eitaa logo
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
1هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
161 فایل
﷽ کانال۱۲ کانون شهیدعباس دانشگر مشخصات‌شهید: 🍃تولد:۱۸/ ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل خادم کانال: @Aramesh_15 برای آشنایی بیشتردرکانال زیرعضوشوید: @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
.. ' 12 '.. 9- ↑ -3 💛⁰⁰:⁰⁰💛 ' . 6 . `  جانم‌بفدایت‌... آرزوم‌ظهورت♥️ 🍃اَللّٰھُم‌َّ؏َـجِّل‌َلِوَلِیِّڪ‌َالفَࢪَج🍃
در پایان شب براے حالِ دلِ هم دعــاڪنیم♥️🌚 😴
{پارت یازدهم} ⛓@SHAHIDMMگوشی حمید زنگ خورد باز هم فراخوان بود,جوری شده بود که وقتی اسم فراخوان میشنیدم حالم خراب میشد و بند دلم پاره میشداحساس خطر را از کیلومتر ها دورتر احساس میکردم ، حمید اماده شد و رفت،به مادرم گفتم:« این بار سوریه است ،شک ندارم».چندساعتی گذشت،حوالی ساعت ده شب بود که برگشت،به شدت ناراحت بود و در لاک خودش رفتع بود، که گاهی با پدرم زیرگوشی حرف میزدند جوری ک من متوجه نشوم ،برایشان میوه بردم و گفتم شما دوتا به هم دیگه چی میگین؟ میخوای بری سوریه؟؟ پدرم خندید و گفت:«حمید جان دخترمن زرنگ تر از این حرفاست نمیشه ازش چیزی پنهون کردحمید با سر حرف پدرم را تایید کرد و به من گفت:« آره درست حدس زدی ، اعزام سوریه داریم، همه رفقای من میخوان برن،ولی اسم من توی قرعه کشی در نیومده», با تعجب گفتم:«مگه سوریه رفتن قرعه کشی میخواد؟» پدرم گفت : « چون تعداد داوطلب ها خیلی زیاده ولی ظرفیت اعزام محدود ، برای همین قرعه کشی میکنن که هر سری یه تعداد اعزام بشن », حمید با پدرم حرف میزد که واسطه بشود برای رفتنش،میگفت الان وقت موندن نیست اگه بمونم تا عمر دارم شرمنده حضرت زهرا«س» میشم». به حدی از این جاماندگی ناراحت بود که نمیشد طرف حمید بروم، این طور مواقع ترجیح می دادم مزاحم خلوت و تنهایی هایش نباشم، داشتم تلوزیون نگاه میکردم که یک لحظه صدایه مادرم از اشپز خانه بلند شد، روغن داغ روی دستش ریخته بود، کمی با تاخیر بلند شدم و به آشپز خانه رفتم، چیز خاصی نشده بود، وقتی برگشتم دیدم حمید خیلی ناراحت شده ، خیلی زیاد! موقع رفتن به خانه چندین بار گفت..... @SHAHIDMM
دلانہ✨ اهلِ‌بیت گفتن کونوا لَنا زَیْناً . . ! برای ما زینت باشید ؛🌱 شهدا از بس زیبا بودن کھ خوشگلِ خوشگلا یوسف زهرا خریدشون! رفقا تا خریدنی نشیم شهید نمیشیمآ‌اا.. @montazeran_zohor_13
-خـون بـھاے شھیدان حـجـاب است..! 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@montazeran_zohor_13
فوری فوریبه سه تا مؤمن نیاز داریم گروهمونو قشنگ کنه با قدمش😍😉 هستی دیگه⁉️ ⛓🦋@SHAHIDMM⛓🦋
یه جایی مولانا خیلی قشنگ میگه که: «چو خدا بود پناهت،چه خطر بود ز راهت؟! به فلك رسد کلاهت که سر همه سرانی!» دیگه تا وقتی خدا هست از چی میترسی؟!🕊🌱 @montazeran_zohor_13
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه ها متعلق است به امام حسن عسکری (ع) شادی روح پاک آن بزرگوار 5 صلوات بفرستید اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم @montazeran_zohor_13
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 میگه: من نه جیره خورم نه بسیجی نه ساندیس خور ((: 🔹 اما این بسیجی اومده خونه ما رو جمع کنه @montazeran_zohor_13
تو این ماه رجبیه ما رو هم مشمول دعای خیرتون بفرمایید🤲
16.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا بعد از بازدید حتما نشر بدهید🌷🌷🌷🌷
{پارت چهاردهم} شانزدهم مهر با ناراحتی امدو گفت :« بالاخره رفتند و ما جا ماندیم! پدرت موقع رفتنشون خیلی گریه کرد، همه رو تک تک بغل کرد، ازشون حلالیت خواست و از زیر قرآن رد کرد، بابا سر این چیزا حساس بود ، خیلی زود احساساتی میشد ، این صحنه ها او را یاد دوران دفاع مقدس و رفقای شهیدش می انداخت، همان موقع ها بود که مستند ملازمان حرم، صحبت های همسران شهداس مدافع حرم از شبکه افق پخش میشد ، پدرم زنگ میزد به حمید و میگفت:« نذار فرزانه این برنامه هارو ببینه، یک دوره ای شبکه افق خونه ماممنوع بود. ان روزها برای همه ما سخت میگذشت،حمید میگفت کل پادگان یک حالت غمی به خودش گرفته است،خیلی بی تاب شده بود نماز شب خواندن هایش فرق کرده بود ،هروقت از دانشگاه می امدم از پشت در صدای دعاهایش را میشنیدم،وارد که میشدم چشم های خیسش گواه همه چیز بود،دلش نمیخواست بماند،میل رفتن داشت😔.کمی که گذشت تماس های رفقای حمید از سوریه شروع شد،زنگ میزدند و از حال و هوای سوریه میگفتند،صدا خیلی با تاخیر میرفت،حمید سعی میکرد به انها روحیه بدهد،بگو بخند راه مینداخت،هرکدام از رفیق هایش یک طوری دل حمید را میبردند🙂،اقا میثم از اعضای گروهشان میگفت:« من همینجا میمونم تا تو بیای سوریه،اینجا ببینمت بعدبرگردن ایران» همین همکارش لحظه اخر حمید را بغل کرده بود و گفته بود حمید من دوتا پسر دارم،ابوالفضل و عباس،اگه از سوریه سالم برگشتم که هیچ اگه شهید شدم به بچه های من راه راست رو نشون بده🙂. ⛓❤️@SHAHIDMM❤️⛓
شیطان‌ازشجاعان‌سخت‌در‌وحشت‌است ازانهایی‌که‌ازاوترسی‌دردل‌ندارند🖐🏿! "شــــهیـد‌آویـنی" @montazeran_zohor_13
می‌گفت : یادبگیر‌بین‌نیازهاوخواسته‌هاتون تفاوت‌قائل‌باشین.. آدم‌به‌هرچی‌که‌دلش‌میخواد، نیازنداره‌که:))🖐🏿 @montazeran_zohor_13
آنهـایـی‌که‌ولـایت‌راقـبول‌ندارند درهرمقامـی‌که‌ باشـندسرنگون‌خواهندشد🚶🏽! @montazeran_zohor_13
.. ' 12 '.. 9- ↑ -3 💛⁰⁰:⁰⁰💛 ' . 6 . `  جانم‌بفدایت‌... آرزوم‌ظهورت♥️ 🍃اَللّٰھُم‌َّ؏َـجِّل‌َلِوَلِیِّڪ‌َالفَࢪَج🍃
وقت رفتن.. کاش درچشمم نمی غلتید اشک آخرین تصویرگنبد در چشم هایم تار بود :)
چرا به یاد لبِ تشنه‌ات نمی‌میرم..؟! مرا ببخش که آب می‌نوشم..💔
«💛🕊» بسم‌رب‌المهدی|❁ روزوصلش‌بایدازشرم‌آب‌گردیدن‌که‌ما درفراقش‌زندگی‌کردیم‌وجانی‌داشتیم.. 💛¦↫ 🕊¦↫
اینستا گرام پاک کرد ولی شما نشرش بدید
_ در خواب دیدمش! + بعد چه شد؟ _ آرزو کردم همان اتفاقی که برای اصحاب کهف افتاد برای من هم بیفتد... اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌱
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
:)
دلـم همیشـھ با خـودش تڪرارمےڪرد من و ؛ یـھ سربندو ؛ یـھ لبیڪ‌ و یـھ تیـر وسط پیشونے (:! یـھ تابـوت پرچم پیـچ . . معـراج و بویِ گـلاب و مداحـے هاۍ ... و آخرین سنـگ لحـد
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر دلی میخواد به وسعت خود آسمون مردان آسمونی بال پرواز نداشتن تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 از خودتون عکس بگیرید و برای ما ارسال کنید 🇮🇷سالگرد چهل و چهار سالگی انقلاب اسلامی ایران مبارک باد🌹 ✌️ 🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