eitaa logo
مجتبی خرسندی
2.1هزار دنبال‌کننده
871 عکس
346 ویدیو
39 فایل
🔷️صفحه آرشیو و ثبت فعالیت‌های ادبی؛ #مجتبی_خرسندی _شعر _سرود _داستان _افتخارات _مرور خاطرات _معرفی کتاب‌ها _مصاحبه‌ها _نقدها تحلیل‌‌ها _وقایع روزمرّه _توییت‌ها _درددل‌ها _هنر گفت‌وگو 🔶️ارتباط و سفارش کار؛ @Adminpoet
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج محمود کریمی - به نام نجف.mp3
11M
مناجات؛ به نام خاک دیار خدا، به نام نجف 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_Khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم دارالشفا مریض عشقم و دارالشّفای من نجف است دوای درد دل مبتلای من نجف است در این هوای نفس‌گیر و سرد دنیایی دلیل گرمی حال‌و‌هوای من نجف است مرا به حج چه‌نیازی است در کنار علی؟ صفا و مروه و رکن و منای من نجف است زیارت همه‌ی اهل‌بیت در اینجاست مدینه، مشهد و کرببلای من نجف است همین که در همه جای جهان غریب شدم دوباره بر دلم افتاد جای من نجف است مس وجود من آخر طلای ایوان شد علی طبیب من و کیمیای من نجف است کنار صحن نجف داد می‌زند شدّاد؛ بهشت در همه عالم برای من نجف است به اشتیاق به دنبال مرگ خواهم رفت اگر که عاقبت ماجرای من نجف است @Mojtaba_Khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم حسرت نام حسین را که نوشتم قلم گریست اول قلم گریست، سپس دفترم گریست هرچند باعث همه‌ی گریه‌ها غم است اما همین که داغ تو را دید، غم گریست اشکی نداشت چشم من از کثرت گناه آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست با ارزش است پیش تو و مادرت حسین چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست خوشبخت آن که بین حسینیه گریه کرد خوشبخت‌تر کسی که میان حرم گریست گوشه‌به‌گوشه کرببلا روضه‌های توست اینگونه بود زائر تو هر قدم گریست یک قطره‌اش شفاعت یوم‌الورود ماست چشمان ما برای تو با این رقم گریست در روز حشر حسرت بسیار می‌خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست فرموده است؛ "مرهم زخم دل من است" چشمی که در عزای علی‌اکبرم گریست @Mojtaba_Khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوگواره شعر «آیه های انتظار» در سالروز شهادت امام علی(ع) برگزار شد سوگواره شعر «آیه های انتظار» به مناسبت شهادت مولی الموحدین حضرت علی (ع) با حضور شاعران آیینی در مسجد مقدس جمکران برگزار شد. به گزارش مرکز خبر مسجد مقدس جمکران، همزمان با سالروز شهادت مولی الموحدین، امیرالمومنین حضرت علی(ع) سوگواره شعر آیه های انتظار به همت مرکز هنر و رسانه مسجد مقدس جمکران با همکاری کانون شعر خادمیاران رضوی استان قم در مسجد امام علی(ع) برگزار شد. در این محفل معنوی شاعران آیینی همچون مرتضی حیدری آل کثیر، عباس احمدی، محمد میرزایی بازرگانی، سید علی نقیب و مجتبی خرسندی به شعر خوانی در وصف مولای متقیان علی(ع) و حضرت ولی عصر(عج) پرداختند. مرثیه خوانی حاج رضا ایزدی پایان بخش سوگواره شعر آیه های انتظار در مسجد مقدس جمکران بود. لینک خبر؛ https://news.jamkaran.ir/?p=206153 کانال و صفحه رسمی مسجد مقدس جمکران👇 🆔 @jamkaran_ir سایت رسمی مسجد مقدس جمکران 👇 🌐 www.jamkaran.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 در کنار خوب‌ها، گمراه می آید حرم ... 💠 شعرخوانی مجتبی خرسندی در وصف حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🔷🔸💠🔸🔷 https://eitaa.com/joinchat/4045733908C710c8085de
به نام حضرت صاحب سخن شاعرنویس! سلام. گاهی فکر می‌کنم که چرا به‌جبر علایق و سلایق، فقط باید کلمات را با وزن و قافیه کنار هم بچینم و به‌نام شعر به‌خورد خودم و دیگران بدهم؟ چرا نباید گاهی قلم به دست بگیرم و بنویسم، آن‌هم درحالی که دارم اصلا به هیچ موضوعی فکر نمی‌کنم. تمرینی که چندسالی‌ست برای همه‌ی دانش‌آموزانم و یا دوستان دیگرم که مشکل نوشتن دارند تجویز می‌کنم. خدایی خودم هم همیشه این کار را انجام داده‌ام‌ها، اما نمی‌دانم چرا همیشه در آخر به شعر ختم شده! البته می‌دانم چرا، ولی به رسم "تجاهل‌العارف" خودم را به آن‌راه می‌زنم تا نوشته‌ام را هم از رنگ‌وبوی صناعات ادبی بی‌نصیب نگذاشته باشم. ان‌شاءالله اگر ریا نباشد این حس معمولا زمانی سراغم می‌آید که مطالعه می‌کنم؛ مخصوصا کتاب‌های مورد علاقه‌ام را. همان‌هایی که زمانی فقط کتاب شعر و دیوان شعر و مجموعه شعر و درباره‌ی شعر و شعر بود و بس. اما حالا این روزها در صدر جدول دلم جای خودش را به رمان‌های تاریخی مذهبی داده است. حسی که تقریبا دقیق مطمئنم بعد از خواندن کتاب پس از بیست‌سال این اتفاق برایم افتاد. از آن به بعد بود که دیگر نتوانستم از این مدل کتاب‌ها دل بکنم. حالا از شما چه پنهان گاهی حس می‌کنم الان دقیقا در دوره‌ی "پس از بیست سال" زندگی‌ام قرار گرفته‌ام. نمونه‌اش این که کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم و برای اولین‌بار در یکی از اتاق‌های خانه‌ی آن فامیل بالاشهری‌مان میز مطالعه و چراغ مطالعه و کتابخانه دیدم. هرچه فکر می‌‌کنم یادم نمی‌آید حسودی کرده باشم، فقط یادم می‌آید که آرزویش کردم. حالا امشب درست پس از بیست سال برای اولین بار است که پشت میز خودم، در اتاق خودم، و زیر نور چراغ مطالعه‌ام نشسته‌ام و دارم می‌نویسم! هرچند که نه میز مال من است و نه اتاق و نه چراغ، فقط به قول پشت نیسان‌های آبی توی خیابان؛ _این امانت[ها] بهر روزی دست ماست. آخرین کتابی که تمامش کردم دشنام! بود. راستش را بخواهید اسمش بود که جذبم کرد. طوری که وقتی شب‌های قدر در کتاب‌فروشی مسجد جمکران نگاهم به نگاهش گره خورد نتوانستم ازش بگذرم و به هر ترتیبی بود به دستش آوردم و در کمتر از ۲۴ ساعت لاجرعه خواندمش، بحمدالله والمنه. حالا بماند که همین بزرگوار(کتاب دشنام) هم عاریه‌ای بود و فقط لذت خواندش مال خود خودم شد. کتاب داستانی از دو دوست را روایت می‌کند که در دوران تشکیل ۷۵۰۰۰ منبر برای لعن مولانا امیرالمومنین (العیاذبالله) به دستور معاویه‌بن‌ابوسفیان (لعنت‌الله‌علیهما) راهی سفری می‌شوند و...، از اتاق فرمان اشاره شد که به قول امروزی‌ها اِسپُویل (لطفا با لهجه‌ی غلیط انگلیسی بخوانید) نکنیم، چشم! حالا باور کنید یا نه، این متن را کاملا بداهه نوشته‌ام. البته همین هم احتمالا اثر شروع کتاب دیگری‌ست که امشب دست گرفتم؛ "گُدار - خاطرات یک دهه شصتی" از حامد خان عسکری. حالا بین خودمان بماند که همین گُدار هم استیجاری است (لبخند لطفا). با این که توفیق دهه شصتی بودن را هیچ‌وقت نداشته‌ام، اما در اکثر خاطراتی که حامد(خان) می‌گوید با او شریک هستم. از حمام کردن در حیاط خانه با تشت آبی که مادرم از قبل گرم کرده بود گرفته، تا برسد به فوتبال بازی با کله‌ی به اجبار معاون مدرسه کچل شده در پارک محل. آن هم دقیقا تا آخرین لحظات قبل از حضور در نوبت بعدازظهر مدرسه. حتی در آرزوهای دیر برآورده شده‌ای مثل همین میز و چراغ و اتاق که پس از بیست سال... . ۱ @Mojtaba_Khorsandi