eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.3هزار دنبال‌کننده
514 عکس
54 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام او آسمان آبی است اما چشم یارم بیشتر ماه‌رویان ناز دارند، آن نگارم بیشتر لیلی افسانه‌ها روی نگارم تا که دید شک ندارم می‌شود تسلیم یارم بیشتر با نسیمی جانفزا در انتظارم روز و شب می‌تپد قلبم ولی ساعت‌شمارم بیشتر گر چه دیدارش میسر نیست اما عاشقم! از هزاران «چشم»، من در انتظارم بیشتر بی‌قراریِ درختان از تبر را دیده‌ای؟ در فراقش از درختان بی‌قرارم بیشتر یک ستاره دیده‌ام شب‌ها به او زل می‌زند! از فریبش دردمندم! غصه‌دارم بیشتر می‌خراشد روح را حتی صدای یک کلاغ! دوریش را طاقتی هرگز ندارم بیشتر Eitaa.com/msalikhany
دشمن شده تسلیم یل ایرانی از ترس سلیمانی دل‌ها فانی این خنده‌ی او برای آن‌ها کافی است تا ذوب شود هر آنچه دارند آنی https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
کودک میان معرکه آخر چه می‌کند؟! در قصه‌ی اسیری مادر چه می‌کند؟ دشتی پر است از تن آن لاله‌های سرخ با بی‌شمار پیکر بی‌سر چه می‌کند؟ باقر شده است تا بشکافد علوم را با آن شکافِ سینه و پیکر چه می‌کند؟ پروانه سوخت بال و پرش گرد خیمه‌ها... با درد گوشواره‌ی دختر چه می‌کند؟ ارباب بی‌کفن پَرِ آغوش خود گشود... با دوریِ برادر و خواهر چه می‌کند؟ در کاخ شوم طشت طلا روبروی اوست با حنجر بریده‌ی آن سر چه می‌کند؟ دستی به آسمان و زمین دست دیگرش آقای ما نشسته به بستر چه می‌کند؟ آری پدر نشسته به ناچار و اضطرار غیر از دعا و زمزمه دیگر چه می‌کند؟ ... میدان کارزار فقط جای مرد‌هاست کودک میان معرکه آخر چه می‌کند؟!😢 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
زیارت‌نامه می‌خواندم دلم پر زد برای تو برای مرقد و صحن و سرای با صفای تو شب میلاد می‌چسبد تصورهای شیرینی! قدم‌ها می‌زنم در جای‌جای سامرای تو برای جنت‌الاعلی چه دست و پا زدم بی‌خود! مگر کم دارد از جنت، سرای دلگشای تو؟! برای سوی چشمم یک طبیبی گفت باید که به چشمم سرمه ریزم از غبار خاک پای تو مفاتیح الجنان‌ هم با زیارت جامعه زیباست! مگر بهتر از این هم هست آقاجان! عطای تو؟ کرامت، خلق و خوی خاندان احمد است آری نشستم بر سر این سفره‌ی بی‌انتهای تو جهان سرتاسر از نیرنگِ رنگارنگ غفلت‌هاست خدا را شکر! در بالای سر دارم ولای تو! دعایم کن که خالی هست دستانم! دعایم کن!! گره وا می‌کند حتما خدا هم با دعای تو https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
پرپر شدن همیشه چرا قسمت گل است؟! جانها فدای نعش علی اکبر حسین...😭 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
امسال هم لیاقت بنده بیشتر از این نبود👇👇 خورشید را دیدم که ماهی در کنارش گسترد بر اهل زمین تابندگی را این ماه نو رسمش جوانمردی است آری بخشید در حال رکوعش زندگی را تیری که از بازوی او آورد بیرون معنای دیگر داد اصلا بندگی را هر صبح و شب‌ مولا بیابان چاه می‌کند باید از او آموخت این سرزندگی را حتی امیرالمومنین شد باز می‌شست از چهره‌‌ی مسکین، گدا شرمندگی را خیبر از آن رزم علی مبهوت مانده است! آری هنوزم مانده او دارندگی را عید غدیر از عمق تاریخ آمده تا جبران کند بازندگی، جاماندگی را تا اینکه در کوران راه مستقیمش از بیخ و از بن برکنی بازندگی را باید علی تاج سرت باشد همیشه سرلوحه‌ی کارت کنی زیبندگی را https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دل اگر گناهکار و قفسی سیاه و تاریک رخ شادمان چه سودش بَرِ کردگار باشد؟😔 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
