eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
1هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
5.3هزار ویدیو
182 فایل
﷽ کانال۱۲ کانون شهیدعباس دانشگر مشخصات‌شهید: 🍃تولد:۱۸/ ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل خادم کانال: @Aramesh_15 برای آشنایی بیشتردرکانال زیرعضوشوید: @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
🌾💚🌾💚🌾 💚🌾💚🌾 🌾💚🌾 💚🌾 🌾#رمان_شهیدانه #رمان_یادت_باشد #پارت_دوازدهم #شهید_حمید_سیاهکالی دلم مثل سیر و
🌾💚🌾💚🌾 💚🌾💚🌾 🌾💚🌾 💚🌾 🌾 دلم مثل سیر و سرکه می جوشید؛  دست خودم نبود.  روسری ام را آزادتر کردم تا  راحت تر نفس بکشم. زمانی  نگذشته بود که مادرم داخل اتاق آمد.  مشخص بود خودش هم استرس دارد. گفت: « دخترم!  اجازه بده حمید بیاد باهم حرف بزنین  حرف زدن چه اشکال داره . بیشتر آشنا میشین. آخرش  باز هرچی خودت بگی، همون میشه.»  شبیه برق گرفته ها شده بودم.  اشکم در آمده بود.  خیلی محکم گفتم: « نه! اصلا!  من که قصد ازدواج ندارم.  تازه دانشگاه قبول شدم،  می خوام درس بخونم.»  هنوز مادرم از چارچوب در بیرون نرفته بود که پدرم عصا زنان وارد اتاق شد و گفت: «،  من نمیگم صحبت کنین من میگم حرف نزنید. هر چیزی که نظر خودت باشه.  میخوای با حمید حرف بزنیم یا نه؟!»   مات و مبهوت مانده بودم، : گفتم « نه!  من برای ازدواج تصمیمی ندارم، با کسی هم حرف نمی زنم؛  حالا حمید آقا باشه  یا هر کس دیگه.»   با آمدن ننه  ورق برگشت.  ننه را نمی‌توانستم دست خالی رد کنم، گفت : « تو نمی خوای به حرف من و پدر مادرت گوش بدی؟  با حمید صحبت کن.  خوشت نیومد بگو نه.  هیچ کس نباید روی حرف من حرف بزنه!  دوتا جوون می خوان با هم صحبت کنن،  سنگای خودشون رو وا بکنن.  حالا که بحثش پیش اومده چند دقیقه صحبت کنیم تکلیف روشن بشه.»  حرف ننه بین خانواده ی ما حرف آخر بود. همه از او حساب می بردیم.  کاری بود که شده بود.  قبول کردم و این طور شد که ما اولین بار صحبت کردیم  صدای حمید را از پشت در شنیدم که آرام به عمه می گفت: « آخه چرا اینطوری؟!  ما نه دسته گل گرفتیم، نه شیرینی آوردیم.» ادامه دارد....
🌾💚🌾💚🌾 💚🌾💚🌾 🌾💚🌾 💚🌾 🌾 عمه هم گفت: « خدا وکیلی موندم توی کار شما. حالا که ما عروس  رو راضی کردیم،  داماد ناز میکنه!»  در ذهنم صحنه های خواستگاری،  گل های آن چنانی و قرار های رسمی مرور می شد،  ولی الان بدون اینکه روحم از این ماجرا خبر داشته باشد همه چیز خیلی ساده داشت پیش می رفت!  گاهی ساده بودن قشنگ است!  حمیدی که به خواستگاری من آمده بود همان پسر شلوغ کاری بود که پدرم اسم او و برادر دوقلویش را پیشنهاد داده بود.  همان پسرعمه که با سعید آقا همیشه لباس یکسان می‌پوشید؛  بیشتر هم شلوار آبی با لباس برزیلی  بلند با شماره های قرمز!  موهایش را هم از ته می‌زد؛یک  پسر بچه ی کچل فوق العاده  شلوغ و بی نهایت مهربان که از بچگی هوای من را داشت.  نمی گذاشت با پسرها قاطی بشوم.   دعوا که میشد طرف من را می گرفت،  مکبر مسجد بود و با پدرش همیشه به پایگاه بسیج محل می رفت.  اینها چیزی بود که از حمید می‌دانستم.  زیر آینه روبروی پنجره که دیدش به حیاط خلوت بود نشستم.  حمید هم کنار در به دیوار تکیه داد.  هنوز شروع به صحبت نکرده بودیم که مادرم خواست در را ببندد تا راحت صحبت کنیم.  جلوی در را گرفتم و گفتم: « ما حرف خاصی نداریم.  دوتا نامحرم که داخل اتاق در و نمی بندن!»  سرتاپای حمید را ورانداز کردم .  شلوار طوسی و پیراهن معمولی؛  آن‌هم طوسی رنگ که روی شلوار انداخته بود. بعدا متوجه شدم که تازه از ماموریت برگشته بود،  برای همین محاسنش بلند بود. ادامه دارد....
🌾💚🌾💚🌾 💚🌾💚🌾 🌾💚🌾 💚🌾 🌾 چهره اش زیاد مشخص نبود به جز چشم هایش که از آن‌ها نجابت می بارید.  مانده بودیم کداممان باید شروع کند.  نمکدان کنار ظرف میوه به داد حمید رسیده بود؛  از این دست به آن دست با نمکدان بازی می کرد.  من هم سرم پایین بود و چشم دوخته بودم به گره های فرش شش متری صورتی رنگی وسط اتاق پهن بود؛  خون به مغزم نمی رسید. چند دقیقه سکوت فضای اتاق را گرفته بود تا اینکه حمید اولین سوال را پرسید:« معیار شما برای ازدواج چیه؟»  به این سوال قبلا خیلی فکر کرده بودم،  ولی آن لحظه واقعا جا خوردم.  چیزی به ذهنم خطور نمی‌کرد.  گفتم: « دوست دارم همسرم مقید باشه و نسبت به دین حساسیت نشون بده.  ما نون شب نداشته باشیم بهتر از اینکه خمس و زکاتمون  بمونه.»  گفت: « این که خیلی خوبه.  من هم دوست دارم رعایت کنیم.»  بعد پرسید: « شما با شغلم مشکلی نداری!؟  من نظامی،  ممکنه بعضی روزا  ماموریت داشته باشم،  شبها افسر نگهبان بایستم،  بعضی شبها ممکنه تنها بمونید.»  جواب دادم: « با شغل شما هیچ مشکلی ندارم.  خودم بچه پاسدارم.  می دونم شرایط زندگی یه آدم نظامی چه شکلیه.  اتفاقاً من شغل شما رو هم خیلی هم دوست دارم.»  بعد گفت: « حتماً از حقوقم خبر دارین. دوست ندارم بعداً  سر این چیزها به مشکل بخوریم. ازحقوق ما چیز زیادی در نمیاد.»  گفتم: « برای من این چیزها مهم نیست.  من با همین حقوق بزرگ شدم.  فکر کنم بتونم با کم و زیاد زندگی بسازم.»  همانجا یاد و خاطره ای از شهید همت افتادم و ادامه دادم: « من حاضرم حتی توی   خونه ای باشم که دیوار کاه گلی داشته باشه،  دیوارها رو  ملافه بزنیم،  ولی زندگی خوب و معنوی ای داشته باشیم»؛  حمید خندید و گفت: «  با این حال حقوقمو بهتون میگم که شما باز فکراتون رو بکنین؛  ماهی ششصد و پنجاه  هزار تومان چیزیه که دست مارو میگیره.» ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
🌾💚🌾💚🌾 💚🌾💚🌾 🌾💚🌾 💚🌾 🌾#رمان_شهیدانه #رمان_یادت_باشد #پارت_پانزدهم #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی چهره اش زی
روایتی از همسر شهید 🍃🌸🍃🌸 برای خرید حلقه ی ازدواج با حمید به بازار رفته بودیم.🛒 وضعیت هوا مناسب نبود.🌪️ بعد از کلی بالاوپایین کردن حلقه ها بالاخره یک حلقه انتخاب کردیم و راه افتادیم،حمید دنبال یک مغازه بود که من را آبمیوه مهمان کند.🍹 بالاخره یک آبمیوه فروشی پیدا کرد،حسابی به خرج افتاد،هنگام خوردن آبمیوه سَرِ صحبت هایمان باز شد و به اینجا رسیدیم که چه قول و قرار با خدا گذاشته ام.🍃 ماجرا را برای حمید تعریف کردم.نذر کرده بودم که چهل روز دعای توسل بخوانم و بعد هم اولين نفری که به خواستگاری امد و خوب بود به او جواب بله بگویم،اما انگار شما عجله داشتی و روز بیستم اومدین!!🏃🏻²⁰ https://eitaa.com/Montazeran_zohor_13
⚘️ 📖سوره بقره(۶۲) 🔰شرکت در ختم قرآن برای تعجیل در فرج به نیت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
🔴بصیرت چیست؟ 🔹️ تفاوت گرگ‌ها و موریانه‌ها 1️⃣ - وقتی گرگ حمله می‌کند،با صدای بلند حمله می‌کند؛ و فرصتی برای واکنش دارید. (فرار یا مقاومت) 2️⃣ -اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، از همان ابتدا بی سر و صدا و تنها به جان محصولات شما می‌افتد. زمان می‌برد تا به هدف برسد، اما بالاخره همه محصول تو را نابود می‌کند ⚠️ایستادن در برابر گرگ، "شجاعت"می‌خواهد و دفع خطر موریانه "بصیرت" 🔅بصیرت چیست؟؟؟؟؟؟ ⬅️بصیرت، سواد نیست - بینش است. ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی ممکن است همسرِ پیامبر، در برابرِ راهِ پیامبر ایستاده باشد؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه نگاهت به «شخصیت»ها نباشد؛ بلکه همواره به «شاخص»ها چشم بدوزی؛ پس ملاک حق حقیقت است نه شخصیت ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی حتی مسجد، می‌تواند «مسجد ضِرار» باشد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه قرآنِ روی نیزه تو را از قرآنِ ناطق، منحرف نکند؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بتوانی شترِ همسرِ رسول خدا را «پی» کنی و همزمان، حرمت حریم رسول الله (صلی الله علیه و آله) را نگه داری؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی جانباز صفین (شمر) می‌تواند قاتل حسین (علیه السلام) در کربلا باشد؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه نگذاری فتنه‌گران، شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند؛ ⬅️بصیرت؛ یعنی اینکه «مالک اشتر»ها را به تندروی و «ابوموسی اشعری»ها را به اعتدال، نشناسی؛ ⬅️بصیرت; یعنی اینکه بدانی «معاویه»ها، به سست عنصرهای سپاهِ امیرالمومنین (علیه السلام) " دل بسته‌اند؛ ⬅️بصیرت یعنی اینکه بدانی تاریخ, تکرار می‌شود؛ نه با جزئیاتش؛ بلکه با خطوط کلی‌اش .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
🌸 آغاز سال نو میلادی بر هموطنان مسیحی مبارک باد 💐 🌻با آرزوی: 🍃 توقف فوری کشتار مردم غزه 🍃ریشه‌کن شدن ظلم و سلطه‌طلبی 🍃برقراری صلح و امنیت پایدار در جهان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
لباس‌مشکیمو‌درنیاوردم! چون‌ حاج‌قاسم‌ بهم‌ قول‌شهادت‌ داده‌بود.💔:) 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
13.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید حاج قاسم سلیمانی: تمام شهدای ما این مشخصه را داشته‌اند قبل از اینکه شهید شوند، شهید بودند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⌈.🌱. @Kanoon_shahiddaneshgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا