eitaa logo
معجزه های الهی | مطالب تکان دهنده قرآن قیامت و آخرت شب اول قبر عالم برزخ عجایب خلقت حکایت
9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.9هزار ویدیو
19 فایل
🕊به نام الله 💚مبلغ سبک زندگےاسلامےباشیم💚 🌷زندگی بدون طعم گناه🌷 -------♥️------- . 💚 لطفا کپی باذکر صلوات🙏🌹 . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه تایید و نه رد میشوند . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ بگو: «دچار هر حادثه‌ای شویم، قطعاً خدا به‌ مقدّرش کرده است؛ چون او همه‌کارۀ ماست. بله، مؤمنان باید فقط به خدا کنند.» هر وقت به دلت آمد "خدا هوایم را ندارد" برگرد و این را بخوان! هر چه از رسد حتما ...! سوره توبه|۵۱ 💚 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
📚 بزرگان(حکایت) ✍ابراهیم خواص گوید: شبی در بیابان گم شدم. صدای درندگان تمام بدنم را می‌لرزاند. به خدا توکل کردم و آرامش بر من حاکم شد. مدتی به رفتن ادامه دادم، صدای خروسی شنیدم و یقین کردم به آبادی رسیده‌ام و دیگر طعمۀ درندگان بیابان نخواهم شد. به نزدیک صدای خروس رسیدم؛ خرابه‌ای دیدم، ناگهان سه راهزن مرا گرفتند و هرچه داشتم غارت کردند. ناراحت و عبوس به گوشۀ دیگر خرابه رفتم و با خدای خود گفتم، من که کردم، چرا با من چنین کردی؟! خوابیدم و در عالم رؤیا خبرم دادند، توکل کردی ولی باید تا آخر می‌رفتی‌. وقتی صدای خروس را شنیدی ترس تو از بین رفت و یقین کردی از خطر رها شدی و توکل تو کم شد. و ما نظر حمایت از تو برداشتیم وفرشتگان محافظت را امر کردیم تو را به حال امیدت که خروس بود رها کنند، پس گرفتار راهزنان شدی. سحر برخیز و به خرابه برگرد. طلوع آفتاب به خرابه رفتم و دیدم سه گرگ، راهزنان را طعمۀ خود کرده‌اند و هرچه از من به تاراج برده‌ بودند آنجا بود. توکلت علی الله پناهم باش، من فقط به تو توکل میکنم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
♨️ ماجرای عجیب یک خانواده جن شیعه که از فرزندانم مراقبت کردند!! 🔸مدتی قبل زمانی که همسرم شدید شد، بارها و بارها در نیمه های شب صدایی را از بیرون خانه و پشت پنجره می‌شنیدم که با سوز خاصی قرآن می‌خواند و دعا میکرد. بارها این را در نیمه های شب می‌شنیدم و زمانی که سرم را از پنجره بیرون می‌کردم هیچ کس را نمی دیدم در آن سوی هستی وقتی این لحظات مرور میشد، شدم که در آن محله قدیمی که ما خانه اجاره کرده بودیم یک خانواده از جن های شیعه زندگی میکردند! 🔸ما از زمان حضور در در منزلمان مراسم روضه و هیئت داشتیم. این روضه ها باعث ایجاد روح معنوی و برکت در خانواده ما شده بود. این خانواده جن شیعه امام حسین (ع) بودند. زمانی که روضه برگزار میشد پشت دیوار خانه ما قرار میگرفتند و در مصائب آقا ابا عبدالله (ع) اشک می‌ریختند. زمانی که همسرم مریض شد آنها پشت دیوار ما قرار می‌گرفتند و با خواندن قرآن برای سلامتی همسرم دعا میکردند. 🔸یکبار خیلی حال بد شد. ما در تهران کسی را نداشتیم فقط یکی از همسایگان بود که بچه ها را پیش او می‌گذاشتیم و به بیمارستان می‌رفتیم. آن روز همسایه ما هم نبود من کردم به خدا و دو فرزند خردسال پنج و سه ساله را تا عصر تنها در خانه رها کردم و رفتم. خیلی نگران بودم وقتی برگشتم دیدم که هیچ مشکلی پیش نیامده حتی بچه ها خودشان از یخچال برداشته و خورده بودند. در آن سوی هستی مشاهده کردم که با رفتن ما از منزل این خانواده جن از فرزندان ما مراقبت کردند تا برگردیم. 📕کتاب شنود اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi