💛✨ گاهے شب بخير
انتظار دست پدر و مادريست
ڪه چراغ اتاقمان را
خاموش ڪنند ✨💛
💛✨ گاهى همين شيرينـى هاى
كوچڪ تمام شب هايمان
را بخير می ڪند ✨💛
شبتـ♥ـان پر از عطـر خـ♥ـدا
💚 @Mojezeh_Elaahi
به نام خدایی که باقیست
و همه چیز، غیر او فانیست🌼🍃
شروع کارها با نام مشکل گشایت:
یاٰ مَنْ هُوَ یَبقیٰ وَ یَفنیٰ کُلُّ
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید لطف و کرمت
هفتهای زیبا و پرخیروبرکت در پیش داشته باشید
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚عکس یادگاری جانباز ایرانی با مالدینی
یکی از جانبازان شیمیایی تعریف میکرد:
وقتی از جبهه برا مرخصی برگشتم راننده آژانس از من کرایه دو برابر گرفت چون لباسهام خاکی بود و پول کارواش رو هم ازم گرفت
یک روز هم داخل تاکسی تو اتوبان بخاطر بیماری شیمیایی
حالت تهوع داشتم راننده نگه داشت تا کنار اتوبان استفراغ کنم
و وقتی برگشتم راننده حرکت کرد
و گفت ماشینم کثیف نشه
موندم کنار اتوبان
وقتی برای درمان رفتم "ایتالیا" تو بیمارستان شهر رم بستری بودم فامیل پرستار مالدینی بود اولش فکر کردم تشابه اسمی هست
ولی بعد که پرسیدم فهمیدم
واقعا خواهر "پائولو مالدینی" فوتبالیست اسطوره ای ایتالیاست
ازش خواستم که یه عکس یادگاری از برادرش بهم بده و اون قول داد که فردا صبح میده
ولی صبح که از خواب بیدار شدم دیدم پائولو مالدینی با یه دسته گل دو ساعتی میشد بالا سرم نشسته و بیدارم نکرده بود تا خودم بیدار شم.
شب خواهرش بهش زنگ زده بود و گفته بود که یک جانباز ایرانی عکس یادگاری از تو میخواد و اون مسیر ۶۰۰ کیلومتری میلان تا رم رو شبانه اومده بود
تا یه عکس یادگاری واقعی با یه جانباز کشور بیگانه بندازه و از اون تجلیل کنه.
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠چرا خداوند این همه مقام و جایگاه را به حضرت عباس (ع) داده؟
🎙 حجت الاسلام رفیعی
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚تقاضای حضرت موسی و کور شدن مرد کشاورز
روزی حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: دلم میخواهد یکی از بندگان خوبت را ببینم.
خطاب آمد: در صحرا برو، آنجا مردی هست که در حال کشاورزی کردن است. او از خوبان درگاه ماست.
حضرت آمد و دید مردی در حال بیل زدن و کار کردن است. حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند می فرماید از خوبان ماست. از جبرئیل پرسید.
جبرئیل عرض کرد: الان خداوند بلایی بر او نازل میکند ببین او چه میکند. بلایی نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد. فورا نشست، بیلش را هم جلوی رویش قرار داد.
گفت: مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم، حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم.
اشک در دیدگان حضرت حلقه زد، رو کرد به آن مرد و فرمود: ای مرد من پیغمبر خدا هستم و مستجاب الدعوه. میخواهی دعا کنم تا خداوند چشمانت را دوباره بینا کند ؟
مرد پاسخ داد: نه.
حضرت فرمود: چرا ؟
گفت:
آنچه پروردگارم برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خود برای خودم می خواهم.
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سبحان_الله
این است #خلقت خداوند
کجائید ای کسانی که میگوئید خلقت ما #بیهوده بوده و بازگشتی نداریم😒
💚 @Mojezeh_Elaahi
#قرآن
کنترل راه رفتنمان:
«ولا تمش فی الارض مرحا» با کرشمه و تکبر در زمین راه مرو.
کنترل صدایمان:
«واغضض من صوتک» صدایت را پایین بیانداز.
کنترل نگاهمان:
«ولا تمدنّ عینیک» چشمانت را خیره مکن( چشم به سهم دیگران مدوز).
کنترل گوشمان:
«ولا تجسّسُوا» جاسوسی نکنید.
کنترل خوراکمان:
«ولا تسرفوا» اسراف و زیاده روی نکنید.
کنترل زبانمان:
«و قولوا للنّاس حُسنا˝» برای مردم سخن نیکو بگویید.
کنترل مجالسمان:
«و لا یغتب بعضکم بعضا˝» یکدیگر را غیبت نکنید.
قرآن قانون زندگی است.
💚 @Mojezeh_Elaahi
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند
داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز
پس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز
یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات
تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات
گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی
ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی
آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت بر او
طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 دوای درد
شخصی به نام ابواحمد_عبدالله_صفوانی
می گوید :
روزی به همراه قافله ای از خراسان عازم کرمان شدم
در بین راه دزدان راه را بر ما بستند و تمام اموال و وسائل ما را غارت کرده و بردند .
در میان قافله مردی بود که به کثرت مال شهرت داشت . او را دست گیر کردند و مدّتی در یَخ و برف نگه داشته و دهانش را پر از یخ و برف کردند ، به طوری که بعد از آن دهانش بیمار شد و دیگر توان حرف زدن نداشت.
پس از آن ، این شخص در عالم خواب دید که به او گفته شد :
امام_رضا علیه السلام در مسیر خراسان است . چنانچه به دنبال درمان هستی ، نزد آن حضرت برو که درمانت می کند . در همان عالم خواب ، امام علیه السلام را مشاهده کرد و مشکلش را بیان کرد و تقاضای درمان آن را نمود .
امام علیه السلام فرمود :
مقداری کُمّون ( زیره ) و سعتر ( نام گیاهی است ) با قدری نمک تهیّه کن و آن ها را در هم و یک جا بکوب تا تمامی آن ها پودر شود . سپس چند مرتبه با این پودر دهانت را شستشو بده تا شفا پیدا کنی .
آن شخص از خواب بیدار شد ، اهمیّتی به آنچه در عالم خواب دیده بود نداد تا آن که وارد شهر نیشابور شد و از محلّ سکونت حضرت سؤال کرد .
به او گفتند : حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیهما السلام از نیشابور به سمت خراسان حرکت کرده است.
آن مرد نیز به سمت خراسان حرکت کرد و در منزلی به نام رباط سعد ، امام علیه السلام را ملاقات نمود .
به محضر مبارک حضرت وارد شد و جریان خود را به طور مشروح برای حضرت بازگو نمود و سپس اظهار داشت:
اكنون قادر نيستم به راحتى حرف بزنم .
دستورالعملی بفرمایید تا از این حال رهایی پیدا کنم .
حضرت به آن شخص فرمود :
همان داروئی را که در خواب برایت گفتم تهیّه کن و به همان کیفیّت مورد استفاده قرار بده تا خوب شوی.
آن مرد گفت : ای پسر رسول خدا! چنانچه ممکن باشد یک بار دیگر آن را تکرار فرما .
حضرت فرمود : مقداری کُمّون و سعتر را با مقداری نمک تهیّه کن و آن ها را مخلوط کن و بکوب تا یک جا پودر شود و سپس چند مرتبه مقداری از آن ها را داخل دهانت بگردان و شستشو بده تا بهبودی حاصل شود .
آن شخص همان دارو را طبق دستور حضرت تهیّه و مورد استفاده قرار داد تا اینکه سلامتی خود را بازیافت .
📚منبع :
عیون أخبارالرّضا علیه السلام ، ج ۲ ، ص ۲۱۱
الثّاقب فی المناقب ، ص ۴۸۴
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺💥امام صادق علیه السلام : شیعیان ما، با چهار چشم می بینند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. بدانید که همه مردم، چهار چشم دارند؛ امّا خداوند چشم های دل شما را بینا و چشم های دل آنها را نابینا ساخته است.
📚کافی، ج ۸، ص ۲۱۵، ح ۲۶۰٫
💚 @Mojezeh_Elaahi
⚜ ذکر صالحین ⚜
🍀 فریاد رسی #صلوات در قبـر
شبلی نقل نموده است : من همسایه ای داشتم که وفات نمود . او را خواب دیدم ،از او پرسیدم : خدا با تو چه کرد ؟
گفت : ای شیخ ! هول های بزرگ دیدم ، و رنج های عظیم کشیدم . از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر ، زبان من از کار باز ماند . با خود می گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد ، میان من و ایشان حایل شد و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسیدم : تو کیستی – خدا تو را رحمت کند – که من را از این غصه خلاصی دادی ؟
گفت : من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادی آفریده شده ام ، و مامورم در هر وقت و هر جا که درمانی به فریادت برسم.
📚 آثار و برکات صلوات ص۱۳۱
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏻مردم اینقدر مال مردم رو ، مال خودتون ندونید
🎙از زبان شهيد حاج شيخ احمد كافے
🌹🌹پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
اَلعِبادَةُ مَعَ اَكلَ الحرامِ كَالِبناءِ عَلَی الماء!
عبادتی که همراه با خوردن مال حرام باشد همچون بنایی است که بر روی آب ساختمان کرده باشند!
📚(بحار، ج ١٠٣، ص ١٢)
💚 @Mojezeh_Elaahi
#بخونید_قشنگه
در یک روز آرام ، روشن ، شیرین و آفتابی یک فرشته مخفیانه از بهشت پایین آمد و به این دنیای قدیمی پا گذاشت. در دشت ، جنگل ، شهر و دهکده گشتی زد. هنگامی که خورشید در حال پایین آمدن بود او بالهایش را باز کرد و گفت:
حالا که دیدار من از زمین پایان یافته ، باید به دنیای روشنایی برگردم. اما قبل از رفتن باید چند یادگاری از اینجا ببرم.
فرشته به باغ زیبایی از گلها نگاه کرد و گفت:
چه گلهای دوست داشتنی و خوشبویی روی زمین وجود دارد!
بی نظیرترین گلهای رز را چید و یک دسته گل درست کرد و با خود گفت:
من چیزی زیباتر و خوشبوتر از این گلها در زمین ندیدم، این گلها را همراه خود به بهشت خواهم برد.
اما اندکی که بیشتر نگاه کرد کودکی را با چشم های روشن و گونه های گلگون در حال خندیدن به چهره مادرش دید. فرشته با خود گفت:
آه! خنده این کودک زیباتر از این دسته گل هست من آن را هم با خود خواهم برد.
سپس فرشته آن طرف گهواره کودک را نگاه کرد و آنجا محبت مادری وجود داشت که مانند یک رودخانه در حال فوران به سوی گهواره و به سوی کودک سراریز می شد. فرشته با خود گفت:
آه! محبت مادر زیباترین چیزی است که من تا به حال بر روی زمین دیده ام من آن را هم با خود به بهشت خواهم برد.
به همراه سه چیز ارزشمند و گرانبها؛ فرشته بالی زد و به سمت دروازهای مروارید مانند بهشت پرواز کرد. خارج از بهشت رو به روی دروازه ها فرود آمد و با خود گفت:
قبل از اینکه وارد بهشت شوم یادگاری ها را ببینم.
به گلها نگاه کرد. آنها پلاسیده شده بودند! به لبخند کودک نگاه کرد ، آن هم محو شده بود! فقط یکی مانده بود ... به محبت مادر نگاه کرد. محبت مادر هنوز آنجا بود با همه زیبایی همیشگی اش. فرشته گلها و لبخند محو شده کودک را به گوشه ای انداخت و به سمت دروازه های بهشت پرواز کرد. تمام بهشتیان را جمع کرد و و گفت:
من چیزی در زمین یافتم که زیبایی بی نظیرش را در تمام راه ، تا رسیدن به بهشت حفظ کرد و آن محبت یک مادر است.
🌿🌼🌿🌼🌿
💚 @Mojezeh_Elaahi
با دستهای خالی به دنیا آمده ایم
با دستهای خالی هم از دنیا خواهیم رفت
پس نگران چیزهایی ڪه
آرامش را از تو می گیرند نباش...
نگرانی, مشڪل فردای تو را
از بین نخواهد برد ,
اما آرامشِ امروزت را
قطعا از تو خواهد گرفت...
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ..
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ ,
ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ..
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﺪا.....
شب بخیر💚
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸
🌸آغاز سخن یادخدا باید کرد
خود رابه امید او رها باید کرد
اے با تو شروع کارهازیباتر
آغاز سخن تورا صدا بایدکرد🌸
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌸
الهی به امید همه مهربانیت 🙏
••✾🌻🍂🌻✾••
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔻آیا می دانید گناهان ڪبیره ڪدامند؟
✍🏻عبید بن زراره میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: گناهان ڪبیره ڪدام اند؟
آن حضرت فرمود: گناهان ڪبیره در نوشتار امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام هفت چیز است؛
⇦کفر به خداوند،
⇦ڪشتن انسان،
⇦عاق پدر و مادر شدن،
⇦ربا گرفتن،
⇦خوردن مال یتیم بہ ناحق،
⇦فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت
🌸عرض ڪردم: شما ترڪ نماز را از گناهان ڪبیره بہ حساب نیاوردید.!!
حضرت فرمود: اولین چیزے ڪہ از گناهان ڪبیره برایت گفتم چه بود؟
عرض کردم: ڪفر بہ خداوند. حضرت فرمود: همانا تارڪ نماز ڪافر است.
📚:الکافی ج۲ ص۲۷۸
📚:بحار الانوار، ج۸۴
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
ﮔﺎﻫﯽ، «ﺧﺪﺍونـد»،
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ «ﺩﺳﺖ ﺗﻮ»،
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ»
ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ،
ﻭﻗﺘﯽ،
«ﺩﺳﺘﯽ» ﺭﺍ،
ﺑﻪ «ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ»،
ﺑﺪﺍﻥ که
«ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﺕ»
دﺭ «ﺩﺳﺖ ﺧــﺪﺍﺳﺖ»
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔴علت تاکید روایات به وضو گرفتن با آب سرد!
✅از روایات اهل بیت عصمت علیهم السلام چنین برداشت می شود که آب گرم در وضو کراهت داشته و وضو با آب سرد افضل و بهتر از آب گرم است.
1⃣زیرا میکربهایی که بر اعضاء وضو قرار دارند و ممکن است نفوذ جلدی پیدا کرده و وارد بدن شوند.
❄️ اما فرمانهای آب سرد آنها را نابود میسازد و هر چه آب سردتر باشد اکسیژن آن بیشتر و فعالیت میکرب کشی آن زیادتر است.
2⃣وقتی مقداری آب سرد بر اعضای وضو میریزیم آن عضو سرد شده و جریان خون برای گرم کردن آن قسمت با سرعت و شدت بیشتری به سوی آن قسمت حرکت می کند و باعث طراوت و شادابی پوست و بدن میشود.
🔆همانطوریکه امروز با ماساژ ، قلب احیا انجام میشود و بیمار به زندگی بر میگردد شستن و دست کشیدن روی اعضای وضو هم باعث تسریع جریان خون در بدن میشود.
🌺امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته مى شود،
❄(اما) کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود.
🍀زیرا اگر وضو با آب سرد صورت پذیرد و پس از آن از خشک کردن آن اجتناب شود،
⭕بدن در برابر سرمائی که در اثر خشک نکردن آب وضو حس می کند، خود به خود درجه حرارتش بالا می رود تا آب وضو را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیرپوست می شود و اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عضلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد
🔴شاید جالب باشد که بدانید اعضایی که در وضو شسته میشوند،حدود هشتاد درصد اعصاب حسی بدن هستند،به طوریکه که اگر به جای وضو انسان تمام بدنش را کامل بشوید ،چیز زیادی نسبت به تحریک وضو،به دست نمی آید.
♥بهمین خاطر در روایات به دائم الوضو بودن و تجدید وضو با آب سرد برای فرو نشاندن خشم و آرامش اعصاب و نشاط بدن،تاکید زیادی شده است.
📒بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت2، باب5
📕 پزشکی های قرآن
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 توصیہ به زنان و مردان متاهل
🍃 آرایش و پوشش مناسب زن و مرد در منزل و خارج منزل...
📚 استاد قرائتی
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
در روستایی پنج کارگر برای امرار معاش خود به روستای مجاور می رفتند و روزهای جمعه به منزل خود در روستایشان بر می گشتند تا در کنار خانواده خود خوش بگذرانند ، الّا یکی از آنان که هر روز بعد از مغرب از روستایی که در آن کار می کرد، خسته راه روستای محل زندگی خویش را در پیش می گرفت ، وهر روز صبح بر می گشت.
مدتی بود که دوستانش او را مسخره کردند و می گفتند تو که همسر و فرزند نداری چرا هر روز این راه را میروی و برمی گردی ؟!
جوان گفت : هر شب می روم و در بهشت می خوابم !
دوستانش بسیار او را مسخره کردند و به او خندیدند و می گفتند تاکنون خیلی عاقل به نظر می رسیدی ، اما انگار دیوانه ای بیش نیستی خودت را به دکتری نشان بده!
جوان گفت : حالا که اینطور است بعد از اتمام کار نزد شیخی می رویم تا بین ما قضاوت کند !
آنان پذیرفتند و بعد از اتمام کار و خواندن نماز مغرب با توکل به خدا جوان همراه آنان رفت ..
آنان ماجرا را برای شیخ تعریف کردند و شیخ از جوان خواست که ماجرای خود را بگوید،
جوان گفت :
ای شیخ من مردی هستم که پدر و مادرم فقط مرا دارند و تنها فرزندشان هستم ، کسی نیست نزدشان باشد ، بخاطر همین هر روز که کارم تمام می شود غروب نمازم را می خوانم و به روستای خودمان برمی گردم تا آنها تنها نباشند و اگر آنها در خواب بودند برویشان پتو می کشم و اگر نیازی داشتند برایشان برآورده می کنم و زیر پایشان می خوابم تا صبح که برای نماز بیدارشان می کنم و صبحانه شان را آماده می کنم و خدا شکر می کنم و به محل کارم برمی گردم به گونه ای که احساس می کنم قلباً و روحاً که هرشب در بهشت می خوابم .
شیخ گفت : به الله قسم که راست می گویی !
برای تمام پدر و مادرها سلامتی و عاقبت بخیری آرزومندیم
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
متنی زیبا از پرفسور سمیعی
محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود.
همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند.
به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است.
تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد.
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
👈ویروس کرونا، یک پدیده ای بود تا خداوند قیامت را، که مردم فراموشش کردند، یاد آوری کند، عاقبت ما را در قیامت به تصویر کشیده است،در سوره عبس می فرماید:
💫يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ
ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺁﺩﻣﻰ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ….(٣٤)
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ
ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ….(٣٥) عبس
💫وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ
ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ(٣٦) الآن رفتار مردم شبیه روز قیامت، یعنی آینده است که در انتظار، آنهاست، این روزها مردم از ترس جان خود،از هم فرار می کنن،بهترین دوستان به یکدیگر دست نمی دهند مادر فرزندش را بغل نمی کند، پدر دست فرزند را نمی گیرد،کسی به دیدن یکدیگر نمی رود،حتی عزیزترین کس ما از دنیا برود جنازه اش را به ما نمی دهند غریبانه دفنش می کنن، مجالس ممنوع، اعمال عبادی تعطیل، نماز جمعه دیگر مهم نیست، دعای کمیل زیارت عاشورا و دیگر بر نامهای دینی دست جمعی ممنوع ،نماز جماعت که این همه برایش ثواب گفته اند دیگر مهم نیست، رفتارهای اجتماعی، صله رحم دید و باز دید تعطیل، ارزان ترین لوازم نجات به بالا ترین قیمت، خلاصه هرکس تنها به فکر خودشه، پس بیایم پیش از آنکه با خدا و دیگران تسویه حساب کنیم، با خود تسویه کنیم،در سوره قارعة می فرماید:
يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ
ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم [ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﻴﻤﮕﻲ ] ﭼﻮﻥ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺍﻧﺪ(٤) امروز نشانه ای از روز قیامت است، خدایا، همه انسانها را درهر کیش و آیین هستند ، بیماریها یشان را شفا، و از خزائن رحمت بیکران سایه ی لطف و محبتت را بر سر همه بگستران، و همه را به راه راست هدایت فرما،و عاقبت همه را ختم بخیر کن.
آمین یارب العالمین
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
سه چیز زیباست
بی خبر،دعایت ڪنند
نبینی، نگاهت ڪنند
ندانی، یادت ڪنند
دعایتان می ڪنم به خیر
نگاهتان می ڪنم به پاکی
یادتان می ڪنم،به خوبی
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
روزی حضرت موسی ( ع ) در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد : آری ! حضرت موسی با حیرت می پرسد : آن شخص کیست ؟ خطاب میرسد : او مرد قصابی است در فلان محله ، حضرت موسی می پرسد : میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد : مانعی ندارد !
فردای آن روز حضرت موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات می کند و می گید : من مسافری گم کرده راه هستم ، آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم ؟ قصاب در جواب می گوید : مهمان حبیب خداست ، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم ، آن گاه با هم به خانه می رویم ، حضرت موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرد در پارچه ای پیچید و...
کنار گذاشت . ساعاتی بعد قصاب می گوید : کار من تمام است برویم ، سپس با حضرت موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه ، رو به حضرت موسی کرده و می گوید : لحظه ای تامل کن ! حضرت موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته ، آنرا باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد . شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر حضرت موسی را به خودجلب کرد ، وقتی تور به کف حیاط رسید ، پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید ، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به او داد ، دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت : مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید : پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی . سپس قصاب پیرزن را مجدداً در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش حضرت موسی آمده و با تبسمی می گوید : او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم و از همه جالب تر آن که همیشه این دعا را برای من می خواند که " انشاء الله در بهشت با حضرت موسی همنشین شوی ! "
چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با حضرت موسی !
حضرت موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید : من موسی هستم و تویقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد !
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ این درخت رو مشاهده کنید
📚بفرموده قرآن( سوره عنکبوت-آیه بیست): و در زمین سیر و سیاحت کنید و بنگرید نشانه هایی از قدرت( ربوبیت و حکمت) آفرینش الهی را تا یقین حاصل کنید که خداوند بر خلقت هر چیز( به هر شکلی که بخواهد) قادر و تواناست
.
💚 @Mojezeh_Elaahi
براى امير المومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد
حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :
اى على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى اكنون مهياى جنگ باش "
حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله،
تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند من آماده جنگ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم "
سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود :
طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش طرماح گفت : سمعاً و طاعةً آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه " پاهايت را جمع كن " اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد
عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟
طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم
، طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم
معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم
معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش
معاويه پرسيد : پس چه كنيم ؟
طرماح گفت : همانكه گفتم
بالاخره معاويه نامه را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد " على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است مهياى نبرد باش "
طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت سپس خواست برود كه
معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت
معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند
عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم
📚 الأختصاص
👈
👈
👈
💚 @Mojezeh_Elaahi
#پیام_شب
☯خدا را بر آن بنده بخشايش است
که خلق از وجودش در آسايش است
کرم ورزد آن سر که مغزي در اوست
که دون همتانند بي مغز و پوست
کسي نيک بيند به هر دو سراي
که نيکي رساند به خلق خداي
👤سعدی
#شب_خوش
💚 @Mojezeh_Elaahi
•□•
[السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ...🍃]
▫️سلام بَرآن حقیقتے که با |ظهورش| هرچه باطل است رنگ خواهد باخت و زمیــن و زمــان را حیاتے نو 🌱خواهد بخشید.✨
📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله، ص 631.
#اللهمعجللولیکالفرج 🌸💚
•□•
روزتون در پناه امن الهی💚
💚 @Mojezeh_Elaahi
شاید باورتون نشه ولی خواص سوره یاسین اونقدر زیاده که بهش قلب قرآن میگن👌
پیغمبر(ص) به امیرالمومنین(ع) این طور گفتن که " ای علی! «یس» را بخوان که حدّاقل ده اثر دارد! هر کس آنرا بخواند:
1)محال است اگر گرسنه باشد سیر نشود
2)محال است اگر تشنه باشد، سیراب نشود
3)محال است اگر فقیرو عریان باشد، پوشانیده نشود
4)محال است اگر عزب باشد، ازدواج نکند
5)محال است اگر ترسیده باشد، امنیت نیابد
6)محال است اگر مریض باشد، شفا نگیرد
7)محال است اگر زندانی باشد، نجات نیابد
8)محال است اگر مسافر باشد، در سفرش یاری نیابد
9)محال است بر میت خوانده شود خدا بر او آسان نگیرد!
10)محال است گمشده داشته باشد، گمشده اش را بیابد!
بفرستین واسه دوستاتون
✍
✍
✍
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت در کجا سکونت دارند؟
استاد #ضیایی
••✾🌻🍂🌻✾••
💚 @Mojezeh_Elaahi