🕊
🔮 عیب های همسر خود را به هیچکس حتی والدین خود نگویید!
✅آیت الله مجتهدی (ره) :
🔹آیه ﻗﺮآن می ﻓﺮﻣﺎید:
🔻زﻧﻬﺎ ﺑﺎیستی ﭘﻮﺷﺶ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای ﻋﯿﻮب ﻣﺮدان باشند و بالعکس...
🔻اگر از عیوب همسر خود بگویید در این صورت همه به زﻧﺪگی ﺷﻤﺎ اﯾﺮاد ﮔﺮﻓﺘﻪ وزیبائی بیرونی زﻧﺪگی ﺷﻤﺎ تهدید میشود
🔻اﻧﻘﺪر بایستی در ﭘﻮﺷاندن ﻋﯿﻮب همسر دقیق و ﺣﺴﺎس ﺑﺎشید که حتی اﮔﺮ کسی ﻗﺴﻢ ﺧﻮرد که همسر ﺷﻤﺎ ﻓﻼن عیب را دارد ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻗﺴﻢ ﺑﺨﻮرید که خـیر ؛ همسر من این عیبها را ندارد و اﯾﻨﻄﻮر نیست! اشکال ندارد،آﺑﺮوداری از یک ﻣﺴﻠﻤﺎن دروغ ﻣﺤﺴﻮب ﻧمےﺷﻮد
⚠️ﺑﻨﺎبراین:
1⃣ایرادات ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﻪ ڪسی ﻧﮕﻮیید
2⃣ﺛﺎنیا اﮔﺮ خواستید ﻫﻢ ﺑﮕﻮیید ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮدﺗﺎن آن ﻫﻢ در محیطی آرام ، ﺗﻨﻬﺎ و ﺑﺎ ﻋﻄﻮﻓﺖ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎئید. اﻟﺒﺘﻪ بعضی از ﺧﺎﻧﻤﻬﺎ ﻋﺎدت دارﻧﺪ در ﻫﻨﮕﺎم صحبت ﻫﺎی زﻧﺎﻧﻪ بعضی از این ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎ را دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎیند ولی ﻏﺎﻓﻞ از آﻧﻨﺪ که آﺑﺮوی ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮﯾﺶ را ﻣﻘﺎﺑﻞ دوﺳﺖ ﺧﻮد ﺑﺮده اﻧﺪ و ﻣﺤﺒﻮبیت قبلی او را کم کرده اﻧﺪ
🔻ﻓﺮاﻣﻮش نکنید زیبایی زﻧﺪگی ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﭘﻮشی و پوشاندن ﻋﯿﻮب و ﻋﺪم اﻇﻬﺎر ﺑﻪ غریبه میباشد.
➥ | شیخ احمد ڪـافی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
‼️#حدیث_قدسی
❤️✨خداوند عزّوجلّ فرمود❤️✨
🍇اي داوود! همانگونه كه نزديكترين مردم به خدا، فروتنان هستند،
دورترين مردم از خدا، متكبران هستند.
📚كافي، ج2، ص124
🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶
🔸🔸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
تقدیم به شما خوبان
اول هفته زیباتون
به خیر و نیکی
همراه با بهترینها
امروز و هر روزتون شاد ودلپذیر
و پراز خيرو برکت
ايام به كامتون
#صبح_شروع_هفتهتون_عالی
🌷 شقاوتمند واقعی 🌷
قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
اِنَّ الشقِیَّ حقَّ الشَّقِیِّ مَن خَرَجَ عَنهُ هذا الشهرُ وَ لَم یُغفَر ذُنُوبُهُ.
شقاوتمند (بدبخت) کسی است که ماه رمضان از او بگذرد و گناهان او بخشیده نشود ...!
میزان الحکمه ج4 ص180
🌻
خدایی که در ماه رمضان چند صد میلیون نفر را از آتش جهنم آزاد می کند؛ اگر کسی نتواند مورد رحمت واسعه خدا قرار بگیرد واقعا بدبخت است ...!
امام سجاد علیه السلام به خداوند عرضه می دارد: «إِلَهِی إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذَلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ فَفِی ذَلِكَ سُرُورُ نَبِیِّكَ وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیِّكَ»
خدایا اگر من را جهنم ببری دشمن هایت شاد می شوند؛ شیطان شاد می شود ...! ولی اگر من را بهشت ببری پیامبرت شاد می شود مسرور می شود؛ به خودت قسم من می دانم که خوشحالی پیامبر پیش تو بهتر است از خوشحالی دشمن هایت ...!
#فوروارد_فراموش_نشه
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد عالی
🎥موضوع: ماجرای شنیدنی از سید مهدی قوام و زن گناهکار
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✅داستان مردی که میخواست صدقه دهد ولی وسوسه مادر شیطانها مانع او شد!
⚡️در يك سال قحطی شد، در همان وقت واعظی در مسجد بالای منبر میگفت:
كسی كه بخواهد صدقه بدهد، هفتاد شيطان به دستش میچسبند و نمیگذارند كه صدقه بدهد.
⚡️مؤمنی اين سخن را شنيد و با تعجب به دوستانش گفت:
صدقه دادن كه اين حرفها را ندارد، من اكنون مقداری گندم در خانه دارم، میروم آن را به مسجد آورده و بين فقرا تقسيم میكنم.
⚡️با اين نيت حركت كرد و به منزل خود رفت. وقتی همسرش از قصد او آگاه شد شروع كرد به سرزنش او، كه در اين سال قحطی رعايت زن و بچه خود را نمیكنی؟
شايد قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بميريم و...
خلاصه به قدری او را ملامت و وسوسه كرد تا سرانجام مرد مؤمن دست خالی به مسجد بازگشت.
⚡️از او پرسيدند چه شد؟
ديدی هفتاد شيطان به دستت چسبيدند و نگذاشتند!
⚡️مرد مؤمن گفت:
من شيطانها را نديدم ولی مادرشان را ديدم كه نگذاشت اين عمل خير را انجام دهم!
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: يا علی!
آيا میدانی كه صدقه از ميان دستهای مؤمن خارج نمیشود مگر اينكه هفتاد شيطان به طريق مختلف او را وسوسه میكنند تا صدقه ندهد.
📚وسايل الشیعه ج6، ص567
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲چرا دعا های مستجاب نمیشه
چرا ما اثار قرآن رو نمیبینیم
چرا تربت امام حسین علیه السلام مارو شفا نمیده.
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨حکایت مرد صابونی و ملاقات با امام زمان(عج)!✨
شخص عطاری از اهل بصره
می گوید:
روزی در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند.
من اصرار می کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند:
ما از ملازمان درگاه حضرت حجت علیه السلام هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم.
همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید.
گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم.
گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والا از همان جا بر می گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد؛ اما باز هم امتناع کردند.
بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم.
متوجه من شدند و گفتند: نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو.
این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد.
اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم.
وقتی باران را دیدم، به یاد صابونها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت علیه السلام قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت علیه السلام قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.
بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود.
همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند:
« ردّوه فانه رجل صابونیّ »
یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی.
این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگیهای دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد.
این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگیهای دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد.»
📚 این حکایت را علامه طهرانی(ره) در جلد اول کتاب «مطلع انوار» ص 119، نقل فرمودند.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍امام صادق عليه السلام فرمودند:
✅هنگام خوردن غذادر منزل، آنچه که اطراف سفره و ظرف مى ریزد جمع کنید و میل نمائید که در آن ها شفاى دردهاى درونى است ، ولى چنانچه در بیابان سفره انداختید؛ اضافه هاى آن را رها کنید براى جانوران .
📚مستدرک الوسائل : ج16 ص288
: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✅ ثـواب #وضــوی قبل از خــواب :
رسول خدا (ص) فرمودند؛
«هر کس به هنگام خواب با:وضـو
به رختخواب رود، تا زمانی که از خواب برخیزد،
ثواب #شب_زنده_داری و مناجات به او می دهند».
📚 وسائل الشیعه جلد 1
همچنین فرمودند:
«کسی که با وضو بخوابد گویا شب تا صبح بیدار (و به عبادت مشغول بوده) است.»
📚 وسائل الشیعه، ج1 ص266
3ـ کسی که با وضو بخوابد، بسترش تا صبح مسجد و خوابش نمـاز او است و اگر کسی بدون وضو بخوابد، تا صبح مانند مرداری است که بسترش قبرش است.»
📚مستدرک الوسائل، ج1، ص 42
#فوروارد_فراموش_نشه
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
استاد فاطمی نیا:
بعضی ها که حتی اهل جبهه، اهل دعای کمیل و ندبه وزیارت هستند، شنیده میشود که در منزل زبانشان را کنترل نمیکنند!
با همسر و بچه، یا خواهر وبرادر و والدین، برخورد نامناسب وتند دارند! همین ها باعث محرومیت و بی توفیقی و بی حالی در عبادت است!
مساله ی والدین شوخی نیست؛ خدا میداند یک پرخاش به پدر ومادر ، انسان را صدسال عقب می اندازد!
اگرکوتاهی کرده اید جبران کنید!
اگر هم از دنیا رفته اند ، باصدقه دادن و طلب مغفرت برایشان، رضایتشان را کسب کنید تا درآن عالم از شما راضی شوند.
میتوان با خیرات ومبرات وصدقه ودعا ،آنها را ازخود راضی کرد.
➥ | شیخ احمد ڪـافی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
مقام عُلما در زمان غیبت
🌹 #امام_هادی (علیه السلام) فرمودند:
اگر در زمان غیبت قائم شما، علمایی که مردم را به سوی او دعوت می کنند، و به سوی او راهنمایی می کنند، و بندگان ضعیف خداوند را از تورهای شیطان و یارانش و دام های ناصبی ها نجات میدهند، نبودند، هیچکس بر روی زمین باقی نمیماند مگر اینکه از دین خدا برمیگشت.
ولی این عُلما افسار دل مومنان را به دست می گیرند همان طور که ناخدا، سُکّان کشتی را به دست می گیرد. این ها در نزد خداوند بزرگ، برترین ها هستند.
📚 معجم اَحادیث الامام المهدی؛ ج6
➥ | شیخ احمد ڪـافی
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
‼️ #احادیث_راه_های_گناه_نکردن
🌟💐پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: 🌟💐
🌿عَلِّموا أولادَكُمُ السِّباحَةَ وَالرِّمايَةَ🌿
📜✨به فرزندان خود، شنا و تيراندازى بياموزيد
📝الكافی جلد6 صفحه47
🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶
🔸🔸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدمهای مهربان زندگیتون 💫
قرصهای آرامبخش✨
بدون عوارض هستند 💫
قدرشون را بدانيد✨
شب بخیر ✨💫✨
╰══•◍⃟🌾•══╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐درود بر تو دوست مهربانم روزت بخیر💐
اجازه نده ، دیروز بـا خاطـراتش و
فـردا با وعده هایـش تـو را خواب کنند.
اجـازه نده ، دیـروز و فـردا
با هم دست به یکی کنند، و لذت
لحظات نـاب امروز را از تو بگیرند،
اجازه نده افکار پـوچ ،
تازگی زندگی اکنون را از تو بگیرند،
بدون قضاوت و بـر چسب زدن به افکارت
از لحظات امـروز لذت ببر.
✨﷽✨
✅قابل توجه کسانی که سال ها و ماه و روزها را شوم و نحس میدانند!
