روزگاری در اولیـن صبح عروسی ، زن و شوهـری توافق میکنند که در را بر روی هیچـکس باز نکنـند .
در همیـن زمان ، پدر و مادرِ پسـر ، زنگِ درِ خانه را به صدا درآوردند . زن و شوهر نگاهی به همدیگـر
انداختند اما چون از قبل توافـق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکـردند.
ساعتی بعد زنـگ خانه دوباره به صدا درآمد و این بار ، پدر و مادرِ دختـر پشتِ در بودند.
زن و شوهر نگاهـی به همدیگـر انداختـند .
اشک در چشمانِ زن جمع شده بود و گفـت : نمیـتوانم ببیـنم که پدر و مادرم پشتِ در باشند و در
را به رویشان بازنکنـم . شوهر مخالفـتی نکرد و در را به رویشان باز کرد .
سالـــها گذشت ... خداونـد به آنها چهار فرزندِ پسر اعطا کرد . سالِ بعد پنجمـین فرزندشان
دختر بود .
پدرِ خانـواده برای تولدِ این فرزند ، بسیار شادی کرد و چند گوسفـند را سر برید و مهمانیِ
مفصلی به راه انداخت .
مردم متعـجبانه از او پرسیدند : علتِ اینـــهمه شادی و مهمانی دادن چیست ؟ همه این شادی و
مهمـانی را برای
تولدِ پسرهایـشان به راه میاندازنـد ...
مـرد به سادگی پاسخ داد ؛ " چـــون این همـــان کسی است که در را به روی من باز خواهد
کـــرد "
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
خوابیدن رو به قبله چه فوایدی برای بدنتان دارد☝️
اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق میشود.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚مفهوم سختیِ حفظ دین در آخرالزمان
یک جوانی به من تلفن زده بود و می گفت: خجالت می کشم، با شما صحبت کنم. من معتاد شده ام، اما نه معتاد به مواد مخدر و یا سیگار و قلیان.
پرسیدم: پس به چه چیز اعتیاد پیدا کرده ای؟
گفت: من آدم معتقد و پایبندی هستم و نماز میخوانم و از نظر دینی هم ریشه دار هستم، ولی به صفحات مستهجن اینترنتی معتاد می باشم. وقتی که به آن صفحات نگاه می کنم، می گویم که دیگر این آخرین بار است، ولی دوباره جذب می شوم و نگاه می کنم...
اینجاست که میتوان فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) را که فرموده اند:
"کسی که در آخرالزمان بخواهد دین خود را حفظ کند، مانند آن است که آتش را در دست گرفته است"
و در جای دیگر حضرت فرموده اند:" هر کسی بخواهد در آخرالزمان دین خود را حفظ کند، مانند کسی است که شاخه خاردار را با یک دست گرفته و دست دیگرش را برای کندن خار به سمت مخالف میکشد" را درک کرد.
پاک ماندن و دینداری در آخرالزمان با توجه با این همه اسباب و وسایل آماده برای گناه و وضعیت بیحجابی و... به شدت سخت شده است..
از شر فتنه های آخرالزمان به خدا پناه ببریم..
📒برگرفته از سخنرانیهای تربیتی و اخلاقی حجة الاسلام سید حسن عاملی
→
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️قشنگ ترین عشق
💫نگاه خداوند بر بندگان است
❄️هر کجا هستید به
💫به نگاه پر مهر خدا میسپارمتون
❄️الهی
💫مهـر؛ بركت؛ عشـق
❄️محبت و سلامتى
💫شادی و عاقبت بخیری
❄️هميشه همنشین شما باشند
❄️ شبتون به نور خدا روشن
💫 شب بر شما خوش
┏━━✨✨✨━━┓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️با خودت تکرار کن؛☺️
امروز زیباتر ازهر روز نفس میکشم،
زیباتر ازهمیشه میبینم 🥰
وبهتر ازهمیشه زندگی میکنم
من احساسم را،
امروزم را وخدایم را
بیش از همه دوست دارم 🤍
❄️خدایا شکر 🙏
#صبح_بخیر
┏━━✨✨✨━━┓
❄️ ❄️
┗━━✨✨✨━━┛
#فرشته_و_شیطان🔥🧚♂
حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار ، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند.
نقاش به جستجوپرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و روزهای بسیاری آن کودک را کنارش می نشاند و تصویر او را می کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند.
حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید،نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره ی شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود ،اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباهی نمودہ بودند...
سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد.
پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت به هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود.نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شہر یافت.از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود.
چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد.
از او علت آن را پرسید؟ گفت : شما قبلا هم از چهره ی من نقاشی کشیده اید،من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی.امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده
داستانی بسیار تامل بر انگیز است،خداوند همه ما را همانند فرشته ای معصوم آفرید،این ماییم که با اعمال ناشایست قدر خود را نمی دانیم و خود را به شیطان مبدل می کنیم...
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت اول:
چطور از يك #دام_تاريخي نجات پيدا كنيم؟
🎞مجموعه كليپ هاي "داناتر از خدا!" طي ١٠ قسمت و با هدف رمزگشايي از ناگفته هاي تاريخي و به مناسبت ایام #فاطمیه ساخته شده كه تقديم حضور ميگردد.
با ما همراه باشيد...
#داناتر_از_خدا
→
→
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🔆مردی خدمت امام موسی کاظم (ع) آمد و عرضه داشت:
فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند!
حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن ..
حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر!
هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده:
"کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند"
حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند:
هر کس گناه و کار زشتی را نشر و پخش کند، همانند کسی است که آن کار را انجام داده است..
📚کافی ج 8 ص 147. آیه مذكور در سوره نور آیه 19 قرار دارد.
به نقل از تفسیر راهنما.
بحارالأنوار، ج 72، ص 365، ح 77.
✍
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داناتر_از_خدا ، قسمت دوم:
مسئله اين است که خدا، محور باشد يا انسان؟
زندگي بر محور خدا يا زندگي بر محور انسان؟
پ ن: مجموعه كليپ هاي "داناتر از خدا!" طي ١٠ قسمت و با هدف رمزگشايي از ناگفته هاي تاريخي و به مناسبت ایام #فاطمیه ساخته شده كه تقديم حضور ميگردد.
با ما همراه باشيد...
→
→
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
🏴شبهات فاطمیه
✍شيعه مدعی است فاطمه زهرا س را مورد اهانت قرار داده، پهلوي او را شكستند و خواستند خانه اش را آتش بزنند، سؤال اين است، علي که به ادعاي شیعیان، شجاع ترين فرد عرب بود چرا از همسرش دفاع نکرد؟!
#پاسخ
1⃣ اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگياش، مطيع محض فرمانهاى الهى بوده و آنچه او را به واكنش وا مىداشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمىداد.
2⃣ امام علی ع در جریان هجوم به خانه اش ابتدا با مهاجمان برخورد شدید نمود اما با تبعیت از همین اصل بود كه دست به شمشير نبرد. سليم بن قيس هلالى در کتابش برخورد با یکی از مهاجمان را نقل کرده و اشاره می کند که حضرت او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد؛ ولى به ياد سخن پيامبر صلى الله عليه وآله و وصيتى كه به او كرده بود. افتاد و فرمود: قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پيامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى.
3⃣ کار امیرالمومنین ع هنگام هجوم به خانه اش شبیه به کار رسول خدا ص هنگام شکنجه عمار و پدر و مادرش در مکه بود که این صحنه ها را از نزدیک می دید، اما کاری نمی کرد و خاندان یاسر را به صبر دعوت می کردو می فرمود: «اى خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعدهگاه شما بهشت است.» در حالی که غیورترین و شجاع ترین فرد عالم بود.
4⃣ دفاع از ناموس مساله ای فطری است اما دشمن قصد داشت تا با تعرض به حریم خانه امام علی ع او را به واکنشی وادارد که آنها را به هدف شوم می رساند و در این صورت علاوه بر خونریزی بین مسلمانان زمینه تبلیغات سوء بر علیه حضرت از جمله اتهام قتل حضرت زهرا س فراهم می شد چنانکه معاویه پس از کشتن عمار، با تبلیغات سوء امام علی ع را به دلیل آوردن همراهی عمار با حضرت در جنگ، مسئول کشته شدن او دانست.
📚خصائص الأئمة (عليهم السلام)، ص73.
📚كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568.
📚الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712.
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داناتر_از_خدا ، قسمت سوم:
حاضرم ملعون باشم ، اما مأموم نه...
