هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
دردانهای سه ساله به دنبال زینب است
از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است
از بس که پا برهنه به صحرا دویده است
تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است
ای کاش لال میشدم اما خدای من
این دختر سهساله نفسهاش بر لب است
در گوشهی خرابه خدا جلوه کرده است
جمعی نشسته زمزمهشان ذکر یا رب است
تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت:
عمه چرا خرابهی ما نامرتب است؟!
با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد:
بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟
زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت!
انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است
دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست
تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است
ای آفتاب زندگیام بیشتر بتاب!
بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است...
#محسن_علیخانی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دردانهای سه ساله به دنبال زینب است
از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است
از بس که پا برهنه به صحرا دویده است
تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است
ای کاش لال میشدم اما خدای من
این دختر سهساله نفسهاش بر لب است
در گوشهی خرابه خدا جلوه کرده است
جمعی نشسته زمزمهشان ذکر یا رب است
تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت:
عمه چرا خرابهی ما نامرتب است؟!
با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد:
بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟
زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت!
انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است
دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست
تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است
ای آفتاب زندگیام بیشتر بتاب!
بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است...
#محسن_علیخانی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ «خرابه شام»
با صدای گرم آقای سید اصغر حسینی اردلی و شعر بنده کمترین🌹
#محسن_علیخانی
#سید_اصغر_حسینی_اردلی
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
#خرابه_شام
https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دردانهای سه ساله به دنبال زینب است
از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است
از بس که پا برهنه به صحرا دویده است
تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است
ای کاش لال میشدم اما خدای من
این دختر سهساله نفسهاش بر لب است
در گوشهی خرابه خدا جلوه کرده است
جمعی نشسته زمزمهشان ذکر یا رب است
تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت:
عمه چرا خرابهی ما نامرتب است؟!
با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد:
بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟
زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت!
انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است
دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست
تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است
ای آفتاب زندگیام بیشتر بتاب!
بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است...
#محسن_علیخانی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دردانهای سه ساله به دنبال زینب است
از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است
از بس که پا برهنه به صحرا دویده است
تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است
ای کاش لال میشدم اما خدای من
این دختر سهساله نفسهاش بر لب است
در گوشهی خرابه خدا جلوه کرده است
جمعی نشسته زمزمهشان ذکر یا رب است
تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت:
عمه چرا خرابهی ما نامرتب است؟!
با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد:
بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟
زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت!
انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است
دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست
تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است
ای آفتاب زندگیام بیشتر بتاب!
بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است...
#محسن_علیخانی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دردانهای سه ساله به دنبال زینب است
از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است
از بس که پا برهنه به صحرا دویده است
تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است
ای کاش لال میشدم اما خدای من
این دختر سهساله نفسهاش بر لب است
در گوشهی خرابه خدا جلوه کرده است
جمعی نشسته زمزمهشان ذکر یا رب است
تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت:
عمه چرا خرابهی ما نامرتب است؟!
با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد:
بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟
زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت!
انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است
دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست
تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است
ای آفتاب زندگیام بیشتر بتاب!
بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است...
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
#محسن_علیخانی
#شب_سوم
@MohsenAlikhanySher