eitaa logo
معجزه های الهی | مطالب تکان دهنده قرآن قیامت و آخرت شب اول قبر عالم برزخ عجایب خلقت حکایت
8.9هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
6هزار ویدیو
19 فایل
🕊به نام الله 💚مبلغ سبک زندگےاسلامےباشیم💚 🌷زندگی بدون طعم گناه🌷 -------♥️------- . 💚 لطفا کپی باذکر صلوات🙏🌹 . ❌تبلیغات و تبادلاتی که درکانال قرار میگیرند نه تایید و نه رد میشوند . .
مشاهده در ایتا
دانلود
مسلم با دو راهنمایی که اجیر کرده بود مدتی راه رفتند اما در شب راه را اشتباه رفته بودند به همین دلیل در طول روز سرگردان شدند.دو راهنما از شدت تشنگی و گرما بی حال شده و دیگر توان حرکت نداشتند. بنابراین به مسلم(ع) جهتی از بیابان را نشان دادند و گفتند:از این راه برو تا نجات پیدا کنی و به آبادی برسی.مسلم رفت و آنها ماندند تا از شدت تشنگی از دنیا رفتند.برای مسلم امکان نداشت تا آنها را با خود ببرد و اگر همراه آنها می ماند و نمی رفت،خود و همراهانش عاقبتی جز مرگ نداشتند.در آن شرایط مسلم باید برای حفظ جان بقیه می رفت تا آبی بیابد. مسلم و همراهانش به راه افتادند تا بالاخره راه را یافتند و خود را به آب رساندند و نجات پیدا کردند.او نامه ای برای امام حسین نوشت و ماجرای خود و دو راهنما را در آن نگاشت و از حضرت کسب تکلیف کرد. مسلم مردی از همان آبادی(مضیق) اجیر کرد و نامه را به دست او داد تا به امام که در مکه بود برساند.حضرت وقتی نامه را خواند در پاسخ مکتوب فرمود: "راه را ادامه بده تا به کوفه برسی و تأخیر و درنگ هم نکن" نامه حضرت به دست مسلم رسید،مسلم آن را قرائت کرد،بی درنگ به راه افتاد،در راه به رودخانه ای رسید.کمی استراحت کرد و دوباره راه را در پیش گرفت.مسلم در آن طرف به یک شکارچی برخورد که آهویی را با تیر زد و شکار کرد،مسلم آن را به فال نیک گرفت و به شکست دشمنانش تعبیر کرد. 📚اخبارالطوال،ص۲۳۲ 📚مقتل مقرم،ص۱۷۹_۱۸۹ ✍ ❌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
مسلم با دو راهنمایی که اجیر کرده بود مدتی راه رفتند اما در شب راه را اشتباه رفته بودند به همین دلیل در طول روز سرگردان شدند.دو راهنما از شدت تشنگی و گرما بی حال شده و دیگر توان حرکت نداشتند. بنابراین به مسلم(ع) جهتی از بیابان را نشان دادند و گفتند:از این راه برو تا نجات پیدا کنی و به آبادی برسی.مسلم رفت و آنها ماندند تا از شدت تشنگی از دنیا رفتند.برای مسلم امکان نداشت تا آنها را با خود ببرد و اگر همراه آنها می ماند و نمی رفت،خود و همراهانش عاقبتی جز مرگ نداشتند.در آن شرایط مسلم باید برای حفظ جان بقیه می رفت تا آبی بیابد. مسلم و همراهانش به راه افتادند تا بالاخره راه را یافتند و خود را به آب رساندند و نجات پیدا کردند.او نامه ای برای امام حسین نوشت و ماجرای خود و دو راهنما را در آن نگاشت و از حضرت کسب تکلیف کرد. مسلم مردی از همان آبادی(مضیق) اجیر کرد و نامه را به دست او داد تا به امام که در مکه بود برساند.حضرت وقتی نامه را خواند در پاسخ مکتوب فرمود: "راه را ادامه بده تا به کوفه برسی و تأخیر و درنگ هم نکن" نامه حضرت به دست مسلم رسید،مسلم آن را قرائت کرد،بی درنگ به راه افتاد،در راه به رودخانه ای رسید.کمی استراحت کرد و دوباره راه را در پیش گرفت.مسلم در آن طرف به یک شکارچی برخورد که آهویی را با تیر زد و شکار کرد،مسلم آن را به فال نیک گرفت و به شکست دشمنانش تعبیر کرد. 📚اخبارالطوال،ص۲۳۲ 📚مقتل مقرم،ص۱۷۹_۱۸۹ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi