eitaa logo
محسن الویری
393 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
32 ویدیو
361 فایل
این کانال برای اطلاع‌رسانی در باره رویدادها و بازتاب دادن دیدگاه‌های شخصی و نیز بازنشر پاره‌ای اطلاعات سودمند علمی ایجاد شده است. دیدگاه‌ها، نقدها و پیشنهادهای خود را می‌توانید به شناسه زیر ارسال کنید: @B_Eshaarat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 ارائه سخنرانی "خوب‌شماری بدی‌ها؛ رهیافتی اخلاقی به انگاره تبدیل سیئات به حسنات" ـ از پنج قسمت دیدگاه‌ها در باره مفهوم تبدل سیئات به حسنات در باره این که مراد خداوند از يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ چیست، مستند به روایات و یا بر پایه برداشتهای شخصی مفسران دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد: ۱. جایگزین شدن کارهای خوب به جای کارهای بد در دنیا از سوی مؤمنانی که قبلا مشرک بوده‌اند ـ به این معنی که آن‌ها پیش از اسلام آوردن به کارهای ناروایی دست می‌زدند و پس از ایمان آوردن، ایمان آن‌ها جایگزین شرک، پاکدامنی جایگزین هرزه‌گری، جهاد جایگزین قتل، بندگی خدا جایگزین سرکشی و مانند آن شده است. ۲. محو شدن بدی‌ها به دلیل توبه  ۳. محو شدن مجازات بدی‌ها در روز قیامت  ۴. تبدیل شدن مجازات بدی‌ها به پاداش در روز قیامت  ۵. تبدیل کارهای مباح که قبلا در خدمت کفر بود به کارهایی که اکنون در خدمت بندگی خداست، مانند خوردن و آشامیدن  ۶. تبدیل بدی‌ها به سرمایه‌ای برای کار خوب ـ به این معنی که فرد توبه‌کننده هر گاه به یاد گناهان گذشته خود می‌افتد، استغفار می‌کند و به این ترتیب، آن بدی‌ها به صورت مستمر موجب خوبی می‌شود... ۷. تبدیل آثار سوء سیئات در روح و جان انسان به آثار خیر ۸. تبدیل ملکات نفسانی بد به ملکات خوب ۹. تبدیل ذات انسان بد به انسان خوب ـ مرحوم علامه طباطبایی پس از ذکر برخی از مهم‌ترین اقوالی که ذکر شد، با این استدلال که هیچ یک از این دیدگاه‌ها با ظاهر آیه سازگار نیست (و أنت خبير بأن هذه الوجوه من صرف الكلام عن ظاهره بغير دليل يدل عليه.) و تکیه بر این نکته ادبی که سیئه خود فعل نیست بلکه صفت فعل است و نیز با اشاره به یک نکته انسان‌شناختی، دیدگاه خود را مبنی بر این که مراد آیه تبدیل ذات انسان بد به انسان خوب است مطرح می‌کنند.  ۱۰. تبدیل بدی‌ها به خوبی‌ها که در حقیقت ترجمه تحت‌اللفظی آیه است. دیدگاه برگزیده در باره معنی تبدیل سیئات به حسنات با وجود روی‌برگرداندن عموم مفسران از پذیرش ظاهر آیه، به نظر می‌رسد بتوان بدون هیچ دخل و تصرف و تقدیری این آیه شریفه را فهم کرد و آن را پذیرفت. مهم‌ترین دلیل اعراض مفسران از ظاهر آیه، به گفته طبری در تفسیر جامع البیان محال بودن دگرگونگی چیزی که قبلا با ویژگی خاصی اتفاق افتاده است به چیز دیگری است (...الأعمال السيئة قد كانت مضت على ما كانت عليه من القبح، و غير جائز تحويل عين قد مضت بصفة، إلى خلاف ما كانت عليه، إلا بتغييرها عما كانت عليه من صفتها في حال أخرى، فيجب إن فعل ذلك كذلك، أن يصير شرك الكافر الذي كان شركا في الكفر بعينه إيمانا يوم القيامة بالإسلام و معاصيه كلها بأعيانها طاعة، و ذلك ما لا يقوله ذو حجى.) ولی صرف‌نظر از چگونگی تبیین فلسفی این دگرگونگی، چه بسا بتوان به ادله زیر به ظاهر آیه پای‌بند بود: • توجه به تفاوت معنای واژه تبدیل (جایگزینی و دگرگونی) که پیش از این به آن اشاره شد. در قرآن مواردی که واژه تبدیل به معنای جایگزینی است اغلب و شاید همواره با حرف باء متعدی شده است و در این آیه که مصدر تبدیل دو مفعول بدون استفاده از حرف باء دارد، به معنای دگرگونی است. همچنین در آیه ۹۵ سوره مبارکه اعراف خداوند موضوع جایگزینی را با بهره گرفتن از کلمه مکان به وضوح بیان کرده است: ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ ولی در اینجا از کلمه مکان استفاده نشده است. • دعای امام سجاد علیه السلام که دو جا (در  دعای دوم و بیست و چهارم) خداوند متعال را با صفت يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ‏ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ یاد کرده است و بسیار دشوار است که در این‌جا آن را به معنی مورد نظر علامه طباطبایی یعنی تبدیل ذات انسان بد به یک ذات خوب بدانیم، زیرا درخواست تبدیل یک انسان بد به چند انسان خوب قابل تطبیق با این دعا نیست. بقیه اقوال هم که به قول علامه بر خلاف ظاهر قرآن است. (ادامه دارد.) ۸ اردی‌بهشت ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 ارائه سخنرانی "گونه‌شناسی مردمان و حاشیه‌نشینی نخبگان در جامعه پساپیامبر در بیان امیر مؤمنان علیه السلام" ـ از چهار قسمت گروه چهارم هم همانند گروه اول دنیاخواهانی هستند که اکنون یا به دلیل ناتوانی فردی خود و یا فراهم نبودن شرایط بیرونی به گوشه‌ای خزیده‌اند ولی بر خلاف گروه نخست ظاهری دین‌دارانه و مقدس‌مآبانه برای خود ساخته‌اند. حضرت سپس به گروهی دیگر اشاره می‌کنند: وَ بَقِيَ رِجَالٌ و گروهی دیگر هم هستند. این که حضرت در ابتدای خطبه مردم را چهار دسته شمردند و سپس به این گروه اشاره کرده‌اند شارحان و مترجمان نهج‌البلاغه را به واکنش واداشته است و برخی این گروه را گروه پنجم نامیده‌اند و حتی در ترجمه عبارت وَ النَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ، مردم را پنج گونه دانسته‌اند، گویی شریف رضی در نقل خطبه دچار سهو شده است. ولی اغلب شارحان، تفاوت ملاک چهار دسته نخست را که شایسته نکوهشند با این گروه پنجم که شایسته ستایشند، عامل این شیوه بیان حضرت معرفی کرده‌اند. به نظر می‌رسد افزون بر این بتوان به این نکته هم اشاره کرد که در بیان و تقریر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، چهار گروه نخست کارگردانان اصلی جامعه هستند و شیوه پرداخت حضرت به گروه پنجم و بیان ویژگی‌های آن‌ها اشاره به حاشیه‌نشینی آن‌ها دارد. عنوان این سخنرانی نیز بر پایه همین برداشت ارائه شده است. غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ این دسته کسانی هستند که یاد بازگشت به سوی خدا چشم‌هایشان را بسته و ترس رستاخیز اشک‌هایشان را جاری ساخته است. معادباوری که لازمه آن توحیدباوری است، یک ویژگی معرفتی بنیادی این گروه است که پایه اصلی دیگر ویژگی‌های فردی و اجتماعی آن‌ها هم به شمار می‌رود. فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ وَ سَاكِتٍ مَكْعُومٍ وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ وَ ثَكْلَانَ مُوجَعٍ اینان گاه رانده شده و یکه و تنها هستند و گاه در حال ترس و تحقیر شده (مذلل) و گاه خاموشانی که دهانشان را بسته‌اند و گاه داعیانی (دعوت کنندگان / دعاکنندگان) با اخلاص و گاه داغ‌دیدگانی گریان و دردمند. برخی شارحان و مترجمان نهج‌البلاغه این عبارت را این گونه برداشت کرده‌اند که این گروه خود به دسته‌های فرعی تقسیم می‌شوند و تعابیر حضرت اشاره به این دسته‌های فرعی دارد. ولی اگر واژه "بین" را به همان مفهوم زمانی (به معنی گاه) بدانیم، نیز با توجه به این که حضرت این گروه را بر خلاف چهار دسته نخست با ضمیر جمع بیان کرده‌اند، می‌توان از این تقسیم زمانی به یک تقسیم اجتماعی رسید، یعنی وقتی می‌گوییم این گروه گاه چنین‌اند و گاه چنان در حقیقت منظور این است که بخش‌هایی از این گروه در چنین وضعیت هستند و بخش‌هایی دیگر در چنان وضعیت. مرحوم علامه شوشتری (۱۳۷۴ ق.) صاحب قاموس الرجال در کتاب ارزشمند بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه که شرح ۱۴ جلدی نهج البلاعه است، مکعوم را از ریشه کعم به معنای چیزی در دهان شتر نهادن و بدان وسیله شتر را دنبال خود کشاندن دانسته‌اند. قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ فَهُمْ فِي بَحْرٍ أُجَاجٍ أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا. ترس آن‌ها را از چشم مردمان دور کرده است و خواری و ناتوانی آن را در برگرفته، گویی در دریایی شور فرو رفته‌اند، دهان‌هایشان از سخن گفتن باز ایستاده و دل‌هایشان زخمی است، تا بدان اندازه پند دادند که به ستوه آمدند و تا بدان اندازه سرکوب شدند که خوار و ناتوان شدند و تا بدان اندازه کشته شدند که از تعداد آن‌ها بسیار کاسته شد. حضرت سپس در پایان خطبه به بیان چند توصیه می‌پردازند. فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ. پس سزاست که دنيا در چشمان شما خرد مقدارتر از برگ گیاه سلم (که در دباغی به کار می‌آمد) و ریزه‌های ابزار چیدن موی گوسفندان باشد. و از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آن كه پسينيان شما را مایه پند خود نهند این جهان شایسته نکوهش را از خود برانید و از آن چشم برگیرید، چه این جهان كسانى را که بیش از شما شیفته‌اش بوده‌اند را از خود رانده است. (ادامه دارد) ۱۳ اردی‌بهشت ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 گزارش یک گفت‌وگو با عنوان: "زندگی پس از زندگی" در ترازوی نظام تبلیغ دینی ـ از سه قسمت متولیان نظام تبیلغ دینی مبادا گمان برند که بیان تجربه‌های فردی در موضوع مهمی مانند تجربه نزدیک به مرگ به مفهوم رسمیت یافتن یک نهاد در برابر نهاد دین و یا به مفهوم در معرض تهدید قرار گرفتن قرائت رسمی از دین است. این برنامه را نه در برابر دین باید دید و نه از سوی دیگر یک برنامه دینی تلقی کرد. لذا نظام تبلیغ دینی نباید هیچ طمعی به خود این برنامه داشته باشد و مثلا بکوشد آن را زیر پوشش خود قرار دهد. همین میزان دعوت از کارشناسان دینی در متن برنامه بسنده است. بلکه نظام تبلیغ دینی باید بکوشد از فرصت و ظرفیت استثنائی فراهم آمده از سوی این برنامه ظرفیت بهره ببرید و کژتابی‌های اندک و احتمالی آن را مهار کند و به بهانه پاره‌ای کاستی‌های احتمالی روی به آن ترش نکند.  مراد از بهره بردن از ظرفیت‌های پدید آمده از سوی این برنامه این است که همان گونه که ذکر شد، مخاطبان این برنامه با پرسش‌ها و چالش‌های گوناگونی روبرو شده‌اند که پاسخ به آن‌ها دیگر بر عهده خود این برنامه نیست و از نظام تبلیغ دینی انتظار می‌رود به آن‌ها بپردازد. برخی از این مخاطبان متأثر از این برنامه به فکر سیر و سلوک  افتاده‌اند و به دنبال استادی هستند که بتواند راهنمای آن‌ها در این مسیر باشد، برخی به پاره‌ای افراط و تفریط‌ها دچار آمده‌اند و از ترس حق الناس حق خانواده خود را زیر پا می‌گذارند، عده‌ای به برداشت‌هایی ناصواب در باره حق الله و حق الناس رسیده‌اند، برخی گمان می‌برند که باید از زندگی متعارف خود دست بشویند و سبکی نو برای زندگی بیابند، برخی می‌پندارند صاحبان این نوع تجربه‌ها، از قداستی ویژه برخوردارند. برخی  دیگر در باره اعتبار و عدم اعتبار و نیز روش ارزیابی این گونه ادعاهای مطرح شده از سوی غیرمعصومان علیهم السلام دچار پرسش شده‌اند، برخی دیگر در باره گذشته زندگی خود دچار تردیدهایی آزاردهنده شده‌اند، و برخی دیگر در سودای یافتن راهی برای نترسیدن از مرگ هستند. بی‌تردید می‌توان بندهایی بیشتر به این فهرست افزود. همه این موارد نیازمند کمک فکری از سوی دست اندرکاران نظام تبلیغ دینی است.  بر پایه آن چه گذشت، اگر برنامه "زندگی پس از زندگی" را به عنوان یک برنامه غیردینی پرمخاطب در ترازوی نظام تبلیغ دینی بنهیم می‌توان وزنی بالا به آن بدهیم، زیرا این برنامه ظرفیتی برای یک سلسله برنامه‌های تکمیلی فراهم آورده است که اجرای آن را تنها از  نظام تبلیغ دینی می‌توان انتظار داشت. ۸ خرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 خوانش تمدنی غدیر و رفتار تمدنی حضرت امیر علیه السلام ـ از چهار قسمت پیام اصلی غدیر بدون تردید نقطه کانونی حدیث غدیر و یا خطبه غدیر (در باره تمایز یا عدم تمایز این دو، در فرصتی دیگر باید سخن گفت) این عبارت پیامبر است که فرمودند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. این جمله مقدمه و مؤخره‌ای دارد که اکنون موضوع بحث ما نیست. صرف‌نظر از برداشت‌های عزیزان اهل سنت از این عبارت پیامبر صلی الله علیه و اله، هر چند برخی برداشت‌های درون‌شیعی نیز گویی پیام غدیر را تنها یک جانشینی سیاسی می‌شمرد، ولی شاید اثبات این که پیام غدیر بسیار فراتر از این است چندان دشوار نباشد. پیام غدیر تعیین مسیر هدایت جامعه اسلامی پس از پیامبر و مشخص ساختن ضابطه و معیار و ساز و کار حفظ حرکت بالنده جامعه اسلامی است. جامعه‌ اسلامی بر اساس آموزه‌های قرآنی، امت وسطی است که شهداء علی الناس است (مضمون آیه ۱۴۳ سوره مبارکه بقره)، بنا بر این جامعه هدایت یافته مورد نظر پیامبر تنها یک جامعه هدایت یافته برای خود و ویژه مسلمانان نیست بلکه جامعه‌ای است که ظرفیت و توان پرچمداری هدایت همه بشر را باید داشته باشد. بر این اساس، پیام غدیر بیان رمز و راز چگونگی هدایت و کمال یافتگی جامعه اسلامی به یادگار مانده از عهد پیامبر و به دنبال آن پرچمداری آن برای همه انسان‌هاست. تمدن به مثابه موضوع در پیام غدیر همان گونه که ذکر شد پیام اصلی غدیر همان بیان راه و رسم باقی ماندن جامعه اسلامی در مسیر هدایت و بالندگی آن در این مسیر است و به عبارتی دیگر پیام اصلی غدیر تضمین ادامه حرکت نبوت خاتم در ابعاد مختلف فهم دین، تبیین دین، دفاع از دین، ابلاغ دین و اجرای دین (یعنی همه شؤون مربوط به دین جز دریافت آن در قالب وحی) است و این خود یک مضمون تمدنی است. به این معنی که چگونگی استمرار اندیشه محوری و جوهره پدیدآورنده یک تمدن یک چالش بزرگ برای همه تمدن‌هاست و غدیر بخشی از پاسخ آشکار پیامبر به این چالش بزرگ در عرصه تمدنی اسلامی است. تمدن به مثابه رویکرد در پیام غدیر اما اگر صرف‌نظر از پیام تمدنی غدیر، با رویکرد تمدنی هم به غدیر بنگریم، بر پایه ویژگی‌های پیش‌گفته، پیام غدیر را دارای ظرفیتهایی بی‌بدیل می‌یابیم. یعنی وقتی پیام غدیر در تراز گسترده‌ترین، جامع‌ترین و پیچیده‌ترین سطح مناسبات انسانی، دارای گره‌گشائی‌هایی است و می‌تواند همه نظامات مختلف اجتماعی اعم از نظام سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، علمی، آموزشی و ارتباطی و جز آن را از خود متأثر سازد و برای انواع چالش‌ها و بحرانها راه‌گشایی داشته باشد. روشن است که این ادعا باید در فرصت و مجالی دیگر اثبات شود. در حقیقت در اینجا تنها به طرح این موضوع پرداخته شده که فهم تمدنی غدیر یعنی فهم و بازتولید پیام غدیر در سطحی فراتر از سطح جهانی و در پیوند با نظامات مختلف و معطوف به مهمترین مسائل و چالش‌ها و بحران‌های جامعه بشری و به منظور یافتن راه‌حل‌هایی که کم‌هزینه‌ترین و پربازده‌ترین راه حل باشد، اما این که این فهم دقیقا چیست و این بازخوانی چه مؤلفه‌هایی دارد به فرصتی دیگر موکول شد. ۴ مرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 دین‌داری به سبک بنی‌امیه ـ از هفت قسمت • کان متجاهرا بالفسق و شرب الخمور و کان یرسل الی دمشق المغنین و المغنیات فی أیام خلافته: و هو أول من حمل المغنين من البلدان اليه (مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۱۳) • فعله بالمصحف و قد استفتح به: و قرأ ذات يوم (و استفتحوا و خاب كل جبار عنيد)، من ورائه جهنم و يُسقى من ماء صديد فدعا بالمصحف فنصبه غَرَضاً للنشَّابِ، و أقبل يرميه و هو يقول: أَ توعِدُ كلَّ جبار عنيدٍ / فها أنا ذاك جبار عنيدُ إذا ما جئت ربك يوم حَشْر / فقل يا رب خَرَّقني الوليد (مسعودی، ج ۳، ص ۲۱۶) پوشش دینی داشتن همه این اقدامات این اقدامات مغایر با ارزش‌های اسلامی تحت لوای دین صورت می‌گرفت. بنی‌امیه پس از اسلام آوردن ابوسفیان شعار دین را برای خود برگزیده بودند و اینطور نبود که آشکارا خدا و پیامبر را انکار کنند و یا به عنوان یک غیرمسلمان دست به این اقدامات بزنند. البته یزید بن معاویه شعری دارد که در آن به صراحت نزول وحی بر پیامبر را انکار می‌کند و ولید بن یزید هم همین مضمون را در این دو بیت بازتاب داده است: • و ذكر محمد بن يزيد المبرد النحوي أن الوليد ألحد في شعر له ذكر فيه النبي صلى الله عليه و سلم، و أن الوحي لم يأته عن ربه، كَذَبَ أخزاه الله! من ذلك الشعر: تلعَّبَ بالخلافة هاشمي/ بلا وَحْيٍ أتاه و لا كتاب‏ فقل للَّه يمنعني طعامي/ و قل للَّه يمنعني شرابي! فلم يُمْهَلْ بعد قوله هذا إلا أياماً حتى قتل. (مسعودی، ج ۳، ص ۲۱۶) اما دیگر خلفای بنی‌امیه چنین نبودند و خود را کارگزار اسلام جلوه می‌دادند، و حتی این دو خلیفه نیز با وجود سرودن چنین اشعاری در دیگر موارد می‌کوشیدند ظاهر اسلامی را رعایت کنند. در زمان بنی‌امیه اجرای احکام اسلامی مانند حج و اقامه نماز و روزه‌داری و پرداخت زکات و مانند آن رواج داشت و آن‌ها هم جز در مواردی معدود و محدود نه تنها ممانعتی از این اعمال به عمل نمی‌آوردند، بلکه به نوبه خود اقداماتی هم برای حسن اجرای آنها مانند توسعه المسجد الحرام و مسجد نبوی و اقدامات رفاهی برای حج‌گزاران و ساختن مسجد انجام می‌دادند. بنا بر این اقدامات به راستی ضد دین بنی‌امیه با شعار دین و زیر پوشش و پرچم دین صورت می‌گرفت. حتی کوششی سست‌پایه در عهد بنی‌امیه به عمل آمد تا جایگاه خلیفه را حتی بالاتر از پیامبر ببرد: • خالد بن عبدالله قسری (از امیران حجاز و عراق در عهد اموی)... و كان يقول: إنّ خليفة الرجل في أهله أفضل من رسوله في حاجته، يعني أنّ الخليفة هشاما أفضل من رسول الله، صلّى الله عليه و سلّم، نبرأ إلى الله من هذه المقالة. (الكامل، ج ‏۵، ص ۲۸۰) • و كان استعمل (حجاج بن یوسف) خالد بن عبد الله القسريّ على مكّة فأمره أن يحفر بها بئرا فحفر فخرج عليه ماء عذب فكتب الى الوليد إنّ خليفة الله أكرم على الله من رسوله إبراهيم لأنّ إبراهيم استسقاه فسقاه ماء غير عذب و أمير المؤمنين سقاه ماء عذبا فراتا (البدء و التاريخ، ج ۶، ص ۴۱) پوسته بیرونی این رفتار یک پوسته دینی است هر چند باطن آن بر خلاف مسلمات دین اسلام است. ضرورت شاخص‌بندی سبک دین‌داری اموی نمونه‌هایی که ذکر شد همه مصادیق موجود در این زمینه نیست، بلکه تنها چند نمونه برای نشان دادن نوع رفتار بنی‌امیه در عرصه دین‌داری است. این نمونه‌ها مادام که شاخص‌بندی نشود تنها یک رویداد تاریخی است که آگاهی از آن تنها بر اطلاعات ما در باره امویان می‌افزاید، ولی اگر به امتداد تاریخی این رویدادها بیاندیشیم و نگران فروغلطیدن به این سبک از دین‌داری باشیم، آن گاه باید از این رویدادها شاخصها و معیارهایی تعمیم‌پذیر بیرون آوریم. مورخان این توانایی و شایستگی را دارند که از رویداد تاریخی راهی برای دست یافتن به یک سلسله قواعد و ضوابط و معیارهای تعمیم‌پذیر بجویند، ولی در این بحث به جای یک کوشش تاریخ‌ورزانه مناسب است به سراغ موضع‌گیری‌های اهل بیت علیهم السلام برویم و شاخص‌ها و معیارهای موجود در سخنان آنان را که می‌تواند برای امروز ما جنبه الهام‌بخشی و راهنمایی و راهگشایی داشته باشد، بکاویم. شاخص‌های هفت‌گانه که در پی می‌آید همه شاخص‌های قابل استخراج از روایات معصومان علیهم السلام نیست، بلکه تنها گزیده‌ای از آن‌ها را در برمی‌گیرد که یا نام بنی‌امیه در آن برده شده است و یا به اجماع مورخان و محدثان در باره بنی‌امیه است. روایات اخیر تنها در سخنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام وجود دارد. ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
امت‌گرایی در نهضت عاشورا؛ چیستی و دلالت‌ها ـ از سه قسمت نمونه سوم ـ آشکار ساختن سامان سرزمین‌های اسلامی امام حسین علیه السلام در یک سخنرانی مبسوط که شاید در آستانه ترک مکه در مِنی ایراد کرده‌اند، و در آن با رویکردی هم‌گرایانه، بیش از پانزده بار به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به عنوان یک مرجع فکری و دینی مشترک بین همه مسلمانان اشاره کرده‌اند، در یکی از فرازهای پایانی این سخنرانی، با تضمین سخنی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام (در خطبه ۱۳۲) در باره نهضت خویش چنین گفته‌اند: اللّهم إنّك تعلم أنّه لم يكن الذي كان [منّا] تنافسا في سلطان و لا التماس شي‏ء من فضول الحطام، و لكن لنردّ المعالم من دينك و نظهر الإصلاح في بلادك، و يأمن‏ المظلوم من عبادك‏ و يعمل بفرائضك و سنّتك و أحكامك‏.... (المعیار و الموازنه، اسکافی (۲۴۰ ق.)، صص ۲۷۴ ـ ۲۷۹) ... خدایا تو می‌دانی که آن چه از سوی ما بود، نه یک کوشش رقابت‌آمیز برای به دست گرفتن قدرت و نه خواستن چیزی هر چند ناچیز از این دنیا بوده است، بلکه برای این بود که نشانه‌های دین تو را بازگردانیم و در سرزمین‌های تو، به سامان رساندن را آشکار سازیم تا بندگان ستمدیده‌ات امنیت یابند و به واجبات و مستحبات و بایدها و نبایدهای تو عمل شود... با توجه به قرائن پیش و پس از این عبارت، روشن است .که مراد از بلادک در این عبارت، همان سرزمین‌های اسلامی است و لذا این عبارت نیز نشان‌گر توجه امام علیه السلام به همه مسلمانان و سرزمین‌هایی است که مسلمانان در آن می‌زیند. جمع‌بندی بر پایه نمونه‌هایی که ذکر شد، به آسانی می‌توان پذیرفت توجه به امت و در نظر گرفتن مصالح و مفاسد امت اسلامی یکی از مؤلفه‌های اثرگذار بر تصمیم امام حسین علیه السلام بوده است. بنا بر این تبیین نهضت عاشورا و یا تعظیم شعائر حسینی به گونه‌ای که تنها برای مخاطبانی در جوامع شیعی جاذبه داشته باشد، و نیازها و مصالح امت اسلامی را در نظر نگیرد، یک اقدام تقلیل‌گرایانه نسبت به آرمان‌ها و پیام‌های عاشورا و جفا در حق این نهضت به شمار می‌رود. سوگ‌مندانه این آسیب در دو سه دهه اخیر به صورت نگران‌کننده و فزاینده‌ای در مجالس عزای حسین علیه السلام به چشم می‌خورد. زنده شدن و زنده ماندن دل شیعیان و فراهم آوردن امکان بهره‌مندی حق‌جویان از پرتوهای نورانی نهضت امام حسین علیه السلام که در بخشی از زیارت‌نامه حضرت در نیمه شعبان به آن اشاره شده است، در گروی تقویت نگاه امت‌محور و رویکردی امت‌گراست. نگاه امت‌گرا یعنی پذیرفتن واقعیتی گریزناپذیر به نام تنوع و تعدد اندیشه‌ها و جریان‌ها در جهان اسلام و پاس‌داشت نهضت امام حسین علیه السلام به گونه‌ای که همه اجزای این واقعیت متکثر و متنوع بتوانند از آن بهره‌مند باشند. چنین نگاه و رویکردی است که می‌تواند تعظیم شعائر حسینی را مایه پیوند و همبستگی شیعیان با امت اسلامی قرار دهد. ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 خوانش تمدنی خطبه شامیه زینب کبری سلام الله علیها ـ از سه قسمت سه. سنت زنده بودن شهیدان سترد على رسول الله صلّى اللّه عليه و آله برغمك و عترته و لحمته في حظيرة القدس يوم يجمع الله شملهم ملمومين من الشعث و هو قول الله تبارك و تعالى: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ حضرت زینب در این بخش از سخن خود، با اشاره به آیه ۱۶۹ سوره مبارکه آل‌عمران، خاندان پیامبر را که پاره تن او بودند و به دست یزیدیان به قتل رسیدند و پراکنده شدند، یک جا و گراگرد پیامبر در بهشت معرفی می‌کنند. چهار. جایگزین بد بودن شیطان به جای خدا برای ظالمان و سيعلم من بوأك و مكنك من رقاب المؤمنين إذا كان الحكم الله و الخصم محمد صلّى اللّه عليه و آله و جوارحك شاهدة عليك ف‍‌ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا این سنت که ذیل آیه ۵۰ سوره مبارکه کهف آمده است مربوط به زمانی است که ابلیس بر آدم سجده نکرد و خداوند برای نکوهش کسانی که شیطان را دوست خود قرار می‌دهند، این سنت را گوشزد کرد که جایگزین کردن شیطان به جای خدا یک رفتار بد برای ستمگران است. حضرت زینب سلام الله علیها هم به یزید وعید می‌دهد که به زودی پس از مرگت تو و پدرت وقتی خداوند داور باشد و پیامبر دادخواه و اعضا و جوارحت گواهان علیه تو، خواهید دانست که جانشین کردن شیطان به جای خدا، چه جایگزین بدی برای شما بوده است. پنج. آشکار شدن جایگاه بد گمراهان و سست نیرو بودن آن‌ها أيكم شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً خداوند متعال در آیه ۷۵ سوره مبارکه مریم، پس از اشاره به سنت امداد (کمک برخاسته از رحمانیت خداوند به هر که هر کاری در این جهان انجام می‌دهد)، می‌فرماید کافران خیلی زود خواهند فهمید که از بین مؤمن و کافرکدام یک جایگاهی بدتر و نیرویی سست‌تر و ناتوان‌تر خواهد داشت. زینب سلام الله علیها در ادامه سخن خوب خطاب به یزید، می‌فرمایند که به زودی و پس از مرگت تو و پدرت خواهید دانست که بین شما و پیامبر کدام یک مکانی بدتر و نیروهایی سست و ناتوان‌تر دارد. روضه‌ای به روایت زینب سلام الله علیها بخش از جملات زینب سلام الله علیها در این خطبه، یک روضه جانسوز است و تقدیم به ساحت قدسی‌اش سخن خود را با این جملات به پایان می‌بریم: أ من العدل يا ابن الطلقاء تخديرك نساءك و إماءك و سوقك بنات رسول الله صلّى اللّه عليه و آله قد هتكت ستورهن و أصحلت صوتهن مكتئبات تخدي بهن الأباعر و يحدو بهن الأعادي من بلد إلى بلد لا يراقبن و لا يؤوين يتشوفهن القريب و البعيد ليس معهن ولي من رجالهن یعنی: آیا این رفتار تو ای زاده آزادشدگان پیامبر، دادورزانه بود که زنان و کنیزان خود را پرده‌نشین بداری و دختران پیامبر خدا که درود خداوند بر او و خاندانش باد را از این سو به آن سو بکشانی در حالی که پوشش‌هایشان را کشانده بودی و صدایشان را اندوهگینانه به گریه بلند کرده بودی و شتران آن‌ها را به شتاب می‌بردند و دشمنان آن‌ها را از این شهر به آن شهر می‌بردند، در حالی که هیچ کس مراقب آن‌ها نبود و پناهی نداشتند و دور و نزدیک به آن‌ها می‌نگریستند و هیچ از مردان خویشاوندشان با آن‌ها همراه نبود؟ ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 مرحوم پیشوایی و تاریخ مقدس ـ از سه قسمت جمع‌بندی بر پایه آن چه در باره مفهوم تاریخ مقدس گفته شد، تاریخ‌نگاری سنتی در حوزه‌های علمیه را می‌توان در همین گونه از تاریخ‌نگاری قرار داد و مرحوم پیشوایی یکی از نمادهای عالی عرصه تاریخ مقدس بود. این سبک تاریخ‌نگاری ریشه‌دار در حوزه‌ها را مطلقا نباید کم‌اهمیت انگاشت، هر چند در بررسیهای انتقادی بتوان کاستی‌هایی را هم متوجه آن ساخت. وقتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی شعار وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد، با همه مشکلات و کمبودها و کم‌تجربگی‌ها تعاملات بسیار خوبی بین حوزه و دانشگاه برقرار شد و همین امر موجب شد آورده‌های هر یک از این دو نهاد در نهاد دیگر دیده و خوانده شود. مدتی است که اقدامات دوستان در حوزه حکایتگر تصمیم آن‌ها به بازگشت به سوی خود و قطع ارتباط نهادی و ساختاری با دانشگاه و شکل‌گیری سنت بازگشت حوزه به حوزه و دانشگاه به دانشگاه است. این رویکرد جدید که استقلال نشریات حوزه و هیأت ممیزه حوزه از دانشگاه از مصادیق آن است، موجب نهادینه شدن گسست بین این دو نهاد می‌شود و کمترین آسیب این روند دیده نشدن و خوانده نشدن آثار اصحاب حوزه در دانشگاه‌ها در شرایط کنونی است و نوشته‌های تاریخی مرحوم پیشوایی که از نمونه‌های عالی تاریخ مقدس است، اکنون در معرض تهدیدهای چنین روند نگران‌کننده‌ای است. تقدیم به روح مرحوم پیشوایی و فرزند او، سخن خود را با بخشی از خطبه زینب کبری سلام الله علیها در نقد گفتار و رفتار یزید در قصر او در شام به پایان می‌بریم که دردمندانه چنین گفت: فَهَذِهِ الْأَيْدِي تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْكَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاكِي تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ از دستان شما یزیدیان خون ما می‌ریزد و گوشت‌های ما در دهان شما درندگان است، در حالی که آن پیکرهای پاک زاکیه در بیابان افتاده است و در معرض حمله گرگها و دریده شدن از سوی کفتارهاست. و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم ۱ مهر ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 گریزناپذیری گذار از وصف به هنجار در مطالعات اربعین ـ از سه قسمت ویژگی‌های یک پیاده‌روی خوب اربعینی وقتی می‌توانیم از یک پیاده‌روی خوب اربعینی سخن بگوییم که شاهد باشیم این مراسم پرشکوه به گونه‌ای برگزار می‌شود که بخش قابل توجهی از ویژگی‌هایی که تا کنون از سوی اندیشمندان برشمرده شده است، در آن به چشم می‌آید؛ ویژگی‌هایی مانند مانند بازتاب دادن استمرار پیام حق‌طلبی نهضت عاشورا با همه پشتوانه‌ها و پیامدهای معرفتی آن، متأثر بودن از یک نگاه کلان جهانی و رویکرد تمدنی، هویت‌بخشی و حیات‌بخشی، پای‌بندی کامل به مفهوم و لوازم انسجام‌آفرینی، غلبه نداشتن وجه مناسکی بر وجه فقاهتی و تشیع معرفتی، فعلیت یافتن ظرفیت‌های آن در عرصه سیاست و تربیت و ژرفابخشیدن به معنویت و معرفت و عقلانیت و دیگر عرصه‌ها. مطالعات هنجاری اربعین با توجه به فاصله وضعیت کنونی پیاده‌روی اربعین با وضعیت مطلوب، و با توجه به آن چه در باره مطالعات کنونی اربعین گفته شد، اکنون می‌توان گفت مطالعات کنونی ناظر به وضع موجود است و ما اکنون نیازمند مطالعاتی برای ایجاد یک وضعیت جدید هستیم، مطالعات کنونی دارای خروجی‌هایی در قالب گزاره‌های خبری در بردارنده هست و نیست‌هاست و ما اکنون نیازمند مطالعاتی با خروجی‌های انشائی و در بردارنده بایدها و نبایدها هستیم. مطالعات کنونی ناظر به گذشته و حال است و فعالیت‌ها را گزارش می‌کند و ما اکنون نیازمند مطالعاتی ناظر به آینده و تعیین‌کننده وظایف توده‌ها و نخبگان هستیم. مطالعات کنونی به ما می‌گوید ما چه می‌کنیم و ما اکنون نیازمند مطالعاتی هستیم که به ما بگوید چه باید بکنیم و در یک عبارت کلی مطالعات کنونی وصفی است و ما اکنون نیازمند مطالعات هنجاری هستیم. پیشنهاد یک الگو برای مطالعات هنجاری اربعین یافتن یک روش و یا الگو برای دسته‌بندی و سامان‌دهی مطالعات و پژوهشهای هنجاری اربعین در گروی روش دسته‌بندی مشکلات و کاستی‌هاست. در بین الگوهای مختلفی که برای این منظور وجود دارد، یک روش چهار لایه‌ای به نام روش کوه یخ Iceberg وجود دارد که پیش‌فرض آن این است که مشکلات موجود در یک محیط سازمانی یا اجتماعی مانند دماغه یک کوه یخی هستند که لایه‌های عمیق‌تر و گسترده‌تری از آن چه به چشم می‌آید دارند و مجموعه مشکلات و ریشه‌های آن را می‌توان در چهار سطح لایه‌بندی کرد: رویدادها Events، روندها و الگوها Patterns and Trends، ساختارها Structures، الگوهای ذهنی Mental Models. از این الگو می‌توان برای دسته‌بندی لایه‌های کاستی‌های کنونی در پیاده‌روی اربعین بهره برد و متناسب با آن دسته‌ای از مطالعات هنجاری را پیشنهاد کرد. بر پایه این الگو پس از شناخت مشکلات؛ برای حل آن‌ها ابتدا باید الگوهای ذهنی را اصلاح کرد، سپس بر پایه آن به اصلاح ساختارها پرداخت و در گام بعد روندها و الگوها را بهبود بخشید تا سرانجام بتوان با بهره بردن از ظرفیت فراهم‌آمده به اصلاح رویدادها پرداخت. بحث‌های تفصیلی در این باره را باید در فرصتی دیگر پی گرفت. در اینجا تنها به تذکر این نکته بسنده می‌شود که الگوهای ذهنی ما در باره اربعین متأثر از دو مؤلفه شکل می‌گیرد، یکی چیستی این پدیده اجتماعی و دیگری آموزه‌های دینی در باره چگونگی آن. اگر اربعین را از نظر اجتماعی یک منسک اجتماعی دینی Religious Social Rituals بدانیم، باید به لوازم آن در مراحل بعدی این الگو پای‌بند باشیم. در زمینه آموزه‌های دینی هم تعابیری که در زیارت‌نامه‌ها در باره امام حسین علیه السلام و قیام آن حضرت آمده است، می‌تواند الگوی ذهنی ما را در باره چگونگی پیاده‌روی اربعین شکل دهد، تعابیری مانند: «اشهد أنک .... لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهِ وَحَیْرَهِ الضَّلالَهِ» و یا «أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ بَلْ بِرَجَاءِ حَیَاتِکَ حَیِیَتْ قُلُوبُ شِیعَتِکَ وَ بِضِیَاءِ نُورِکَ اهْتَدَى الطَّالِبُونَ إِلَیْکَ‏». همان گونه که ذکر شد سازگار با این الگوی ذهنی، باید ساختارهایی از شورای عالی سیاست‌گذاری اربعین گرفته تا خبرگزاری اربعین و تا ستادهای اجرایی پیشنهاد کرد و سپس به سراغ اصلاح روندها و سرانجام اقدامات جزئی رفت. سخن آخر با توجه به آن چه گذشت و با توجه به وظیفه همه ما برای کمک به برگزاری هر چه بهتر و باشکوه‌تر و سودمندتر اربعین، گذار از مطالعات وصفی به مطالعات و پژوهش‌های هنجاری امری گریزناگزیر است و زیبنده است مراکز و استادان اربعین‌پژوه زمینه پرداختن به این نوع مطالعات و پژوهش‌ها را چه در زمینه فکری و چه در زمینه اجتماعی و اجرایی فراهم آورند. ۶ مهر ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 عاشورای حسینی در خامه علامه حکیمی ـ از پنج قسمت پیوند عاشورا با عدالت در عبارتی که ذکر شد و در عبارتی که پیش روست مورد تأکید قرار گرفته است: عاشورای حسینی ... یک انقلاب سریع و پویا بود که فاصله عبادت را در مکه و شهادت را در کربلا حذف کرد، و نشان داد که خدا هنگامی به درستی عبادت می‌شود که عدالت برقرار شود، با ستمکاران مبارزه شود، و از ستمدیدگان حمایت به عمل آید، و عدالت هنگامی درست عملی می‌گردد که ایمان به خدا در کار باشد و به قصد پرستش خدا تحقق یابد. عاشورا نقطه پیوند میان توحید و عدل است، یعنی بازتاب فریاد پیامبران. (قیام جاودانه، ص ۶) همه آیات آسمانی پس از کتابت شدن بوسیله کاتبان وحی در آغاز اسلام، باری دیگر با خون پاک نبوی علوی فاطمی کتابت شدند (عاشورا؛ مظلومیتی مضاعف، ص ۵۰) عاشورا مشرق انوار توحید و عدل است و توحید و عدل خورشید و روشنگر ارواحند. جهان همواره به دو خورشید نیاز دارد: خورشید روشنگر اجسام و خورشید روشنگر اروح، خورشید تن و خورشید جان ... یزید از همه ظلم تاریخ حمایت کرد و حسین از همه عدل تاریخ (قیام جاودانه، ص ۴۷) بر همین اساس حتی نگاه مرحوم آقای حکیمی به شخصیت فردی امام حسین علیه السلام هم به گونه‌ای بازتاب دهنده دغدغه عدالت‌خواهانه اوست. از معدود گزاره‌های مربوط به زندگی شخصی امام حسین علیه السلام در نوشته‌های مرحوم حکیمی، این نمونه مربوط به توجه امام به محرومان است: بر پشت امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا اثری دیده شد، چون از کیفیت آن از امام سجاد علیه السلام پرسیدند، فرمود: این اثر انبان‌هایی است که پدرم بر دوش می‌کشید و به خانه‌های بیوه‌زنان و یتیمان و مسکینان می‌رساند. (به نقل از بحار، ج ۴۴، صص ۱۹۰ ـ ۱۹۱) (منهای فقر، ص ۱۸۰) پیام عاشورا و مجالس حسینی مرحوم حکیمی که عاشورا را دارای دو جزء قیام و پیام می‌شمرد، بر این باور بود که همان گونه که عنصر عدالت و عدالت‌خواهی نقطه کانونی قیام عاشوراست، در مرحله انتقال پیام عاشورا نیز باید مسأله عدالت جایگاه کانونی و محوری داشته باشد. اکنون باید این پیام رادر مجالس عاشورا آموخت و پراکند و بعد سازندگی عاشورا را زنده کرد، باید مجالس عاشورا را غنی ساخت، و فریاد عاشورا را طنین‌افکن گردانید، عاشورا فریاد زندگی است، پس باید طنین آن در همه آفاق زندگی در پیچد. (قیام جاودانه، ص ۷) ایشان غیرت‌مندانه از غفلت شیعیان در این باره و دور شدن و دور ماندن مجالس حسینی از این موضوع زبان به شکوی گشوده است. از سر درد و دریغ می‌گویم شیعه بیشتر بر مصائب عاشورا گریست و کمتر در مسائل عاشورا اندیشید، شیعه عاشروا را نگاه داشت ولی نشناساند، آفرین بر او که نگاه داشت و دریغ از او که نشناساسند (قیام جاودانه، ص ۴۶) در اینجا نمی‌توانیم از یادکرد افسوسی بس گران بگذریم و آن افسوس بس گران این است که عاشورا هنوز هم چنانکه باید شناخته باشد، شناخته نیست. دوست به گونه‌ای عاشورا را ننمایانده است، و دشمن به گونه‌ای عاشورا را پوشانده است. دوستان و معتقدان بیشتر از هر چیز به بعد عاطفی عاشورا گراییدند و در راه تحقق بخشیدن به رسالت‌های گران عاشورا کوتاهی کردند. و دشمنان در نشناختن عاشورا، یا کوچک شمردن عظمت‌های آن اصرار ورزیدند و برای دور نگاه داشتن افکار و اذهان و نسل‌ها و شهرها از آشنایی با عاشورا و هماهنگ شدن با اهداف آن، کوشش بسیار کردند. اگر دوستان هر چه بیشتر به شناساندن ابعاد عجیب و عظیم عاشورا پرداخته بودند، دشمنان توفیق چندانی نمی‌یافتند. خورشید که طلوع می‌کند همه بشریت آن را می‌بیند و همه انسان‌ها خورشید را می‌شناسند و از عظمت و ارزش آفتاب آگاهند و مگر عاشورا خورشید تابیده در آفاق ارزش‌های انسانی و تعالیم روحی بشری نیست؟ پس چرا چنان که باید، شناخته نیست؟ شب عاشورا، روز بزرگ انسانیت است و روز عاشورا ملکوت سترگ همه روزهاست. افسوس که سرایندگان عاشورا، ذات عاشورا را نسرودند، یا کمتر سرودند، افسوس که گویندگان عاشورا، ذات عاشورا را نگفتند، یا کمتر گفتند. (قیام جاودانه، ص ۵۴) ۸ مهر ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔸 برگزاری نشست "بررسی جایگاه تاریخ اسلام جدید کمبریج؛ در پژوهش‌های آکادمیک و کاربرد آن به مثابه منبعی دانشگاهی" ـ از سه قسمت یکی از شاخص‌ترین ابعاد این تغییر بینش‌ها کاسته شدن رویکرد کینه‌توزانه نسبت به مسلمانان و تقویت نگاه هم‌دلانه در پژوهش‌های استشراقی است که یکی از مهمترین جلوه های آن در این کتاب، حضور تعداد قابل توجهی از مسلمانان در بین نویسندگان مقالات است. از این منظر اگر در عنوان این فصل به جای کلمه مدرن، از کلمه پست‌مدرن هم استفاده می‌شد، خطا نبود؛ زیرا رخنه نگاه سکولار از ویژگی‌های دوران مدرن است و نقد آن از سوی فِرِد دونر از دستاوردهای دوران پست‌مدرن. سخن آخر بر پایه آن چه گفته شد، از ترجمه این اثر به عنوان یک ضرورت علمی می‌توان سخن گفت و از آن دفاع کرد. هر چند توصیه نخست و همیشگی ما به دانشجویان و طلاب با الهام از استادان پیشکسوت‌مان این است که به سراغ ترجمه‌ها نروند و مستقیما به منابع اصلی مراجعه کنند، زیرا ترجمه به هر حال فهم و درک مترجم از اثر اصلی و بازتولید آن متناسب با توانائی‌ها و ناتوانی‌های اوست و چه بسا درک یک پژوهشگر از متن اصلی با درک مترجم تفاوت داشته باشد، ولی به هر حال در یک نگاه واقع‌بینانه باید بپذیریم که هنوز بخشی قابل توجه از دانشجویان و استادان ما توان مطالعه متون انگلیسی به زبان اصلی را ندارند، بنا بر این ترجمه این کتاب می‌تواند ضریب بهره بردن از کتاب را به صورتی چشمگیر افزایش دهد و اگر دوستان "سمت" در این راه قدم بردارند، دایره مخاطبان این کتاب در میان دانشگاهیان افزایش خواهد یافت و همین امر برخورد نقادانه با کتاب را تقویت خواهد کرد.  در باره ضرورت ترجمه این اثر، از منظری دیگر هم می‌توان سخن گفت و آن گسترش و حتی نهادینه شدن یک تلقی نادرست از ضرورت مقابله با تفکر و تمدن غرب است. متأسفانه عده‌ای با درکی نادرست از این آرمان انقلاب، متوقف نماندن در دانش غربی و تقویت اعتماد به نفس در بررسی انتقادی آن را به مفهوم چشم پوشیدن و فاصله گرفتن از آن قلمداد کرده‌اند و عملا کشور را به فاصله گرفتن از دانش بشری در سطح جهانی کشانده‌اند، هم‌چون کسی که در مسیر رسیدن به مشهد با این شعار که نباید در شهرهای واقع در مسیر مشهد متوقف ماند و در آنها در جا زد، مدعی شود که میخواهد به گونه‌ای سفر زمینی به مشهد داشته باشد که از هیچ شهر و روستایی عبور نکند. این شعار امکان تحقق بیرونی ندارد، بلکه باید از شهرهای مسیر عبور کرد، ولی روشن است که نباید اسیر هیچ یک از آن‌ها شد و در آن‌ها متوقف ماند. ما اگر به دنبال تحقق آرمان‌هایمان هستیم، ناگزیر از فراگرفتن دانش روز جهانی و البته متوقف نماندن در آن‌ها هستیم. امروزه به برکت وسایل ارتباط جمعی جدید، آگاهی اولیه از فعالیت‌های غربی‌ها خیلی زود به دست می‌آید، ولی نیاز به نهضتی دوباره برای ترجمه آثار برگزیده همچنان باقی است.  روشن است این ستودن کتاب و پای فشردن بر ضرورت ترجمه آن، به معنی دور بودن کتاب از کاستی و ناراستی و نادرستی نیست. ای کاش پیش یا پس از ترجمه کتاب، نشست‌های گوناگونی برای بررسی بخش‌های مختلف هر یک از مجلدات کتاب و نیز کلیه مطالب مربوط به وضعیت جهان اسلام در دوران سلطه غرب و به ویژه کلیه مطالب مربوط به ایران برگزار شود. این گونه بررسی‌های انتقادی نیز به نوبه خود دستاوردهای زیادی دارد که بر اصحاب علم و فکر پوشیده نیست. ولی به هر حال نباید از یاد برد که نقد یک فکر پس از نقل آن صورت می‌بندد.  ۲۹ آبان ۱۴۰۰ @MohsenAlviri
🔹 نگاه فاطمی به مشترکات شیعی سنی؛ بررسی موردی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ـ از سه قسمت پنج. چگونگی رحلت پیامبر ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ اِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ سپس خداوند جان پیامبر را گرفت و او را با "رأفت" و "اختیار" و "رغبت" و "ایثار" به سوی خویش خواند. دوستان اهل دانش کلام باید ما را آگاه سازند که در کدام متون کلامی این عبارت و نیز عبارت بعدی در باره پیامبر، شرح و زوایای آن نشان داده شده است؟ شش. جایگاه پیامبر پس از رحلت فَمُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فی راحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِکَةِ الْاَبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ، صَلَّى اللَّهُ عَلی أَبی نَبِیِّهِ وَ اَمینِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ، وَ السَّلامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُاللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ. پس اکنون، محمد ـ درود خدا بر او و دودمانش باد ـ از رنج این جهان در آسایش است، فرشتگان نیکوکار و خشنودی پروردگار آمرزنده و هم‌جواری پادشاه توانمند جبران‌کننده پیرامون او را گرفته‌اند، درود خداوند بر پدرم باد که پیامبر او و امانت‌دار او و برترین آفریده و برگزیده‌اش بود، درود و رحمت و برکات الهی بر او باد. سخن آخر پیامبر صلی الله علیه و آله یکی از مشترکات شیعی و سنی است. نگاه حضرت زهراء سلام الله علیها به پیامبر که تنها بخشی از آن در خطبه لُمّه بازتاب یافته است، دربردارنده نکاتی بسیار بدیع و شایسته تأمل و نیازمند تبیین است و سزاست بخش‌هایی از مجالس فاطمی و پژوهش‌های فاطمی به بررسی آن‌ها اختصاص یابد.  ۱۷ دی ۱۴۰۰ @MohsenAlviri