درون دشت بلا خاک پاک و ‌نرمی نیست که طفل نازک خود را به دامنش بسپارم؟!😢 https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
مسلم نیا! که کوفه برایت قشنگ نیست اینجا بجز جفا و ستم؛ ‌عار و ننگ نیست باید کسی به دست مسافر گلی دهد در دامنش ولی بجز از پاره سنگ نیست مرد دلیر صحنه‌ی پیکار جای اوست این تنگنای کوچه که میدان جنگ نیست! پیوند خورده روضه‌ی امشب به مادرم مسلم! بگو که «کوچه» برای تو تنگ نیست؟! هر کس که با تو شور عزا را شروع کرد دیگر برای اشک محرم که لنگ نیست! سنگین دلی که ماهِ رخت دید و سنگ زد از چیست قلب او اگر از جنس سنگ نیست؟ زیباتر از رخ تو مگر کوفه دیده است؟ باور مکن که کوفه در او چشمْ‌تنگ نیست آن کس که روی ماه تو را خنجرش شکافت نامردمی است مرده و الا زرنگ نیست باید کسی برای حسینت خبر برد کوفی وفا نکرده و وقت درنگ نیست https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
کشتی به ساحلی پُرِ ماتم، بلا رسید آری حسین قافله‌اش کربلا رسید منزل به منزل از پی چشمش گذشت تا آخر به سرزمین پر از ابتلا رسید پرسید این زمین بلا نام او چه هست؟ از هاتفی به او خبر از نینوا رسید اشکی نشست گوشه‌ی گلگون گونه‌اش این ماجرای غربت او تا سما رسید آتش گرفت عرش خدا هم ز غصه‌اش خاکستری ز ماتم او تا خدا رسید! آن سروری که زیر گلو جای بوسه داشت با جور روزگار به طشت طلا رسید دستی که سایه‌سار گدایان شهر بود انگشترش به زور به آن اشقیا رسید این جامه‌های شاد خود از تن درآورید آماده‌اید موکب ماتم‌سرا رسید؟! بر بام خانه‌ پرچم او را علم کن و با مطربان بگو که زمان حیا رسید یک یا حسین گفته، مودب بایستیم مهدی منتقم؛ خود صاحب عزا رسید https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دردانه‌ای سه ساله به دنبال زینب است از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است از بس که پا برهنه به صحرا دویده است تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است ای کاش لال می‌شدم اما خدای من این دختر سه‌ساله نفس‌هاش بر لب است در گوشه‌ی خرابه‌ خدا جلوه کرده است جمعی نشسته زمزمه‌شان ذکر یا رب است تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت: عمه چرا خرابه‌ی ما نامرتب است؟! با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد: بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟ زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت! انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است ای آفتاب زندگی‌ام بیشتر بتاب! بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