✍حسن بن مسعود، یکی از یاران امام هادی علیه السلام میگوید: به محضر مولایم امام هادی(ع) رسیدم، درحالیکه در آن روز، چند حادثه ی ناگوار برایم رخ داده بود...انگشتم زخمی شده و شانه ام در اثر تصادف با اسب سواری صدمه دیده و در یک نزاع غیرمترقبه لباسهایم پاره شده بود... به این خاطر با ناراحتی تمام در حضور حضرت گفتم: لعنت به امروز، عجب روز شومی برایم بود! خدا شرّ این روز را از من باز دارد!!
🌻امام هادی(ع) فرموند:
ای حسن، این چه سخنی است که میگویی! با اینکه تو با ما هستی،گناهت را به گردن بی گناهی می اندازی!(روزگار چه گناهی دارد...)ای حسن روزها چه گناهی دارند که شما هر وقت به خاطر خطاها و اعمال نادرست مجازات میشوید (و گاهی امتحان میشوید)،به ایام بدبین شده و به روز بد و بیراه میگویید! گفتم: ای پسر رسول خدا، برای همیشه توبه میکنم و دیگر عکس العمل رفتارهایم را به روزگار نسبت نمیدهم.
💥امام علیه السلام فرموند:
ای حسن، به طور یقین خداوند متعال(در ازای کارها) پاداش میدهدو عقاب می کند و در مقابل رفتارها در دنیا و آخرت مجازات می کند...
📚بحارالانوار،ج 56،ص2
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
#عکس_نوشته
سوره آل عمران (آیه 8)
🍃رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (8)🍃
❤️
(راسخانِ در علم، میگویند:)
«پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنكه ما را هدایت كردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای!
#فوروارد_فراموش_نشه
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
مرگ ناگهانی واهمیّت صلوات
✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید:
روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید.
📚 الخرایج والجرایح: ج 2، ص 665،
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
کرم ببین و لطف خداوندگار
🍃روزی حضرت ابراهیم مشغول خوردن غذا به تنهایی بود . به بیرون خانه رفت و پیرمردی را دید که بر دوشش هیزم داشت .
🍃از او خواست که با او غذا بخورد .هنگامی که پیرمرد شروع به خوردن کرد نام خدا را نیاورد . ابراهیم از او دلگیر شد . پیرمرد گفت من ملحد هستم و خدا را ستایش نمی کنم . و از انجا برفت .
🍃وحی آمد که ما در این مدت او را اطعام کردیم و از او چیزی نخواستیم . تو یک بار اطعام کردی و خواستار ستایش خدا از جانب او هستی . برو و او را باز آر.
🍃ابراهیم (ع) پیش پیرمرد رفت و ماجرا را تعریف کرد . پیرمرد گریست و به خدا ایمان آورد.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌺رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمودند:
روزی سه نفر داشتند به مسافرت میرفتند. همینکه در دامنه کوهی میرفتند باران شدیدی بارید و این سه نفر به غاری پناه بردند.
همزمان تختهسنگی از بالای کوه حرکت کرد و در دهانه این غار افتاد و غار به قبر آنها تبدیل شد و کاملاً از زندگی ناامید شدند.
با خود گفتند که هرکدام، بهترین کار زندگی را نام ببریم و بگوییم خدایا اگر این را قبول کردی به برکت این کار ما را نجات بده.
اولی گفت: دخترعمویی داشتم که به خواستگاری او رفتم. عمویم مهریه سنگینی را تعیین کرد. در قدیم، اول مهریه را میدادند. دو سه سال مداوم و پیگیر کار کردم و دویست سکه پسانداز کردم و مهریه را دادم. شب عروسی که به حجله رفتیم دخترعمویم گفت که مرا دوست ندارد.
گفتم: خودت چنین مهریه سنگینی قرار دادی.
گفت: این را گفتم تا شاید منصرف شوی. نمیدانستم میروی و تهیه میکنی. درهرصورت دلم پیش تو نیست.
تا این را گفت، گفتم: دخترعمو! دویست سکه برای خودت. من از در حجله بیرون میروم. نمیگویم تو مرا دوست نداشتم. میگویم خودم دوست نداشتم.
بیرون آمدم و به عمو این مطلب را گفتم و رفتم.
رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: این آقا در آن غار به خدا گفت: خدایا اگر این کار را قبول کردی ما را از این وضعیت نجات بده!
این تختهسنگ جلوی غار به امر خدا یک مقداری به حرکت درآمد.
نوبت به دومی رسید.
گفت: سالیان متمادی کارگری روزمزد گرفتم. قرارداد با او را بر اساس یک پیمانه گندم بستم. او نیز قبول کرد.
عصر که میخواستم به او مزدش را بدهم رها کرد و رفت و اثری از او نماند.
این یک پیمانه را کشت کردم و گندم پربرکتی ثمر داد. گندمها را فروختم با پول آن دو رأس گوسفند خریدم که زادوولد کردند و در رأس چند سال به یک گله تبدیل شدند.
یک روز در خانه نشسته بودم که در خانه را زدند. دیدم همان کارگر است. گفت: آمدم یک پیمانه گندم را بگیرم.
به او گفتم: پیمانه تو آماده است.
دست او را گرفتم و داخل طویله بردم و گفتم: تمام این گوسفندها همان یک پیمانه تو است.
تمام آنها را برداشت و برد.
اگر با کسی اینطور معامله کردید خدا ندارد که به شما بدهد؟
گفت: خدایا اگر این کار مرا پذیرفتهاید ما را از این دخمه نجات بده!
رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: باز یک مقداری این تختهسنگ حرکت کرد.
روایت داریم رحم کنید تا به شما رحم کنند.
نوبت به سومی رسید.
گفت: من پدر و مادر پیری داشتم. روزها دامداری میرفتم و شبها که از صحرا برمیگشتم اول کاری که میکردم یک ظرف شیر میدوشیدم و برای آنها میبردم. آنها نیز میل میکردند و میخوابیدند.
یکشب دیر رسیدم.
طبق برنامه هر شب عمل کردم و به در خانه آنها رفتم. وارد شدم. دیدم آنها در بستر خوابیدهاند.
خواستم بیدارشان کنم، دلم نیامد.
خواستم ظرف شیر را بگذارم و بروم. ولی گفتم اگر این کار را بکنم شاید نیمهشب بیدار شوند و متوجه نشوند من آمدهام و ظرف را نبینند و تا صبح گرسنه بمانند.
تصمیم سوم را گرفتم. ظرف شیر را به دست گرفتم و تا صبح بالای بستر آنها ایستادم.
صبح شد. یکدفعه پدرم بیدار شد و پرسید: کی آمدی؟
گفتم: دیشب.
گفت: چرا ما را بیدار نکردی؟
گفتم: دلم نیامد.
گفت: شیر را میگذاشتی و میرفتی.
گفتم: دلم نیامد. شاید شما از خواب بیدار میشدید و ظرف را نمیدیدید.
خدایا اگر این کار را از ما قبول کردی ما را از این مخمصه نجات بده!
رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: تختهسنگ بهطور کامل از دهانه غار کنار رفت و این سه نفر نجات پیدا کردند.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
‼️#احادیث_راه_های_گناه_نکردن
💐✨امیر المؤمنین على عليه السلام✨💐
اِقنَعْ تَعِزَّ🌿🔻
📜✨قانع باش تا عزيز گردى
📚ميزان الحكمه جلد7 صفحه 367
🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶
🔸🔸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨ده خصلت در نماز✨
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله فرمود:
نماز ستون دین است و در آن ده خصلت است:
❶ زینت صورت و آبروی نمازگزار است؛
❷ نور و روشنی دل است؛
❸ باعث و سبب راحتی بدن است؛
❹ سبب نزول رحمت است؛
❺ چراغ آسمان است. جایی که نماز خوانده می شود برای آسمان ها مانند ستاره ای می درخشد.
