eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
64 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم_المحسن: @Bisimchi_hojaji #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
✨چله زیارت عاشورا✨ در کتاب مفاتیح الجنان و قبل از متن زیارت عاشورا، حدیثی از امام باقر در ثواب این زیارت آمده است که می‌فرمایند: به تحقیق این دعا دعایی است که ملائکه آن را می‌‏خوانند و خداوند در قبال آن برای تو صد هزار هزار درجه می‏‌نویسد و مثل کسی خواهی بود که با امام حسین (ع) شهید شده باشد. نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین‏‌ (ع) را از روزی که شهید شده است. 🟢روز پنجم 🪴اسامی شرکت کننده:🙃🤍 ۱_صلوات۳۱۳✅ ۲_دلوین✅ ۳_سࢪبـٰازࢪهبـࢪ|sᴀʀʙᴀᴢ ʀᴀʜʙᴀʀ✅ ۴_صلوات✅ ۵_فاطمه✅ ۶_شهید حججی عزیز✅ ۷_شهید حججی✅ ۸_محمد طاها ربیعی✅ ۹_احیا صفر پور✅ ۱۰_شهید گمنام✅ ۱۱_حلما طالبی✅ ۱۲_خادم الشهدا✅ ۱۳_یا زهرا✅ ۱۴_جون خادم المهدی✅ ۱۵_Z.F✅ ۱۶_عاشق کربلا✅ ۱۷_خانم عزیزی✅ از همگی قبول باشه انشاءالله🙃🤍 التماس دعا🤲🏻📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🍃🍂 پله اول   پشت سر هم حرف می زدن … یڪی تندتر … یڪی نرم تر …  یڪی فشار وارد می ڪرد …  یڪی چراغ سبز نشون می داد …  همه شون با هم بهم حمله ڪرده بودن …  و هر ڪدوم، لشڪری از شیاطین به ڪمڪش اومده بود …  وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار … و هر لحظه شدیدتر از قبل … پلیس خوب و بد شده بودن … و همه با یه هدف … یا باید از اینجا برے … یا باید شرایط رو بپذیرے … من ساڪت بودم …  اما حس می ڪردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم … به پشتی صندلی تڪیه دادم … – زینب … این ڪربلای توئه … چی ڪار می ڪنی؟ … ڪربلائی میشی یا تسلیم؟ … چشم هام رو بستم … بی خیال جلسه و تمام آدم هاے اونجا … – خدایا … به این بنده ڪوچیڪت ڪمڪ کن … نزار جاے حق و باطل توے نظرم عوض بشه …  نزار حق در چشم من، باطل…  و باطل در نظرم حق جلوه کنه …  خدایا … راضیم به رضای تو … با دیدن من توے اون حالت …  با اون چشم های بسته و غرق فڪر …  همه شون ساڪت شدن … سڪوت ڪل سالن رو پر ڪرد … خدایا … به امید تو … بسم الله الرحمن الرحیم … و خیلی آروم و شمرده … شروع به صحبت کردم … – این همه امڪانات بهم دادید …  ڪه دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید … حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم … یا باید برم … امروز آستین و قد لباسم ڪوتاه میشه و یقه هفت، تنم می ڪنید … فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشڪالی داره؟ … چند روز بعد هم … لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم … چشم هام رو باز ڪردم … – همیشه … همه چیز … با رفتن روی اون پله اول … شروع میشه … سڪوت عمیقی ڪل سالن رو پر کرده بود نویسنده این متن👆فرزند شهید سید علے حسینے ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Mohsendelha1370 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷🍃🍂 من یڪ دختر مسلمانم سڪوت عمیقی ڪل سالن رو پر ڪرده بود … چند لحظه مڪث ڪردم … – یادم نمیاد براي اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پاے ڪسی افتاده باشم و التماس ڪرده باشم …  شما از روز اول دیدید …  من یه دختر مسلمان و ام …  و شما چنین آدمی رو دعوت ڪردید …  حالا هم این مشڪل شماست، نه من … و اگر نمی تونید این مشڪل رو حل ڪنید … ڪسی ڪه باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره … من نیستم … و از جا بلند شدم … همه خشک شون زده بود … یه عده مبهوت … یه عده عصبانی …  فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود … به ساعتم نگاه ڪردم … – این جلسه خیلی طولانی شده …  حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره … هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید …  با ڪمال میل برمی گردم ایران … نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام ڪرد … – دڪتر حسینی …  واقعا علی رغم تمام این امڪانات ڪه در اختیارتون قرار دادیم … با برگشت به ایران مشڪلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر ڪنید؟ … – این چیزی بود ڪه شما باید … همون روز اول بهش فڪر می ڪردید … جمله اش تا تموم شد … جوابش رو دادم … می ترسیدم با ڪوچڪ ترین مڪثی … دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله ڪنه … این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم …  پاهام حس نداشت … از شدت فشار …  تپش قلبم رو توے شقیقه هام حس می ڪردم … ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Mohsendelha1370 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
شهید نام و نام خانوادگی: مرتضی(ابو علی) عطایی نام پدر: حیدر تاریخ تولد : 1355/12/04 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1395/06/21 محل شهادت : لاذقیه - سوریه محل مزار شهید : بهشت رضا ع - مشهد کتاب مربوط به شهید: ابوعلی کجاست؟ ، مصطفی و مرتضی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Mohsendelha1370 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
Ali-Fani-Ziyarat-Ashoura.mp3
11.65M
زیارت عاشورا 🌸 به نیابت شهید مرتضی عطایی🌷
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
#معرفی شهید نام و نام خانوادگی: مرتضی(ابو علی) عطایی نام پدر: حیدر تاریخ تولد : 1355/12/04 محل تولد
تو معراج شهدا وقتی رسیدم بالای سرش نوحه مورد علاقشو پخش کردم ،دم گوشش گفتم مگه نمیگن شهدا زنده‌ان؟ بهم نشون بده زنده ای... دیدم رگ های کنار چشمش پررنگ شد.. این یعنی من زنده‌ام... همسر شهید مرتضی عطایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحب‌الزمان :)🌸.. {عج‌اللّٰہ} : بہ شیعیـان و دوستـان ما بگوییـد کہ خـدا را بہ حـق عمـہ‌ام حضـرت زینب{سلام‌اللّٰہ‌عليها} قسـم دهنـد کہ فـرج مـرا نزدیک گردانـد. |📚 شیفتگان حضرت مهدے، جلد۱، صفحہ۲۵۱| کـانـال‌رسمےشھیـدمحسن‌حججی🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『@Mohsendelha1370
✨چله زیارت عاشورا✨ در کتاب مفاتیح الجنان و قبل از متن زیارت عاشورا، حدیثی از امام باقر در ثواب این زیارت آمده است که می‌فرمایند: به تحقیق این دعا دعایی است که ملائکه آن را می‌‏خوانند و خداوند در قبال آن برای تو صد هزار هزار درجه می‏‌نویسد و مثل کسی خواهی بود که با امام حسین (ع) شهید شده باشد. نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین‏‌ (ع) را از روزی که شهید شده است. 🟢روز ششم 🪴اسامی شرکت کننده:🙃🤍 ۱_صلوات۳۱۳✅ ۲_دلوین✅ ۳_سࢪبـٰازࢪهبـࢪ|sᴀʀʙᴀᴢ ʀᴀʜʙᴀʀ✅ ۴_صلوات✅ ۵_فاطمه✅ ۶_شهید حججی عزیز✅ ۷_شهید حججی✅ ۸_محمد طاها ربیعی✅ ۹_احیا صفر پور✅ ۱۰_شهید گمنام✅ ۱۱_حلما طالبی✅ ۱۲_خادم الشهدا✅ ۱۳_یا زهرا✅ ۱۴_جون خادم المهدی✅ ۱۵_Z.F✅ ۱۶_عاشق کربلا✅ ۱۷_خانم عزیزی✅ از همگی قبول باشه انشاءالله🙃🤍 التماس دعا🤲🏻📿
🌷🍃🍂  دزدهاے انگلیسی   وضو گرفتم و ایستادم به نماز … با یه وجود خسته و شڪسته …  اصلا نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا … خیلی چیزها یاد گرفته بودم …  اما اگر مجبور می شدم توے ایران، همه چیز رو از اول شروع ڪنم … مثل این بود ڪه تمام این مدت رو ریخته باشم دور … توی حال و هواے خودم بودم ڪه پرستار صدام ڪرد … – دکتر حسینی … لطفا تشریف ببرید اتاق رئیس تیم جراحی عمومی … در زدم و وارد شدم …  با دیدن من، لبخند معناداری زد …  از پشت میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی … – شما با وجود سن تون … واقعا شخصیت خاصی دارید … – مطمئنا توی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی ڪردید … خنده اش گرفت … – دانشگاه همچنان هزینه تحصیل شما رو پرداخت می ڪنه…  اما ڪمڪ هزینه هاے زندگی تون ڪم میشه …  و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید … ناخودآگاه خنده ام گرفت … – اول با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید … تحویلم گرفتید …  اما حالا ڪه حاضر نیستم به درخواست زور و اشتباه تون جواب مثبت بدم … هم نمی خواید من رو از دست بدید … و هم با سخت ڪردن شرایط، من رو تحت فشار قرار می دید …  تا راضی به انجام خواسته تون بشم … چند لحظه مڪث ڪردم … – لطف ڪنید از طرف من به ریاست دانشگاه بگید …  برعڪس اینڪه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرڪ بودن شهرت دارن …  اصلا دزدهای زرنگی نیستن … و از جا بلند شدم … ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Mohsendelha1370 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