هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
غزل قدیمی «مرگ»
این مرگ خدا چه بیخبر میآید!
از راست و چپ ز پشت سر میآید
گر اذن به او دهی که جانم گیرد
بی فوتِ زمان و بیخبر میآید
از آمدنش کسی خبردار نشد
او در شب و روز و در سحر میآید
بیرحمتر از او نبوَد در عالم
وقتی که سراغ محتضر میآید
از سلطه و چنگ او کسی بیرون نیست
هم داخل قصر و هم کَپَر میآید
گویند برای او ندارد فرقی
در خلوتِ خانه و گذر میآید
برخیز! گناه و جور و عصیان تا کی؟
برخیز که آهنگ سفر میآید!
#محسن_علیخانی
#مرگ
https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
شعر | محسن علیخانی
غزل قدیمی «مرگ» این مرگ خدا چه بیخبر میآید! از راست و چپ ز پشت سر میآید گر اذن به او دهی که جان
پ.ن۱: امام علی علیهالسلام فرمودند:
فَتَزَوَّدُوا فِی أَیَّامِ الْفَنَاءِ لاَِیَّامِ الْبَقَاءِ. قَدْ دُلِلْتُمْ عَلَی الزَّادِ، وَ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ. وَحُثِثْتُمْ عَلَی الْمَسِیرِ. فَإِنَّمَا أَنْتُمْ کَرَکْبٍ وُقُوفٍ لاَ یَدْرُونَ مَتَی یُوْمَرُونَ بِالسَّیْرِ.»
پس توشه برگیرید در روزهای سپریشدنی، برای روزهای ماندنی. توشه را به شما نشان دادند و کوچ کردن را فرمان دادند و به رفتنتان برانگیختند.
همانا شما همچون کاروانی هستید که بر جای ماندهاند و نمیدانند کی آنان را به رفتن فرمان میدهند.
نهج البلاغه، خطبۀ ۱۵۷
پ.ن۲: سروده شده در دوم ذیالقعده ۱۴۳۴ مصادف با ۱۶ شهریور ماه ۱۳۹۲
متن کامل سرودهی حضرت آیتالله خامنهای که یک بیت از آن را در آستانه عملیات وعده صادق در جلسهای خواندند
✍ دِلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز
چو گِردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
تو را است معجزه در کف، ز ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
تو موج غیرت و عزمی، ز بحر بیم مدار
حذر ز غرش طوفان مکن ز جا مگریز
ز سست عهدی ایام دلشکسته مشو
نشانه باش چو پرچم، ز بادها مگریز
چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه
به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز
تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا مگریز
به نوشخند منافق ز ره کناره مگیر
به زهرخند معاند به انزوا مگریز
چو ره به قبلهی امن است پایمردی کن
خطا مکن، ز توهم به ناکجا مگریز
چو تیر راه هدف گیر و بر هدف بنشین
ز کجروی به حذر باش و از خدا مگریز
«امین» خلق و امانتگزار یزدان باش
به صدق کوش و خطر کن ز مدعا مگریز
غزل قدیمی «جهل»
جاهلیم و غرقه در دریای جهل
میکُشد ما را جراحتهای جهل
چشمها را بر حقایق بستهایم
هست این معلول ناپیدای جهل
نفس، انسان را ز حق غافل کند
میکشاند تحت استیلای جهل
آفت دین عُجب باشد با حسد
هست این صغرا و آن کبرای جهل
کور گشتیم از غبار جاهلی
بار باید بست از صحرای جهل
تا به کی با کاهلی، با جهل خود
در صدد آییم بر اخفای جهل؟!
تا به کی عیش جهالت پهن هست؟
جمع باید سفرهی پهنای جهل!
خانهی دل را مصفا خوشتر است
پاک باید کرد سر تا پای جهل
ای خدا! با لطف خود پایان بده
بر شب تاریک و بر یلدای جهل
لطف خود را شامل این بنده کن
تا رها گردد از این سودای جهل
#محسن_علیخانی
#جهل
پ.ن: سروده شده در نهم بهمن ۱۳۹۲
https://eitaa.com/joinchat/462225463Cd56d410381
نورخدا جان حسینست وبس
معدن ایمان حسینست وبس
عالم فانی بخدامرده است
زنده فقط جان حسینست وبس
علت ایجاد تمام جهان
لطف فراوان حسینست وبس
حکمت اگرگمشده مؤمن است
دردل برهان حسینست وبس
منبع قدسی همه عارفان
چشمه جوشان حسینست وبس
راه نجات بشرازنفس خود
کشتی ایمان حسینست وبس
نعمت بی حصروحدولایزال
سفره احسان حسینست وبس
تاج مزّین به وفاومرام
برسریاران حسینست وبس
سرخی نابی که به جام بلاست
خون درخشان حسینست وبس
تشنگی عارف وعامی ورند
ازلب عطشان حسینست وبس
آن بدن پاک وپرازچاکچاک
پیکرعریان حسینست وبس
آن بدن زیرسم اسبها
پیکربیجان حسینست وبس
شمس حقیقت زبلندای نی
چهره تابان حسینست وبس
ظلمستیزی،شرف وبندگی
معنی قرآن حسینست وبس
وعظ وسخن گفتنِ ازروی نی
رزم نمایان حسینست وبس
کشتی افتاده به طوفان غم
گوش بفرمان حسینست وبس
پرچم این کشتی طوفانزده
زلف پریشان حسینست وبس
غمزدهتر بین همه کاروان
زینب نالان حسینست وبس
تلخی غم برسربازارشام
بغض یتیمان حسینست وبس
آه ازآن لحظهای که خیزران
بر لب ودندان حسینست وبس
سرّسرمنکسرزینبش
آن لب خندان حسینست وبس
مجلس غم کنج خرابه شده
شام غریبان حسینست وبس
مایه آرامش آن دخترش
روضه سوزان حسینست وبس
هرکه شنیداین غم جانکاه را
بی سروسامان حسینست وبس
عارف اگروصل براوسهل شد
دست بدامان حسینست وبس
مدعی معرفت راستین
تشنه عرفان حسینست وبس
راه شفابر همه بیمارها
نسخه درمان حسینست وبس
هر که براوقطره اشکی بریخت
یکسره مهمان حسینست وبس
عاشق اوشعله نسوزاندش
چون بگلستان حسینست وبس
آنکه چنین شعرتَری راسرود
جیرهخورخوان حسینست وبس
#محسن_علیخانی
https://eitaa.com/joinchat/462225463Cd56d410381
شعر | محسن علیخانی
نورخدا جان حسینست وبس معدن ایمان حسینست وبس عالم فانی بخدامرده است زنده فقط جان حسینست وبس علت ایجاد
حضرت علامه آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی اعلی الله مقامه الشریف قطعهای با همین ردیف و وزن دارند که در کتاب شریف #لمعات_الحسین_علیهالسلام درج شده است.
حقیر جسارت کرده و شعری در #استقبال از شعر ایشان سیاهه نمودم.
انشاءالله سیاهه حقیر، مخاطبین را به قطعه زیبای مرحوم حضرت علامه طهرانی رهنمون سازد و الا ما کجا و مقام علمی و عرفانی ایشان کجا؟؟!
ضمنا علت رعایتنکردن نکات دستوری و ویرایشی و همچنین حذف فواصل تا حد امکان در سیاهه حقیر، بخاطر محدودیت پیام در ایتاست که به سختی توانستم کل شعر را در یک پیام جایگذاری کنم.
به امید دستگیری حضرت سیدالشهداء علیهالسلام از حقیر در دنیا و آخرت😢
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی مکن
بعد از این، این خانه را هرگز چراغانی مکن
مجلس "ختم محبت!!" خنده و شادیش چیست؟!
ریسه ها را باز کن تو! نورافشانی مکن
قایق بختم در امواج جفایت غرق شد
لااقل بر این جسد؛ امواج، طوفانی مکن
کار خود را کردی آخر! شیشۀ قلبم شکست
شادباشت باد!! اظهار پشیمانی مکن!
دیگر از آه و خطا و از پشیمانی نگو
نازها کم کن دگر! گیسوپریشانی مکن
سنگدل تر هم ز تو سنگی مگر در شهر هست؟!
سنگدل! دیگر تو صحبت های انسانی مکن
تا مگر وجدان بی احساس خود ساکن کنی
روح و احساس مرا چون بره قربانی مکن
گریه و چشم تر و دامان خیست چاره نیست!
رفتی و دیگر برایم چشم، بارانی مکن
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
#شکست
@MohsenAlikhanySher
از سر شب که از این کوچه گذر داشتهای
با خودت چند سبد عطر مگر داشتهای؟
سینه آغشته به بوی تن تو گشت ولی
نکند با دل من قصد دگر داشتهای؟
من از آن ناز تو احساس خطر دارم و تو
تا به حال از کسی احساس خطر داشتهای؟!
و چه احساس قشنگی است؛ برایت مردن
تو از این حس دل انگیز خبر داشتهای؟
رفتی و بوی تنت ماند در این کوچه ولی
بیخبر بودم و تو قصد سفر داشتهای...
#محسن_علیخانی
#عاشقانه
@MohsenAlikhanySher