❻ سبب سنگینی عمل در ترازوی اعمال است؛
❼ سبب خشنودی پروردگار است؛
❽ بهای بهشت است؛
❾ اُنس در قبر است؛
❿ حجاب و پرده ای از آتش جهنم است.
و کسی که نماز را به پا داشت دین را بپا داشت. و کسی که نماز را ترک کند دین را نابود کرد.
📚مواعظ العددیّه،ص 224
#فوروارد_فراموش_نشه
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅روز شمار غدیر
✍پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: من شهر علم هستم و علی علیهالسلام دروازة آن، هر کس که آهنگ شهر کند باید که از دروازه آن وارد شود.
📚تاریخ بغداد ج4 ص348
🌺سه روز مانده تا عيد غدیر🌺
: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🍃علت وجوب نمازهای روزانه از زبان پیامبر اکرم (ص)
✅چرا نماز صبح می خوانیم؟
🌞صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند.
✅چرا نماز ظهر می خوانیم؟
☀️ظهر،همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه می شود.
✅چرا نماز عصر می خوانیم؟
✨عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.
✅چرا نماز مغرب می خوانیم؟
🌅مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نماز می خوانیم.
✅چرا نماز عشا می خوانیم ؟
🌠خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرار داد.
📚علل الشرایع شیخ صدوق،ص 337
#فوروارد_فراموش_نشه
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدمهای مهربان زندگیتون 💫
قرصهای آرامبخش✨
بدون عوارض هستند 💫
قدرشون را بدانيد✨
شب بخیر ✨💫✨
╰══•◍⃟🌾•══╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸زندگی سخت نیست
🌼زندگی تلخ نیست
🌸زندگی همچون نتهای موسیقی
🌼بالا و پایین دارد
🌸گاهی آرام و دلنواز
🌼گاهی سخت و خشن
🌸گاهی شاد و رقصآور
🌼گاهی پر از غم
🌸زندگی را باید احساس کرد...
🌼الهی ساز دلتون زیباترین آهنگو بزنه
بفرمایید صبحانه😋🍳
✍#با_توکل_زانوی_شتر_ببند!
💕حضرت موسی علت بیمار شد، بنی اسرائیل به عیادتش آمدند، بیماری او را تشخیص دادند و گفتند: اگر به وسیله ی فلان گیاه خود را معالجه کنی بهبودی خواهی یافت. گفت: دارو مصرف نخواهم کرد تا خداوند مرا شفا دهد. مدتی مریض بود، به او وحی شد: به عزت و جلالم سوگند شفایت نمیدهم مگر این که خود را به وسیله ی همان دارویی که بنی اسرائیل گفتند مداوا کنی. آنها را خواست و گفت: همان دارو را بیاورید تا استفاده کنم، طولی نکشید بهبودی یافت. موسی از این که ابتدا چنین گفته بود در دل بیمناک بود، خطاب رسید: ای موسی! خیال داری با توکل خود، حکمت و اسرار خلقت مرا از بین ببری، به جز من چه کسی این فواید با ارزش را در ریشه ی گیاهان قرار داده است؟ [1]
🌺در روایت آمده است: یکی از زهاد از اجتماع و شهر دور شد و در کنار کوهی منزل گرفت و گفت: از هیچ کس چیزی نخواهم خواست تا خداوند روزیام را برساند. هفت شبانه روز به همین طریق گذرانید. نزدیک بود بمیرد؛ اما رزقی که میخواست نرسید، عرض کرد: پروردگارا! اگر میخواهی مرا زنده بداری رزقی که برایم تعیین کرده ای برسان و گرنه جان مرا بگیر. وحی رسید: به عزت و جلالم سوگند! روزی تو را نمی دهم مگر داخل اجتماع شوی و بین مردم باشی. آن گاه از کوه کوچ کرد و داخل شهر شد و یک نفر آب و دیگری نان برای او آورد و روزی خود را گرفت. خداوند به او وحی کرد: تو میخواهی با زهد خود حکمت خلقت مرا نابود کنی. مگر نمیدانی روزی آن بندهام که در دست بندگانم باشد و به وسیله ی آنها به او برسد در نظر محبوب تر است از این که با دست قدرت خود برایش برسانم. گفت پیغمبر به آواز بلند باتوکل زانوی أشتر ببند.
[1]: جامع السعادات227/3.
📙پند تاریخ 5/ 184 - 186؛ به نقل از: جامع السعادات227/3 (باب توکل).
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀پیامبر اکرم( ص) فرمودند:🍀
هر صدقه ای که برای میّت داده می شود، فرشته ای آن را به مانند طبقی از نور می گیرد و به کنار قبر می آورد و می گوید:«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ» این هدیه را خانواده شما برای شما فرستاده اند. آنگاه آن میّت این هدیه را تحویل می گیرد و وارد قبرش می کند که همین سبب فراخی قبرش (و آسایش و آسودگی او) می گردد.
📚(مستدرک الوسائل، ج 2، ص 114، حدیث 11)
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍#امانت_داری_شیخ_ابوعثمان
یکی از تجار نیشابور وقتی میخواست به مسافرت برود، کنیز خود را به رسم امانت به شیخ ابوعثمان حمیری سپرد. روزی نظر شیخ به چهره ی زیبا و اندام دلربای کنیز افتاد و بی اختیار اسیر عشق او شد. شیخ این پیش آمد را به استاد خود ابوحفص حداد گوشزد کرد و پاسخ چنین بود که از نیشابور به طرف ری حرکت کند و چندی افتخار مصاحبت با استاد بزرگ شیخ یوسف را درک نماید. ابوعثمان به جانب ری حرکت کرد، هنگامی که به آن جا رسید در کوچهها منزل شیخ یوسف را جست و جو میکرد. همه ی مردم با شگفتی به او نگاه میکردند که چرا چنین شخصی در جست و جوی مرد فاسق و بدکاری است. پس او را سرزنش کردند. شیخ از این وضع، متحیر و سرگردان شد و ناچار به نیشابور بازگشت و استاد خود - أبوحفص - را از جریان باخبر کرد. استاد دوباره به او امر کرد باید شیخ یوسف را ملاقات کنی و از روحانیت و انفاس قدسیه ی او استفاده نمایی. این بار رفت و منزل شیخ یوسف را در محله ی باده فروشان پیدا کرد. همین که وارد اتاق شد در یک طرف شیخ، بچه ای زیبا و خوش اندام و در طرف دیگر او جامی پر از شراب مشاهده کرد، بر حیرت و تعجب ابوعثمان افزوده شد، از شیخ سؤال کرد: علت انتخاب منزل در چنین محلی چیست؟ زیرا هیچ مناسبتی با مقام شما ندارد. شیخ گفت: این خانهها متعلق به دوستان و بستگان ما بود، یکی از ستمکاران از آنها خرید و به این کارها اختصاص داد؛ ولی هیچ کس خانه ی مرا نخرید. سپس از آن پسرک زیبا و شیشه ی شراب پرسید. شیخ یوسف گفت: این پسر، فرزند واقعی من است و داخل شیشه چیزی جز سرکه نیست. ابوعثمان پرسید: پس چرا با مردم طوری رفتار میکنید که نسبت به مقام شما سوء ظن پیدا کنند و به شما تهمت بزنند؟ شیخ یوسف گفت: برای این که مردم مرا به امانت داری و خوبی نشناسند و کنیزهای خود را به رسم امانت به من نسپارند، در این صورت من هم عاشق آنها نمی شوم و در این دلباختگی نمی سوزم. ابوعثمان از شنیدن این سخن، به شدت گریست و درد خویش را نزد او درمان کرد.
📙پند تاریخ199/1 ؛ به نقل از: کشکول شیخ بهایی.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi