✍🏻"الفبای حق کُشی"
- خانم "الف" به بانک میرود. نوبت میگیرد.
شمارهاش ۱۳۵ است.
همانجا دوستش را میبیند که سه ساعت زود تر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی ۲۴ و یکی ۲۵.
شماره ۲۵ را از او میگیرد و کارش را زود تر از ۱۱۰ نفر دیگر انجام میدهد و خوشحال بانک را ترک میکند.
- آقای "ب" راننده تاکسی است.
هر روز دقایقی را فریاد میزند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند.
امروز باران شدیدی میآمد.
آقای "ب" کسی را سوار نمیکرد و میگفت که فقط دربست میرود.
- خانم "پ" پنجره را باز میکند و زیرسفرهای را داخل کوچه میتکاند.
- آقای "ت" در اتوبان میبیند که همهی ماشینها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانهی خاکی میشود و از چند صد نفر جلو میزند و بعد به داخل صف ماشینها میآید.
- خانم "ث" فروشنده است.
کیفی میفروشد با قیمت ۲۰ هزار تومان.
توریستی از همه جا بیخبر میآید که کیف را بخرد. قیمت را می پرسد. در جواب میشنود: ۶۰ هزار تومان.
- آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیدهاند، در اتاقش را بسته، چایی میریزد و مینشیند کنار همکارش برای گپ زدن.
این مثال ها را تا آخرین حرف الفبا هم میشود ادامه داد.
یک لحظه با خودتان رو راست باشید و بپذیرید؛
بیشتر ما به اندازه "توانمان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایع کنندهی حق دیگران.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍ آیتالله مجتهدی تهرانی:
"کسانی که به هر دری میزنند اما
کارشان درست نمیشود به خاطر
این است که نماز اول وقت نمیخوانند.
جوانها به شما توصیه میکنم اگر
میخواهید هم دنیا داشته باشید
هم آخرت، نماز اول وقت بخوانید."
💠: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚روزه گرفتن پيامبر در روز عرفه شايعه بود!!
لبابه، اين بانوى شريف و بزرگوار، و همسر "عباس بن عبدالمطّلب" عموى گرامى رسول خدا آنطور كه "ابن عبدالبّر اندلسى" مى گويد: از پيامبر ص احاديث زيادى روايت كرده است.(1)
"عمررضا كحاله" تعداد آن راسى حديث دانسته(2) و رواياتى هم مانند: عبدالله بن عباس فرزند لبابه، تمام، غلام او، عميربن حارث، انس بن مالك، قابوس بن ابى مخارق، عبدالله بن حارث، و كريب غلام عباس بن عبدالمطلب، از اين بانو حديث روايت نموده اند.(3)
بارى، همانطور كه گفتيم، لبابه از رسول خدا ص احاديث فراوانى روايت كرده، كه اكنون سه نمونه آن را مطالعه مى كنيم:
1 ـ لبابه، يعنى امّ الفضل به حضور رسول خدا رسيد و گفت: در عالم خواب ديدم، عضوى از اعضاء بدن شما در خانه من قرار داشت، آن حضرت فرمود: به زودى دختر من فاطمه س داراى فرزندى خواهد شد، و تو او را شير مى دهى و پرستارى مى كنى. طولى نكشيد حسين ع به دنيا آمد، و لبابه هم پرستارى او را عهده دار شد.(4)
2 ـ در روايت ديگرى مى خوانيم: در سرزمين عرفات در مكّه زمزمه هايى ساز كردند، كه رسول خدا در روز عرفه در آن سرزمين روزه گرفته است، اما لبابه براى خنثى كردن اين شايعه و خاموش كردن سروصدا و بحثهاى غافل كننده از عبادت و معنويّات، ظرف شيرى را براى آن حضرت فرستاد، و رسول خدا هم شير را نوشيد، و ثابت شد كه وى روزه نيست، و سروصداها خوابيد.(5)
3 ـ عبيدالله بن عباس، از مادر خود ام الفضل (لبابه) روايت مى كند، كه وى گفت: رسول خدا از خانه خارج شد و به مسجد آمد، و در حالى كه به خاطر بيمارى سر خود را بسته بود، براى ما نماز مغرب را با سوره "مرسلات" خواند، و بعد از آن ديگر نمازى نخواند، تا وفات كرد و به ملاقات خداوند شتافت.(6)
📚(1) الاستيعاب، ج 4، ص 398.
