🔥اعجاز اتش سیاه در حدیث پیامبر(ص)
محققان و کیهان شناسان در سال 1973م کشف کردند ستارگان سیاه حرارتشان بیشتر از ستارگانی است که نور سفید دارند و انها نیز از ستارگان قرمز پر حرارت ترند.این پدیده واقعیتی علمی است که امروزه ثابت شده است اما رسول خدا در یکی از احادیث خود مدتها قبل سخن گفت و فرمودند:«خداوند اتش را 1000 سال بر افروخت تا رنگش به سرخی گرایید سپس ان را 1000 سال دیگر روشن نگه داشت تا رنگش سفید گشت اینگونه 1000 سال دیگر بر ان بیفزود تا سیاه گشت و حال اتش جهنم سیاه و تاریک است.»
📚رواه ترمذی/ابن ماجه و بیهقی
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍ دعای مادر:
روزی از ابوسعید ابوالخیر،
سوال کردند :
این حُسن شهرت را از کجا آوردی؟
ابوسعید گفت :
شبی مادر از من آب خواست،
دقایقی طول کشید تا آب آوردم،
وقتی به کنارش رفتم،
خواب، مادر را در ربوده بود،
دلم نیامد که بیدارش کنم،
به کنارش نشستم تا پگاه،
مادر چشمان خویش را باز کرد
و وقتی کاسه آب را در دستان
من دید، پی به ماجرا برد
و گفت: فرزندم،
امیدوارم که نامت عالمگیر شود.
بدین سان ابوسعید ابوالخیر
مرد خرد و آگاهی و عرفان،
شهرت خویش را مرهون
یک دعای مادر میداند ....
"تذکره الاولیاء عطار نیشابوری"
💚 @Mojezeh_Elaahi
••✾🌻🍂🌻✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اسماءالحسنی💕
*هّوٌ۞آلَلَهّ۞💜آلَرحًمًنِ۞آلَرحًيَمً
۞آلَمًلَکْ۞💜آلَقُدٍوٌسِ۞آلَسِلَآمً ۞آلَمًؤمًنِ۞آلَمًهّيَمًنِ💜آلَعٌزٍيَزٍ ۞آلَجّبًآر۞آلَمًتٌکْبًر۞آلَخِآلَقُ۞ آلَبًآرئ۞💜آلَمًصّوٌر۞آلَغُفُآر۞ آلَقُهّآر۞آلَوٌهّآبً۞💜آلَرزٍآقُ۞ آلَفُتٌآحً۞آلَعٌلَيَمً۞آلَقُآبًض۞ آلَبًآسِطِ۞آلَخِآفُض۞ آلَرآفُعٌ💜۞آلَمًعٌزٍ۞💜آلَمًذِلَ۞ آلَسِمًيَعٌ۞آلَبًصّيَر۞آلَحًکْمً۞آلَعٌدٍلَ آلَلَطِيَفُ۞آلَخِبًيَر۞💜آلَحًلَيَمً ۞💜آلَعٌظُيَمً۞آلَغُفُوٌر۞آلَشُکْوٌر۞ آلَعٌلَيَ۞آلَکْبًيَر۞آلَحًفُيَظُ💜۞ آلَمًقُيَتٌ💜۞آلَحًسِيَبً۞آلَجّلَيَلَ۞ آلَکْريَمً۞آلَرقُيَبً۞💜آلَمًجّيَبً۞ آلَوٌآسِعٌ💜۞آلَحًکْيَمً۞آلَوٌدٍوٌدٍ۞ آلَمًجّيَدٍ۞آلَبًآعٌثً۞آلَشُهّيَدٍ ۞آلَحًقُ💜۞آلَوٌکْيَلَ۞آلَقُوٌيَ۞ آلَمًتٌيَنِ۞آلَوٌلَيَ۞آلَحًمًيَدٍ۞ آلَمًحًصّيَ۞آلَمًبًدٍئ💜۞آلَمًعٌيَدٍ۞ آلَمًحًيَيَ۞آلَمًمًيَتٌ۞ آلَحًيَ۞ آلَقُيَوٌمً ۞آلَوٌآجّدٍ۞آلَمًآجّدٍ ۞💜آلَوٌآحًدٍ۞آلَأحًدٍ۞آلَصّمًدٍ ۞آلَقُآدٍر۞آلَمًقُتٌدٍر۞💜آلَمًقُدٍمً ۞ آلَمًؤخِر۞آلَأوٌلَ۞💜 آلَآخِر۞ آلَظُآهّر ۞آلَبًآطِنِ۞آلَوٌآلَيَ آلَمًتٌعاٌلَيَ ۞ آلَبًر۞آلَتٌوٌآبً۞💜
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍ دعای مادر:
روزی از ابوسعید ابوالخیر،
سوال کردند :
این حُسن شهرت را از کجا آوردی؟
ابوسعید گفت :
شبی مادر از من آب خواست،
دقایقی طول کشید تا آب آوردم،
وقتی به کنارش رفتم،
خواب، مادر را در ربوده بود،
دلم نیامد که بیدارش کنم،
به کنارش نشستم تا پگاه،
مادر چشمان خویش را باز کرد
و وقتی کاسه آب را در دستان
من دید، پی به ماجرا برد
و گفت: فرزندم،
امیدوارم که نامت عالمگیر شود.
بدین سان ابوسعید ابوالخیر
مرد خرد و آگاهی و عرفان،
شهرت خویش را مرهون
یک دعای مادر میداند ....
"تذکره الاولیاء عطار نیشابوری"
💚 @Mojezeh_Elaahi
••✾🌻🍂🌻✾••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 شب خوش
درپناه خداوند باشید ⭐️
••✾🌻🍂🌻✾••
💚 @Mojezeh_Elaahi
❖
بنام ایزد متعال آغاز میکنیم یکشنبہ
۲۱ اریبهشت ماه و شانزدهمین
روز ماه مبارک رمضان را...🌸🍃
امیدوارم در این روز زیبا
نگاه خاص خدا شامل
حال و روزتان شود؛ که هیچ
آرزویی زیباتر از این نیست🌸🍃
" هفتہ تون به خیر و نیکی "
❖
💚 @Mojezeh_Elaahi
در دوران حضرت موسی(ع) حاکم ستمگری بر تخت حکومت نشسته بود.
مرد صالح و نیکی نیز در آن دوران حکومت می کرد.
شخص مومنی نزد فرد صالح رفت و از او خواست برای او پیش حاکم واسطه شود.
مرد صالح قبول کرد و با واسطه گری مشکل مومن حل شد.
اتفاقا،هم حاکم و هم مرد صالح در یک روز از دنیا رفتند.
مردم جمع شدند و جنازه ی حاکم را با احترام به خاک سپردند.
اما جنازه ی مرد صالح روی زمین ماند.بعد از سه روز جنازه ی آن مرد،کرم برداشت.
حضرت موسی از موضوع اطلاع یافت و با ناراحتی به خداوند عرض کرد:
خداوندا !!چرا جنازه ی ستمگری که دشمن توست باید با احترام دفن شود،
اما جنازه ی دوست داران تو اینگونه با خواری روی زمین باقی بماند؟
آیا این درست است؟
به موسی(ع) وحی شد:ای موسی!
آن مرد برای برآوردن حاجت یک مومن به آن حاکم ستمگر رو آورد
و حاکم نیز حاجت را برآورد.من نیز اجر دنیوی حاکم را دادم و کارش را جبران کردم.
اما حشرات را به سمت فرد صالح افکندم،چراکه او نباید از ستمگر درخواست کمک می کرد
و نباید پیش ظالمان، کج می کرد.
او باید برای این کار، هر چند برای براوردن حاجت یک مومن باشد مجازات شود.
خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد که حتی نمک طعامت را از من بخواه.
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘گر نگهدار من آن است که من میدانم.....
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد........☘
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚داستان ائمه: امام حسن(ع): ايثار پيرزن و عكس العمل امام
روزى امام حسن مجتبى و برادرش حسين عليهمالسلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدينه خارج شدند.
در مسير راه آذوقه خوراكى آن ها پايان يافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همين طور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند، پيرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ايم ، آيا نوشيدنى دارى ؟
پيرزن عرضه داشت : بلى ، بعد از آن هر سه نفر از مَركب هاى خود پياده شدند؛ و پيرزن بُزى را كه جلوى سياه چادر خود بسته بود، به ميهمانان نشان داد و گفت : خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد.
ميهمانان گفتند: آيا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى ؟
پاسخ داد: من فقط همين حيوان را دارم ، يكى از خودتان آن را ذبح نمايد و آماده كند تا برايتان كباب نمايم ؛ و آن را ميل كنيد. لذا يكى از آن سه نفر گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحويل پيرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى ميهمانان عزيز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند.
و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما از خانواده قريش هستيم ؛ و اكنون قصد مكّه داريم ، چنانچه از اين مسير بازگشتيم ، حتما جبران لطف تو را خواهيم كرد.
پس از رفتن ميهمانان ناخوانده ، شوهر پيرزن آمد؛ و چون از جريان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمى شناختى ، پذيرائى كردى ؟!
و اين جريان گذشت ، تا آن كه سخت در مضيقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدينه رفتند، پيرزن از كوچه بنى هاشم حركت مى كرد، امام حسن مجتبى عليه السلام جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پيرزن را شناخت .
حضرت مجتبى عليه السلام فورا غلام خود را به دنبال آن پيرزن فرستاد، وقتى پيرزن نزد حضرت آمد فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟ عرضه داشت : خير.
امام عليه السلام اظهار نمود: من آن ميهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر ديگر بر تو وارد شديم ؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى .
پيرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چيزى نداشتم .
حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يك هزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - حسين عليه السلام - و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آن ها هم به همان مقدار به پيرزن كمك نمودند.(1)
📚بحار الا نوار: ج 43، ص 341، ح 15، و ص 348، اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 565.
💚 @Mojezeh_Elaahi
سرسره رو ساختن تا بفهمید
وقتی به سختی رسیدین اون بالا ، پایین رفتن خیلی سریع تر اتفاق میوفته!
پس توی زندگی وقتی بالا بودین خدارو فراموش نکنید !
💚 @Mojezeh_Elaahi
📚حكايت كوتاه وزيبا
در بنى اسرائيل قحطى شديدى پيش آمد..., آذوقه ناياب شد. زنى لقمه نانى داشت آن را به دهان گذاشت كه ميل كند، ناگاه گدايى فرياد زد، اى بنده خدا گرسنه ام!
زن با خود گفت:
در چنين موقعيت سزاوار است اين لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بيرون آورد و آن را به گدا داد.
زن طفل كوچكى داشت ، همراه خود به صحرا برد و در محلى گذاشت تا هيزم جمع كند، ناگهان گرگى جهيد و كودك را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت.
فرياد مردم بلند شد، مادر طفل سراسيمه به دنبال گرگ دويد ولى هيچ كدام اثر نبخشيد.
همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت مى دويد.
خداوند ملكى را فرستاد كودك را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحويل داد.
سپس به زن گفت:
آيا راضى شدى لقمه اى به لقمه اى ؟
يكى لقمه (نان) دادى ،
يك لقمه (كودك) گرفتى!
💚 @Mojezeh_Elaahi
جوری زندگی کن که خدا
لایکت کنه نه بنده خدا
لایک طلایی خدا پایین
تمام صفحات زندگیتون
💚 @Mojezeh_Elaahi
آن خدایی که به قلبم غم داد....
خود او باران داد....
زندگی با عطش ثانیه ها میگذرد...
میشود ثانیه را جریان داد....
من خدا را دارم...
آن خدایی که به هنگام غمم میگرید...
و به هنگام خوشی های دلم میخندد...
شعر من باز پر از صحبت بی قافیه گیست...
من خدا را دارم...
اوست هر قافیه و وزن و صدا
اوست جاری به دل ثانیه ها
همه بارانها، همه جریانها،همه تاب و تب دل،تپش ثانیه
ها..
پر از صحبت اوست
با دلم میخوانم...:من خدا را دارم🤲
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عجایب_خلقت 🦐⭐️
🌊 میگو زیبا و ستاره دریایی !!!
🐚 الله اکبر 😍
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود. روزی به آبادی دیگری رفت
عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. گفت: فلان عابدبود، نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم،
عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد، وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی نان دادی!
امام جعفرصادق(عليهالسلام):
عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعريف و تمجيد کند.
📚اصول کافی، ج 3، ص 26
💚 @Mojezeh_Elaahi
روی پرده ی کعبه؛
این آیه حک شده است:
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِــیمُ
و من هنوز وتا همیشه
به همین یک آیه دلخوشم:
"بندگانم را آگاه کن که
من بخشندهی مهربانم"
اگر همه ما تنها در حد اینکه
در میوه فروشی میوهای خراب را کنار میزنیم تازهها و سالمترها را جدا میکنیم ،افکار منفی را کنار میزدیم و فقط افکار زیبا رنگارنگ، سالم و هر آنچه که انرژی بخش است را به ذهن خود راه میدادیم،
هر روزمان پر از هیجان
دلهایمان پر از امید و معجزهها مانند باران بر سرمان میریختند❤️
💚 @Mojezeh_Elaahi
✍#معلم_جبرئیل
روزی جبرییل در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، مشغول صحبت بود كه حضرت علی علیه السلام وارد شد . جبرییل چون آن حضرت را دید برخاست و شرایط تعظیم به جای آورد .
پیامبر(ص) فرمود : یا جبرییل ! از چه جهت به این جوان تعظیم می كنی ؟ عرض كرد : چگونه تعظیم نكنم كه او را بر من ، حق تعلیم است !
فرمود : چه تعلیمی ؟ عرض كرد : در وقتی كه حق تعالی مرا خلق كرد از من پرسید : تو كیستی و من كیستم ؟ من در جواب متحیر ماندم ، و مدتی در مقام جواب ساكت بودم كه این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید ، و این طور به من تعلیم داد كه بگو : تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل و جبرییلم : از این جهت او را كه دیدم تعظیمش كردم .
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید : مدت عمر تو چند سال است ؟ عرض كرد : یا رسول الله در آسمان ستاره ای هست كه هر سی هزار سال یك بار طلوع می كند ، من او را سی هزار بار دیده ام.
📙تحفه المجالس ص 80.
💚 @Mojezeh_Elaahi
انسانهایی پیدا میشوند سی روز ماه
رمضان را روزه میگیرند، عید که شد
برای کفاره گناهانشان گوسفند حنا
بسته سر میبرند، به حج تمتع و
عمره میروند، روزی پنجبار سر به
سجاده میگذارند، اما دلشان نه جایی
برای محبت است، نه جایی برای مرحمت.
مرد حسابی، پس برای چه اینهمه
زحمت میکشی؟ مگر بدون دوست داشتن
و دوست داشته شدن میشود ایمان آورد؟
اگر عشق نباشد، "عبادت" هم کلمهای خشک
و خالی میشود. انسان باید با عشق و در
عشق ایمان بیاورد؛ باید در رگهایش عشق
به خدا و انسانها را حس کند!
💚 @Mojezeh_Elaahi
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمی گشت !
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم
گفتند :
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد !
گفت :
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگامی که خداوند از من می پرسد :
“زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟”
پاسخ میدهم :
هر آنچه از من برمی آمد !
💚 @Mojezeh_Elaahi
در این شب زیبا از
ماه مبارک رمضان
از خدایی که از همیشہ
نزدیکتر است برایتان
عاشقانه ترین
لحظات را میطلبم
زیباترین لبخندها
را روی لبهایتان و
آرام ترین لحظات را
برای هر روز و هر شبتان
شبتان بخیر
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خدایا
شروع سخن نامِ توست
🌹وجودم
به هر لحظه آرامِ توست
🌹دل از
نام و یادت بگیرد قرار
🌹خوشم
چونکه باشی مرا درکنار
🌹الـــهی به امیـــدتو
┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┓
┗━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┛
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣❣❣
🌼🍃کلیپ فوق العاده زیبا و مفید
🌼🍃قبل از اینکه بمیرید آرزوی مرده ها را بر آورده کنید !!!
❣ویدئوی که توصیه میشود همه آن را ببینند
❣نشر = صدقه جاریه
💚 @Mojezeh_Elaahi
چند آیه زیبا قرآن :
گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
“قطعا با هر سختی، آسانی است.(انشراح/۶)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما با هر سختی، آسانی است.(انشراح/۷)
*
گفتم: خسته شدم دیگه…
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/۵۳)
*
گفتم: انگار مرا فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
مرایاد کن تا یادت باشم.
*
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/۶۳)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدانم که شما نمی دانید.(بقره/ ۳۰)
*
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که برایت زدم راگوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ ۱۰۹)
*
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/۳۶)
*
بفرست به همه دوستان و عزیزانت 🌺
💜❤️💚
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣❣❣
🌼🍃هر چه برای دنیا بیشتر ارزش قایل باشیم
غم و اندوه و استرس ما بیشتر خواهد بود.
🌼🍃دنیا کاروانسرایی در مسیر سفر آخرت است که لحظاتی چند در آن منزل کرده ایم❗
❣نشر = صدقه جاریه
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌿🌺🌿🌿