سوال:مهمترین دلیلی که باعث شد پیامبر صلي الله عليه و اله و سلم دستور به حرکت سپاه اسامه بدهند چه بود؟
پ ن: مجموعه كليپ هاي "داناتر از خدا!" طي ١٠ قسمت و با هدف رمزگشايي از ناگفته هاي تاريخي و به مناسبت ایام #فاطمیه ساخته شده كه تقديم حضور ميگردد.
با ما همراه باشيد...
→
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
🌼روضه های که قبول نشدن
✍ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از دربمسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند...
📚منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
↶【به ما بپیوندید 】↷
________________________
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
پناه حسین
ببین چقدر زیاده سوز و آه حسین
دوباره غرق خون شده نگاه حسین
قرار بعدیمون قتلگاه حسین 😭
... #استوری ...
◾ تعجیل در امر ظهور #صلوات
#شهادت_خانم_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_تسلیت_باد
➖➖➖➖➖➖➖
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚حکایت خلیفه کریم تر از حاتم طایی
در روزگاران پیشین ، خلیفه ای بود بسیار بخشنده و دادگر ، بدین معنی که نه تنها بر قبیله و عشیره خود بخشش و جوانمردی می کرد . بلکه همه اقوام و قبائل را مشمول دلجویی و دادِ خود می ساخت . شبی بنابر خوی و عادت زنان که به سبب گرفتاری خود به کارهای خانه و تیمارِ طفلان و اشتغال مردان به مشاغل دیگر . تنها شب هنگام ، فرصتی بدست می آرند که از شویِ خود شکایتی کنند . زنی اعرابی از تنگیِ معاش و تهیدستی و بینوایی گِله آغازید و فقر و نداری شویِ خود را با بازتابی تند و جان گزا بازگو کرد . و از سرِ ملامت و نکوهش ، بدو گفت : از صفات ویژه عربان ، جنگ و غارت است . ولی تو ، ای شویِ بی برگ ونوا ، چنان در چنبر فقر و فاقه اسیری که رعایت این رسم و سنت دیرین عرب نیز نتوانی کردن . در نتیجه ، مال و مُکنتی نداری تا هرگاه مهمانی نزد ما آید از او پذیرایی کنیم . و حال آنکه از سنت کهن اعرابیان است که مهمان را بس عزیز و گرامی دارند . وانگهی اگر مهمانی هم برای ما رسد . ناگزیریم که شبانه بر رخت و جامه او نیز دست یغما و دزدی گشائیم تا باشد که با بهای آن سدّ جوعی نماییم . مرد اعرابی در پاسخ زن به گذشت روزگار و ناپایداری احوال از خوشی و ناخوشی و سختی و شادخواری تمسّک می جوید و می گوید : دلیلِ دیگر ، احوال جانوران است که غم روزی نمی خورند و طعامی نمی اندوزند و هرگز گرسنه نمی زیند و گویی از سبب ، گسیخته و در مُسَبب آویخته اند . و این حالتی است که آن را توکل گویند . زن اعرابی وقتی جوابِ شویِ خود را می شنود . اخگر اعتراضش پِر لهیب تر می گردد و ادعای مرد را در قناعت رد می کند و او را سخت مورد نکوهش قرار می دهد . مرد اعرابی از فضیلت فقر سخن می گوید و آن را بر توانگری ترجیح می دهد . این گفتگوها ادامه می یابد تا آنکه مرد ، زن را تهدید می کند که اگر دست از اینگونه سخنان درشت و ناهموار نشوید . عاقبتِ کار جدایی و ترک خان و مان خواهد بود . زن که مرد را تُند و آتشین می بیند از درِ نرمی و مدارا درمی آید و سِلاح بُرنده عاطفه را به کار می گیرد و سیلاب اشک از فرو می بارد . و این همان سِلاحی است که معمولا زنان بدان توسّل می جویند و مرد را مغلوب خواست خود می کنند و به مراد خویش می رسند . مر اعرابی در برابر گریه و لابۀ زن ، تسلیم می شود و از گفته های خود پشیمان می گردد و انگشت ندامت به دندان می گَزَد و از زن تقاضای عفو و گذشت می کند و می گوید که اینک از مخالفت گذشته ام و هرچه بگویی فرمان می برم . زن ، مرد را به سوی خلیفه و عرضِ حاجت بر وی راهنمایی می کند . مرد می گوید بی بهانه و عذری نمی توان به بارگاه خلیفه راه یافت . زن می گوید : که تحفه بیابانیان ، آبِ باران است و در نزد ما بیابانیان ، چیزی خوشتر و گرانبهاتر از آب نیست . از آب باران کوزه ای برگیر و نزد خلیفه شتاب . در حالیکه آن دو نمی دانستند که رود عظیم و خروشان دجله از میان بغداد می گذرد و آب در آن دیار فراوان است . سرانجام مرد و زن عرب برآن شدند تا سبوی آب را در نمدی پیچند . تا آب گرم نشود . چنانکه عادت بیابانیان و ده نشینان همین است . مرد سبو را بر دوش می کشد و راههای پر پیچ و خم بیابانها را در می نوردد و زن نیز دست به دعا می گشاید تا شویش ، آن سبو را بی گزند و زیانی به سرای خلیفه رساند . مباد که خاطرشان نژند و احوالشان پریشان گردد . اعرابی به سرای خلافت می رسد و نقیبان و حاجبان ، پیش او باز می روند و از سیمای رنجور و خسته او ، نیازش را در می یابند . اعرابی سبوی آب را به نقیبان می سپرد و آنها با خوشرویی آن تحفه را می پذیرند و نزد خلیفه می برند . او بر احوال آن عرب بیابانی واقف شد و فرمود تا کوزه اش را از زر و سیم پُر کنند و از فقر و نیاز رهایی اش دهند و آنگاه فرمان داد تا آن مرد را به وسیله کشتی از طریق رود دجله به وطنش باز گردانند . آن مرد بیابانی وقتی عظمت رودِ دجله را دید بر کرم و احسان خلیفه بیشتر واقف شد که با وجود این همه آب صاف و گوارا ، آب ناصاف و دُردآلود بیابان را از او با رویی گشاده پذیرفته است .
📚گنجور سعدی
❥↬
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
یــــــا زهــرا
➖➖➖➖➖➖➖
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
‼جامعه فاسد ؛
از نگاه امام علی علیهالسلام ؛
"... شما در زمانى قرار گرفته ايد،
که گوينده سخن حق درآن کم،
و زبان از گفتار راست عاجز،
و همراهان حق، خوار و ذلیلند!
اهل اينزمان همواره باگناه همراهاند
و بر سازشکارى و سهل انگارى
اتفاق نظر دارند؛
جوانانشان بداخلاق و شرور،
و بزرگسالانشان گنهکارند؛
عالم آنها منافق است و قاريان قرآن
و عابدان آنها رياکارند ؛
نه کوچکشان بزرگسالان را احترام
مى کند و نه ثروتمندشان زندگى مستمندشان را تکفّل مى نمايد"
📙خطبه ی ۲۳۳ نهج البلاغه
🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶
🔸🔸
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi

نقل شده است که در زمان حضرت موسی(ع) جوانی
بسیار مغرور و از خود راضی بود که همواره مادرش را رنج می داد.
بی مهری او به مادر به جایی رسید که ؛
روزی مادرش را که بر اثر پیری و ضعف که توان راه رفتن نداشت
به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا طعمه ی درندگان شود.
هنگامی که مادر را آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد تا به خانه باز گردد، مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود؛ یا طعمه ی درندگان گردد.
برای پسرش چنین دعا کرد!:
خدایا! پسرم را از طعمه ی درندگان و گزند حوادث حفظ کن،
تا به سلامت به خانه اش باز گردد!!
از سوی خداوند به موسی(ع) خطاب شد:
ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین،موسی(ع) به آنجا رفت،
و وقتی که مهر مادری را دریافت،
احساساتش به جوش وخروش آمد که به راستی مادر چقدر مهربان است
خداوند به او وحی کرد:ای موسی، من به بندگانم مهربان تر از مادرم.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
مادر چه مادری بود میگفت پشت آن در؛
صد فاطمه فدای یک تار موی حیدر...
➖➖➖➖➖➖➖
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
✨﷽✨
✅تـلنـگــر
به "زُبیر"میگفتن سیف الاسلام، مِنّا اَهلُ البَیت، فقط زُبیر بود که تو تشییع جنازه ی حضرت زهرا"س"شرکت داشت،با شمشیرش چه گره هایی رو تو راه اسلام باز کرد؟
به"ابن ملجم"میگفتن شیعه ی امیرالمومنین،
خودش به امیرالمومنین گفت حُبّ و عشق توست که تو خون و رگ من هست...
"شمر"جانباز جنگ صفین بود که داشت به درجه ی رفیع شهادت میرسید؛ میدونی که وقتی وارد قتلگاه شد زانو هاش رو بسته بود؟از بس که نماز شب خونده بود زانوهاش پینه شتری بسته بود.
میدونستیدکه "عمرسعد"روز عاشورا نماز صبحش رو که تموم کرد"قُربتً اِلی الله"گفت و اولین تیر رو به سوی خیمه ی"سیدالشهدا"نشونه زد؟
میدونستید که همه ی اونایی که اومدن کربلا مسلمون بودن و اهل نماز و روزه؟همشونم "قربت الی الله"گفتن و اومدن برای کشتن" سیدالشهدا"...
"زهیر بن قین"عثمانی مسلک بود و اومد برای یاری ابی عبدالله!
"شمربن ذی الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد ولی اومد برای کشتن ابی عبدالله...
💥بصیرت نداشته باشیم... خسر الدنیا والاخره می شیم...
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🍂 ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
🥀 ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
🖤 فریاد دل محسن زهرا این است:
🔥ای کاش درِ سوخته مسمار نداشت
#امام_رضا
#خادم_الرضا
#به_تو_از_دور_سلام
#حضرت_فاطمه
#فاطمیه
➖➖➖➖➖➖➖➖
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
يوسف (ع) آن گاه كه به فرمانروايى مصر رسيد و بر مسند حكومت و نبوت تكيه زد،روزى يكى از دوستان قديمى و دوران كودكىاش را كه از راه دور آمده بود، ديد و بسى خوشحال شد .
آن دوست، يوسف را به ياد كنعان و آن روزهاى مهر و مهربانى مىانداخت.
سالها بود كه همديگر را نديده بودند .
يار ديرين، شنيده بود كه يوسف به فرمانروايى مصر رسيده است .
او نيز براى تجديد خاطرات و ديدار دوست خوبش، راهى مصر شد .
يوسف، او را در كنار خود نشاند و با او مهربانىها كرد . او نيز آنچه از دوستى و محبت در دل داشت، نثار يوسف كرد و گفت: از راهى دور آمدهام و شكر خدا را كه توفيق يافتم و تو را ديدم .
يوسف از آن روزها مىگفت و او درباره حوادث زندگى يوسف مىپرسيد . از ماجراى برادرانش، دوران بردگىاش، سالهايى كه در زندان بود و رويدادهايى كه منجر به حكومت يوسف بر مصر شد و ...
پس از چندى گفت و گو و احوالپرسى، يوسف (ع) به دوست ديرينش روى كرد و گفت: اكنون كه پس از سالها نزد من آمدهاى و راهى دراز را تا اينجا پيمودهاى، بگو آيا براى من هديهاى نيز آوردهاى ؟
دوست قديمى، شرمنده و خجل سر خود را پايين انداخت .درنگى كرد .سپس سر برداشت و گفت: (( از آن هنگام كه عزم ديدارت را كردم، در همين انديشه بودم كه تو را چه آورم كه در خور تو باشد. هر چه بيشتر فكر مىكردم، كمتر چيزى را مىيافتم كه سزاوار تو باشد . مىدانستم كه از مال دنيا بىنيازى و رغبتى به عطاياى دنيوى ندارى. همين سان در انديشه بودم كه ناگاه دانستم كه چه بايد بياورم.)) اين جملات شوقانگيز را گفت و دست در كيسهاى كرد كه همراهش بود.
از ميان آن كيسه، آيينهاى را بيرون كشيد و با دو دست خود، آن را به يوسف تقديم كرد . در همان حال افزود: پيش خود گفتم تو را جز تو لايق نيست . پس آيينهاى آوردم تا در خود بنگرى و جمال و جلالى را كه خداوند عطايت كرده، ببينى .
اين آينه، تو را به تو مىنماياند و اين بهترين هديه به تو است؛ زيرا ديدن روى تو، ارزندهترين ارمغان است و آينه، روى تو را به تو مىنماياند .
تا ببينى روى خوب خود در آن
اى تو چون خورشيد، شمع آسمان
آينه آوردمت اى روشنى
تا چو بينى روى خود، يادم كنى
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
یا فاطمه الزهرا🥀
یک نفر امده در را به لگد میکوبد!!!
➖➖➖➖➖➖➖
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 شب شد
❄️دلها به فردا امیدوار شد؛
🌙چشم ها پر از خواب شد،
❄️همه میگویند که
🌙زندگی سر بالایی و سرازیری دارد
❄️اما من می گویم:
🌙زندگی هر چه که هست،
❄️جریان دارد؛
🌙می گویم: تا خدا هست و خدایی
❄️می کند، امید هست؛
🌙فردا روشن است؛
شبتان آرام، فردایتان روشن . .🌙
┏━━✨✨✨━━┓
❄️ ❄️
┗━━✨✨✨━━┛
به فکر واکس زدن کفشهایمان هستیم و هر روز آن را روشن و براق میکنیم...!
اما به فکر روشن شدن فکر و وجدان و تفکرات و عقیده مون نیستیم ..!!
به فکر اتوکردن لباسهایمان هستیم و هر روز آن را اتو و صاف میکنیم..!
اما به فکر دلهایمان نیستیم تا از کینه ها صاف کنیم..!!
به فکر ماشین و وسایل نقلیه خودمان هستیم و برای حفاظتش با چادر آن را می پوشانیم...!
اما به فکر زن و دخترانمون نیستیم که برای نجات ازجهنم با چادر آنها را بپوشانیم ..!!
نگران گوشی و تبلتامون هستیم که مبادا بشکنه...!
اما نگران دلهایی که با بی توجهی مون میشکنیم نیستیم...!!
غرق در مادیات شده ایم ... و معنویات را فراموش کرده ایم..!
غرق در واتساپ و اینستگرام و فیس بوک ووو. فضاهای مجازی شده ایم ..
خانواده و خویش و اقوام را فراموش کرده ایم..!
غرق در پیامهای جور واجور و گوناگون درصفحات مختلف مجاری شده ایم..
و پیام پروردگار و کلامش را فراموش کرده ایم...!
غرق درخواهشات نفسانی شده ایم..
و بهشت و جهنم را فراموش کرده ایم..!
غرق در بازی و سرگرمی و لهو و لعب شده ایم..
و عبادت و هدف خود را ازخلقت فراموش کرده ایم..!
انگار ما فقط برای بازی و تفریح و سرگرمی آفریده شده ایم..!!
.
غرق در تجملات و زر و زیور دنیا شده ایم !
و آخرت و مرگ را فراموش کرده ایم..
غرق در تماشای فیلمهای مستهجن و سریالهای خانمان برانداز و ضددین و مروج بی حیایی و فحشا شده ایم..
و شرم و حیا و خوف از خدا و آخر عاقبت این فیلمها رافراموش کرده ایم..!
ای بشر..
و ای مسلمان ...!
🍀 به کجاچنین شتابان.؟؟
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تو میروی به ترکستان است...
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🕊
🖤ای نام خوشت ورد زبانم زهرا
💚از داغ تو سوخت جسم و جانم زهرا
🖤برخیز علی به دیدنت آمده است
💚ای درد و بلای تو به جانم زهرا
.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
سفرش امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع)
✅ پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبيها) و چهار چيز به خاطر بسپار (در هشدارها ) كه تا به آنها عمل كني زيان نبيني.
✅ خوبيها
🍀 همانا ارزشمندترين بي نيازي عقل است
🍀 و بزرگ ترين ترس بي خردي است
🍀 ترسناك ترين تنهايي خودپسندي است
🍀 و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست.
✅هشدارها
🍀 پسرم! از دوستي با احمق بپرهيز، همانا مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيان مي كند.
🍀 از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا از آنچه كه سخت به آن نيازي داري از تو دريغ مي دارد.
🍀 و از دوستي با بدكار بپرهيز كه با اندك بهايي تو را مي فروشد.
🍀 و از دوستي با دروغگو بپرهيز كه او به سراب ماند دور را به تو نزديك و نزديك را دور مي نماياند.
منبع.نهج البلاغه
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)
#تسلیت_امام_زمانم💔
➖➖➖➖➖➖➖
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi