أَوِ الْكُفْرَ بِمَا جَاءَ [بِهِ] مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه وآله)؛ إِنَّهُ قَدْ كَانَ عَلَى الْأُمَّةِ وَالٍ أَحْدَثَ أَحْدَاثاً وَ أَوْجَدَ النَّاسَ مَقَالًا فَقَالُوا ثُمَّ نَقَمُوا فَغَيَّرُوا. 🔸هنگامى كه امام امير المؤمنين على عليه السّلام «جرير بن عبد اللّه بجلى» را به عنوان نماينده خود براى گفتگو با معاويه به شام فرستاد و معاويه حاضر به بيعت نشد يارانش از او خواستند كه آماده جنگ با شاميان شود (امام اين پيشنهاد را نپذيرفت و دليل روشن و آشكارى بر آن بيان فرمود): 🔺مهيّا شدن من براى جنگ با شاميان با آن که «جرير» نزد آنهاست سبب مى شود که راه صلح را بر آنها ببندم، و اگر بخواهند به کار نيکى (اشاره به تسليم و بيعت و صلح است) اقدام کنند، آنها را منصرف سازم، ولى براى «جرير» وقتى تعيين نموده ام که اگر تا آن زمان بازنگردد، يا فريب خورده است، يا از فرمان من سرپيچى نموده، نظر من فعلا «صبر کردن» و مدارا نمودن است، شما هم اين نظر را بپذيريد و مدارا کنيد; ولى من در عين حال از آماده شدن شما براى جنگ ناخشنود نيستم (اما شخصاً فرمان نمى دهم). من بارها اين مسأله را بررسى کرده ام، و پشت و روى آن را مطالعه نموده ام، ديدم راهى جز جنگ (با خودکامگان بى منطق شام) يا کافر شدن به آنچه «پيامبر اسلام» آورده است ندارم. کسى قبل از اين بر مردم حکومت مى کرد (اشاره به عثمان است) که بدعتهايى گذارد و حوادث نامطلوبى به بار آورد و موجب سر و صداى زيادى در ميان مردم شد، انتقادهايى از او کردند، سپس از او انتقام گرفتند و تغييرش دادند. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07