(2) اعلام النساء... ج 4، ص 272.
(3) اعلام النساء... ج 4، ص 272، اسدالغايه، ج 5، ص 540.
(4) الغدير، ج 7، ص 234، الاصابه، ج 4، ص 484.
(5) الاصابه، ج 4، ص 484.
(6) اسدالغايه، ج 5، ص 540، الغدير، ج 10، ص 20، زنان دانشمند و راوى حديث، ص 220.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🖌گویند:
ملا مهرعلی خویی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا میکنند.
به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد.
یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند.
ملا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است.
گریه کرد.
پرسیدند تو چرا گریه میکنی؟
گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا میکردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.
دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها کرده و برای همیشه میرویم.
✍
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای میخرد شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همون کشکت را بساب.»
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فضاے مجازے_و...
↫سرگرمے هاے⇠ڪاذب
↫تفریحات ⇠بیهودہ
↫دوست یابے هاے⇠ نامشروع
↫ارتباطهاے ⇠خسارت بار
↫اعتمادهاے⇠ جبران ناپذیر
#در_فضای_مجازی_هم
باید تقوا داشت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
❤️احـــتـــرام به پــدر
✍پيرمردي تصميم گرفت تا با پسر، عروس و نوه چهار ساله خود زندگي کند. دستان پيرمرد مي لرزيد و چشمانش خوب نمي ديد و به سختي مي توانست راه برود. هنگام خوردن شام، غذايش را روي ميز ريخت و ليواني را بر زمين انداخت و شکست. پسر و عروس از اين کثيف کاري پيرمرد ناراحت شدند: بايد درباره پدربزرگکاري بکنيم، و گرنه تمام خانه را به هم مي ريزد. آنها يک ميز کوچک در گوشهاتاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهايي آنجا غذا بخورد.
بعد از اينکه يک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست، ديگر مجبور بود غذايش را درکاسه چوبي بخورد. هروقت هم خانواده او را سرزنش مي کردند، پدربزرگ فقط اشک مي ريخت و هيچ نمي گفت. يک روز عصر، قبل از شام، پدر متـوجه پسر چهـار ساله خود شد که داشت با چند تکـه چوب بـازي مي کرد. پدر رو به او کرد و گفت: پسرم، داري چي درست مي کني؟ پسر با شيرين زباني گفت: دارم براي تو و مامان کاسه هاي چوبي درست مي کنم که وقتي پير شديد، در آنها غذا بخوريد! و تبسمي کرد و به کارش ادامه داد.از آن روز به بعد همه خانواده با هم سر يک ميز غذا مي خوردند.
#یادتون_نره_احترام_به_پدر_ومادر
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔸 حضرت امام سجاد عليه السلام فرمودند :
🔹 برای عمویم عباس نزد پروردگار مقام و منزلتی ست که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.
📚 بحار الأنوار ، ج۲۲ ، ص۲۷۴
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
شتر را به نمد داغ میکنند!!
شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد که همواره بارهای گران بر پشت من میگذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست. شتر پرسید: بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت: اغلب اوقات نمک است. گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمکها آب شود و بار تو سبک گردد و نقصان به صاحب تو رسد تا بعد از این تو را رنجه ندارد. شتر به سخن ناصح عمل کرد. صاحب شتر دریافت که خوابیدن شتر در میان آب، به سبب ضعف و بیقوتی نیست، بلکه از روی حیله است. پس این بار نمد بارش کرد. شتر سادهلوح به طریق معهود، در میان آب خوابید، ولی بارش دو چندان شد. صاحب شتر به زجر و شلاق، تمامش برخیزانید و شتر از بیم چوب، دیگر هرگز در میان آب نخوابید و این مثل شد که شتر را به نمد داغ میکنند.
پیامها
نیرنگ و فریب، سرانجامی جز شکست ندارد.
کاربرد: این مثل در بیان سرانجام انسان مکار و فریبکار به کار میرود.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📔✍#تلنگر
سه چیز است
که اجازه ترک آن به احدی داده نشده:
❶⇐ «یکی وفای به عهده»
که اجازه نداری خلاف عهد کنی،
چه طرفت خوب باشد چه بد باید به عهدت وفا کنی
❷⇐ «دوم ادای امانت»
اگر کسی چیزی پیش تو به امانت گذاشته،
چه طرف خوب باشد و چه بد، باید امانت را بدهی.
❸⇐ «سوم خوبی کردن به پدر و مادر»
چه پدر و مادر خوب و چه پدر و مادر بد. باید به پدر و مادرت احسان کنی
✍
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🏴علت تفاوت گنبد آقا امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع)...
🍃🍂تفاوت چندانی ندارند؛ اگر خوب نگاه کنی می بینی گنبد هر دو بزرگوار طلاکاری هستند.
🕌گلدسته هاشون هم همین طور؛ اما دیواره گلدسته های حرم امام حسین(ع) طلا کاری شده و دیواره گلدسته های آقا اباالفضل(ع) کاشی کاری.
✅دلیلش میدونین چیه؟🤔
🕌گلدسته های حضرت اباالفضل(ع) رو سه بار طلاکاری کردند اما هر سه بار طلاها از گلدسته ها جدا شد و افتاد.
سرانجام سرپرست گروهی که مسئول طلاکاری بود گفت من شب باید داخل حرم آقاعباس بمونم و ازش اجازه بگیرم تا کارمون رو انجام بدیم. فردا صبح وقتی به سراغ سرپرست اومدند دیدند پریشون و گریونه؛ گفتند چی شده؟
گفت شب متوسل به مولا اباالفضل شدم خیلی گریه کردم از خستگی خوابم برد؛
🌞آقایی رو دیدم که دست در بدن ندارن بهشون گفتم آقا چرا اجازه نمیدین ما کارمون رو تموم کنیم؟ ما باید بریم نجف اونجا هم کار داریم.
🌸مولایم ابالفضل(ع) گفت نمیشود! آخر باید تفاوتی میان ارباب و غلام باشد...
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یک_دقیقه_مطالعه
🌸بعضی از آدمها مثل یک آپارتمان هستند ؛
مبله ؛ شیک ؛ راحت
اما دو روز که توش زندگی میکنی ، دلت تا سرحد مرگ میگیره
🌸بعضی آدمها مثل یه قلعه هستند،
خودت را می کشی تا بری داخل ،
بعد می بینی اون داخل هیچی نیست
جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته
اما...
🌸بعضی ها مثل باغند
میری تُو ، قدم میزنی ؛ نگاه میکنی
عطرش رو بو می کشی ؛ رنگ ها رو تماشا میکنی
میری و میری آخری در کار نیست
به دیوار که رسیدی بن بست نیست
میتونی دور باغ بگردی
چه آرامشی داره ؛
همنفس بودن با کسیکه دلش دریاست و تو هرروز یه چیزی میتونی ازش یادبگیری چون روحش بزرگه
🌸الهی زندگیتون مملوء از وجود اين آدما باشه...
#مثبت_بیندیشید
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💕"رودخانــــــه باش"
تا هرکس لایقت بود در تو آرام گیرد؛
وهرکس لایقت نبود در تو غرق شود..
"ﻣﻐــــــــﺮﻭﺭ باش"
ﺍﮔﺮ کسی لایقت بود
ﻏﺮﻭﺭت ﺭو ﻓﺮﺵ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺖ کن...
"ﺧﻮﺩﺧﻮﺍه باش"
ﺍﮔﺮ کسی ﻻیقت بود ﺗﻤﺎﻡ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎیش ﺩﺭ ﺗﻮﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ...
"ﭘﯿﭽﯿـــــــﺪﻩ باش"
ﺍﮔﺮ کسی لایقت بود ﺑﺮﺍش
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﻤﻊ ﺳﺎﺩﻩ شو...
"ﻟﺠـــــــــﺒﺎﺯ باش"
ﺍﮔﺮکسی ﻻﯾﻖ بود ﺁتیش
بزن ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺳﺮ ﻟﺞ ﺩﺍﺭد...
"همه این ها باش"
ﺍﮔﺮ کسی ﻻﯾﻖ تو باشد
ﻫﻤونی میشی ﮐﻪ
ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﺭو ﺩﺍﺭند
🦋🧚♀🧚♀🦋
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
یک روز میاد،
که تمام زندگی
از جلو چشـــــــــمات
میگذره...
پـــــــــس،
کاری کن که ارزش
دیدن داشته باشه...💐
🦋🧚♀🧚♀🦋
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🎉 برای ازدواج چه داری
🎊وقتی علی (علیه السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم راجع به فاطمه (علیه السلام) خواستگاری کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مسرور و شادمان تبسم نموده و فرمود: آیا برای این امر چیزی داری؟
علی (علیه السلام) عرض کرد پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، من چیزی را از شما پنهان نمی کنم آنچه دارم یک شمشیر و یک زره و یک شتر آبکش (یا اسب) است و جز اینها چیزی ندارم، نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شمشیر برای تو لازم است زیرا تو مرد جنگ هستی و با آن در راه خدا جهاد می کنی و شتر نیز از لوازم زندگی تست که باید با آن آبکشی نموده و برای اهل و عیال خود کسب روزی کنی و در مسافرت ها بارت را بر آن حمل نمایی، فقط زره تو می ماند که من آنرا به مهر زهرا (علیه السلام) می پذیرم یا علی (علیه السلام) می خواهی ترا بشارتی دهم.
عرض کرد: بلی پدرم و مادرم فدای شما باد. فرمود: ترا بشارت باد که خدای تعالی فاطمه (علیه السلام) را به تو در آسمان تزویج نمود. پیش از اینکه من او را در زمین به تو تزویج کنم.
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
از بهلول پرسیدند :
علت سنگینی خواب چیست؟
بهلول پاسخ داد :
سبک بودن اندیشه ،
هر چه اندیشه سبکتر باشد
خواب سنگینتر است🍃🍃
🦋🧚♀🧚♀🦋
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚کارگر حمام
شیخ عباس قمی(ره) می گوید: در دوران مشروطه غوغای عجیبی بود و بحث پیرامون مشروطه و استبداد بالا گرفته بود. پیرمردی در حمام بود که شاید هفتاد سال از عمرش گذشته بود. محاسن بلندی داشت و کارگر حمام بود.
.
گفتم: پدر، من میخواهم سرم را بتراشم و کیسه و صابون بزنم. گفت بسیار خوب و مشغول کار سر تراشیدن و کیسه کشیدن شد.
.
در ضمن کیسه کشیدن گفتم: پدر شما مشروطه ای هستی یا مستبد؟
گفت: من دلاک و کارگر حمام هستم. کار دلاک و کارگر حمام این است که سر بتراشد، کیسه بکشد، و صابون بزند، آشیخ اگر تو هم طلبه هستی، درس بخوان، و مباحثه کن. کار تو مطالعه و نوشتن است ما بقیش زیادی است.
.
این یک کلمه حرف و موعظه، درس آموزنده ای شد برای من.
.
از حمام آمدم بیرون، یکسره رفتم حجره و استاد پیدا کردم و شروع کردم به تصنیف و نوشتن و کتاب تألیف کردن.
.
این مطلب را ایشان در اواخر حیاتشان برای فرزندشان نقل کرده بود و می گفت: به برکت موعظه آن پیرمرد من موفق شدم هشتاد و چهار جلد کتاب تألیف کنم.
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
پادشاهی در شهر گذر میکرد.
مردی را دید که بزغالهای با خود میبرد.
شاه پرسید؟
بزغاله را به چند خریدهای؟
مرد گفت:خانهای داشتم،
سال پیش فروختم که خانهی بهتری بخرم.
امسال با پول آن خانه توانستم
این بزغاله را بخرم.
پادشاه گفت: خانهای دادی!
و بزغاله گرفتی؟مرد گفت :آری
به برکت پادشاهی شما،
سال دیگر با پول این بزغاله
مرغکی توانم خرید.
🦋🧚♀🧚♀🦋
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
آیا می دانید با خندیدن ساده چه چیزی را بدست می آورید؟
😊1- خنده فشار خون را کم می کند.
☺️2- خنده باعث طولانی شدن عمر می شود.
🙂3- خنده سن افراد را کمتر نشان می دهد.
😁4- خنده تعادل هورمونی ایجاد می کند.
😉5- خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده، ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد می کند.
😌6- خنده هورمون سوروتونین را افزایش داده و باعث احساس سرخوشی در انسان می شود.
😆7- خنده تعداد ضربان قلب را تنظیم می کند.
😃8- خنده باعث شفاف شدن پوست صورت می شود.
😅9- خنده قدرت یادگیری را افزایش می دهد.
😊10- خنده از بیماریهای زخم معده و اثنی عشر جلوگیری می کند.
😗11 - خنده در پیشگیری از سکتۀ قلبی و سکتۀ مغزی بسیار مؤثر است.
🙂12– خنده چروک صورت را ازبین می برد.
😄13- خنده باعث افزایش اندرفین مغز می شود و باعث احساس سرخوشی و شادی می شود.
😁14 – خنده باعث رفع خستگی می شود.
😉15 – خنده بهترین دارو برای درمان افسردگی است.
😆16- خنده با بازدم انجام می شود و این کار باعث خارج شدن 2 coاز خون می شود و احساس مطلوبی ایجاد می کند.
😃17- خنده نوعی تخلیۀ روانی بوده و تنشها و احساسات سرکوب شده را رها می کند
فقط لحظه ای به اطرافتون نگاه کنید شاید حتی چیزهای جدی هم خنده دار باشند.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
✅کجاها نباید خندید؟!
✍ به سرآستین پاره ی کارگری
که دیوارت را می چیند , نخند
به پسرکی که آدامس می فروشد
و تو هرگز نمی خری ، نخند
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه
می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند , نخند
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی
به سر دارد ...
به پارگی ریز جوراب کسی درمجلسی
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان , نخند
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی
چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند :
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای
همه چیز و همه کسند ...
آدم هایی که برای زندگی تقلّا می کنند ...
بار می برند ...
بی خوابی می کشند ...
کهنه می پوشند ...
جار می زنند ...
سرما و گرما را تحمل می کنند
و گاهی خجالت هم می کشند ...
خیلی ساده : هرگز به آدم هایی که ضعیفتر از تو هستند , نخند . روزی ممکن است تو جای آنها باشی . کسی چه میداند ؟
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
برادری به تعداد نیست!
به معرفتست...
چرا که یوسف (ع) یازده برادر داشت
و حسین (ع)
تنها
عباس را...🖤
💠
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍پیامبر اکرم (ص) :
هر گاه زنی در حالی که آرایش کرده و معطر است از خانهاش خارج شود و همسرش از این عمل او خشنود باشد برای آن همسر برابر هر قدمی که آن زن برمیدارد خانه ای از آتش ساخته میشود.
📚جامع الاخبار، ص۱۵۸
عفّت و پاکیِ زن کهنه نگردد به زمان
تاابد چادرِزینب، خوشو تازهست وجدید
آنکه گوید به تو بگشای ز سر، بندِ حجاب
بیگمان دوخته بر عفّتِ تو چشمِ امید
💠: 🌷
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
💠 امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
حضرت عيسى عليه السلام به شهرى رسيد كه مرد و زنى فرياد مى كردند و با يكديگر نزاعى داشتند،
از سبب آن پرسيد.
مرد گفت: اين زن من است و صالحه است و عيبى ندارد، اما من او را دوست نمى دارم و مى خواهم از او جدايى اختيار كنم.
فرمود: به همه حال سبب اين كراهت را بگو چيست؟
او گفت: رويش كهنه و بى طراوت شده است، بى آن كه پير شده باشد
حضرت عيسى عليه السلام به آن زن فرمود: مى خواهى كه آب رويت برگردد و تازه شود؟
گفت: بلى.
فرمود: طعام كه مى خورى سير مخور، زيرا كه طعام زياد كه در معده به جوش آمد آبرو را مى بَرَد.
آن زن چنين كرد. پس به حال طراوت برگشت و محبوب شوهر شد.
📚حلیه المتقین،ص54
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi