eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم‌المحسن: @Bisimchi_hojaji فروش‌کتاب‌سربلند: @Atfe_M84 #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃🍂 حمله چند جانبه ماجرا بدجور بالا گرفته بود …  همه چیز به بدترین شڪل ممڪن …  دست به دست هم داد تا من رو خورد و له ڪنه …  دانشجوها، سرزنشم می کردن ڪه یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم …  اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی ڪردن …  و هر چه قدر توضیح می دادم فایده اے نداشت … نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن … دانشگاه و بیمارستان …  هر دو من رو تحت فشار دادن ڪه اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست …  و باید با شرایط ڪنار بیام و اونها رو قبول ڪنم … هر چقدر هم راهڪار برای حل این مشکل ارائه می ڪردم … فایده ای نداشت … چند هفته توے این شرایط گیر افتادم … شرایط سخت و وحشتناڪی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت … وقتی برمی گشتم خونه … تازه جنگ دیگه اے شروع می شد … مثل مرده ها روی تخت می افتادم …  حتی حس اینڪه انگشتم رو هم تڪان بدم نداشتم … تمام فشارها و درگیرے ها با من وارد خونه می شد …  و بدتر از همه شیطان …  کوچڪ ترین لحظه اے رهام نمی کرد … در دو جبهه می جنگیدم …  درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می ڪرد …  نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون …  سخت تر و وحشتناڪ بود …  یڪ لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت …  دنیا هم با تمام جلوه اش … جلوے چشمم بالا و پایین می رفت …  می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می ڪردم … حدود ساعت 9 … باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم … پشت در ایستادم …  چند لحظه چشم هام رو بستم … بسم الله الرحمن الرحیم … خدایا به فضل و امید تو … در رو باز ڪردم و رفتم تو …  گوش تا گوش …  ڪل سالن ڪنفرانس پر از آدم بود …  جلسه دانشگاه و بیمارستان براے بررسی نهایی شرایط … رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت … نویسنده متن👆فرزند شهید سید علے حسینے ... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Mohsendelha1370 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