آهسته سر به دامن مولا سپرد و رفت چشمان خود به آبی دریا سپرد و رفت سبقت گرفت از همه یارانِ سابقش در راه عشق آبرویش را سپرد و رفت وقتی که دید خاطر زینب مکدر است خود را به تیغ تیز؛ دریغا! سپرد و رفت دل کنده بود از همه دنیا به عشق یار او هر چه داشت جمله به اعدا سپرد و رفت هرچند بر حسین علی راه بسته بود جان را ولی به زاده زهرا سپرد و رفت یک جان که بیشتر به‌ خدا در کفش نبود! آن هم به وقت حمله به یغما سپرد و رفت وقتی که رفت شعله‌ی آتش به سینه داشت جنگیدنش ولی به تماشا سپرد و رفت لب تشنه بود و خسته ولی پیش آفتاب آن پیکرش به غربت صحرا سپرد و رفت... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دستی سپر مقابل ارباب کرده بود با دست دیگرش طلب آب کرده بود لب تشنه بود! حرمله او را نشانه رفت تیری سه شعبه یک‌تنه سیراب کرده بود! داغ علی اصغر مولا چه تازه کرد تیری که باز حرمله پرتاب کرده بود یک دست بیشتر که ندارد؛ چگونه پس دور عموش حلقه و قلاب کرده بود؟ آغوش باز و گرم عمو را خدای من! وقت هجوم و حادثه محراب کرده بود می‌سوخت مادر از غم هجران و عمه را با درد هجر این همه بی‌تاب کرده بود روضه تمام گشته و تکرار می‌کنم: دستی سپر مقابل ارباب کرده بود... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
ای قهرمان نسل درخشان چه کرده‌ای! یابن الحسن! میانه‌ی میدان چه کرده‌ای؟! با حربه‌ی تو ازرق شامی هلاک شد با پهلوان پنبه‌ی آنان چه کرده‌ای! احلی من العسل شده‌ مردن به پیش تو در پیشگاه حضرت جانان چه کرده‌ای! ای نوجوان وارث ایمان مرتضی! با رزم خویش در دل آنان چه کرده‌ای! بعد از قتال چونکه عدو قابلت نبود با سنگ‌های داخل دامان چه کرده‌ای؟ سنگی شکست چهره‌ی چون ماه کاملت با ناله‌ی شکستن دندان چه کرده‌ای؟ جانم فدای لرزش دستت میان رزم با سوز و درد آن نوک پیکان چه کرده‌ای؟ از ماجرای رزم نمایان که بگذریم قاسم! بگو که با لب عطشان چه کرده‌ای... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
وقتی که تیر، قدرت خود از کمان گرفت وقتی گلوی نازک او را نشان گرفت وقتی که قطره قطره‌ی خون از گلو چکید وقتی که خون ریخته را آسمان گرفت... ...دنیا به پیش چشم ربابش سیاه شد! رنگ بهار زندگی‌اش را خزان گرفت نزدیک بود خاک جهان زیر و رو شود انگار قطره قطره‌ی خون هاش جان گرفت... در گیر و دار جنگ خدا لحظه‌ای گریست وقتی حسین نو گل خود در میان گرفت ماهی بدون آب تلظّی کنان شده‌است دشمن چگونه از لبش آب روان گرفت؟ دیگر بس است روضه اصغر تمام کن! از سوز روضه ات دل صاحب زمان گرفت آمد که باز روضه‌ی اصغر ادا کند دستی ز غیب دامن آن روضه‌خوان گرفت آمد که ناله سر دهد از ناله‌ی علی از آه مادرانه، زبان بر دهان گرفت در حین روضه شبنم غم گونه‌اش نشست از آسمان چه بارش غم ناگهان گرفت! چشمان مادرش پُرِ اشک است؛ ای خدا! با روضه‌هاش گریه‌ی او بی‌امان گرفت شوری به پا گرفته از این ماتم عظیم! باید که روضه‌ در همه جای جهان گرفت... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
جانم فدای نعش علی اکبر حسین مُردم برای نعش علی اکبر حسین پرپر شدن همیشه چرا قسمت گل است؟! جان‌ها فدای نعش علی اکبر حسین دق می‌کند میان سرودن ز ماتمش نوحه سرای نعش علی اکبر حسین از تشنگیِ پیکر پرخون بگویمت؟ یا دست و پای نعش علی اکبر حسین؟! مغرب که شد صدای اذانی بلند شد از لابلای نعش علی اکبر حسین می‌آید از میان بدن‌های چاک‌چاک آری صدای نعش علی اکبر حسین در ماتمش زمین و زمان گریه می‌کنند حتی خدای نعش علی اکبر حسین آهنگِ گوش ما شده فریاد العطش! از جای‌جای نعش علی اکبر حسین این کهکشانِ روی زمین است ای خدا؟ یا پاره‌های نعش علی اکبر حسین؟! باور نما که مُرده‌‌ی ما زنده می‌کند دارالشفای نعش علی اکبر حسین در زیر بار بارش غم‌ها پناه ماست ماتم‌سرای نعش علی اکبر حسین امشب ندای عالمیان گشته یک‌صدا: «جانم فدای نعش علی اکبر حسین...» https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
دستی که بر کرانه‌ی دریا گذاشتی... یا پیکری که بر کف صحرا گذاشتی... یا قطره‌های آب که شرمنده‌ی تو اند... یا حسرتی که بر دل دریا گذاشتی... یا مشک پاره پاره که بر خاک دشت‌ها... با صد هزار تیر جفا جا گذاشتی... ...داغی است پر گدازه و دردی است جانگداز این آتشی‌ که بر دل ماها گذاشتی آغوش باز کرده به دیدار تو؛ فرات هر موج را ولی به تمنا گذاشتی آب‌آوری بلای تو در دشت غم شده‌است نام خودت برای چه سقا گذاشتی؟! رفتی تو از شریعه که باران بیاوری داغی عجیب بر دل آقا گذاشتی هنگام رفتنت قد زینب شکسته شد او را غریب در دل اعدا گذاشتی با رفتنت رقیه عمویی ندارد و او را میان قافله تنها گذاشتی امشب عزای توست علمدار کربلا پا در عزا و مجلس زهرا گذاشتی خوش آمدی به محفل دل‌های چاک‌چاک بر چشم اشک‌بار جهان پا گذاشتی https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
لب‌تشنه‌ هست و یار ندارد خدا! حسین گشته‌است در میانه‌ی صحرا رها؛ حسین یک روزگار دوش نبی جای او نبود؟ افتاده زیر تیغ عدو پس چرا حسین؟! این حجمِ از مصیبت او ناشنیدنی است از کوفیان کشیده خدایا چه‌ها حسین! آتش گرفت از غم تنهایی و عطش می‌سوخت از گدازه‌ی «ادرک اخا» حسین بر سینه‌اش نشسته حرامی ولی نخواند در زیر لب قسم به ‌خدا جز دعا حسین لبخند می‌زند که عدو منصرف شود! دارد از این بلا و ستم‌ها رضا؛ حسین زینب کجاست؟! کاش نبیند که می‌زند در زیر تیغ تیز عدو دست و پا حسین! می‌گفت زینبش ز بلندای تلّ بلند از ابتدای «حادثه» تا انتها «حسین» خواهر چگونه دل ز برادر جدا کند؟ زینب وداع می‌کند از دور با حسین ... پیچیده در زمان و مکان؛ شهر و روستا امشب نوای ما همه «لبیک یا حسین» در تنگنای حادثه‌ها دست ما بگیر! ای کشتی نشسته به دل‌های ما؛ حسین... https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
بر جای‌جای پیکر او بوسه می‌زند آری ببین که خواهر او بوسه می‌زند افتاده نعش زاده زهرا به خاک‌ها صحرا به خاک پیکر او بوسه می‌زند بر دست‌های خالی از انگشتر پدر با اشک سرد، دختر او بوسه می‌زند مادر نبود تا که زند بوسه بر گلوش خواهر به جای مادر او بوسه می‌زند در آن عبای پاک بنی‌هاشمی چه هست؟ بر پاره‌های اکبر او بوسه می‌زند؟! هر چند رأس او به غنیمت گرفته‌اند با بغض و گریه حنجر او بوسه می‌زند در حسرت است خواهر غمدیده‌ای ولی نیزه به جای او، سر او بوسه می‌زند زینب نشسته هست و به دندان و لب، عدو با خیزران برابر او بوسه می‌زند زینب نشسته در دل تنهایی و خیال پیشانی‌اش برادر او بوسه می‌زند... زهرا به عرش شام غریبان هزار بار بر جای‌جای پیکر او بوسه می‌زند https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f